•
من با شهامت مادرزادم
به کوسه های گرسنه اعتماد کردم
و دل به دریا زدم
و چنگ چنگ
زیر سنگینی موج
نواختم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲۹ فروردين ۱٣٨٨ -
۱٨ آوريل ۲۰۰۹
نام من
نامی است
شبیه آنچه میخوانی ام
و روزگارم
شبیه آنچه می بینی ام
من زوزه ی سگ را با گیتار می نوازم
راک و برهنه
و حرف می ریزم لای _
دو ر می
فا سل لا
سی دو
مثل سایه های افلیج روی دیوار
یا نه
مثل تزلزل یک اعتقاد مشکوک
نقش بسته ام
روی دیوار
یا نه
روی ذهنی بیمار
و هر صبح
با شکل مسخ شده ی کافکا
جفت گیری میکنم
تا کودکانی شبیه کرم برویانم از خودم
بالا می آورم
خودم را
تو را
و تمام کودکان نامشروعم را
و هیچ فلسفه ای
این تهوع را خاتمه نمیدهد
حتی شامپاین
ودکا
عرق سگی
کار از کار گذشته انگار...
انگار
جنون
شفاف ترین زاویه ی چشمهای من بود
وقتی
شب را خواباندم
و تو را
دوباره از نو
تماشا کردم
لهجه ام را
لای ریه های تو گم کردم
و صدایم از گلوی تو منشعب شد
با استخوانهایم راه رفتم
روی زمین
که جولانگاه حشرات پستاندار بود
این پیکره ی تهی از صدا
که دستهایش حرف میزد
شکل _ تازه ی من بود
دیگر
نه از گرگ ترسیدم
نه از بره
وقتی هیچ صدایی از من
به سمت تو فریاد نکشید
من با شهامت مادرزادم
به کوسه های گرسنه اعتماد کردم
و دل به دریا زدم
و چنگ چنگ
زیر سنگینی موج
نواختم
زوزه های سگ را
به سبک راک
گیتار
خفیف تر از آواز سگ بود
و سنگینی زوزه ها
را
نه
دو فهمید
نه را
نه سل
نه دو ری می فا سل لا سی دو
باهم
|