یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

بازسازی و نوسازی چپ ایران
یک پروژه بزرگ همگانی است!


احمد آزاد


• بازسازی و نوسازی چپ ایران یک پروژه بزرگ همگانی است و نیاز دارد تا افق دیدیمان را وسیعتر کنیم. اکنون که سه سازمان سیاسی چپ آمادگی خود را برای گام نهادن دراین راه اعلام کرده‌اند، از این فرصت استفاده کنیم و تلاش کنیم تا وسیعترین نیروی چپ ایران، در این پروسه وارد شوند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۱ ارديبهشت ۱٣٨٨ -  ۱۱ می ۲۰۰۹


جنبش کمونیستی در ایران سابقه طولانی دارد و حدود یک قرن است که فعالین کمونیست در ایران، برای استقرار دمکراسی و سوسیالیسم مبارزه می‌کنند. در این سالها سازمان‌ها و احزاب مختلف چپ در صحنه سیاسی ایران فعال بوده و تلاش کرده‌اند تا بر تحولات جامعه ایران تاثیر گذارند. مارکسیسم به عنوان پایه نظری چپ‌ها، یک تئوری بسته، که از پیش پاسخ همه پرسشها را آماده داشته باشد، نیست و از این زاویه اختلاف نظر در بین فعالین چپ در زمینه‌های مختلف و بویژه راه‌های رسیدن به سوسیالیسم وجود داشته و واقعی است. در ایران نیز، متاثر از اختلافات نظری در جنبش جهانی و مسائل داخلی، تعدد سازمان‌های سیاسی چپ واقعیتی است غیرقابل انکار و بحث وحدت چپ نیز، که از زمان انتشار مانیفست تاکنون در بین چپ‌ها جاری است، در چپ ایران تازگی ندارد. در سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران، که خود حاصل وحدت سه سازمان منشعب فدائی است، بحث وحدت چپ همیشه وجود داشته است. در سال‌های اخیر بحث وحدت حدت و شدت بیشتری یافته است و ا ز زوایای گوناگونی به این مسئله برخورد می‌شود.
اولین پرسشی که بلافاصله با طرح «وحدت» مطرح می‌شود، این است که «وحدت می‌کنیم که چه کنیم»؟ این پرسش را وضعیت فعلی چپ ایران پاسخ می‌دهد. چپ ایران نه تنها نتوانست در رقابتهای کسب قدرت سیاسی در انقلاب سال ۱٣۵۷ موفق شود، بلکه بدنبال تهاجم نیرویی که قدرت حکومتی را از آن خود کرد، با تحمل صدمات سنگین و در حالی که دچار انشعاباتی شده بود، ناگزیر به عقب‌نشینی بی‌برنامه شد. بخش عمده رهبری و کادرهای سازمانهای چپ از ایران خارج و در چهارگوشه جهان پراکنده شدند. این شکست و به دنبال آن فروپاشی «سوسیالیسم واقعا ناموجود»، زلزله سنگینی را در چپ ایران پدید آورد و عملا به پراکندگی، انشعابات بیشتر و جدایی بخش عمده‌ای از فعالین چپ از سازمان‌های سیاسی خود منتهی شد. در سال‌های اخیر با برآمدن نسل جدید فعالان سیاسی جوان در ایران و رویکرد بخشی از آنان به چپ، در کنار نسل قدیمی چپ ایران که در انقلاب سال ۱٣۵۷ شرکت داشت، صفوف چپ ایران در مبارزه با حکومت برای استقرار دمکراسی و سوسیالیسم وسیعتر و متنوع‌تر شده است و درعین حال به پراکندگی چپ‌های قدیمی، بی‌ارتباطی یا کم ارتباطی نسل جدید با قدیمی‌ها هم افزوده شده است. بدین گونه است که در پاسخ به پرسش «وحدت می‌کنیم که چه کنیم؟»، باید گفت، وحدت تلاشی است در کاهش این پراکندگی و تقویت موقعیت چپ در مبارزه آزادیخواهانه مردم ایران برای استقرار یک حکومت دمکراتیک و تحکیم پایه‌های یک دمکراسی مردمی و تداوم تلاش چپ برای استقرار سوسیالیسم.

طبیعی است که تمام کسانی که برای غلبه بر این پراکندگی تلاش می‌کنند، ارزیابی یکسانی از دلائل این پراکندگی و راه‌حل‌های مشابهی برای حل این مشکل ندارند. باید تاکید کرد که این پراکندگی صرفا ویژگی چپ ایران نیست و امروزه در کل جنبش جهانی چپ، این پراکندگی به چشم می‌خورد. شکست یک نوع نگرش به «سوسیالیسم»، که به مدت هفتاد سال نگرش مسلط در بخش قابل توجهی از جنبش جهانی چپ بود و از این رهگذر به زرادخانه نظری این بخش از جنبش تبدیل شده بود، عملا بسیاری از فعالین چپ و کمونیست‌ها را به بازنگری در مبانی تئوریک و تدوین نظری جدید در زمینه چگونگی تحول جامعه به سوی وسیعترین دمکراسی، از بین بردن استثمار، رهایی کامل انسان از بندگی سرمایه و ساختن یک جامعه سوسیالیستی، واداشته است. در این کنگاش و تلاش برای یافتن راه‌حل، طبعا پاسخ‌ها یکسان نخواهد بود و حقیقت نیز الزاما با یک نظر نیست. امروز پلورالیسم در چپ پذیرفته شده و ایده حزب واحد طبقه کارگر به کناری نهاده شده است.
پذیرش پلورالیسم در چپ به معنی پذیرش پراکندگی نیست. بالعکس، پذیرش پلورالیسم به معنی پذیرش اختلاف نظر در تئوری و سیاست و برنامه بین چپ‌ها و در عین حال تلاش برای یافتن راهی برای نزدیکی هر چه بیشتر سازمان‌های سیاسی چپ به یکدیگر، وحدت تشکیلاتی آنجا که اختلافات تئوریک و سیاسی ناچیز است و همکاری و ائتلاف آنجا که امکان وحدت حزبی وجود ندارد.
ارزیابی از وضعیت موجود و پاسخی که به «چه باید کرد؟» داده می‌شود، نکته گرهی بحث‌های امروز می‌باشد. برخی بر این باورند و یا چنین استدلال می‌کنند که، علت عدم موفقیت شکل گیری وحدت در صفوف چپ، عمدتا «دگماتیسم»، «انحصارطلبی» و « فقدان روحیه دمکراتیک» در بین فعالین چپ می‌باشد. مشکل بتوان پذیرفت که سکتاریسم، ظرف سه دهه گذشته، موفق به جلوگیری از وحدت تشکیلاتی چپ‌ها شده باشد. در شرائط اختلافات نظری درجنبش کمونیستی، باید تعریف روشنی از سکتاریسم داشت و میزانی بدست داد که بین سکتاریسم و اختلاف در نظر و تئوری، تشخیص را آسان کند. چرا که در غیر این صورت به راحتی به هر اختلاف نظری می‌توان انگ «سکتاریسم» زد.

من فکر می‌کنم مشکل امروز چپ ایران بیش از آن که کمی و ساختاری باشد، کیفی و نظری است.
بیش از سی سال از انقلاب ایران می‌گذرد. در این سال‌ها دگرگونی‌های اجتماعی و سیاسی عمده‌ای در جهان، منطقه و ایران رخ داده است. سازمان‌های سیاسی چپ همراه با این تحولات، کم و بیش تلاش کردند تا خود را با آنها منطبق سازند. اما اولا این سازگاری با دگرگونی‌ها، در همه سازمان‌های سیاسی چپ یکسان پیش نرفته است و دوما در درون سازمان‌های سیاسی هم به یکسان پذیرفته نشده است. حاصل این پروسه امروز، وجود سازمان‌های سیاسی چپ با تنوع نظری-سیاسی از یکسو و اختلافات و تناقضات درونی آنها از سوی دیگر است.
جنبش چپ ایران بیش از آن که به لحاظ تشکیلاتی پراکنده باشد، با بحران پراکندگی نظری روبرو است. اختلافات نظری، چه در جنبش چپ ایران و چه در سطح جهانی، مآلا به پراکندگی و تنوع سازمانی می انجامد. جنبش چپ ایران از سازمان‌های سیاسی گوناگون، با برنامه و خط مشی‌های متفاوت تشکیل شده است. دامنه این تنوع بستگی تام به دامنه پراکندگی نظری در جنبش چپ دارد. امروزه دامنه اختلافات نظری از نگاه رفرمیستی به مسیر تحول جامعه سرمایه‌داری به سوسیالیسم از طریق اصلاحات، تا نگرشی که به کمتر از یک انقلاب «اکتبر» دیگر رضایت نمی‌دهد و انواع نگرش‌های میان این دو انتهای پروسه تحول جامعه به سوی سوسیالیسم، گسترده است. در چنین شرائطی است که باید از زاویه جدیدی به مسئله وحدت نگاه کرد و از فرمالیسم دوری جست. شکست چپ، چه در عرصه جهانی و چه در عرصه داخلی، به اعتبار ایده «چپ» لطمه جدی زده و آن را کاهش داده است. از این رو، امروز بیش از هر زمان دیگر بازسازی و نوسازی جنبش چپ ایران از اهمیت حیاتی برخوردار است. به اعتقاد من این بازسازی و نوسازی از پروسه نگاه انتقادی به گذشته چپ، چه در عرصه جهانی و بویژه تجربه تلخ «سوسیالیسم واقعا ناموجود» و چه در تجربه مستقیم چپ ایران و سازمان‌های سیاسی‌اش، و از تلاش برای تدوین پروژه سیاسی چپ جهت استقرار دمکراسی و سوسیالیسم در ایران عبور می‌کند.
نقد گذشته لازم است ولی کافی نیست. با نگاه به نقد گذشته، باید راه آینده را گشود. طبعا در این بررسی و نقد و طراحی راه آینده، ایده‌های متفاوت ارائه خواهد شد. روشن شدن تفاوت ایده‌های گوناگون، شناخت صحیح اختلافات آنها و دادن یک سیمای روشن از هر برنامه و پروژه، به شفافیت جنبش چپ ایران کمک کرده و این امکان را به وجود خواهد آورد که هر فعال سیاسی چپ، با شناخت کافی، راه مبارزه را انتخاب کند. در این صورت همراهی‌ها نه بر اساس سابقه تاریخی و رفاقت‌های قدیمی و عواطف، که بر اساس تفاهم نظری و توافق سیاسی، سازمان خواهد یافت.
در راه این پروسه، یک خطر وجود دارد و ان هم فرمالیسم است. فرمالیسم، که عمدتا بر عملگرایی و کمیت بجای کیفیت متکی است، تلاش دارد تا با محدود کردن دامنه اختلافات نظری و عمده کردن عمل سیاسی، به یک وحدت فرمالیستی دست یابد.
برای نمونه به گفتگوی رفیق عزیزم محمد اعظمی با سایت اخبار روز اشاره می‌کنم. وی می‌گوید: «وحدت اصولا بر اساس برنامه و اساسنامه شکل می‌گیرد. اما به نظر من امروز ما هنوز آمادگی تدوین برنامه را نداریم. ما می توانیم با تدوین یک اساسنامه و یک پلاتفرم سیاسی- نظری، پلاتفرمی که مشی سیاسی و جهاتی از دیدگاه های نظری در آن منعکس است، کنگره مشترک را فرا خوانیم. کار روی برنامه را با مکث بیشتر و کار عمیق تر، بدون شتاب از همین امروز آغاز و زمان نهائی کردنش را الزاما به کنگره مشترک گره نزنیم.». (چشم انداز وحدت سه سازمان چپ، گزارشی از سایت اخبار روز شنبه ۲۹ فروردین ۱٣٨٨ - ۱٨ آوریل ۲۰۰۹).
در این نقل قول، بخوبی می‌توان تشخیص داد که تشکیل کنگره مشترک، از تدوین برنامه چپ برای محمد اعظمی مهمتر است و به نظر وی نباید به دلیل احتمال دشواری‌ها در تنظیم برنامه چپ، مسئله وحدت را با تاخیر مواجه کرد. محمد اعظمی می‌پذیرد که وحدت بر مبنای برنامه است، ولی معتقد است که چپ ایران فعلا نمی‌تواند برنامه بنویسد و بهتر است بدون اتلاف وقت، با تنظیم (یا بهتر است گفته شود جمع و جور کردن) یک پلاتفرم سیاسی و کمی هم نظری، کنگره وحدت را برگزار کند. باید پرسید که آیا رابطه‌ای بین سیاست و برنامه وجود ندارد؟ آیا می‌توان امروز بر سر یک پلاتفرم سیاسی، بدون آن که روشن باشد مبانی نظری آن کدام است، و چه اهدافی را دنبال می‌کند، توافق کرد و در کادر یک سازمان واحد مشغول به سیاست شد؟
فرمالیسم یعنی جدا کردن سیاست از مبانی نظری و برنامه‌ای آن. یعنی آن که بطور مثال می‌توان در مبانی نظری مدعی سوسیالیسم شد، در برنامه به دفاع از امنیت سرمایه پرداخت و در سیاست، بسته به شرائط روز از این یا آن جناح حکومت دفاع کرد. این چنین وحدتی بی‌حاصل است و تاکنون نیز چنین اتحادهایی (که در گذشته صورت گرفته است) نتوانسته مشکل پراکندگی جنبش چپ ایران را حل کند. چنین اتحادهایی در آینده نیز هیچ مشکلی را حل نخواهد کرد و برای چپ اعتبار اجتماعی و اعتماد بوجود نخواهد آورد. حتی از تعدد اسمی سازمانهای سیاسی چپ هم نخواهد کاست.

سازمانهای سیاسی چپ ایران امروز جاذبه‌ای ندارند. وحدت چند سازمان سیاسی چپ، اگر نتواند شور و شوقی در خیل عظیم نیروی چپ ایران، که درون سازمانهای سیاسی آن نیستند، بوجود آورد، در نهایت مشکلی را حل نخواهد کرد. مشکل چپ ایران را باید فراتر از محدوده سازمانی نگاه کرد. گستره فعالین چپ ایران، پیر و جوان، با سرهم بندی کردن یک پلاتفرم «سیاسی و کمی نظری»، جذب این راه نخواهند شد، بلکه باید خود در آن شریک باشد، پس بحث را باید باز کرد. بر سر مهمترین مسائل چپ، چه در عرصه نظری و چه در عرصه پروژه و برنامه چپ برای تحول جامعه و چگونگی رساندن آن به سوسیالیسم، باید به بحث و گفتگو نشست. این یک تلاش جمعی است که باید تمام چپ ایران و نه فقط اعضاء چند سازمان سیاسی چپ، در آن مشارکت داشته باشند.
سند کنگره هشتم سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران در این زمینه با صراحت می‌گوید: «وحدت تشکیلاتی بین جریانات و نیروهای چپ، هر آن جا که از نقطه نظر برنامه و سیاست امکان‌پذیر است، اقدامی ضروری، گامی در راستای تلاش برای ایجاد یک ثقل قدرتمند چپ و در جهت غلبه بر تشتت و پراکندگی در صفوف آن است؛ ما معتقدیم که وحدت چپ باید به عنوان یک پروژه بزرگ همگانی پیگیری شده و هر گامی در این جهت، در عمل به مثابه حلقه‌ای از یک زنجیره اقدامات به هم پیوسته در صفوف گسترده نیروی مدافع آزادی و عدالت اجتماعی محسوب شود. تلاش برای وحدت بین سازمان‌ها، محافل و فعالین چپ که از نقطه نظر برنامه، سیاست و روش‌های کار نزدیکی دارند، گامی است در راستای گشودن راهی که ادامه آن می‌تواند به یک چپ متحد، قدرتمند و غیرقابل حذف از معادلات سیاسی ایران منجر شود.
ما برای تحقق پروژه وحدت چپ از هیچ تلاشی فروگذار نخواهیم کرد و معتقدیم تنها با عبور از مشکلات فراراه وحدت‌های برنامه‌ای و ممکن هست که می توان بن بست های ناشی از جدائی‌ها و پراکندگی‌ها در چپ ایران را پشت سر گذاشت و راه برون رفت از آن را هموار ساخت.»

بازسازی و نوسازی چپ ایران یک پروژه بزرگ همگانی است و نیاز دارد تا افق دیدیمان را وسیعتر کنیم. اکنون که سه سازمان سیاسی چپ آمادگی خود را برای گام نهادن دراین راه اعلام کرده‌اند، از این فرصت استفاده کنیم و تلاش کنیم تا وسیعترین نیروی چپ ایران، در این پروسه وارد شوند.

۲۱ اردیبهشت ۱٣٨٨ - ۱۱ می ۲۰۰۹


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست