روی دیگر فاجعه
سعید نعیمی
•
کشتار ارامنه در امپراتوری عثمانی نقطه سیاهی در تاریخ منطقه ماست. لیکن عموماً فقط این بخش از ماجرا برجسته شده و روی دیگر سکه یعنی قتل کردهای عثمانی و ترکها (در عثمانی، جمهوری آذربایجان و آذربایجان ایران) توسط ارامنه در این وقایع نادیده گرفته میشود
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۲ ارديبهشت ۱٣٨٨ -
۱۲ می ۲۰۰۹
کشتار ارامنه در امپراتوری عثمانی نقطه سیاهی در تاریخ منطقه ماست. لیکن عموماً فقط این بخش از ماجرا برجسته شده و روی دیگر سکه یعنی قتل کردهای عثمانی و ترکها (در عثمانی، جمهوری آذربایجان و آذربایجان ایران) توسط ارامنه در این وقایع نادیده گرفته میشود.
از سوی دیگر، هر گونه بحث و پرسشی درباره این سیاهیهای تاریخ به انکار کشتار ارامنه تعبیر شده و لذا پرسشگران بسیاری از ترس متهم شدن به نژادپرستی، حتی از طرح سوال خودداری میکنند.
ابتدا باید به طور آشکارا تأکید کنم که قصد من تخفیف فلاکتها و تبرئه یک طرف ماجرا و متهم نمودن طرف دیگر نیست که از نظر من حتی کشتن تنها یک فرد نیز، غیر انسانی و جنایتگونه است .
لذا نقدم فقط متوجه برخی جریانهای سیاسی است که بدون توجه به همه ابعاد ماجرا و تنها بر اساس پروژه سیاسی خویش، این وقایع هولناک تاریخی را مورد بررسی قرار میدهند. از این رو خواستم با روشن نمودن بخش دیگری از این داستان ننگین انسانکشی، دوستانم را از داوری سیاسی در مورد وقایع تاریخی برحذر دارم.
هر چند قصدم نشان دادن بخشی از تاریخ و مناسبات ارامنه و آذربایجانیها در ایران است، لیکن خالی از لطف نخواهد بود که تصاویری از ویرانگری بنیادگرایان ارمنی در آن سوی ارس را نیز ملاحظه فرمایید، تصاویری که حدود ۱۵ سال پیش خلق شدهاند. عکسهایی از شهر اشغالی آغدام را که احتمالاً به دلیل بیاهمیتی موضوع در رسانههای ایران منعکس نمیشود به حضور شما تقدیم میکنم.
این شهر در دهه پایانی قرن بیستم چنین به آتش غضب و دشمنی گرفتار آمدهاست.
در پی انقلاب بلشویکی روسیه در سال ۱۹۱۷ و عقبنشینی روسیه از خاک عثمانی، نیروهای مسلح ارمنی و آسوری ناامید از تشکیل دولت مسیحی در شرق عثمانی توجه خود را به شمال غرب ایران معطوف نموده و در سال ۱۹۱۷-۱۹۱٨ به فرماندهی "آندرانیک" و "مارشیمون" و با همراه نمودن اهالی مسیحی بومی منطقه، شهرهای ارومیه و سلماس و خوی و... را مورد تاخت و تاز قرار دادند.
این وقایع در آذربایجان به جیلولوق مشهور است.
وقایعی که در ذیل نقل میگردد عیناً از کتاب «ارومیه در محاربه عالمسوز» گرفته شده است .
این کتاب که بر اساس مشاهدات عینی میرزا رحمتالله خان معتمدالوزاره نماینده رسمی وزارت امور خارجه دولت وقت ایران در ارومیه، طی سال ۱۲۹۶ هجری شمسی و یا به عبارتی سال ۱٣٣۶ هجری قمری نوشته شده، به کوشش کاوه بیات توسط نشر شیرازه در تابستان سال ۱٣۷۹ ه.ش. در تهران طبع گردیده است.
البته هنوز هم پیرمردان و پیرزنانی که شاهد زنده بخشی از این ویرانگریها و کشتارها در شهرهای ارومیه، سلماس، خوی و... و روستاهای اطراف بودهاند در قید حیات هستند.
اخیراً نیز کتاب خاطرات غلام خان حشمت اورمیهای تحت عنوان "مویههای شهر غریب" چاپ گردیده که زوایای دیگری از این وقایع را بیان کرده است.
امیدوارم با عبرتآموزی از این حوادث شوم و با احترام متقابل به جای آتش کینه و انتقام، شعله دوستی و صلح برافروزیم.
- آرداشس داشناک: ارومیه را خراب میکنم.
بارون آراداشز از اعضای کمیته داشناقسیون ارامنه به اتفاق چند نفر به مجلس (کمیته رفع اختلاف) آمده و به واسطه اسب و تفنگی که سواران امنیه (عساکر مسلمان دولتی) از یک ارمنی گرفته بودند نطق مفصلی به زبان روسی ایراد نموده ، قونسول روس که آن را ترجمه میکرد گفت:" آرداشس میگوید هر گاه آنچه از ارمنی گرفتهاند ندهند، مسیحیان را از شهر خارج کرده این شهر (ارومیه) را خراب میکنم...
کمیته داشناقسیون - صفحه ۴
- از شهر صدای فریاد و ناله اناث و اطفال بلند گردید...
...یک دفعه صدای توپ و بمب بلند شد. به قونسول [آمریکا] گفتم معلوم است این توپ و بمب از طرف مسیحیان انداخته میشود، زیرا که مسلمانان توپ و بمب ندارند. لازم است قدغن نماید این اقدام غیرمنتظر را که باعث وحشت و اضطراب اهالی خاصه زن و بچه است... با وجود این توپ ساکت نشده بر شدت شلیک تفنگ هم افزوده و از شهر صدای فریاد و ناله اناث و اطفال بلند گردید...
زد و خورد در محله هزاران- صفحه۴ و ۵
- غارت خانهها، قتل اطفال و ارتکاب افعال شنیعه
تا دو ساعت از شب گذشته صدای توپ از دو سمت یعنی از طرف قریه چهاربخش و دیکاله بلند بود و گلوله به شهر انداخته میشد و ناله و ضجه زن و بچه و صدای فریاد یا حسین بلند بود...
...معلوم شد دیروز غروب، همین که صدای تفنگ در شهر بلند شده جمعی از جلوها که در وسط شهر در کاروانسرای مرحوم حاجی مستشار لشکر بودند درها را بسته و پنجرهها را سنگر نموده از آنهایی که در کوچه بوده و یا عبور میکردهاند، جمعی را من جمله چند نفر طفل بوده است مقتول کردهاند. شبانه جمعی از مسیحیان به خانههای مسلمانان که در خارج از دروازه بوده ریخته و هشت نفر زن و مرد را کشته که یکی خانعلی نام، فراش کارگذاری (وزارت خارجه) بود. خانهها را غارت نموده و افعال شنیعه را مرتکب و زنها را بیعصمت کردهاند.
ادامه زد و خورد - صفحه ٨
- جنائز مسلمین در میان کوچه مانده است.
همچنین در محله یوردشاه و عسکرخان به خصوص یوردشاه خانههای مسلمانان (به دست ارامنه و جلوها) تاراج و احتراق گردید. جمع کثیری از مسلمانان مقتول و وقایع شرمآور ننگین روی داده است. از جمله خانههایی که در همان شب غارت و احتراق شده بود. خانه مرحوم مغفور حاج علی اشرف آقا از اجله سادات و مجتهدین ارومی بوده است. آقای علی آقا پسر ان مرحوم فقط توانسته بود دست اهل و عیال خود را گرفته از خانه همسایه فرار کرده و جانی به سلامت برد. استماع این اوضاع رقتآور و حادثات ناگوار مردم بدبخت را دچار بهت و حیرت کرد. باز خبر رسید که در کوچه نوکچر جمعی از مسلمانان را کشتهاند و جنائز در میان کوچه مانده است...
محله به محله- صفحه ٨ و ۹
- جنایات (ارامنه) در ارومی مادامی که دنیا باقی است از خاطرهها فراموش نخواهد شد و صفحه تاریخ عالم را سیاه خواهد نمود.
...صدای تفنگ از شهر بلند و دعوا به شدت شروع شده و از چند جانب (ارامنه، جیلوها و آسوریها) شهر (ارومی)را بومبارده کردند. اتصالاً صدای توپ و بمب از هر طرف برخاسته و هر آنی هزارها تفنگ خالی میشد. اناث و اطفال در وحشت و اضطراب (بوده) و مردم خانههایی را که متصل به محلات مسیحیان بود تخلیه کرده، به میان شهر فرار مینمودند...
تا کار رسید به آنجا که نبایست برسد و ولایتی مثل ارومی که در همه عالم معروف و عروس ممالک ایران بود به اندازهای خراب شد که سالهای سال آبادی آن و دایر شدناش طول دارد. صدهزار افسوس.
چندین هزار نفوس محترمه از پیر و جوان و زن و بچه بیتقصیر و بیگناه به قتل رسیده و خانهها تاراج شد و زحمات موروثی و مکتسبی مردم بیچاره به غارت رفته و احتراق گردید که مادامی که دنیاست از خاطرهها فراموش نخواهد شد و صفحه تاریخ عالم را سیاه خواهد نمود.
بمباران شهر - صفحه ص ۱۱ و ۱۰
- قتل و غارت
...خبر رسید که در محله سید حسین باغی و کوچه حمیدان جلوها هجوم آورده از خانهها به همدیگر راه باز کرده داخل خانهها شده مشغول قتل و غارت هستند...
محاصفحه ره حکومت- صفحه ۱۱
- وخامت شدید اوضاع شهر
در سمت اداره کارگذاری (وزارت خارجه) که در قرب چهار برج و در محل خطر بود هجوم و شلیک شدید گردید. کلیه مسلمانان بدبخت به قتل و تاراج تهدید و به مهالکی گرفتار شده بودند که امید خلاصی نداشتند و لابد از حکومت به خانههایشان مراجعت نمودند که فکری به حال اناث و صغیر و صغیره نمایند. حالت شهر هم آنا فانا وخیم شده صدای توپ و بمب و تفنگ بر شدت میافزود...
باز هم کارگذاری - صفحه ۱۲
- هرگاه یک ساعت این وضع ادامه یابد اهل شهر عموماً مقتول خواهند شد...
...همین که داخل حکومت (وزارت خارجه شعبه ارومیه) شدم جمعیت زیادی از محترمین و علما و معاریف شهر در حیاط و تالار دیدم که داد و فریاد کرده و میگفتند: "کار از آن گذشته است. هر گاه یک ساعت این وضع ادامه یابد اهل شهر عموماً مقتول خواهند شد...
...در این بین خبر دادهاند یک نفر از قزاقها در چهر برج زخم دار شده و مسیحیان داخل خانه حشمتالملک شده از انجا به ضرب کلنگ می خواهند دیوار را سوراخ کرده داخل چهار برج شوند و از این طرف هم خانه حاجی معصوم خان و حاجی اصلان خان میرپنجه ریخته غارت کنند فدوی از استماع این تفصیلات یقین نمود که منزل فدوی هم در خطر است...
راه پر مخاطره حکومت - صفحه ۱٣
- احدی نیم دقیقه اطمینان از زندگی خود نداشته و در انتظار قتل و یا جرح خودشان بودند ! ...
فی الواقع از ملاحظه اوضاع آن ساعتها عقل حیران و فکر پریشان است که چه مخاطره دهشتناکی اهالی فلک زده را احاطه کرده بود.احدی نیم دقیقه اطمینان از زندگی خود نداشته و در انتظار قتل و یا جرح خودشان بودند.مللاحظه حالت رقت آور نسوان عاجزه و اطفال صغیر و صغیره ادم را دیوانه و مشتاق مر گ می نمود.سبحان الله چه بلایا و مصاءب است که اهالی این ولایت جراب دچار نشده و کدام فضایح و فجایع شرم آور است که مردم بی تقصیر گرفتار نشدند و چه حکمتی است که باید اهل ارومی این همه حادثات جانگداز را مشاهدهد نموده و مبتلای انواع و اقسام بلیات بشوند.
در مقام تسلیم - صفحه ۱۴
- در این غایله هایله به هیچ وجه رعایت هیچ نکته و مراعات هیچ ترتیب نگردید...
خبر آوردند جنرال آدم فرستادند متهاجمین (ارمنی) را مراجعت دهند. بعد معلوم شد رییس قزاقخانه نگذاشته است قزاقها جنگ نمایند بیرق سفید بلند کرده رضاخان نائب دوم قزاق خانه را با بیرق سفید برای کسب تکلیف به قونسولگری روس فرستاده اند که بیچاره در بین را به ضرب گلوله مقتول شده و همین که از قزاقخانه بیرق سفید بلند شده متهاجمین به آنجا ریخته از قزاقها هر چند نفر که به دست اورده به قتل رسانیده تفنگ و فشنگ و وجه نقد که در انجا بود به غارت بردند. خیلی جای افسوس است که در این غایله هایله به هیچ وجه رعایت هیچ نکته و مراعات هیچ ترتیب نگردید...
حمله به قزاقخانه - صفحه ۱۵
- قساوت و شقاوتی که ظاهر ساختند در هیچ قرن و دوره نظیر ان شنیده نشد و در هیچ مذهب روا نیست که زن و اطفال و پیرمردان را به قتل برسانند.
صبح خیلی زود به حکومت آمده موافق راپورتها معلوم شد شبانه وقایع ناگوار و اسف باری روی داده است، جلوها و غیره (ارامنه و آسوریها) به چندین کوچه هجوم آورده و داخل خانه ها شده اعمال شنیعه و افعال قبیحه را در بعضی خانواده ها و سایر اهالی مرتکب و دارایی مردم بیچاره را غارت و قریب پانصد خانه را آتش زده و مرد و زن و صغیر و صغیره را مقتول نموده از کسی ابقاء نکرده اند. می توان عرض کرد قساوت و شقاوتی که بعد از اصلاح (توافق صلح) ظاهر ساختند در هیچ قرن و دوره نظیر ان شنیده نشد و در هیچ مذهب روا نیست که زن و اطفال و پیرمردان را به قتل برسانند. آنهم بعد از اصلاح و اتمام دعوا.
جای هزاران تاسف است که در این قضیه کبری و بلکه قیامت عظمی ابدا رعایت این مسایل نگردید و از احدی ابقاء نشد. نه به پیرمردان و زنان ترحمی نمودند و نه بر اطفال معصوم رحمی، چناچه روز گذشته هم در کوچه ها جمعی از نسوان و اطفال را هدف گلوله کرده بودند. می توان گفت کوچه ای نبود که در آن چندین جنازه از اشخاص بی تقصیر نیفتاده باشد. علت معلوم نبود که چرا این قدر قساوت به خرج داده و عداوت را تا این درجه بالا برده بودند. خدای واحد شاهد است از تصور آن اوضاع جانسوز جگر انسان آتش می گیرد و شخص دیوانه شده حالت جنون عارض میگردد.
به اعتقاد قاصرانه، مادامی که دنیا هست فجایع و قبایح امشب مذاکره و تاریخ عالم را لکه دار خواهد نمود.
وقوعات شرم آور امشب به طوری مواثر و فجیع است که خود مسیحیان از مذاکره و یادآوری ان متاسف و دچار ندامت میشوند.
وقایع شب گذشته - صفحه ۱۷
- یوم یفر المرء من اخیه
...در حکومت بودم خبر آوردند در اطراف حکومت و کار گذاری (ارامنه) مشغول شکستن درها و غارت خانه ها هستند و کم کم باز از هر طرف شهر علی الخصوص از محله هزاران صدای شلیک تفنگ بلند شد. محقق بود هجوم تعرض از مسیحیان است خاصه دهاتی ها که به شهر هجوم آورده بودند و مسلمان های بیچاره را دیده که برایشان قدرت مدافعه باقی نمانده بود. آنهایی که از واقعه دیروزی و دشبی جانی به سلامت برده بودند هر یک در گوشه پنهان شده نه در قید عیال و اطفال بودند و نه مقید به مال.
یوم یفر المرء من اخیه (آیه شریفه ٣۴ از سوره مبارکه عبس) مصداق حال اهالی فلک زده گشته بود...
عظیم السلطنه سردار - صفحه ۱۷و۱٨
- مسیحیان (ارامنه،آسوریان و جلوها) متصل اموال غارتی از کوچه ها آورده به محل خودشان می بردند...
به هر حال حالت شهر خیلی منقلب و هنگامه غریبی بود بنده از پنجره می دیدم که مسیحیان (ارامنه و جلوها) متصل اموال غارتی از کوچه ها آورده به محل خودشان میبردند...
...در اطراف حکومت و کارگذاری خانههای متمولین را به غارت بردند و در دور و بر کارگذاری یک خانه سالم نماند.
بنده کار گذاری را در خطر دیده به ملاحظه دفتر و اسناد دولتی شرحی به قونسول آمریکا نوشته که فلان خانه و فلان خانه را غارت کردند در این محله بزرگ خانه ای سالم نمانده است باید به فوریت جلوگیری شود. این چه آتشی است که در این ولایت خراب می سوزد و ضمنا اظهار کردم اداره کارگذاری در مخاطره می باشد یکنفر از کسان حکومت را که زبان نصرانی بلد بود پیدا کرده کاغذ را بتوسط او فرستادم. بعد از کمی فاصله شخص مزبور با کسانی از مسیون آمریکا- با بیرق آن دولت به حکومت آمده -... و بنده خطری را که اداره را احاطه کرده بود مجددا یادآوری نمودم.
ادامه نهب و غارت - صفحه ۱۹
- در هر سمت قتل و غارت و احتراق به شدت جاری بود.
... با این که جمعی از مسیحیان مسلح در کوچه ها تردد کرده و به ظاهر مراقبت می نمودند باز در هر سمت قتل و غارت و احتراق به شدت جاری بود تا وقت عصر به خانه حاجی اسماعیل معین اوف در قرب حکومت ریخته خودش را مقتول و اموالش را غارت نمودند...
قراولهای کارگذاری - صفحه ۱۹و۲۰
- تا غروب هنگامه محشر در شهر بر پا بود.
به هر حال تا غروب هنگامه محشر در شهر بر پا و از کوچه ها مال غارتی بود که عبور می کرد. احدی (از مسلمین) قدرت بیرون شدن در کوچه را نداشت. همه مردم متواری بودند و شب که رسید بر وحشت اهالی فلک زده افزود...
نگهبانهای مسیحی - صفحه ۲۰
- بدبختانه آتش فتنه و فساد به آن درجه شعله ور شده بود که به سهولت از این قتل و غارت نتوان مسیحیان هنگامه طلب را منصرف نمود.
امروز هم در محلات قتل و غارت به شدت جاری بود. نمایندگان که در قونسولخانه بودند اتصالاً خبر میدادند که (ارامنه) به فلان جا ریخته و غارت و قتل نمودند. بنده و سایرین هم با اظهارات منطقی وخامت این اوضاع را به روسا حالی، و تأکید در جلوگیری می کردیم. ولی بدبختانه آتش فتنه و فساد به آن درجه شعله ور شده بود که به سهولت از این قتل و غارت بتوان مسیحیان هنگامه طلب را منصرف نمود.
...همه شب باز مثل شب گذشته صدای تفنگ از شهر بلند بود و قتل و غارت می کردند.
نظم جدید- صفحه ۲۴ و ۲۵
- ارومی یک منظره دهشتناک و یک مزارستان هولناک شده که بیان و بنان از تقریر و تحریر کیفیت آن عاجز میباشد.
روز ۱۴ جمادی الاول... آدمی (افرادی) با عرابه معین نمودند که خانه ها را تفتیش و هرچه جنازه باشد دفن نمایند. و این جنائز بلکه بعد از آن هم بدون غسل و کفن دفن شدند زیرا اولا کشته (مسلمین) از بس فزون بود که کفن ممکن نشد و ثانیا بازاری نبوده و مال التجاره ای (کفنی) باقی نمانده بود. بقیه السیفی که از تاراج سالداتهای روس باقی بود در این قضیه به غارت رفته در و پنجره دکاکین شکسته و آنها را هم اکراد مهاجر برده و می سوزاندند...
دفن جنازه چندین روز طول کشید...
عده زیادی از مجروحین را که به مریضخانه فرانسویها برده بودند روزی تا ده نفر از آنها وفات می کردند...
فی الواقع ارومی یک منظره دهشتناک و یک مزارستان هولناک شده که بیان و بنان از تقریر و تحریر کیفیت آن عاجز می باشد.
کفن ودفن جنازهها- صفحه ۲۵
- در همه محلات شهر قتل و غارت با شدیدترین حالتی جاری، کسی خبر از حال کسان خود نداشت.
بعد از نشر خبر کشته شدن مارشیمون سرکرده مسحیان غارتگر توسط اسماعیل آقای کرد مال غارتی و اشیاء پر قیمت را غارتگران و حتی زنان مسیحی از کوچه ها می بردند...
هرکس به خیال غارت بود و هیچ کس غیر از این مقصودی نداشت. در همه محلات شهر قتل و غارت با شدیدترین حالتی جاری، کسی خبر از حال کسان خود نداشت...
دسته دسته مرد و زن و اطفال (مسلمان) که اکثرا مردها پا برهنه و بعضی از زنان سر گشاده بودند در پشت بامها به این طرف و آنطرف فرار می کردند و از هر خانه صدای تفنگ و ناله اطفال صغیر و صغیره بلند میشد.
سبحا نالله اوضاع قیامت مشاهده می گشت.
هر کسی در صدد علاج و استخلاص جان خود بود. پدر از پسر و مادر از طفل خود خبر نداشت. زنها به هر حیاطی که می رسیدند از دست اطفال خودشان گرفته از بلندی سه ذرع و چهار ذرع می انداختند و خودشان را هم از همان بلندی پرت کرده دست و پا شکسته و مجروح گشته پا شده فرار می کردند. بعضی ها از بزرگ و کوچک که از همان بلندی می افتادند و به واسطه شدت صدمه قادر به حرکت نبوده بی حس روی برفها می ماندند.
اوضاع قیامت - صفحه ص ۴٣ و ۴۴
- گمان نمی رود این همه فجایع و بلایا را اهل یک ولایت و یا مملکتی در هیچ دوره و قرنی مبتلا شده باشند.
مصیبتی که اهل بیچاره این ولایت دچار شده بودند خارج از قیاس و تصور است و گمان نمی رود این همه فجایع و بلایا را اهل یک ولایت و یا مملکتی در هیچ دوره و قرنی مبتلا شده باشند. اعتقاد قاصرانه فدوی این است با این بدبختی که اهل ستم کشیده ارومی دچار گردیده و این کم طالعی که به مردمان مظلوم این ولایت نصیب شده است اگر در مغرب زمین هم بلای آسمان نازل گردیده و یا حادثه در زمین حادث شود صدمه آن عاید حال یک نفر اهل ارومی خواهد شد.
خداوندا بلا پشت هم و صدمات طاقتفرسا پی در پی و قتل وغارت متصل...
...با وجود این همه صدمات و قتل و غارت طاقت شکن اهل ارومی... برخلاف مصالح مملکتی اقدامی نکرده و ملتجی به اجانب و متوسل به این و ان نشده اند...
متوسل نشدن به بیگانه و جزای ان - صفحه ۴۴ و ۴۵
- از اناث چند نفری در این اوضاع وضع حمل نمودند.
...ملاحظه حالت آنها بسیار رقت آور بود زن ها را به یک حیاط کوچک جمع نموده و مردها در حیاط حکومت و یک حیاط دیگر جمع شده بودند. زن و مرد با حالت زار مشغول گریه و زاری بودند. عده این جمعیت به هشتصد نفر بالغ می شد. اوضاع فلاکت و گرسنگی این جمعیت خیلی مایه تاسف بود و حال انکه عموما از محترمین و محترمات بودند.
... از اناث چند نفری در این اوضاع وضع حمل نمودند. این هم یک بدیختی دیگر بود.
شوهر یکی از زنهایی که وضع حمل کرده و خودش از صنف علما بود برای فدوی حکایت می کرد که بعد از وضع حمل عیالش به هر نحوی بوده به خانه رفته که شاید قدری لباس برای طفل بیاورد. لباس سهل است کهنه هم پیدا نکرده بود. بدبختی اهالی ارومی به درجه ای رسیده بود که مافوق ندارد.
وضعیت رقت بار پناهندگان - صفحه ۴۶
- عقب روضه خان فرستاده شد که با ذکر مصایب حضرت سید الشهدا (ع) و گریه بر ذریه نبوت و خانواده عصمت و طهارت قلوب خودمان را تسکین بدهیم.
وقت غروب رسید. بدبختانه همان شب هم چهارشنبه اخر سال بود مردها و زنان ایام گذشته و ترتیبات همان شب و خانه و زندگانی خودشانرا مجسم نموده بنای ضجه و ناله گذاشته هر کسی بر بدبختی خود گریه و ناله و نوحه می نمود...
چند جا عقب روضه خان فرستاده شد که با ذکر مصایب حضرت سید الشهدا علیه السلام و گریه بر ذریه نبوت و خانواده عصمت و طهارت قلوب خودمان را تسکین بدهیم.
از بدبختی روضه خان هم پیدا نشد.
چهارشنبه آخر سال- صفحه ۴٨و۴۹
- علمای قتیل ظلم و ستم مسیحیان
جنازه حاجی میر احمد اقا که از سادات جلیل القدر ارومی بود از دیروز دفن نشده بود...
وقوعات این وقعه قیاس با وقعه اول نیست و این مرتبه مصیبت وارده و شقاوت و صدمات اهالی چند درجه زیادتر از واقعه پیش بوده است. خانه ای نماند که تاراج نشده و کسی نماند که دچار فلاکت و غارت نگردید.
چندین نفر از محترمین علمای ولایت مقتول به ظلم شدند.
من جمله اخوند ملا علی قلی که اول مجتهد ارومی و شخصی نود سال بود با دو پسر و یک عروسش به علاوه ثقه الاسلام و صدرالعلماء و رییس السادات اقای میرزا ابراهیم مجتهد و آقای میرزا صادق پیشنماز و حاجی ملا اسمعیل که پسرش را سر بریده بودند با چند نفر دیگر از سادات محترم طبقه روضه خوان قتیل ظلم و ستم گردیدند.
تلفات علما - صفحه ۴٨و۴۹
- مختصر این است در ارومی دهی از مسلمانان نمانده است که قتل و غارت نشده باشد.
امروزه در دهاتی که در وقعه اول قتل و غارت نشده بود به شدت هرچه تمامتر قتل و تاراج و اعمال شنیعه شروع شده (ارامنه) چند پارچه دهات را سوای عده قلیلی قتل نمودند.چنانچه از قریه اوصالو موافق تقریرات دوزاده نفر خلاص شده در قریه صداقلو فقط یک نفر چوپان باقی مانده.
از قریه چونقرالو چهار صد و پنجاه نفر و از قریه بزرگ آباد یکصدو سی نفر مقتول کرده بودند.بقیه السیف دهاتیان بیچاره بعد از قتل و غارت اگر می توانستند خودشان را به شهر انداخته متواری می شدند و الا در صحرا و روی برف ها با کمال ذلت جان به جان آفرین تسلیم کرده جنائز آنها طعمه وحوش و طیور میشد... مختصر این است در ارومی دهی از مسلمانان نمانده است که قتل و غارت نشده باشد.
وضعیت اسفبار دهات - صفحه۵٨ و ۵۹
و اما آنچه که گفته شد تنها یک از صد وقعات مولمه ارومی طی چند ماه بود، خود تصور کنید که در شهرها و روستاهای خوی، سلماس، شرفخانه، ماکو، قوشچی... بر مسلمین چه گذشتهاست.
منبع: بامداد خبر
|