یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روز باسیتل است, آیا علی خامنه ای و فرح دیبا هم تاملی میکنند؟


مهران رفیعی


• از علی خامنه ای انتظار زیادی ندارم, چون هنوز در قدرت است هرچند که خورشید بیفروغش در آستانه غروب, , اما براستی از شنیدن ادعاهای نفر دوم در شگفتم. میدانم که سالها در فرانسه زندگی کرده و بدون شک چشن بزرگ و با شکوه چهاردهم ژوییه را بارها و بارها از نزدیک دیده است, شاید آنقدر مبهوت آتش بازی ها و موزیک و رقص و آوازها شده که اساسا پیام آن را نگرفته است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۴ تير ۱٣٨٨ -  ۱۵ ژوئيه ۲۰۰۹


از علی خامنه ای انتظار زیادی ندارم, چون هنوز در قدرت است هرچند که خورشید بیفروغش در آستانه غروب, , اما براستی از شنیدن ادعاهای نفر دوم در شگفتم. میدانم که سالها در فرانسه زندگی کرده و بدون شک چشن بزرگ و با شکوه چهاردهم ژوییه را بارها و بارها از نزدیک دیده است, شاید آنقدر مبهوت آتش بازی ها و موزیک و رقص و آوازها شده که اساسا پیام آن را نگرفته است.
بیش از سی سال از سرنگونی حکومت همسرش میگذرد و در این سالها, جهان تجربه ها کرده که آنروز ها حتی تصور کردنی هم نبودند, از دیوار برلن به جز آن دروازه چارلی که جاذبه توریستی شده و محل عکس انداختن با گارد آمریکایی و قسمتی کوچک به عنوان یادگاری, چیزی به جا نمانده, نلسون ماندلا نه تنها در بتد نژاد پرستان نیست بلکه چند سالی هم حکومت کرده و بعدش هم با آبرومندی کنار رفته است. از صدام قلدر و پینوشه کودتاچی و پلپوت بی رحم هم جز بد نامی چیزی در نوشته ها و حافظه ها موجود نیست.
می توانم بپذیرم که شهبانوی سابق با ادبیات کشورش آشنا نبوده و اگر بوده, مفهوم شعرعبرت آموز ایوان مداین و پند های دندانه هایش را نفهمیده است ولی چگونه متوجه موارد بالا نشده که خود مشتی از خروار است, مگر روزنامه نمی خواند و یا به تلویزیون نگاه نمی کند؟ و اگر میکند کدام نشریه و یا فرستنده را؟
چند هفته قبل مصاحبه ایشان را با بی بی سی تماشا کردم, واقعا باور نکردنی است. ایشان به سالهای آخر حکومت شوهرش اشاره میکند و صرفا به توضیح رونق اقتصادی و عمرانی می پردازد و کمک هایی که ایشان, یعنی علیاحضرت, به دردمندان و نیازمندان میکرده است و سپس تعجب از نارضایتی مردم و طغیان آنها. و ادامه میدهد که بهتر بود مردم بجای روشهای خشونت آمیز, با درست کردن احزاب و فعالیت های سیاسی, بطور قانونی خواسته هایشان را مطرح میکردند.
چه فرقی است بین این گفته خانم فرح دیبا با امریه علی خامنه ای که تنها راه اعتراض به انتخابات مخدوش را مراجعه به شورای نگهبان میداند؟
برای آنکه کمکی به علی خامنه ای و خانم دیبا کرده باشم بلکه کمی عمیق تر بیندیشند و سنجیده تر سحن بگویند, بگذارید طنزی را که یکی از اساتید دانشکده برق دانشگاه صنعتی شریف, که آنوقت ها نام دیگری داشت, در سرکلاس گفته بود برایتان بازگو کنم.
"ساواک شاه, مردی روستایی را دستگیر کرد, چون در بازجویی های اولیه اطلاعاتی بدست نیامد او را به شکنجه گران تربیت شده سپردند, ولی بازهم نقشه توطئه ای افشا نشد. وقتی که انفرادی هم کمکی نکرد, دست به حیله ای زدند, او را رها کردند و لباس شخص هایی را مامور ردیابی او. مرد ساده دل اتوبوسی گرفت به شهر و سپس مینی بوسی به روستایش. در آنجا ماموران شاه تا درب ژاندرمری او را تعقیب کردند. ساعتی بعد سرکار استوار ژاندارم, شکایت نامه را به آنها نشان داد, بنده خدا از دست ساواک به ژاندارمری علی آباد سفلی شکایت کرده بود و دست و پای مصدومش را هم به شهادت گرفته بود"
خانم دیبا, آیا هرگز فکر میکردید که در دانشگاه آریامهر, در آن دوران بقول خودتان طلایی, و آن همه بگیر و ببند ها و حضور سنگین و سهمگین گارد دانشگاه, چنین حرفهایی رد و بدل میشده است؟ آنهم توسط کسانی که با هزار وعده و وعید از فرنگ آورده بودید. شک دارم که حتی امروز هم چنین چیزی باورتان بشود, همین گونه که علی خامنه ای هم تصور میکند که چهل میلیون مردم به پای صندوق رفتند تا به حکومت ظالمانه و فاسد او رای اعتماد بدهند, شما هم لابد تصور میکردید که ما در کلاسهایمان به دعا گوییتان مشغول بوده ایم. خوشبختانه استاد مورد ذکر هم اکنون هم حضوری پر رنگ در فعالیت های اجتماعی دارد و هم ایشان و هم بسیاری از دانشجویان آن زمان هم بخوبی داستان را بیاد دارند و در گردهمایی ها بازگو می کنند.
این را نقل کردم تا بلکه علی خامنه ای هم, اگر هنوز نفهمیده گوشش هایش را باز کند و مفهوم این فریاد های شبانه الله اکبر را درست درک کند که گفته اند اشاره ای برای عاقل کفایت میکند.

خانم دیبا, حتما شما هم از دستگاهی که در این سالها کشورمان را ویران کرده است, بیزارید ولی اگر خوب بیندیشید و منصفانه قضاوت کنید, نقش شوهرتان را در به قدرت رسیدن این مستبدان بی ایمان بخوبی درک میکنید.
ادعا میکنید که مردم میبایست بجای انقلاب کردن, تشکیلات سیاسی و حزب درست میکردند, انگار ماجرای شرم آور درست کردن جزب فراگیر رستاخیز را از یاد برده اید؟
شوهر خودرای شما حتی دو حزب سرهم بندی شده "ایران نوین" و "مردم" را هم تحمل نکرد, جبهه ملی و سازمانهای وابسته آن هم که کفر ابلیس بود, اسم آوردن از احزاب چپ هم که کفاره سنگین داشت. براستی نمیدانم که ادعاهای شما را به حساب بی اطلاعی بگذارم یا بی صداقتی؟
برای آنکه نظر دانشجویان آن زمان را نسبت به رژیم شاهنشاهی نشان دهم به دو مورد زیر اکتفا میکنم که خود نشانی از آگاهی, هوشمندی وذکاوت آنهاست, ببینید که چگونه زبان طنز به ابزاری ظریف ولی کارآمد تبدیل میشود.
از جمله اشارات کنایه ای آن زمان یکی هم "شکار مرغابی" بود که اشاره ای بود به خبر مشکوک واژگون شدن لندرور و کشته شدن دبیرکل حزب مردم, همان طور که غرق شدن نویسنده "ماهی سیاه کوچولو" را هم کمتر کسی به حساب حادثه می گذاشت.

اگر فرصت کردید چند دقیقه ای هم به سخنان رییس جمهور فعلی ایالات متحده در دانشگاه قاهره گوش کنید, البته خانم اولبریت هم قبلا از انجام کودتای مرداد سی و دو عذر خواهی کرده بود, ولی صراحت لهجه آقای اوباما را باید ستود. بشنوید و به هوداران تان هم توصیه کنید که پنبه ها را از توی گوشش هایشان در آورند و برای نمایشی که برای کارگردانش جز شرمساری و سرافکندگی بجا نگذاشته, بلیط باطله نفروشند.

مهران رفیعی
چهاردهم ژوییه دوهزار و نه میلادی
بریزبین – استرالیا
mehran_rafiei@hotmail.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (٨)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست