یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روز باسیتل است, آیا علی خامنه ای و فرح دیبا هم تاملی میکنند؟ - مهران رفیعی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : به خانم آتوسا بزرگمهر

عنوان : آرام باشید، خانم عزیز
خانم بزرگمهر، اینقدر عصبانی نباشید. چکار نام من دارید؟ شما که ما را ساواکی و غیره نامیدید، خب یک نام هم برای من انتخاب کنید!!!
خانم عزیز، شما چیزی نمیگویید چون حرفی برای گفتن ندارید. من شما را دروغگو مینامم، برای آنکه شما دروغگو هستید. این عین دروغگویی است که وقتی حرفی را نصفه نیمه به کسی نسبت میدهید، بدون آنکه حرف کامل او را بیان دارید.
تا اینجای کار این روش شما و امثال شماست که به بی دادگاههای اسلامی شبیه است. آقایان نیز وقتی جواب ندارند، با فحش و تهمت این و آن را توطئه گر و ساواکی میخوانند. خب شما هم چون اینها برخورد میکنید. در هر صورت آرام باشید و بجای خشمگین شدن کمی مطالعه کنید تا در مورد مسائل کشور بیشتر آگاه شوید.
با سپاس از شما هموطن گرامی
۱۴٨٣۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ تير ۱٣٨٨       

    از : آتوسا بزرگمهر

عنوان : پشت کامنت «بی نام» هر میخواهد دل تنگت بگو
فرهنگ شاه و شیخ هر چه را که با او سنخیت نیست را «دروغگوئی » می نامد.
ساواکی ها هنوز زیر زمینی کار می کنند .تفررقه بیانداز و حکومت کن همه جا هست.
من فاصله میگیریم. دیگر به امضا های بی نام و نشان پاسخ نمی دهم . تا اینجا هم اشتباه کردم .
.
به امید روزی که مردم بر سرنوشت خود حاکم شوند.

در آن جا مطابق موازین حقوقی شبیه کمیسون های حقیقف یاب نه مثل «دارسی ارتش و ساواک» و نه مثل « دادگاه انقلاب اسلامی »
معلوم خواهد شد خائن و جانی و جاسوس مردم کیانند.

فعلا صبر داشته باشید که مردم حساب خود را با این «آقایان » روشن کنند.
۱۴٨۲۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ تير ۱٣٨٨       

    از : به خانم آتوسا بزرگمهر

عنوان : شما هم مثل آقای رفیعی تنها به قاضی میروید.
خانم آتوسا بزرگمهر گرامی، من نمیدانم با چه زبانی باید حرفم را با شما و امثال شما در میان گذارم که بشود با شما بیک نتیجه منطقی رسید.

۱- خانم عزیز، برای من به اندازهء یک سر سوزن اهمیتی ندارد که شما و یا امثال شما طرفدار نظام پادشاهی هستید یا جمهوری. این حق شماست که با نظام پادشاهی مخالف باشید و من مطمئنم که برای این نظر خود، در عالم خودتان، دلایل قانع کننده ای دارید. مسئلهء اساسی اینجاست که شما و امثال شما برای طرفداران نظام پادشاهی هیچ حقی را قائل نیستید. شما حاضر نیستید این واقعیت را قبول کنید که گروه نه چندان کوچکی از هموطنان شما (درست و با نادرست) به نظام پادشاهی اعتقاد دارند و آنها این حق را دارند که این نظریه خود را در یک همه پرسی عمومی به رأی گذارند و منتظر نتیجه آرا بمانند. به همان شکل شما نیز این حق را دارید که در آینده نظر خود را به رأی عموم بگذارید، چه یک شاه اللهی خوشش بیاید و چه نیاید.

۲- خانم عزیز، بنده برای چندمین بار عرض میکنم (امیدوارم این دفعه به آن توجه کنید) بنده قبول دارم که نظام شاه غیردموکراتیک بود. ولی نیروهای مخالف او هم لااقل به اندازهء او دیکتاتور و زورگو بودند و هستند. چگونه است که شما نارساییها و اعمال خلاف رژیم گذشته را خوب میبینید ولی از خطاکاریهای دوستان مصدق پرست و یا کمونیست براحتی میگذرید؟ خانم عزیز، بقول خودتان شتر سواری دولا دولا نمیشود. پس انصاف داشته باشید و خلافکاریهای دیگران را نیز ببینید، همانگونه که من از خلافکاریهای مسئولین نظام گذشته نمیگذرم.

۳- خانم آتوسا، دروغگویی کار ناشایستی است. کی و کجا داریوش همایون گفت که "ما برای بازگرداندن تاج و تخت پادشاهی برای رضا - کورش - پهلوی از هیچ کوششی دریغ نخواهیم ورزید"؟ چرا مثل این آقای رفیعی حرفها را برای توجیه افکار خودتان نصفه نیمه میزنید تا معانی آنها عوض شود. اولاً آن "برنامه ای" که شما میگویید اصل ۵ نیست و اصل ۳ بخش برنامهء سیاسی حزب مشروطه است. ثانیاً، آن اصل میگوید "ما پادشاهی مشروطه را بهترین و مناسب ترین رژیم و شکل حکومت برای ایران می‌دانیم و از هیچ گونه تلاش قانونی و دمکراتیک برای برقراری نظام پادشاهی مشروطه به پادشاهی رضاشاه دوم پهلوی فروگزار نخواهیم کرد. "
همانطور که ملاحظه میفرمایید، در این اصل تاکید شده که برقراری نظام پادشاهی به پادشاهی رضا پهلوی از طریق تلاشهای قانونی و دموکراتیک انجام خواهد شد. شما میتوانید به عنوان یک مخالف فکری این گروه، این ادعا را یک توطئه و نیرنگ بدانید (کما اینکه مخالفان عقیدتی شما نیز ممکن است شبیه چنین نظری را در مورد شما داشته باشند). ولی نمیتوانید در نقل قول امانت به خرج ندهید و فقط به آنچه که با گرایشات و تعصبات شما منطبق است بسنده کنید. خلاصه همانطور که خدمتتان در مورد مسئلهء بحرین عرض کردم، آدمی بهتر است قبل از اظهار نظر کمی مطالعه کند.

۴- خانم عزیز، شما میفرمایید که "چرا بعداز انقلاب و بعداز سقوط حکومت پادشاهی تازه آقایان از خواب بیدار شده و حزب مشروطه خواهان را تشکیل داده اند."
خانم جان، خوب است که لااقل اینها از خواب بیدار شدند. دوستان مصدق اللهی و کمونیست شما که هنوز در خواب ناز بسر میبرند. آنها هنوز از همیاری خود با خمینی و آخوندها برای برپایی خلافت اسلامی با افتخار یاد میکنند. کجا و کی دوستان جبهه ملی شما، که ادعای ملی بودن و دموکرات بودن و سکولار بودنشان گوش فلک را کر کرده، از حمایت خود از نظام ولایی جمهوری اسلامی و شرکتشان در جنایات اولیه رژیم بر علیه مردم کشور، که بنابر آمار و ارقام چندین برابر کل کشته شدگان دوران شاه است، اظهار شرمساری کرده اند؟ کجا و کی جبهه ملی بابت آن بشارت نامهء ننگ آور و دنباله روی های کورکورانه کریم سنجابی از خمینی، اظهار پشیمانی کرده؟ بله هموطن عزیز، گر حکم شود که مست گیرند در شهر هر آنکه هست گیرند!

بله خانم عزیز، شما هم مثل آقای رفیعی تنها به قاضی میروید.
۱۴٨۱۱ - تاریخ انتشار : ۲۷ تير ۱٣٨٨       

    از : آتوسا بزرگمهر

عنوان : به امید انتخابات آزاد و حق برخورداری کاندیدای مورد علاقه خود
در پاسخ کاربر بی نام و نشان که در دفاع از نظرات خود اصر ار دارد و من هم با کمال احترام مطالعه می کنم و آنها را نمی پذیرم.

هموطن ارجمند ، در کشور های آزاد و دموکراتیک اعم از جمهوری یا پادشاهی این قانون اساسی ( مشروطه ) ست که شالوده ی مملکت داری آنها ست
- در فرم پادشاهی خاندان سلطنتی با عزت و احترام به زندگی تاریخی ، فرهنگی و تشریفاتی خود ادامه میدهند و بقوانین مملکت پای بندند. آدم حض میکند . چون آنها کاری به مجلس و دولت و این قبیل کارها ندارند..
- در جمهوری ها فقط خاندان سلطنتی وجود ندارد و رئیس جمهور بصورت ادواری انتخاب میشود . در آلمان نسبت به صدراعظم آلمان اختیارات کمتر دارد در فرانسه نسبت به نخست وزیر اختیارات بیشتر دارد تمام این ها در قانون اساسی تعیین شده ست.

ما در ایران از ۱۵۰ سال پیش برای مدل دموکراسی پارلمانی و پادشاهی تلاش کردیم و در منطقه نمونه ست و حاشیه نمی روم که چگونه شد که ناکام گشتیم. اصلا تمام تقصیر مصدقی ها و چپی ها و مجاهدین بود که در اواخر سال ۵۷ از زندان آزاد شدند که کارها تمام شده بود . کسی علاقه ای به قانون اساسی نشان نمی داد چرا ؟ و کسی بختیار نازنین را درک نمی کرد . چرا ؟ ولی یادتان باشد در تمام آن دوران یک آقا بالا سری وجود داشت که در امور ایران دخالت میکرد. وگرنه شاه باید درایران می ماند و با امثال صدیقی ها و بختبار ها تغییرات را سامان میداد.
خب آنطور نشد که شما میفرمائید.
چرا بعداز انقلاب و بعداز سقوط حکومت پادشاهی تازه آقایان از خواب بیدار شده و «حزب مشروطه خواهان » را تشکیل داده اند.
مردم درایران دارند با خامنه ای « سلطان » زمان بر سر «رای » خود مبارزه می کنند. آقایان داریوش همایون ها در برنامه ی «حزب مشروطه خواهان » و در ماده ی ۵ مرقوم فرموده اند که: « ما برای بازگرداندن تاج و تخت پادشاهی برای رضا - کورش - پهلوی از هیچ کوششی دریغ نخواهیم ورزید » یعنی رای مردم معنی ندازد و این آقایان هنوز در عوالم عهد قدیم سیر می کنند. ببینید شتر سواری دولا دولا نمیشود
اگر از انتخابات و رای مردم حرف میزنیم و قانون اساسی ( مشروطه ) پس باید تلاش کنیم که مردم به قانون اساسی خود برسند که این درحال تکوین ست .

دوست ارجمند اگر روزی مردم در ایران آنقدر اختیار مدنی داشته باشند که بتوانند قانون اساسی فعلی را از اساس مدرنیزه کنند ، تردیدی نداشته باشید که می توانند شکل حکومتی را نیز مطابق میل خود و اراده خود تغییر دهند. من از همین لحظه منتظر چنان روزی هستم و بهمبن دلیل از شما و مجاهدین و انقلابیون حکومت کارäری تقاضا می کنم از پیش شاه و ر ئیس جمهور و ولی فقیه و سرور برای مردم دست وپا نکنید.

امروز در صفحه ی آخر کیهان لندن خواندم که «نور» دختر ۱۷ ساله ی رضا پهلوی بعداز اینکه رضا پهلوی به تاج و تخت رسید ولیعهد ایران میشود. ببینید داریوش همایون و «حزب مشروطه خواهان ایران » یک قدم از مریم رجوی جلو افتادند . واقعا این هموطنان چگونه فکر می کنند . همه قیم مردم شده اند. این که مشروطه نیست.
خواهشمند ست در این باره و بدون اسمم ورسم ننویسید . به امید انتخابات آزاد و حق برخورداری کاندیدای مورد علاقه خود بدون اگر و مگر تا
مردم در تمام زمینه ها هر چه میخواهند انتخاب کنند.
۱۴٨۰۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ تير ۱٣٨٨       

    از : به خانم آتوسا بزرگمهر

عنوان : خواهشمند است در چارچوب مسائل مطرح شده صحبت فرمایید، با تشکر.
با درود و تشکر از سرکار خانم آتوسا بزرگمهر، ضمن احترام به دیدگاهها و نظریات ایشان باید خدمتشان عرض کنم که چنین بنظر می آید که این هموطن گرامی از عرایض بنده دچار نوعی بدفهمی شده اند.
خانم عزیز، همانطور که در مطلب قبلی خطاب به آقای رفیعی عرض کردم، شکی نیست که رژیم سابق (منظور رژیم شاه) رژیمی دموکرات نبود و این را مشروطه خواهان میانه رو اذعان دارند. وقتی که میگوییم رژیم سابق یک رژیم غیردموکراتیک است یعنی آنکه آن نظام یک دیکتاتوری بود و مانند هر نظام دیکتاتوری دیگری به اقدامات ضد مردمی، که در رأس آن اختناق سیاسی و خودداری از نشر آزاد اخبار انتقاد آمیز از رژیم است، دست میزد. عرض بنده به عنوان یک شهروند ایرانی این است که هیچیک از جریانات سیاسی کشور در دوران حکومت محمد رضا شاه بیش از او پایبند به دموکراسی و حقوق بشر نبودند. یعنی آنکه تمامی جریانات سیاسی مخالف با حکومت گذشته در پی آن نبودند که یک حکومت دموکراتیک و مبتنی بر احترام به حقوق بشر را جایگزین دیکتاتوری محمد رضا شاه کنند. بلکه در پی آن بودند که دیکتاتوری مورد علاقهء خود را جایگزین حکومت پیشین نمایند، که البته در این میان آخوندها و اسلامیون به رهبری روح الله خمینی زرنگتر از همه بودند و توانستند با زیرکی سر دیگر رقبا را کلاه گذارند. من این را نه در دفاع از نظام گذشته (که البته کارهای بسیار سودمندی نیز در زمینه های گوناگون اقتصادی و اجتماعی برای کشور انجام داد)، بلکه در بیان واقعیت در مورد مخالفان نظام گذشته عرض میکنم. خانم بزرگمهر، مجاهدین خلق بیشترین مبارزه را بر علیه رژیم آخوندی انجام داده اند و اگر به صحبتهایشان گوش کنید، تمام ایرادهایی که به این رژیم میگیرند درست است. ولی واقعیت آن است که میزان پایبندی مجاهدین به حقوق بشر و معیارهای دموکراتیک بهیچ عنوان بیش از رژیم فعلی نیست. پس آنها نمیتوانند مدعی مبارزه برای رسیدن به "آزادی" شوند. بلکه خواستار جایگزینی ولایت خود بجای ولایت خامنه ای هستند. در مورد جریانات سیاسی مخالف شاه نیز چنین است.
شما مطالبی را در مورد روانشادان صدیقی و بختیار فرمودید که ارتباط آن را با این بحث اصلاً نمیدانم. منظور بنده از بیان کارهای آن دو بزرگمرد اثبات این واقعیت است که نیروهای مدعی آزادی و دموکراسی در آن روزهای حساس بجای آنکه جانب انتخاب درست را بگیرند، بدنبال امامشان برای ایجاد یک نظام انقلابی/اسلامی رفتند. پس چنین کسانی نمیتوانند طرفدار دموکراسی باشند.
اعتراض دیگر من به آقای رفیعی دروغگویی ایشان در مورد اظهارات فرح پهلوی است. ایشان برای اثبات نظر خود آن بخش از سخنان شهبانوی سابق را بیان نمیدارند که به کمبود آزادی در کشور اذعان دارد.
ایشان همچنین همان ادعاهایی را در مورد مرگ بهرنگی و عامری بیان میدارد که مخالفان آن رژیم، صرفاً در جهت تبلیغات سیاسی، در آن زمان بیان داشتند و بی اساس بودن آنها بعد از گذشت سی سال از سقوط آن رژیم معلوم گشته.
خانم بزرگمهر، شما مطالبی را در مورد بحرین بیان کردید که ارتباط آن را با این بحث اصلاً نمیدانم. فقط همینقدر خدمتتان عرض کنم که بحرین هرگز در "خریداری" ما نبود که بخواهد به "فروش" رود.
بانوی گرامی، متاسفانه آقای فروهر (از صدقه سر همین نظامی که در بروی کار آوردنش نقش زیادی داشت) امروز در بین ما نیست که او را مخاطب قرار دهم. ولی خدمت شما عرض مینکم که قبل از اظهار نظر کمی مطالعه کنید. بحرین در انتهای سقوط زندیه و در شروع کار قاجار از ایران جدا شد. بعد از مشخص شدن تصمیم بریتانیا برای خروج از خلیج فارس در دههء ۶۰ میلادی، دولت ایران مدعی مالکیت تمامی جزایر خلیج فارس شد. این ادعا در مورد بحرین مورد موافقت جامعه جهانی قرار نگرفت و بعد از رفراندمی که در آنجا صورت گرفت (که البته گفته میشود درستی آن زیر سوال بود)، این جزیره به عنوان یک کشور مستقل توسط جامعه جهانی برسمیت شناخته شد. پس بحرین در زمان پهلویها جزء ایران نبود که شاه بخواهد آن را بفروشد. به شما توصیه میکنم که اسناد منتشر شده وزارت خارجه بریتانیا را در این زمینه مطالعه کنید تا به بی اساس بودن اظهاراتتان در مورد بحرین بیشتر آگاه شوید.
خلاصه کلام آنکه تمامی جریانات سیاسی کشور، چه مشروطه خواه و چه جمهوریخواه، باید از عملکرد ناصحیح خود در گذشته پند گیرند و افراطگرایان را از صفوف خود جدا سازند. تا مردم ایران بتوانند در یک جو سالم و بدور از سرکوب و خشونت نظام آینده کشور را (خواه پادشاهی، خواه جمهوری) انتخاب کنند.
۱۴٨۰۶ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣٨٨       

    از : آتوسا بزرگمهر

عنوان : برای کاربر محترم « چرا حقیقت را نمی گوئید»
برای کاربر محترمی که عنوان کرده « چرا حقیقت را نمی گوئید»
که متاسفانه خودشان مسائل را ببخشید «نادقیق » مطرح فرموده اند.
من شخصا متاسفم که آنقدر رژیم گذشته «پر مدعا » بود که هیچ یک از نحله ها را بر نمی تافت.
ار همان فردای ۲۸ مرداد اساتید دانشگاه و در راس آن دکتر فرهاد عریضه نوشت.
درسال ۱۳۴۵ شخصی بنام دکتر علی اکبر بینا - مورخ - رئیس پلی تکنیک تهران بود، همزمان ریاست دانشگله ملی را را هم داشت و در عین حال رئیس دانشگاه تربیت معلم بود. این حضرت مورخ جز بد دهنی و فحش و فضیحت کاری بلد نبود. بعداز چند سال اهمال و بی لیاقتی و چندین اعتصاب و بازداشت و اخراجی «آریامهر» از خر شیطان پائین آمد و دکتر بینا را کنار گذاشت. انتقادناپذیری سیستم وحشنتناک بود و مثالها فراوان ست. در همان زمان داریوش فروهر در زندان بود زیرا به «فروش» بحرین و نمایش پارلمانی «قانونی» به رهبری شاه و دامادش اردشیر زاهدی اعتراض کرد. بازهم مثال لازم ست.
اصل مطلب :
جناب رفیعی ! وقتی شادروان دکتر صدیقی برای مذاکره و نجات شاه از «بحرانی » که ایجاد کرده بود به دربار میرفت شاهد اتفاقاتی در دربار اشد که شما یا میدانید و اشاره نکردید و یا اصلا خبر ندارید. شاه در آخرین کتابش صمیمانه از دکتر صدیقی یاد میبرد که از ایشان میخواست که ایران را ترک نکند و شدیدا از دکتر شاپور بختیار دلخور بود که میخواست شاه مملکت را ترک کند( نقل به معنی از آخرین کتاب شاه فقید)
در دربار چه گذشت. دریکی از ملاقات های دکتر صدیقی با شاه تلفن زنگ میزند و شهبانو فرح به سالن مجاور میرود تا با یکی از دوستان خود مکالمه کند. پس مکالمه شهبانو با رنگ پریده به محل مذاکره بر میگردد. ایشان تعریف میکند که یکی از دوستان ایشان از ایالات متحده خبر داده که در آن جا شایع شده که دکتر بختیار کابینه تشکیل خواهد داد. شادروان دکتر صدیقی بسیار از آن تشتت و چند مرکز تصمیم گیری متاثر میشود و ناچار آنجا را ترک می کند. این مهم ترین علت بن بست مذاکرات دکتر صدیقی بود. میتوانید به خاطرات ایشان و دکتر ورجاوند مراجعه فرمائید. البته موارد زیادی مابین دکتر بختیار ، شهبانو و سایر شخصیت های سیاسی در آن سالها مطرح بوده که هر یک اهمیت خاص خود را دارد.

این ها نوشتم که موضوع دکتر بختیار و دکتر صدیقی را بحساب فقط مخالفین شاه نگذارید.
در ضمن تعریف شما از مشروطه و مشروطه خواهی متاسفانه بر اساس «حزب مشروطه خواهان ایران » شکل گرفته که بکلی بی پایه ست.
نه مشروطه در کشورهای دیگر و نه در ایران ما به آن صورت ست که شما مرقوم فرمودید

حضرت آریامهر و شهبانو تا آخرین روزها میخواستند تمام امور را شخصا و راسا رتق و فتق نمایند. در حالیکه هویدا نخست وزیر ۱۳ ساله ی آنها در بند نشسته بود. در خاتمه نظر جنابعالی را به نوشته های دکتر فریدون هویدا نماینده ایران در سازمان ملل جلب مینماید که در این باره از تالمات شاه در سال ۵۶ سخن میگوید و تعلل هائی که اجازه نداد گذار اصلاح طلبی برای جامعه ی مدنی به حرکت در آید .
موفق باشید
۱۴٨۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣٨٨       

    از : سامان خلیلی

عنوان : خیلی عالی بود اذت بردم
سپاس
۱۴٨۰۲ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣٨٨       

    از : به آقای مهران رفیعی

عنوان : شما حقیقت را نمیگویید
آقای مهران رفیعی، شما از آن گروه انسانها هستید که همواره پیروز از پیش قاضی می آیید چرا که همواره تنها به نزد او میروید. مطالب شما، پیش از آنکه برپایه واقع بینی و استدلال باشد، بر پایه ابراز احساسات و تمایلات و دیدگاههای شخصی شماست. اینکه "مردمان" آن زمان در مورد توطئه قتل نویسنده ماهی سیاه کوچولو و یا تصادف مهندس عامری در جاده توسط ساواک چه فکر میکردند مهم نیست. اولاً معلوم نیست چند درصد مردم آن روزگار براستی به چنین مسئله ای اعتقاد داشتند. ثانیاً، دوستان و رفقایی که چنین حرفهایی را در بین مردم شایع میکردند، همانهایی هستند که کورکورانه بدنبال حضرت امام خمینی راه افتادند تا جمهوری "مترقی" :))
اسلامی را بر کشور تحمیل کنند. مهم این است که امروز چند درصد مردم به آن داستان سرایی ها اعتقاد دارند.
آقای مهران رفیعی، نمیدانم شما چند سال است که در خارج از کشور زندگی میکنید. شاید هنوز آنچنان که باید و شاید به نحوه بخورد به مسائل در این دیار واقف نیستید. باید به شما بگویم که در دیار مترقی و پیشرفته (و صد البته امپریالیستی) غرب رسم است که برای محکوم کردن باید ابتدا با ارائه مدرک ثابت کنید که فرد گناهکار است. این موارد اتهامی شما نیز همانند "توطئه" رژیم سابق در قتل محمد مسعود و تختی و شریعتی و آتش سوزی سینما رکس آبادان و دهان دوختن فرخی یزدی و غیره معتبر است.
در مورد شهبانوی سایق نیز باید خدمتتان عرض کنم که شما فقط بخشی از واقعیت را میگویید که این امر همانا نوعی دروغگویی است. فرح پهلوی بارها به نبودن ارتباط درست بین نظام و مردم در رژیم قبل و همینطور نبودن آزادیهای سیاسی اذعان کرده. این عین جمله اوست که میگوید قطعاً در نظام قبل کمبودهایی بود که منجر به وقوع این وقایع شد. حال شما هموطن صادق، این بخش را فراموش کرده و آن چیزی را که دل تنگتان میخواهد بیان میکنید؟ دوست عزیز، شکی نیست که رژیم سابق رژیمی دموکرات نبود. این را مشروطه خواهان میانه رو اذعان دارند. ولی این نیز یک واقعیت غیر قابل کتمان است که هیچیک از جریانات سیاسی مخالف رژیم گذشته نیز بیش از شاه پایبند به دموکراسی و حقوق بشر نبودند. این را عمل ایشان ثابت میکند. آنها خواستار برقراری یک نظام انقلابی و نه یک نظام دموکراتیک در جامعه بودند. چرا که اگر چنین بود با بزرگ مردانی چون دکتر بختیار و دکتر صدیقی از در مخالفت بر نمیخواستند. بله دوست عزیز، این شما و دیگر دوستاران انقلاب "ضد امپریالیستی" ۲۲ بهمن هستید که بلیط باطله برای سناریوهای شکست خورده صادر میکنید و نه مشروطه خواهان دموکرات (که حسابشان از سلطنت طلبان افراطی جداست).
۱۴۷۹٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣٨٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست