•
چهارپایی بودیم معصوم
وقتی روی زمین کشیده می شدیم
و پرت می شدیم به آسمان
تا ارتفاع را تجربه کنیم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
٨ شهريور ۱٣٨٨ -
٣۰ اوت ۲۰۰۹
ما زاده شدیم
وقتی مردی
با زنی برهنه خوابید
زاده شدیم
راس ساعت ِ خون و فریاد
و درد ِ سرکشی
ما را مژده داد به زمین
به زمین
که پوستش از جنازه های پیر
کهیر زده بود
و هیچ درختی
به سبز شدنش شهادت نمی داد
چهارپایی بودیم معصوم
وقتی روی زمین کشیده می شدیم
و پرت می شدیم به آسمان
تا ارتفاع را تجربه کنیم
در اولین سقوط
رم کردیم
و از آسمان ترسیدیم
دستهایمان را به سمت دیوار بردیم
و دیوار اولین تجربه ی ما بود
وقتی روی پاهایمان ایستادیم
یک
دو
سقوط
دو
سه
چهار
سقوط
دستها را تجربه کردیم
مهربانترینش
ما را از شیر گرفت
و پستانش خشکید
شیر خشک خوردیم
و پستانهایمان چون گناه کبیره ای
روی تنمان رویید
و عورتمان را در روشنایی روز پنهان کردیم
تا شب هجوم بیاوریم
راس ساعت ِ خون و فر یاد
شب دومین تجربه ی ما بود
چهار
پنج
سقوط
پنج
شش
هفت
سقوط
ما بخشوده شدیم
وقتی " شب " را لای " دیوار " پنهان کردیم
پنجره را با پرده
در را با قفل
و خود را
با چهار دیوار در شب
نفسمان گرفت
آن سوی دیوار
سایه های پرده بود
و مهتاب نتوانست
مخفف آفتاب شود
ما اسیر شدیم
و این سومین تجربه ی ما بود
دیوارها را ریختیم
هفت
هشت
سقوط
هشت
نه
ده
سقوط
و دیدیم
مردی آن سوی دیوار
با زنی برهنه
سیب می خورد
.
.
.
.
دوباره از یک بشمار
تا باهمین شعر سقوط کنیم
ما زاده شدیم
این آخرین تجربه ی ما بود !
ساناز- ٣۰ اوت ۲۰۰۹
www.sanyair.blogfa.com
www.kholvareha.blogfa.com
sanyair۲@gmail.com
|