جنبش دانشجویی بی پدر شد
تحلیلی کوتاه بر تظاهرات ۶ مهر ۸۸ دانشگاه تهران
فواد شمس
•
تظاهرات ۶ مهر سال ۸۸ در دانشگاه تهران تجربه ای متفاوت بود. تجربه ای شیرین از بی پدر شدن و رها شدن یک جنبش. تظاهراتی که در آن هیچ سردسته ای نیست. هیچ بیانیه ای خوانده نمی شود. هیچ گروه و دسته ی دانشجویی با گروه و دسته ی دانشجویی دیگری برای پدر خواندگی جنبش یا بخوانید (تجاوز به رحم جنبش) رقابت نمی کند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۷ مهر ۱٣٨٨ -
۲۹ سپتامبر ۲۰۰۹
جنبش دانشجویی ایران از ۶ مهر سال ٨٨ بی پدر شد. این واقعه خوش آیند را باید به تک تک دانشجویان ایرانی و کنش گران فعال در این جنبش تبریک گفت.
جنبش دانشجویی ایران بعد از یک کشاکش درد آور پدران و قیمان خود را کشت. این جنبش بی پدر شده است و از همین جا است که آغاز رهایی خود و جامعه خود را نوید می دهد.
تظاهرات ۶ مهر سال ٨٨ در دانشگاه تهران تجربه ای متفاوت بود. تجربه ای شیرین از بی پدر شدن و رها شدن یک جنبش. تظاهراتی که در آن هیچ سردسته ای نیست. هیچ بیانیه ای خوانده نمی شود. هیچ گروه و دسته ی دانشجویی با گروه و دسته ی دانشجویی دیگری برای پدر خواندگی جنبش یا بخوانید ( تجاوز به رحم جنبش) رقابت نمی کند. هیچ فعال دانشجویی با بی بی سی و صدای آمریکا مصاحبه نمی کنند. این شاهدان عینی بی چهره هستند که واقعیت را آن گونه که واقعا است انتقال می دهند نه آن گونه که پدرخواندگان جنبش در رسانه ها می خواهند. دفتر تحکیم و انجمن های اسلامی وجود ندارند حتی در حد یک شبح!
شعار ها از قبل تصویب نشده است. شعار ها حتی تایید نشده است. شعار ها حتی از قبل ساخته نشده اند. شعار ها در همان لحظه ساخته می شوند فریاد زده می شوند و با تکرار جمعیت به تصویب می رسد. شعار ها نه از تریبون به دستان صف های جلو که از بی تریبون های وسط جمعیت درست از دل جمعیت از دهان کسی که ناشناخته است و می خواهد نا شناخته بماند و می خواهد همیشه فرزند مادر جنبش باشد و نمی خواهد پدر شود نمی خواهد در صف اول بایستد و تریبون به دست گیرد، بیرون می آید. این شعار ها با تکرار از دهان صد ها نفر دیگر چون او مورد تایید قرار می گیرد. و تبدیل به شعار جنبش می شود.
این جنبش بی پدر شده است و از همین جا است که رها شده است. پدر سالاری و مرد سالاری در این جنبش مرده است. این جنبش زنانه تر از همیشه است. به جرات می توان گفت ۷۰ تا ٨۰ درصد شرکت کنندگان در تظاهرات ۶ مهر را دختران جوان تشکیل می دادند. دخترانی که نه تنها زیبا و شیک پوش بودند بلکه جسور بودند. دخترانی که دیروز از دیوار راست خانه شان بدون هراس از پدرشان بالا می رفتند. امروز از نرده های سبز دانشگاه بدون هراس از پلیس ها بالا می رفتند! این دختران پدر های خود را در خانه کشته اند اکنون در دانشگاه و خیابان پدر های تحمیلی دیگر را می کشتند.
این جنبش بی پدر تر از همیشه است. نه دفتر تحکیم وحدت نه هیچ شبه گروه و شبه دسته ی دانشجویی دیگری روز ۶ مهر نبود تا به دانشجویان" رهنمود" دهد. این دانشجویان بی چهره و عادی که در خانه هایشان حرف پدرشان را گوش نمی دهند. در دانشگاه و در خیابان ها حرف هیچ پدر دیگری حتی از نوع "دلسوزش" را هم گوش نمی دهند. ۶ مهر روز مرگ تمام پدر های خودخوانده ی جنبش بود.
این جنبش رهایی بخش است. چون خود را به مثابه ی یک "ظرف تهی رهاننده" معنا کرده است. سایه ی هیچ پدری بالای سر این جنبش نیست. دختران جوان بدنه ی اصلی این جنبش هستند و البته پسران جوانی که نمی خواهند به معنای مرسوم و سنتی در آینده نقش "مرد- پدر" بازی کنند.
این جنبش پدران دلسوز خود را کشته است و اکنون با فریاد مرگ بر دیکتاتور خواهان کشتن آن "پدر" بزرگ است که تمام مصیبت های جامعه نشات گرفته است دلسوزی های پدرانه وی است.
|