شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت):
اوضاع سیاسی کشور و سیاستهای ما
•
ما همچنان معقتدیم که باید بلوک قدرت که علی خامنهای در راس آن قرار دارد، در نوک حمله قرار گیرد.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۲ بهمن ۱٣٨٨ -
۱ فوريه ۲۰۱۰
اخبار روز: شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، در اجلاس نوبتی خود در روزهای ۲۶ و ۲۷ دیماه (۱۶ و ۱۷ ژانویه) اوضاع سیاسی کشور را مورد بحث قرار داد و بیانیه ای تهیه کرد که در ان وضعیت جاری کشور بررسی شده و سیاست های این سازمان در وضعیت فعلی اعلام شده است. این اعلامیه تحت عنوان "اوضاع سیاسی کشور و سیاستهای ما" منتشر شده است:
اوضاع سیاسی کشور
جنبش اعتراضی
* جنبش اعتراضی علیرغم سرکوب، دستگیریها و کشتارها توسط کودتاگران در طی هفت ماه گذشته، به حیات خود ادامه داده، گسترش پیدا کرده و به عامل حذف نشدنی در کشور تبدیل گردیده است. جنبش اعتراضی به تدریج از خواست بطلان انتخابات فراتر رفته و کانون قدرت را زیر ضرب گرفته است
* برآمد مردم در روزهای قدس، ۱۳ آبان، ۱۶ آذر و به ویژه در روز عاشورا نشان داد که جنبش سبز به شهرهای دیگر کشور گسترش یافته، از مناطق شمالی و مرکزی شهر تهران به محلات پائین شهر سرایت پیدا کرده و گروههائی از لایههای محروم جامعه را دربر گرفته است.
* خیزش مردم تهران و تعداد دیگری از شهرها در روز عاشورا و مقاومت آنها در مقابل سرکوبگران، نقطه عطفی در حیات جنبش سبز به حساب میآید. در این روز جنبش سبز علیرغم لشکرکشی بلوک قدرت، توانست ضربه سنگینی را بر آن وارد آورد و قدرت خود را نمایان سازد. آشکار شده است که در مقابل بلوک قدرت، قدرت دیگری در جامعه شکل گرفته است: قدرت جامعه مدنی.
موقعیت حکومت و اپوزیسیون قبل از انتخابات ۲۲ خرداد
* قبل از انتخابات ۲۲ خرداد، حکومت در موقعیت قدرتمند قرار داشت، با اقتدار و اعتماد به نفس عمل میکرد، برای اعمال سلطه سیاسی نیازمند آوردن نیروهای نظامی و امنیتی به خیابانها نبود، به بافت سیاسی نسبتا یکدست پس از انقلاب دست یافته بود، شکاف درون نظام چندان گسترش و تعمیق پیدا نکرده بود، رسانهها را به طور نسبی در انحصار خود داشت، از امکانات مالی گستردهای به جهت افزایش درآمد نفت برخوردار بود، حمایت فعال و منفعل بخش قابل توجهی از مردم را جلب کرده بود و بخش قابل ملاحظهای از گروههای اجتماعی با وجود نارضایتیهای اقتصادی و اجتماعی، از نظر سیاسی خاموش بودند. حکومت در منطقه و در سطح بینالمللی از موضع قدرت برخورد میکرد.
* در مقابل نیروهای اپوزیسیون در موقعیت ضعیفی قرار داشتند، در پراکندگی و تشتت به سر میبردند، از امکانات رسانههای قوی برخوردار نبودند، بین اپوزیسیون داخل و خارج از کشور فاصله وجود داشت و کشورهای غربی و افکار عمومی جهان به اپوزیسیون ایران توجهی نداشتند.
روند فرسایشی اقتدار حکومت و قدرتگیری اپوزیسیون بعد از انتخابات ۲۲ خرداد
* میتوان گفت موقعیت حکومت و اپوزیسیون در طی هفت ماه گذشته دگرگون شده است. حکومت با بحران مشروعیت سیاسی روبرو شده، بخشی از نظام علیه بخش دیگر دست به کودتای انتخاباتی زده، اقتدار آن به شدت ضربه خورده، بخش بزرگی از مردم کشور ما در مقابل حکومت قرار گرفته و آن را به چالش کشیدهاند، شکاف در درون نظام به طور بیسابقهای گسترش و عمق یافته است، ریزش نیرو در پایگاه اجتماعی حکومت جریان پیدا کرده، چهره ضدانسانی و سرکوبگرانه حکومت آشکارتر گشته و موقعیت حکومت در سطح بینالمللی تضعیف شده است.
* اما اپوزیسیون در سایه شکلگیری جنبشی اعتراضی نیرو گرفته و در مقابل حکومت عرض اندام نموده و آن را به چالش کشیده ، صفوف خود را فشردهتر کرده، بین اپوزیسیون داخل و خارج از کشور نزدیکی به وجود آمده، احساس امید و خوشبینی در بین نیروهای اپوزیسیون نسبت به مسیر تحولات آینده بالا رفته، حمایت برخی گروههای اجتماعی مانند هنرمندان، فیلم سازان، نویسندگان، برخی روحانیون و دانشگاهیان از اپوزیسیون افزایش یافته و توجه مردم به سایر رسانهها از جمله تلویزیون های ماهواره ای و اینترنت که تولیدات اپوزیسیون در آنها بازتاب پیدا میکند، افزایش یافته و از حمایت بینالمللی برخوردار گردیده است.
* این روندها نشانههای آشکار فرسایش اقتدار حکومت، قدرتگیری اپوزیسیون و پیدایش شرایط مساعد برای تغییرات سیاسی است.
* میتوان گفت توازن قوا به زیان بلوک قدرت و به سود اپوزیسیون تغییر یافته است. بلوک قدرت با بحران سیاسی تشدید یابنده روبرو است و روز بروز برای اعمال سلطه خود با مشکلات جدیتری مواجه میشود. با این وجود هنوز بحران سیاسی فراگیر نشده و حکومت از امکاناتی برای حفظ قدرت و سرکوب مخالفین برخوردار است و نباید به قدرت و توان آن کم بها داد. هنوز شکست بلوک قدرت در چشمانداز نزدیک قرار ندارد. مبارزه همچنان ادامه خواهد یافت.
وضعیت سیاسی در لحظه کنونی
* در درون حکومت مشخصا دو رویکرد نسبت به بحران سیاسی و برخورد با جنبش اعتراضی وجود دارد. رویکردی که به مشت آهنین اعتقاد دارد و برآن است که باید برای مهار جنبش اعتراضی و حفظ حکومت به سرکوب خونین دست زد، فعالین را به صورت وسیع دستگیر کرد، زندان ها را از مخالفین انباشت، رهبران جنبش را بازداشت و عدهای از مخالفین را اعدام نمود و فضای رعب و وحشت ایجاد کرد. این گرایش به توطئه گری گسترده متوسل میشود، موج راه میاندازد و بر طبل جنگ میکوبد. دهه ۶۰ الگوی این جریان است. به نظر آنها جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ تنها در سایه دستگیریها، اعدام ها و کشتارهای گسترده توانست نظام را حفظ کند. نیروهای این گرایش عبارتند از: بیت خامنهای، فرماندهان سپاه، نیروی انتظامی، وزارت اطلاعات، اطلاعات سپاه، احمدی نژاد و دولت او، جریانهای راست افراطی در مجلس، رسانههای حامی آنها......
* علی خامنهای در مجموع در جانب این نیرو قرار دارد. او فرمان سرکوب جنبش اعتراضی را صادر کرده است. ولی او ملاحظات کل حکومت و از جمله روحانیت سنتی را در نظر میگیرد. علی خامنهای تا کنون تن به دستگیری موسوی و کروبی نداده و بر تاکتیک فرسایشی و خسته کردن جنبش اعتراضی پای فشرده است. او از پیآمدهای دستگیری موسوی و کروبی نگران است.
* رویکرد دیگری معتقد است که مشت آهنین حکومت علیه معترضان بیحاصل است و در عمل نتیجه عکس دارد. این رویکرد معتقد است که نیروهای تندرو در دو طرف، کشور را به سوی بحران بی بازگشت سوق میدهند. این رویکرد را میتوان در بین اصولگرایان معتدل در مجلس، مجمع تشخیص مصلحت نظام، در رسانهها و روحانیت و راست سنتی مشاهده کرد که نگران است روزی نوبت طرد و سرکوب هم به آن ها برسد.
* این دو رویکرد برحسب وضعیت سیاسی کشور، در مقابل و یا در کنار هم قرار میگیرند. خامنهای از یکسو میکوشد که شکاف بین دو جریان را مدیریت کرده و اجازه ندهد که تقابل آنها به نقطه بیبازگشت برسد و از سوی دیگر با خطاب قرار دادن "خواص" تلاش میکند که در جنبش سبز شکاف اندازد.
* بیانیه آقای موسوی بعد از خیزش مردم در روز عاشورا، فضای سیاسی کشور را تغییر داد و راه حل سیاسی برای برون رفت از بحران را مطرح نمود. بیانیه با واکنش مثبت نیروهای جنبش سبز قرار گرفت، به شکاف در بین حکومت منجر گردید و نظر مساعد بخشی از اصولگرایان معتدل را جلب کرد.
*ابتکار موسوی این امکان را برای بلوک قدرت فراهم آورد که از سوق دادن کشور به سوی فاجعه اجتناب کند، به مطالبات جنبش تن دهد و راه را برای برون رفت کشور از بحران هموار سازد. گرچه برخی رویدادها حاکی از رویکرد بخشی از حکومتگران به راه حل سیاسی است، با این وجود هنوز علائم روش مبنی بر رویکرد بلوک قدرت به راه حل سیاسی و پذیرش مطالبات جنبش دیده نمیشود.
بحران اقتصادی
* احمدی نژاد در بدترین شرایط اقتصادی کشور قصد دارد "لایحه هدفمند کردن یارانهها" را به اجرا گذارد. اقتصاد کشور ما بر اثر عوامل درونی، تحریمهای گسترده اقتصادی و بحران مالی جهانی در وضعیت رکود ـ تورمی به سر میبرد. صنایع کشور با بحران جدی روبرو است. تعداد زیادی از واحدهای تولیدی ورشکسته شده و یا ظرفیت تولیدی آنها به کمتر از ۵۰ درصد رسیده است، فقر در جامعه بیداد میکند، نرخ بیکاری افزایش یافته، تورم همچنان دو رقمی است، فساد در حال گسترش است، فضای کسب و کار به شدت نامناسب است، رشد اقتصادی شدیدا کاهش یافته و نرخ سرمایهگذاری پائین آمده است. در چنین شرایطی "لایحه هدفمند کردن یارانهها" به وخیمتر شدن وضعیت اقتصادی کشور منجر خواهد گشت.
* با حذف یارانه ها از کالاهای اساسی و حاملهای انرژی، قیمت کالاهای اساسی، بنزین، گازوئیل، گاز و برق چند برابر خواهد شد. لذا ما با موج افزایش قیمت حاملهای انرژی و کالاهای اساسی روبرو خواهیم شد که به تورم لجام گسیخته منجر خواهد شد. پیشبینی میشود که تورم به ٤٠ تا ۶۰ درصد برسد.
* اجرای لایحه "هدفمند کردن یارانهها" به تشدید بحران واحدهای تولیدی، افزایش بیکاری و فقر گسترده انجامیده و زندگی طبقه کارگر و لایههای میانی و پائین جامعه را به فلاکت بیشتر سوق خواهد داد.
بحران هستهای
* پاسخ منفی جمهوری اسلامی به پیشنهادهای کشورهای ۵+۱، اعمال تحریمهای جدید را در دستور کار این کشورها قرار داده است. تحریمها تا کنون بر اقتصاد کشور تاثیرات مخرب گذاشته است. تشدید تحریمها به تعمیق و گسترش بحران اقتصادی کشور منجر خواهد شد.
ارزیابی از وضعیت حکومت
حکومت در طول حیات خود در این ابعاد با بحرانهای متعدد گریبانگیر نبوده است. بحران مشروعیت و بحران سیاسی با بحران اقتصادی و بحران هستهای در حال پیوند خوردن است. اگر فشارهای بینالمللی افزایش یابد، بحران اقتصادی با اجرای لایحه "هدفمند کردن یارانه ها" شدت گیرد و زمینه را برای اعتراضات گسترده کارگری و زحمتکشان آماده سازد، اگر جنبش اعتراضی با پویشهای اعتراضی کارگران و زحمتکشان درآمیزد، حکومت به سادگی قادر نخواهد شد که بحران را مدیریت کند و اعتراضات را مهار سازد. در چنین وضعی بحران سیاسی گسترش خواهد یافت.
استراتژی و سیاستهای ما
* از انتخابات ۲۲ خرداد به اینسو ما شاهد ریزش نیرو در بدنه حکومت و در مواردی بین بلندپایگان نظام بودیم. بحران مشروعیت و بحران سیاسی امکان جذب نیروی جدید را برای حکومت دشوار کرده است. فاکتهای مختلف از جمله تظاهرات دولتی در نماز جمعه و در روزهای پس از عاشورا نشان میدهد که از قدرت بسیج حکومت به طور محسوسی کاسته شده است. با تداوم جنبش اعتراضی نرخ ریزش نیرو شتاب خواهد گرفت.
* کاهش توان بسیج حکومت به معنی آن نیست که حکومت فاقد پایگاه اجتماعی است. به خاطر دینی بودن حکومت، به جهت عملکرد ارگانهائی مثل کمیته امداد امام، بنیاد شهید، بنیاد مستضعفان ....و وابسته کردن تعداد زیادی از خانواده به این ارگانها، اقدامات حکومت در روستاها و به ویژه سیاستهای پوپولیستی احمدی نژاددر طی چهار سال گذشته، حکومت هنوز دارای پایگاه اجتماعی است. حکومت در روستاها، شهرهای کوچک، خانواده شهدا و معلولین جنگ، لایههای کمدرآمد جامعه و در دستگاه دولتی دارای پایگاه است. با در نظر گرفتن پایگاه اجتماعی حکومت، حساب آوردن نیروهای سپاه، بسیج و ارگانهای اطلاعاتی، سازمان تبلیغات اسلامی، جمعیتها، انجمنها، احزاب و سازمان های مشابه آن میتوان گفت که بخشی از شهروندان کشور نیروی ثابت قدم حکومت به حساب میآید. حکومت در عین حال قادر است با تبلیغات و دادن امتیازات، بخش دیگری از مردم را بسیج کند. بخشی از نیروهای اجتماعی حکومت فعال و سازمان یافته است و از امکانات و امتیازات زیادی برخوردار می باشد. این نیرو آماده جانبازی به نفع بلوک قدرت است.
* به همین خاطر ما با دو مسئله روبرو هستیم: تقابل اکثریت مردم با جریان حاکم و تقابل اکثریت با اقلیت جامعه. یعنی تقابل دو بخش از مردم. وضعیت با زمان شاه متفاوت است. در آنزمان اکثریت قریب به اتفاق مردم در مقابل شاه قرار داشتند و شاه از حمایت لایه نازکی از جامعه برخوردار بود.
* حکومت سال های متمادی برای حفظ موجودیت خود ارگان های امنیتی و سرکوب را در چندین لایه سازمان داده است. لذا دارای سازمان قوی و متعدد برای مقابله با شورش های شهری است. در حالی که سازماندهی رژیم شاه تنها برای مقابله با نیروهای اپوزیسیون و سازمان های چریکی بود.
* می توان گفت که توان حکومت برای حفظ موجودیت خود بالا است و با یک ضربه و یا در کوتاه مدت شیرازه ی آن به هم نخواهد ریخت. لازم است حکومت را طی زمان فرسوده کرد. یعنی بر استراتژی فرسایشی پای فشرد.
استراتژی فرسایشی
۱. اجتناب از وارد شدن به نبرد نهائی در حال حاضر و تداوم روند اعتراضات در اشکال مسالمتآمیز.
تداوم اعتراضات خیابانی، به افزایش دامنه اختلافات در حکومتگران منجر خواهد شد، بحران مدیریتی نظام را تشدید خواهد کرد، بحران اقتصادی را تعمیق خواهد بخشید و گروههای دیگری از جامعه را به سوی جنبش اعتراضی جلب خواهد کرد.
۲. گسترش جنبش اعتراضی به شهرستانها و شهرهای کوچک
گسترش جنبش در سطح کشور از کارائی ماشین سرکوب خواهد کاست و برتوان مقاومت آن خواهد افزود.
۳. ایجاد پیوند بین جنبش اعتراضی با سایر جنبشها و پویشهای اجتماعی
در جامعه ما سالها است که جنبشها و پویشهای اجتماعی فعالند و از تجربیات سرشاری برخوردارند. پیوند جنبش اعتراضی با سای جنبشها و پویشها بردامنه و عمق جنبش خواهد افزود.
۴. جلب هرچه وسیعتری از گروههای اجتماعی
فاصلهگیری گروههای اجتماعی نظیر نویسندگان، استادان، سینماگران و ....از حکومت و پیوستن آن ها به جنبش اعتراضی به منزوی شدن شدن حکومت در بین نخبگان جامعه خواهد انجامید.
۵. تشدید و تعمیق شکاف در درون حکومت و خنثی کردن اصولگرایان معتدل
شکاف در حکومت از توانائی سرکوب حکومت خواهد کاست و در روند فرسوده شدن حکومت موثر خواهد افتاد.
۶. فرسوده کردن نیروهای امنیتی و نظامی
ارگانهای نظامی و امنیتی ستون اصلی اقتدار حکومت است. هنوز علائم بارزی از شکاف در بین این ارگانها مشاهده نمیشود. این ارگانها در یک ماراتن فرسایشی، انسجام خود را از دست خواهند داد. تداوم اعتراضات خیابانی میتواند این ارگانها را فرسوده کند.
سیاستهای ما
* امروز مسئله مهم جنبش اعتراضی ماندگاری، یکپارچگی و دامن گستری آن است. کودتاگران تمام قوای خود را برای سرکوب جنبش و ایجاد شکاف در صفوف آن به کار میگیرند. ما برای تقویت، گسترش و تعمیق جنبش مبارزه میکنیم.
* جنبش اعتراضی هنوز به طور گسترده به صفوف طبقه کارگر و لایههای کم درآمد جامعه سرایت نکرده است. زمانی که آنها وسیعا وارد میدان شوند، صحنه مبارزه دگرگون خواهد شد. از اینرو لازم است که این آگاهی را بدرون طبقه کارگر و لایههای پائین جامعه برد که منافع آنان در پیوند خوردن با جنبش اعتراضی است.
* ما هم بر برآمد جنبش سبز در اشکال مختلف و به ویژه در خیابانها تاکید داریم و هم بر ارائه برنامه و سیاستورزی برای تامین حقوق اساسی مردم.
* جنبش اعتراضی زمینه را برای گذر شکافهای اجتماعی به سطح کنش اجتماعی فراهم میآورد. باید کوشید که کنشگران پویشهای اجتماعی از جمله کنشگران ملی ـ قومی فعال شوند و وارد میدان گردند.
* کاربست مبارزه مدنی و مسالمتآمیز نقطه قوت جنبش اعتراضی به حساب میآید. کودتاگران همواره تلاش میکنند که کاربست حشونت را بر جنبش سبز تحمیل کنند تا بهانهای برای خونریزی به دست آورند. اما جنبش سبز تا کنون بر مبارزه مدنی و مسالمتآمیز پای فشرده است. ضروری است همچنان به مبارزه مسالمتآمیز در مبارزه علیه کودتاگران پایبند ماند.
* بین اعمال خشونت سازمان یافته با اقدامات تظاهرکنندگان در خیابانها (سنگربندی، آتش زدن ظروف زباله ها برای خنثی کردن تاثیر گاز اشکآور .....) که امر دفاعی و بدون کار سازمانیافته است، تفاوت وجود دارد. خشونت سازمان یافته نباید مجاز شناخته شود. ولی دفاع تظاهرکنندگان هم در خیابانها نباید مورد مذمت قرار گیرد.
* در چند ماه گذشته شعارهای جنبش سبز تغییر کرده و از برکناری احمدینژاد به حمله علیه کانون قدرت فراروئیده است. ما همچنان معقتدیم که باید بلوک قدرت که علی خامنهای در راس آن قرار دارد، در نوک حمله قرار گیرد.
* انتخابات آزاد با جنبش سبز پیوند خورده و در متن آن جا گرفته است. امروز بعد از گذشت ۷ ماه از حیات جنبش اعتراضی، شعار انتخابات آزاد بیش از پیش در صفوف آن رسوخ کرده است. ما انتخابات آزاد را به عنوان شعار پیوند دهنده مطالبات جنبش سبز میدانیم و تلاش میکنیم که به مطالبه اصلی جنبش سبز تبدیل شود.
* در تدوین سیاست و ارائه برنامه ضرورت دارد که به شکاف های درون جریان حاکم توجه کرد. به سود جنبش اعتراضی است که در جهت خنثی نگهداشتن اصولگرایان معتدل حرکت کند.
* رفسنجانی کوشیده است که پلی بین حکومت و معترضین بزند. یک پای او در حکومت است و پای دیگرش در جنبش اعتراضی. راست افراطی او را به خاطر موقعیت کنونیش و به جهت پیشنهادهایش برای برونرفت از بحران، زیر ضرب گرفته است. علی خامنهای هم تا کنون پیشنهادهای او را نپذیرفته است. پیشنهادهای او ناظر بر جدا کردن علی خامنهای از گروهبندی نظامی ـ امنیتی، قرار گرفتن او بالای همه جناحهای نظام، مهار نیروهای رادیکال دو طرف، طرد اپوزیسیون تحولطلب و باز کردن فضا تنفسی برای اصلاحطلبان در جامعه است. ایستادگی رفسنجانی در برابر گروهبندی نظامی ـ امنیتی، با توجه به جایگاه او در نظام، یک سپر دفاعی برای جنبش سبز فراهم آورده است. اما او میخواهد با گرفتن اندک امتیازی از ولی فقیه، جنبش اعتراضی را مهار سازد. در حالی که مطالبات جنبش اعتراضی به مراتب فراتر از برنامه پیشنهادی رفسنجانی است.
* بین جنبش اعتراضی در داخل کشور و ایرانیان خارج از کشور پیوند نزدیکی به وجود آمده است. حرکت ایرانیان در خارج از کشور در بازتاب گسترده اعتراضات مردم ایران در سطح جهانی و در جلب حمایت آنها نقش بارزی داشته است. تداوم حرکت نیروها در خارج از کشور و پیوند بین داخل و خارج هم چنان از اهمیت برخوردار است.
* جنبش گسترده اعتراضی در ایران، اینک دیگر به یک عامل حذف نشدنی از صحنه سیاست ایران تبدیل شده است. آینده تحولات ایران را دیگر تنها حکومت فعلی نیست که تعیین میکند. ضروری است دولتهای خارجی و از جمله اتحادیه اروپا با درک این واقعیت، سیاست خود در قبال ایران را از نو تنظیم کنند. ما از دولتها و مجامع بین المللی میخواهیم به طور جدی روی جنبش اعتراضی مردم ایران حساب باز کنند. به نظر ما اکنون دیگر به سود هیچ کشور خارجی نیست که به طور یکجانبه تنها با حکومت فعلی ایران رابطه داشته باشد.
* ما برآنیم که جامعه بینالمللی و به ویژه اتحادیه اروپا از امکاناتی برای اعمال فشار بر حکومت ایران برخوردار است که تا کنون بلااستفاده ماندهاند. از اروپاییها بخواهیم که برفشارهای سیاسی و دیپلماتیک خود بر حکومت ایران بیافزایند. جنبش اعتراضی به حمایت بیشتر بینالمللی نیازمند است. جلب حمایت بیشتر بینالمللی لازم است در دستور کار قرار گیرد.
|