بیهوده دیگران را محکوم نکنیم
اتحادعمل در مبارزه یک ضرورت است
احمدرضا احمدی
•
واقعیت آن است که ما مردم به دو گروه تقسیم شده ایم. دو گروه از مردمی که برای سرکوب خواست های به حق مان، در خیابان ها به خاک و خون کشیده، در زندان ها شکنجه شده و با چهره ی در هم شکسته در دادگاه حضور یافته و محکوم می شویم. اینکه روش های یکسانی نداریم، از پیشینه متفاوتی برخورداریم، و در باورهامان تا حدی اختلاف داریم... صف ما را در صحنه ی تظاهرات تغییر نداده است، چرا که ما هر دو به صف مردم تعلق داشته و داریم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
٣ اسفند ۱٣٨٨ -
۲۲ فوريه ۲۰۱۰
ما باز هم دو گروه هستیم. همانطور که در انتخابات بودیم. همانطور که در بیانیه ها، شعارها و مبارزات ماه های گذشته بوده ایم. دو گروه از مردمی که زیر فشار طاقت فرسای دیکتاتوری، فساد، بی عدالتی، خشونت، تبعیض و همچنین مخاطرات یک مسابقه ی تسلیحاتی جنون آمیز در اثر سیاست های نابخردانه رژیم جمهوری اسلامی به سر می بریم که هر لحظه می تواند در صورت پیدایش فرصت برای مجتمع های نظامی جهانی، به جنگی گسترده و مرگبار تبدیل شود.
ما مدت هاست دو گروهیم. این دو گروه به داخل و خارج تقسیم نمی شود، به این نسل و آن نسل وابسته نیست، بین مذهبی یا سکولارها تقسیم نمی شود. تقسیم ما به دو گروه زائیده فکر این یا آن، یا توطئه ای برای به قدرت رسیدن یکی، و تقسیم بین "حق و باطل" نیست، اگرچه همه ی این ها بر دو گروه شدن ما تاثیر داشته است. ما دو گروه واقعی و پرشمار از مردمی هستیم که تصمیم گرفته اند در مقابل این نظام ظلم بایستند و شرایط زندگی شان را به هر طریق ممکن دگرگون کنند.
یکی از این دو گروه از مردم و نیروهای سیاسی نمایندگی کننده اش، خواست های اصلاحی دارد، و به هزار و یک دلیل (تدبیر، عادت، عدم امکان و توانایی، هزینه زیاد، خطر منافع گروهی، تعلقات ایدئولوژیک، گذشته ی نوستالژیک، محافظه کاری، و میانه روی و چه و چه) به دنبال انقلاب سیاسی نیست و تنها به اصلاح در سیستم موجود (اصلاحاتی محدود تا رادیکال) باور دارد. این گروه را همان مردمی تشکیل می دهند که علیرغم تردید در امکان برگزاری یک انتخابات سالم و وجود تبعیض زیاد در آن فعالانه شرکت کردند و به تنها نمایندگان از فیلتر و صافی رد شده و شناخته شده اش رای داده و پس از روبروشدن با کودتای انتخاباتی گردانندگان آن، دست به مبارزه و رویارویی با نتایج اعلام شده ی آن زده و زمینه ی شکل گیری جنبش سبز را فراهم ساخته اند.
گروه دوم از مردم را کسانی تشکیل می دهند که با توجه به تجربه ی سی ساله ی جمهوری اسلامی از هرگونه اصلاح پذیری آن به هر دلیل (ساختار مبتنی بر ولایت فقیه، تجربه ی تلخ حکومت دینی، بی نتیجه بودن تکرار یک جنبش دوم خردادی، بدسابقه بودن چهره های مدعی تغییر و چه و چه) ناامیدند. این گروه از مردم در انتخابات شرکت فعالی نداشتند و آن را تحریم کردند، اما با ریختن مردم معترض به خیابان ها، به آنان پیوسته و رو در روی کودتاچیان و صف نخست مبارزات ایستادند، اگرچه منتقد گروه اول باقی مانده و خواهان آن اند که گروه اولی ها با تجربه گیری از مبارزاتشان به خطا بودن روش های خود پی ببرند و با پشت کردن به رهبران جنبش سبز به گروه دوم بپیوندند.
ویژگی های خاصی نیز این دو گروه را متمایز می سازد:
گروه اول رهبری فردی و گروهی دارد و از حد اقلی از تشکل (اگرچه به شدت زیر ضرب) بر پایه ی احزاب و نهادهای اجتماعی مدرن و سنتی در تهران و شهرستان ها برخوردار است و تاکنون بیشترین تاثیر را بر نحوه ی پیشروی جنبش (هرچند تا درجه قابل توجه ی سیال) گذاشته است.
گروه دوم فاقد هرگونه رهبری منسجم و یا حتی سخنگویی ست. تشکل های نمایندگی کننده ی آن (عمدتا مستقر در خارج از کشور) پراکنده اند و تا کنون نتوانسته اند حول خواست ها و برنامه ی مشترکی توافق کرده و ائتلاف کنند. و بیشتر دنباله رو اگرچه منتقد رهبران جنبش سبز بوده و تاثیر کم تری هم در نحوه ی پیشروی جنبش داشته اند. از نظر تشکل های نمایندگی کننده ی آنان بین جنبش و رهبران فعلی اصلاح طلب آن مرز پر رنگی وجود دارد و متاسفانه در اکثر قریب به موارد هیچ مشروعیتی برای این رهبران به رسمیت نشناخته اند، اگرچه چهره ی دیگری را هم برای رهبری جنبش کاندید نداشته اند.
جدا از این باورها و بدبینی ها در میان دو گروه، واقعیت آن است که ما مردم به دو گروه تقسیم شده ایم. دو گروه از مردمی که برای سرکوب خواست های به حق مان، در خیابان ها به خاک و خون کشیده، در زندان ها شکنجه شده و با چهره ی در هم شکسته در دادگاه حضور یافته و محکوم می شویم. اینکه روش های یکسانی نداریم، از پیشینه متفاوتی برخورداریم، و در باورهامان تا حدی اختلاف داریم... صف ما را در صحنه ی تظاهرات تغییر نداده است، چرا که ما هر دو به صف مردم تعلق داشته و داریم: رو در روی باطوم بدستان، لباس شخصی های قداره بند و تک تیراندازهای شکارچی زندگی. ما برای چشمان پر از اشک یکدیگر آتش روشن کرده، اسیران یکدیگر را از چنگال مزدوران بیرون کشیده، در محکومیت این جنایت ها در پشت بام ها شعار داده و برای شهیدان یکدیگر شمع روشن کرده ایم. ما دو گروه در واقع در نبرد روزمره ی خود تا حد زیادی یک گروه متحد و یکپارچه بوده ایم.
به همین دلیل همه باید یکدیگر را به رسمیت بشناسیم. حول برنامه های مستقل خود متشکل شویم و برای تقویت توان جنبش ائتلاف های گسترده و گسترده تری را بیافرینیم. در ارتقای نحوه همکاری ها و ناثیرگذاری های مشترک، مسئولانه و واقعبینانه بکوشیم و متوجه باشیم که هنوز با همه ی هم افزایی ها توان لازم را برای تغییر اوضاع نداشته ایم و به همین دلیل، نیازمند به گسترش پایگاه و دامنه ی عملکرد جنبش بوده و هستیم.
در یک کلام، تضعیف رقبای سیاسی ما در جنبش نه به تقویت جنبش می انجامد و نه به تقویت ما. چنین کاری تنها به تقویت دشمن مشترک ما خواهد انجامید که مطلوب هیچ کدام از ما نیست. بقا و سرنوشت همه ی ما در این جنبش به نوعی به هم پیوند خورده است. تقویت گروه دوم در متشکل شدن مستقل آن حول یک ائتلاف فراگیر و ارائه شخصیت های سیاسی سخنگو و پلتفرم روشن سیاسی از طرف آن است. بپذیریم که این مهم به شکل دردناکی تاکنون به تعویق افتاده است. سد این راه در شرایط فعلی هر که باشد، رهبران گروه اول نیست. بهتر است مشکل را بدرستی تشخیص داده و بیهوده کسی را محکوم نکنیم.
|