اصلاح یا انقلاب
بهرام حسین زاده
•
اگر خواستهای جنبش سبز، مبتنیست بر دموکراتیزه کردن حیات اجتماعی، راهی بجز تن دادن به "رفرم و اصلاح" نداریم. بیاییم یکبار این موضوع را برای جنبش سبزمان، واضح و آشکار به گفتگو بگذاریم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱٨ اسفند ۱٣٨٨ -
۹ مارس ۲۰۱۰
موضوعی در میان جنبش سبز فکر همه را مشغول کرده است، اینکه ماهیت این جنبش چیست؟ آیا وظیفه و خواست پیش روی این جنبش، یک انقلاب است؟ که از مسیر سرنگونی نظام جمهوی اسلامی تامین خواهد شد؟ یا اینکه با "رفرم" و "اصلاحات" در چارچوب همین نظام هم میتوان به خواستههای آن دست پیدا کرد؟ برای پاسخ دادن به این سوالها ، نیازمند آنیم که درکی روشن از اهداف جنبش سبز داشته باشیم. زیرا برای رسیدن به هر هدفی از هر راهی نمیتوان به پیش رفت.
بعنوان اهداف جنبش سبز، فکر میکنم بدون مناقشه بتوان بر انباشت خواستهایی "دموکراتیک" در طی سیسال گذشته بر سر راه پیشرفت کشورمان به توافق رسید. اینکه:
۱- جامعه خواستار کنترل بر قدرت دولتیست که این مهم، از طریق انتخابات کاملا آزاد یعنی تامین حق همگان برای انتخاب کردن و انتخاب شدن، میتواند برقرار شود.
۲- "حقوق شهروندی" بر اساس اعلامیه حقوق بشر را خواهان است که از آن طریق بتواند برابرحقوقی تمامی شهروندان بدون هرگونه تبعیض بر اساس دین و نژاد و جنیست و ملیت و زبان و... را برای برخورداری از آزادیهای اجتماعی تامین نماید.
ایندو خواست در برگیرندهی تمامی شعارهای ریز و درشتیست که برای آن تا کنون مبارزه کردهایم. اینها شعارهاییست دموکراتیک که از دوران مشروطه تاکنون برای اجرای آن با دشواریهای فراوانی مواجه شدهایم. دو بار انقلاب کردهایم و بارها با خیزشهای ریز و درشت در برابر دولتهامان سعی در برقراری این خواستها داشتهایم. اما به راستی چرا پس از دو انقلاب در دوران مشروطه و بهمن ۱٣۵۷ و چندین خیزش سیاسی مانند سالهای ٣۲ و ۴۲، و مبارزات خشونتآمیز چریکی و ترورهای رنگارنگ و امثالهم نتوانستهایم به این اهداف دست بیابیم؟ آیا نباید در متناسب بودن راهها و شیوههای بکار گرفته شدهی تاکنونیمان شک کنیم؟ ما بارها موفق شدیم حکومتها را به زانو در آوریم و حتی در انقلاب بهمن موفق شدیم نظام چند هزار ساله شاهنشاهی را نیز منقرض کنیم، اما باز هم موفقیتی برای دموکراتیزه کردن حیات اجتماعیمان بدست نیاوردیم. نه تنها موفق نشدیم که گامی به پیش بگذاریم که حتی دستاوردهای بسیاری را نیز از دست دادیم. آیا حالا هنگام آن نیست که از خودمان بپرسیم شاید راههای "انقلابی" اصولا نامناسب برای دموکراتیزه کردن جامعه هستند و فقط به درد تغییر سطحی رژیمها میخورند و بس. کدام جامعهای در جهان معاصر را میتوان یافت که دموکراتیزه شدنش را با یک انقلاب بدست آورده باشد؟
دموکراتیزه شدن اجتماع، امریست بطئی و در جان جامعه با رسوخ در زیرساختها رخ میدهد. تمامی جهانِ دموکراتیک امروز با چنین حرکتهای آرامی بدینجا رسیدهاست.
تجربه نشان میدهد که رفرمها اگر متوقف نشوند (که این ایستادگی مردم را میخواهد.) سرانجامی بجز دموکراتیک شدن اجتماع ندارند، مهم این است که یک جامعه بخواهد وظایف هر روزش را در همان روز انجام دهد و نگذارد که رخوت و سستی، او را با تلنباری از وظایف معوقه روبرو سازد. مردمانی که دست به انقلاب میزنند، عموماً از جوامعی هستند که مانند خفتگان، از خواب میپرند و میبینند که قافله جهانی پیش رفته و اینان جا ماندهاند، میخواهند شتابان با دویدن و تعجیل این عقبماندگی را جبران نمایند، ولی تاریخ نشان نمیدهد که کسی با این روشها توانسته باشد بر این عقبماندنها چیره گردد.
حتی برای نمونه، یک جامعهی دموکراتیک که دموکراتیزه شدنش را از راه انقلاب بدست آورده باشد را شاهد نیستیم و شاید یکی از علل این امر آن باشد که "دموکراسی" در مهمترین وجه خود، امریست "آموزشی". آموزش نیز "زمان" میخواهد، تمرین و ممارست لازم دارد، بارها باید آزمود و خطا کرد و با انتقاد به تصحیح پرداخت. دموکراسی بدون نهادهای لازمهاش در جامعهی مدنی، امکانپذیر نیست و این جامعه مدنی و نهادهایش را صرفا با درهم کوبیدن رژیم سیاسی نمیتوان بنیاد کرد. در دموکراتیزه کردن یک جامعه، رژیم سیاسی آن، تنها یکی از موانعِ عمده میتواند باشد ولی تنها یکی از آنهمه موانعی است که جامعه باید بر آنها چیره گردد.
انقلابها تنها به تغییر رژیمهای سیاسی منجر شدهاند و نه بیشتر. حتی رادیکالترین انقلابها که "انقلاب اکتبر" بود و میخواست ارادهگرایانه به تغییرات بنیادی سیستم اجتماعی بپردازد، ازین آزمون شکستخورده بیرون آمد. بقایای انقلابات رادیکال کوبا و کره شمالی هستند و چین. که یا باید تن به رفرم بدهند و یا راه "اردوگاه سوسیالیستی" را در پیش گیرند.
تغییرات بنیادی جامعه با حرکات دفعی و تند امکانپذیر نیست.
بازگردیم به آغاز سخنمان: اگر خواستهای جنبش سبز، مبتنیست بر دموکراتیزه کردن حیات اجتماعی، راهی بجز تن دادن به "رفرم و اصلاح" نداریم. بیاییم یکبار این موضوع را برای جنبش سبزمان، واضح و آشکار به گفتگو بگذاریم. نمیتوان با خواستهایی دموکراتیک در پی "انقلاب" بود. خواستار سرنگونی بودن و به خشونت کشاندنِ جنبش تنها به بالا بردن هزینهی گذار به دموکراسی میافزاید.
بر این موضوع تاکید دارم که: این عدم تمایل به انقلاب، نه از آن روست که توانایی آن را داریم یا نه! بلکه بدان جهت است که اصولا "انقلاب" راه دموکراتیزه کردن جامعه نیست. اینکه کلی کشته دهیم و جامعه را به خشونت بکشانیم و اینها همه، برای صرفاً سرنگونی سیاسی رژیم، زمینه را باز میکند برای اتفاقاتی که عموماً هم قابل کنترل نیستند و در نهایت همه چیز امکان خواهد داشت بجز دستیابی به دموکراسی. فراموش نکنیم که این سرزمین را ما باید نگهبانی کنیم و برای رژیمی که کودتاچیست آنچه که اهمیت ندارد این کشور و منافع ملی آنست.
|