یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

اصلاح یا انقلاب - بهرام حسین زاده

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : Sima Mohseni

عنوان : Reformist are promoting disapointment in society
So, this guy is aying let"s just tolerate this barberic reactionary regim??! more prison, more socual & economic suffers?? this is just bullshit.
۲۲۷۲۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱٣٨٨       

    از : ‫رضا سالاری

عنوان : دموکراسی، دموکراسی، دموکراسی، این است شعار ملی
دموکراسی، دموکراسی، دموکراسی، این است شعار ملی
‫ ‫فقط بحث ها، خواسته ها، اعتراضتان را بسمت خواسته و احد و بدون قید و شرط دموکراسی سوق و جهت دهیم. فقط فرهنگ دموکراسی را بپرورانیم، بگذاریم همه به این نقطه گره بخوریم تا شاید روزی این گره زمینه رشد ریشه دموکراسی ما مردم استبداد زده خشمگین بشود. چون تنها گره ایست که وقتی ریشه و درختی تنومند شد، دیگر هیچکسی، گروهی و یا حزبی، و حتی ارتشی تمامیت خواه و ضد دموکرات قادر نباشد آنرا نابود کند و دوباره روز از نو روزی از نو شود.
‫بیایید دست از بحث های انحرافی بی نتیجه برداریم و سعی کنیم هیچوقت در این دامها و تله های ویرانگر و واپسگرا نیفتیم.
‫ فقط به یک مقصد و مسیر فکرکنیم، آنهم مقصد نهادینه کردن دموکراسی، و یک مسیر، آنهم مسیری که ما را به دموکراسی هدایت کند، که فقط با کار و کوشش زیاد و ساختن خود و جامعه اطرافمان که همان رعایت و نهادینه کردن جزء بجزء اصول اولیه دموکراسی و حقوق بشر مدرن است. باید به ایندو نگاه کنیم و هدفمند گام بر داریم. تجربه تاریخی در تمام کشورها نشان داده، که مهم نیست از کدام راه تغییر اجتماعی − سیاسی − حکومتی صورت گیرد، چه از راه اصلاحات، چه از راه انقلاب، در غیاب نهاد و تشکیلات ریشه دار دموکراسی، نتیجه هردو یکی است. هردو به دیکتاتوری و استبداد ختم می شوند.

جنبش ۲۲ خرداد قدری دلسرد و سرخورده شده و از نظر شهامت و چاره اندیشی سیاسی دچار سکون، یأس، کمبود و پراکندگی گشته است. ناراضیان آنها، سالهاست هریک بار سفر بسته و به گوشه ای از دنیای آزاد و دموکراتیک فرارکرده و دلتنگ در انتظار معجزه ای در میهن خویش است. آنها الان حدود چهار میلیون میشوند، یعنی برای هر چهل نفر مردم داخل کشورمان، یک نفر مهاجر خارج از کشور داریم که حامی هر جنبش اعتراضی و منتظر یک معجزه است. خوشبختانه از این چهل نفر حداقل ۶۰ درصد، یعنی ۲۴ نفر مخالف رژیم ولایی در درون میهن است، ولی اینان الزاماً نه مانند مهاجران منتظر معجزه هستند، ونه خود در حال حاضر خیلی مطمئن و امیدوار به آینده جنبش دموکراتیک خود.

بنظر میآید مردم ما‫ میخواهند برای اولین بار در تاریخ ایران، درحالیکه سرشار ازخرد و عقل و تهی از هیجان میباشند، آینده خود، همسر، فرزند، برادر، خواهر و فامیل، آشنا، دوست، یار و همراه تشکیلات دموکراتیک خود را بیابند و بسازند. ‫آنها خوب فهمیده اند که این یک پروسه و روند طولانی است و یک شبه اتفاق نمی افتد. درست به همین دلیل است که ‫آنها بخوبی میفهمند چرا به رهبر و آقابالاسر، کسی که احتمالاً رأی و نظر واقعی او و مردمش را بنفع خود خواهد دزدید، و جنبش اورا به بیراهه خواهد برد، احتیاجی ندارند.

‫آنها خوب میدانند که برای جلوگیری از سرکوب و پراکندگیشان، ‫باید از اولین قدم برای یک دموکراسی پایدار و پویا، یعنی ایجاد تشکیلات و هسته های بنیادین که با هیچ حمله و نیروی سرکوبگری از بین نرود میباشند. آنها بجای رهبران قلابی و مدعی آزادی، بدنبال راهبر های بنیادین تر، یعنی تشکیلات زیر هستند:
‫۱. سازمان دانشجویان دموکرات − این راحت ترین تشکیلات آنهاست، و به خاطر آمادگی دانشجویان، ایجاد آن کمترین انرژی و زمان را میبرد.
‫۲. ایجاد سازمان دانش آموزان دموکرات − با کمک ویاری سازمان دانشجویان. دانشجویان سراسر ایران باید به دبیرستان ها و دبستان ها بروند و تشکیلات دموکراسی آنها را راه بیاندازند.‫
‫۳. ایجاد سازمان مادران دموکرات − توسط دانشجویان و دانش آموزان دموکرات
‫۴. ایجاد سازمان پدران دموکرات − توسط دانشجویان، دانش آموزان و مادران دموکرات
‫۵. سازمان معلمان و استادان دموکرات
‫۶. سازمان کارمندان دمکرات − در هر اداره
‫۷. سازمان کارگران دموکرات − در هر کارخانه
‫۸. سازمان هنرمندان دموکرات
‫۹. سازمان نویسندگان و شاعران دموکرات
۱۰. ‫سازمان کسبه، پیشه وران و بازاریان دموکرات
‫۱۱. و بالاخره تمامی بقیه سازمانهای دموکرات ممکن و عملی
‫نویسندگان و کاربران محترم، لطفاً صبور باشید و بجای کار بسیار بزرگ و غیرواقعبینانه دنبال مقصر گشتن، برای تحقق این کارهای کوچک ولی اساسی قلم بزنید و ما و مردم خود را کمک کنید. پیروز باشید.
۲۲۶۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱٣٨٨       

    از : نیکخواه

عنوان : خانم سیما م، منظورشما کیست، چه کسی در اینجا گفته باید انقلاب کرد؟
خانم سیما م، این اولین باری نیست که شما نظرات را آنطور که نوشته شده اند نمیخوانید بلکه بسیار سر سری، اینست که اشتباه متوجه میشوید. یکبار دیگر نظری که به آن حمله کرده اید را با دقت بخوانید.

خانم سیما م، منظورشما کیست، چه کسی در اینجا گفته باید انقلاب کرد؟
۲۲۶۷۲ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣٨٨       

    از : سیما م

عنوان : نظر
آقایان طرفدار انقلاب
یکبار تلاش کردیم با انقلاب همه چیز را یکدفعه درست کنیم دیدیم چه خاکی بر سرمان شد آنوقت هم یک مشتی آدمی که تا جلو دماغشان را بیشتر نمیدیدند جلو افتادند و آنچه نمیبایست میشد اتفاق افتاد خواهشمندیم بابت آن انقلابی که آخرش هم معلوم نشد که ما اونو کردیم یا او ما را خجالت بکشید و دیگه نسخه صادر نفرمائید .
یک مشتی از مردم ما سادیسم دارن دوست دارن هر چه بیشتر خون ریخته بشه هر چه بیشتر خشونت صورت بگیره یعنی به عبارتی همدست احمدی نژاد هستن با همان تفکر امام زمانی که هر چه بیشتر خرابی صورت بگیره امید به آبادی بیشتر میشه عجیبه که این جماعت متوجه شباهت تفکر خودشان و پیروان نظریه حجتیه نیستند اینها را باید چپی های هوادار تفکر امام زمانی خطاب کرد
۲۲۶۶۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣٨٨       

    از : ایستادگی

عنوان : با انقلابی در ایران شبیه انقلاب روسیه بشدت مخالفم، با اصلاحات موافقم ولی اصلاحات با کسانی مانند موسوی و خاتمی امکان پذیر نیست.
آقای حسین زاده گرامی،

با کسانیکه فقط اصطلاح اصلاح طلبی را یدک می کشند و همواره مردم را فریب داده اند تا با موش و گربه بازی ای که در عهد شوروی می شد، نمی توان به اصلاح امیدوار بود. شما حتما با این بازی آشنایی دارید که در لهستان و ... دیگر می شد، هر زمان نارضایتی ها بالا می گرفت با شل گرفتن مردم را ساکت می کردند و به محض اینکه بر اوضاع مسلط می شدند تمام آن آزادیهای ناچیز را پس می گرفتند و مشکل سازان را روانه زندان ها می کردند. این همان کاریست که هم خاتمی کرد و هم موسوی.

جامعه مدنی رسمی اجازه رشد خود را در ایران از دست داده است که مبادا به نیروی عظیم و کمر شکنی برای رژیم تبدیل شود. جنبش زنان و دانشجویان ممکن است مکان معینی برای رشد خود پیدا کند ولی این دو جنبش در خانواده ها، جشن ها و میهمانی ها رشد خود را خواهد کرد و به نیرویی تبدیل خواهد شد که کمر این رژیم را به دو نیم کند. هیچ سلاحی نیرومندتر از تخریب از درون نیست. با وجود ماهواره ها، اینترنت و غیرو این امر میسر خواهد شد چون تمایل به تغییر اوضاع در میان مردم قوی بوده است و قویتر هم خواهد شد. ملت براه خود ادامه خواهد داد و تا به خواسته هایش به حقه اش دست یابد، ۱. انداختن این رژیم به زباله دان تاریخ و ۲. ایجاد یک دمکراسی پایدار در کل کشور بر پایه ۳۰ ماده منشور حقوق بشر

آقای حسین زاده گرامی، پیامی را که برای موسوی و هم کیشان او گذاشته ام را ضمیمه می کنم، امیدوارم که اگر به این صفحه سر نمی زنید، اخبار روز لطف کند و آنرا بدست شما برساند، متشکر خواهم شد.

آقای موسوی، حتی بخشی از قشر ملی مذهبی که همیشه لایه نازکی از جنبش سبز مردم ایران بوده است و شما و یارانتان را نماینده تفکر خود به حساب می آورد پس از کم کاری همگی شما مایوس شده است. اگر جدی بودید و راست می گویید، ایستادگی را همان روزهای اولی که مردم دو سه میلیونی بیرون می آمدند باید نشان می دادید.

کار شما فرسایش این جنبش خودجوشی بوده است که آشنا و بیگانه را انگشت به دهان گذاشت. فکر نکنید ما نمی فهمیم که شما همان کاری را با ما کردید و می کنید که خاتمی قبل از شما با ما کرد. ما همه نوع مکر و حیله را در این ۳۱ سال از همه شما آنقدر دیده ایم که کار کشته شده ایم، شما سعی در کنترل و فرسایش ما داشتید تا حکومت خود را برای مقابله با ما باز سازی کند ولی بدنه اصلی جنبش که سکولار است، استفاده ابزاری بجای خود را از وجود شما کرد و این تاکتیک را ادامه خواهد. این بخش از جنبش سبز هیچوقت امیدش را از دست نداد که شاید شما واقعا در پی تغییر هستید ولی از ۲۲ بهمن تاکنون رفتار شما و یارانتان کمکی به جنبش نکرده و شکی که نسبت به شما داشته دوچندان گشته است.

بدانید که جان و مال شما هیچوقت برای ما عزیزتر از جان سهراب ها و نداها نبوده و نیست. با آنکه آنها سهمی در بدبختی های ملت نداشتند، با جان خود هزینه ای سنگین پرداختند. شما و یارانتان سهم عظیمی از بدبختی های مردم را بدوش دارید و باید هزینه سنگین تری بپردازید تا جبران اعمال خود را بکنید.

ایستادگی را ملتی کرده است که با دست خالی، با خطر کردن بسیار و جانفشانی فراوان، و با حمایت میلیونی خود، شما را با سلاحی مجهز کرد که به آسانی می توانستید حکومت را جابجا کنید ولی بدلایلی که خودتان بهتر بدان واقفید نخواستید، می توانستید ولی نخواستید. من به شما قول می دهم که اینرا هرگز ملت نه فراموش خواهد کرد و نه خواهد بخشود حال هر چقدر رسانه های به اصطلاح خودی و بیگانه سعی در بازی دادن ما بکنند. ما دوست و دشمن خود را از هم، پس از این همه تجربه های رنگارنگ، تمیز می دهیم. مهم نیست این جنبش نامش چه باشد، مهم آنست که تفکری که در این جنبش است نه فرسوده می شود، نه مهار شدنی است و نه شکست پذیر است. در ۲۲ بهمن شکست ما سیاسی بود ولی تاریخی نبود.

دو انتخاب در مقابل شما و هم کیشان شما قرار دارد، یا بروید کنار و یا ایستاده برای کشور و ملت بمیرید. ما بازماندگان جنگ ۸ ساله ای که شما بما تحمیل کردید تا سرحد مرگ برای کشور و ملت ایستادیم و حال نوبت شماست، این گوی و این میدان، مرگ یکبار و شیون یکبار.

آقای موسوی، دیدیم چگونه در روز ۲۲ بهمن ایستادگی کردید، برای هفت پشت مان بس بود.

با انقلابی در ایران شبیه انقلاب روسیه بشدت مخالفم، با اصلاحات موافقم ولی اصلاحات با کسانی مانند موسوی و خاتمی امکان پذیر نیست.
۲۲۶۶۵ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣٨٨       

    از : فرید راستگو

عنوان : تاریخ را نخوانده اید
آقای حسین زاده اولاً مردم ایران یکبار در بهمن ۵۷ انقلاب کرده اند و باید این انقلاب را به پایان رسانند و فکر کنم بجز معدودی از خشونت طلبان کسی قصد ندارد مجدداً انقلاب کند. از قدیم هم گفته اند کار را که کرد آنکه تمام کرد. پس ما می خواهیم انقلاب ناتمام را تمام کنیم یعنی حاکمیت مردم را بجای حاکمیت ولایت فقیه مستقر سازیم. و بدون حاکمیت جمهور مردم گذار به دمکراسی ممکن نیست. پس اصلاحات و انقلاب را پیراهن عثمان نکنید. "جمهوری اسلامی خواهان" از آنجائیکه از استقرار حاکمیت مردم وحشت دارند تلاش می کنند مباحث اصلی جنبش را رها کنند و جنان بحث کنند که مثل اینکه مشکل قبول اصلاحات یا انقلاب است. نه جانم اصل مطلب این است که حاکمیت از آن کیست و چرا. حال شما اگر به این سئوال و سئوالات آقای پوینده پاسخ دهید بطور مسلم پی خواهید برد که مشکل نه انقلاب است نه اصلاحات بلکه حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش است.
در ضمن شما در مقاله اتان می نویسید" حتی برای نمونه، یک جامعه‍ی دموکراتیک که دموکراتیزه شدنش را از راه انقلاب بدست آورده باشد را شاهد نیستیم" هموطن محترم شما تاریخ انقلابات را نخوانده اید و گرنه چنین نمی نوشتید. زیرا آنقلاب آمریکا و انگلیس ثمره اش دمکراتیک شد. انقلاب هند ثمره اش دمکراتیک شد. انقلاب و جنبش سیاه پوستان بر علیه آپارتاید نتیجه اش آزادی سیاهان و حاکمیت آنان بر سرنوشت خویش شد. عمده انقلابات مخملین اروپای شرقی ثمره اشان دمکراسی یا نیمه دمکراسی شد. هنوز بنویسم؟! هموطن محترم آنانی که امروز مقالات مختلفی بر علیه انقلاب و در مدح اصلاحات می نویسند بدان خاطر است که بعداز انقلاب بدون خشونت ۵۷ برای استقرار استبداد خود خشونت بکار بردند و امروز مثل قاجاقجیانی که پول سفید می کنند چون می خواهند خود را سفید کنند بجای آنکه بگویند ما بد بودیم که خشونت را در دفاع از خمینی بکار بردیم می گویند انقلاب بد بوده است و اگر ما خشونت را بکار برده ایم تقصیر انقلاب بوده است. برای این سیاست فروشان همواره این ضرب والمثل صدق می کند. من نبودم دستم بود تقصیر آستینم بود.
پیروز باشید
راستگو
۲۲۶۴۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣٨٨       

    از : پوینده

عنوان : این رژیم فقط زبان قدرت را می فهمد. برای مبارزه با رژیم قدرتمند شویم.
از کلی گویی های بی سر و ته که بگذاریم
طرفداران رفرم در نظام ولایت فقیه سعی کنند به سوالات زیر پاسخ دهند؟
۱. آیا تحول دمکراتیک در چهارچوب نظام های توتالیتر و ایدئولوژیک. آنهم از نوع شبه طالبانی ولایت فقیهی امکان پذیر است؟
۲. آیا خواست تحول سیاسی ( آزادی احزاب و مطبوعات و آزادی عقیده) در چهارچوب نظامی که حاضر نیست به ابتدایی ترین رفرم ها حتی در چهارچوب قانونی که خود وضع کرده تن دهد امکان پذیر است؟
۳. آیا برای تحقق خواسته های انسانی و ملزم کردن چنین رژیمی به رعایت اصول حقوق بشری و کسب آزادی های سیاسی؛ نمیباید متشکل و قدرتمند بود؟ آیا جز از طریق سازماندهی قدرتمند مدنی میتوان چنین رژیمی را مجبور به عقب نشینی کرد؟
۴. آیا اگر جنبش مدنی با سازماندهی در شرایط خفقان موفق شود رژیم طالبانی کنونی را به عقب زند. نباید در مرحله بعدی برای کنترل ارگانهای سرکوبگر نظامی ( بسیجی؛ سپاهی، اطلاعاتی) برنامه داشته باشد؟ چرا که این ارگانها بمجرد عقب نشینی جنبش مدنی در جهت از بین بردن دستاوردهای جنبش دست بکا ر خواهند شد.
۵. از بازی با لغات بگذریم. چنین سازماندهی لازم است و مردم حق و مطالبه طلب با ماشین سرکوب و خشونت روبرو هستند ( سرکوب به اشکال مختلف نرم و سخت و خیلی سخت). هر چه جنبش مدنی سازماندهی بهتری داشته باشد، با هزینه کمتری قادر بخواهد بود سرکوب گران را به عقب بزند. لزوم اینکار ضرورتا اعمال خشونت نیست. اما لزوم اینکار قدرتمند بودن جنبش است.
نتیجه اما تغییر قدرت سیاسی خواهد بود. اسم این تحول را هر چه که دوست دارید بگذارید! فقط برای بدست آوردن حقوق خود متشکل شویم!

http://poyandeh.wordpress.com/۲۰۱۰/۰۳/۰۴/unit/
۲۲۶٣۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣٨٨       

    از : جنبش شکست نخوردگان

عنوان : چه بیشرمی که رژیم خشونت را ندید و انقلاب را خشونت دید
واقعا چه بیشرمی که خشونت رژیم را ندید و اقدام مردم برای براندازی آن و پایان خشونت را ، خشونت اعلام کرد. این همان نغمه های شومی است که همیشه بعد از انکه رژیم کشته و حمله کرده و مردم عقب نشینی کرده اند، اعضای جنبش ملی اسلامی( بازجوی خوب) به میدان آمده و مردم را به خشونت متهم می کنند. مگر کلیه فروشی هزاران نفر مگر کار کودکان مگر تجاوز به زندانیان مگر ... خشونت نیست؟ آیا راهی کم خشونت تر و کوتاه تر برای پایان این خشونت بجز انقلاب سراغ دارید. مگر در همان ۹ روز اول که مردم را به سکوت دعوت کردید نبود که صدها نفر کشته شدند و زندانیان مورد حمله و تجاوز. مگر این نبود که همینکه جنبش رادیکال شدو حمله را شروع کرد به همان نسبت کشته هایش کمتر شد. چرا ادرس اشتباهی می دهید. مگر همین تجربه ۹ ماهه نشان نمی دهد که هر وقت مردم حمله کنند و رژیم در موضع عقب نشینی ، کشتار مردم کمتر می شود. بازهم ادرس عوضی بدهید. بازهم تلاش کنید تا مردم را از انقلاب بترسانید. ما همیشه گفته ایم شما ملی اسلامی ها این کاره نیستید. شما از اسم انقلاب هم تنتان کهیر می زند. شما عادت دارید که نعلین اخوند را جلو پایش جفت کنید و در غربزدگی ازدیخواهان بنویسید. شما ۳۰ سال است که مشعول خواندن همین ایه ها هستید تا مردم را به همین نکبت عادت دهید. حالا که بوسیله بخشی مردم را به میدان آزادی بردید تا معاله کنید در سایه سرکوب رژیم فرصت را غنیمت شمرده اید تا باز هم آیه های یاس الود خود را بخوانید. مثل همیشه باز هم کوتاه فکرید. هفته های اینده خواهید دید که صورت مساله هنوز پاک نشده و جنبش انقلابی مردم هنوز سرکوب نشده است و با قدرت ادامه دارد. باز هم مجبور می شوید دندان قروچه کنید و بد و بیراه بگویید که چرا مردم از چارچوب رژیم خارج شده اند . برای شما که جای نرم نشسته اید فرقی نمی کنید که این رژیم ۳۰ سال دیگر هم باشد. شما که مجبور به کلیه فروشی نیستید. شما را که لچک بسر نمی کنند.
۲۲۶۲۰ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣٨٨       

    از : عبدالله ن

عنوان : نظر
بعد از مدتها یک نفر جرات کرد بدو نه ترس از تکفیر در این سایت یک مطلبی واقع بینانه بنویسد من هم با این دوست نویسنده کاملا هم نظرم که پایه کار میبایست بر اصلاح گذاشته شود حتی اگر سرعت این اصلاحات بسیار هم کم باشد حتی اگر ناچار باشیم بخشی از این حکومت منحوس را برای مدتها تحمل کنیم
۲۲۶۱۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣٨٨       

    از : پ پیمان

عنوان : گفتگوئی با آقای بهرام حسین زاده
جناب آقای حسین زاده
در ادبیات سیاسی ایران متاسفانه اصطلاح انقلاب را با قهر و خشونت و یا آشوب یکی می گیرند و چون بیشتر نیروهای دمکرات با زور و قهر مخالفند ( که بسیار درست هم می باشد ) با انقلاب مخالف و خود را طرفدار اصلاحات می دانند و حتی حاضر نیستند خود را انقلابی به دانند چون بخشی از جامعه ایران از زور گوئی و خشونت متنفر است و هرکس به گوید من با انقلاب نیز موافقم بلافاصله مهر زور گو و طرفدار قهر و خشونت را بر پیشانی خود می بیند و به همین جهت با شعار های انقلابی مخالفت می کنند.
انقلاب به معنی زور و خشونت نیست . این تعریف مارکسیست های قدیم بوده است و استدلال می کردند چون دولت ( دشمن ) به قهر دست می برد برای ما انقلابیون راهی جز قهر و خشونت باقی نمی ماند. اما فراموش نکنیم که در عرصه علم و تکنیک و هنر بار ها با پیشوند انقلاب مواجه می شویم از جمله انقلاب صنعتی، انقلاب ادبی و در سال های اخیر با اصطلاح انقلاب سیاسی روبرو هستیم. پس باید تعریف دیگری برای انقلاب پیدا کنیم و یا انقلاب را دوباره تعریف کنیم.
به نظر من در اروپای شرقی در مجارستان، در جمهوری چک و اسلواکی ، در آلمان شرقی و... یک سری انقلابات سیاسی اتفاق افتاد که اساسا" نه از طریق قهر که از طریق اشکال مسالمت آمیز مبارزات سیاسی انجام گرفت. باید دید هدف از انقلاب چیست. اگر هدف از انقلاب تغییرات اساسی و بنیادی در یک نظام سیاسی و اقتصادی باشد و موجب دگرگونی های اساسی شود این نه تنها یک رفرم که انقلاب است. اتحاد دوبخش آلمان یک انقلاب بود. نظام سیاسی ، نظام اقتصادی آزادی مطبوعات و اندیشه در رفتار و کردار مردم دگرگونی های بنیادی رخ داد . نمی توان این تغییرات را صرفا" یک رفرم ( اصلاحات ) نامید.
من با شما کاملا" موافقم که باید از قهر و خشونت پرهیز کرد و طرفدار اصلاحات هرچند کوچک هم بود ولی با انقلاب به معنی تحولات عمیق اجتماعی- سیاسی و اقتصادی و فرهنگی مخالف نیستم.
از سوی دیگر یا باید با حکومت جمهوری اسلامی موافق بود و در چهارچوب قانون اساسی اش یعنی پذیرش ولایت فقیه ( ولایت سرکوب و کشتار ) فعالیت کرد که حاصل سی و یک سال فعالیت طرفداران اصلاحات حامی نظام را امروز شاهد هستیم و یا با کل نظام مخالف بود و راه های مناسب مبارزاتی ( اعتراضات خیابانی، اعتصابات گسترده، سازماندهی سازمان های دمکراتیک کوچک و بزرگ و ... ) را کشف و سرانجام رژیم استبدا د دینی / نظامی را به عقب نشینی و کناره گیری مجبور کرد و یا با سرسختی رژیم الهی روبرو خواهیم شد که متاسفانه در غیاب سازمان یابی و رهبری دانا و خرد مند با شورش های خیابانی و قهر و خشونت روبرو خواهیم شد که ما اساسا" با آن مخالفیم.
نتیجه : انقلاب می تواند بدون قهر و خشونت رخ دهد و اساس حکومت اسلامی در ایران را تغییر دهد و در کنارش اصلاحات نیز کمک می کند که مردم در این روند آگاهی بیشتر از حکومت و حکومتیان پیدا کنند و خود را سازمان دهند و به پیروزی های هدفمند دست یابند
من شخصا" با شناخت از احکام الهی که قانون اساسی این حکومت مستبد و خشن از آن ناشی می شود ضمن تایید مبارزات کوچک و اصلاح طلبانه موافقم ولی چاره کار در ایران را انقلاب ( نه خشونت و قهر ) بمعنی تغییر قانون اساسی ، استقرار حکومت مردمی و جدائی کامل دین از حکومت و سیاست هستم و این رژیم در هیچ شرایطی تن به این خواست ها نخواهد داد. انقلاب در ایران چهره جامعه را عوض خواهد کرد که آن هم با کار صبورانه و آگاه گرانه و تعمیق سراسری جنبش مبارزاتی در دراز مدت انجام خواهد گرفت.
۲۲۶۰۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣٨٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۰)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست