غزلوارهی "زهره"ی من، نامِ بی حقیقت ناهید
اسماعیل خویی
•
آه، اناهیتا،
ایزدبانوی عشق!
زهرهی من، گرچه نامِ دیگرِ تو به خود میداشت،
هیچاش
در کار ِ مهر ورزیدن
هرگز
از گوهرِ تو نمیبود.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲۷ اسفند ۱٣٨٨ -
۱٨ مارس ۲۰۱۰
آه، اناهیتا،
ایزدبانوی عشق!
زهرهی من، گرچه نامِ دیگرِ تو به خود میداشت،
هیچاش
در کار ِ مهر ورزیدن
هرگز
از گوهرِ تو نمیبود.
جز که به زیبایی
ـ آن هم با ژرفهیی نه بیشتر از آنِ پوست ـ
از همه آن هرچههای ناب
در دل و در جان،
که پشتوانهی زیبایی
ویژه در اندامِ خوب و چهرهی نیکوست،
خُردترین چیزکیش، در همه هستی،
هرگز
یادآور تو نمیبود.
ترکاش کردم:
تو که نه، البته، مام عشق!
نازبانوی شادی!
جانِ آناهیت !
زهرهی من ـ زهرهی گروهِ چه انبوهی از نمودپرستان ـ
نیز
یکی از شمارِ دورترین زادگانِ دورترین دُخترِ تو نمیبود.
۲۱ اکتبر ۲۰۰۸ ، بیدرکجای آتلانتا
|