یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

به بهانه روز جهانی کارگر


میترا یوسفی


• دیگرانی هم هستند که خودشان را درون گفتمان اعتراضی جنبش تعریف می کنند اما چشم به دهان اعضای شاخص اصلاح طلب دوخته اند و بی آنکه خود کنشگر باشند در زمین گفتمان حاکم به بازی انفعالی خود ادامه می دهند مبادا که متهم به ایجاد تفرقه شوند . و در عمل به اشاعه دهنده و مصرف کننده ی گفتمان حاکم می شوند. مصداق این مسئله همین روز جهانی کارگر است که به فراموشی سپرده شده چون الویت گفتمان حاکم نیست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۹ فروردين ۱٣٨۹ -  ۱٨ آوريل ۲۰۱۰


 
اول ماه می نزدیک است ... هرچه در شبکه های اجتماعی فیس بوک و توییتر می گردم که نشانی بیابم از اقدامی برای حضور گسترده در خیابانها و یا لااقل کنشی در خور این روز و در پاسخ به سیاست های اقتصادی مخرب دولت کودتایی، کوچکترین اثری نمی یابم.
رویکرد برخی از اصلاح طلبان صاحب رسانه در قبال این جنبش از روزهای نخست ، رویکردی مبتنی بر نقش پر رنگ طبقه متوسط در شکل گیری این جنبش و دوام آن بوده است اما با تغییر کیفی و آغاز فاز فرسایشی و تنگ شدن فضای حضور خیابانی ، بسیاری بر آن شدند تا به فراگیر شدن جنبش و استفاده از ابزارهای اعتصاب عمومی نگاهی دوباره و چندباره داشته باشند. اما همچنان که این نیاز درون جنبش وجود دارد که خواسته هایش را شفاف بیان کند و فضا را برای همراهی بیشتر و گسترده تر همه اقشار فراهم کند، کنش موثر در این راستا انجام نمی شود.
از طرف دیگر کم نیستند دیگرانی که همچنان این جنبش را در سپهر بورژوایی ارزیابی می کنند و ناباورانه عرصه را خالی کرده اند و مدام به رصد کردن ترکیب طبقاتی جنبش می پردازند بی آنکه دست به کار ایجاد گفتمان اعتراضی برای حفظ حقوق فرودستان و حذف شدگان عرصه سیاست مبتنی بر زور شوند . آنها بی آنکه بر گلوگاه لزوم وجود آزادی های سیاسی در کنار عدالت اقتصادی دست بگذارند و ضرورت وجود آزادی سیاسی را به منظور تشکیل سندیکا و نهادهای مدنی و انتشار نشریات گوشزد کنند به پشت مانیتورهاشان خزیده اند و یا خودشان را غرق کرده اند در تئوری هایی که هیچ تطابقی با وضعیت عینی جامعه شان ندارد.
دیگرانی هم هستند که خودشان را درون گفتمان اعتراضی جنبش تعریف می کنند اما چشم به دهان اعضای شاخص اصلاح طلب دوخته اند و بی آنکه خود کنشگر باشند در زمین گفتمان حاکم به بازی انفعالی خود ادامه می دهند مبادا که متهم به ایجاد تفرقه شوند . و در عمل به اشاعه دهنده و مصرف کننده ی گفتمان حاکم می شوند. مصداق این مسئله همین روز جهانی کارگر است که به فراموشی سپرده شده چون الویت گفتمان حاکم نیست.
به باور من نتیجه جنبش مستقل از فرآیند آن نخواهد بود.انقلاب ۵۷ به خوبی گواه این مدعاست. جنبش های اجتماعی محل تعارض و چالش نظریات و گفتمان های غیر همسو اند که هر یک از این گفتمانها مطالبات و خواسته های لایه ای از اجتماع را نمایندگی می کنند و دست آخر آنهایی که از تزریق گفتمان اعتراضی شان اجتناب می کنند ، در بر آمدن گفتمان غالب نقش خواهند داشت ؛بی گمان همراهی با جنبش مردم مستلزم همسویی با گفتمان حاکم و یا همرنگی با آن نیست؛ اگر امروز به جای نفی اشخاص و حمایت از دیگری ها و بحث های فرسایشی مرسوم ، دست به کار مطرح کردن مطالبات و خواستهای مشخص نشویم ، نخواهیم توانست جنبش را از غلطیدن در سراشیبی پوپولیسم برهانیم ؛ و اگر به چنین سراشیبی در غلطیم، دیگر آنجا بهشت فرصت طلبان سیاسی خواهد بود و مجالی برای سخن گفتن از نیازهای واقعی مردم و ضرورت های تاریخی دست نخواهد داد.
روز کارگر فرصت مناسبی ست که حضور اقشار کارگران به حضور پر رنگ و اثر گذار آنان مبدل شود و خواستهای عدالت طلبانه شان در پیوند با خواستهای آزادی خواهانه قرار گیرد و ادامه حیات جنبش، با ابزارهای توانمندِ کنشِ این طبقه اجتماع تجهیز شود.
در پایان امیدوارم که اول ماه می امسال پایانی باشد بر کنش های انفعالی و چشم بسته و آغازی باشد برای به چالش کشیدن روایت مسلط.


پانوشت : اول می برای من نه روزی به سان همه ی روزهای دیگر این تقویم بی قرار بود.. روزی که دستان پر رنج ات را در دستم می فشردم و پا به پای هم می رفتیم به تظاهراتی که خانه کارگر- به امید آنکه کنترل مرزهای اعتراضات کارگری را در دست بگیرد- ترتیب می داد... اما وقتی پا به پای تو و همرزمانت خیابان آزادی را می پیمودیم .. من بارها نعره ی بلند سکوت همرزمانت را شنیده ام و غم نان را دیده ام در چهره آفتاب سوخته شان... من انگشتت را که قسمتی اش زیر پرس جا مانده بوسیده ام بارها .. من سر و صدای کارخانه و دستگاههای سنگین را از پشت نگاهت دیده ام و شنیده ام... من هنوز آرزو می کنم که اول می بشود ...با رفقایت برویم انقلاب .. کتاب هدیه بدهم بهشان.. غذا بپزم .. به بهانه ی روز کارگر و تو سر به سرم بگذاری که این دین من است به کارگران ...و تا شب از مارکس بخوانیم و بگوییم و شراب باشد و خاطراتی که غبار نمی گیرند ... نشریات دانشگاه و ویژه نامه های سندیکا اتوبوس رانی چاپ کنیم و پیوند بزنیم خودمان را با فردایی که عاری از تبعیض می باید!...بابای یگانه ام ...اول می ات پیشاپیش مبارک ... شرمسار نبودن این روزهایم!..ء

پانوشت دو : نقاش که نباشی و اصرار داشته باشی بر کشیدن نتیجه اش می شود تصویر بالا ...ء

nextdays.blogspot.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست