انفال، هولوکوست کردها
فیصل ایراندوست
•
بنا بر آمار تایید شده، در طی عملیات هفت ماهه انفال از فوریه تا سپتامبر ۱۹۸۸، که تنها در استانهای کرکوک، دیاله نینوا و صلاح الدین، اجرا شد، بیش از ۳۰۰۰ روستا نابود و بیش از ۱۸۲۰۰۰ نفر مردم بی دفاع از سوی ارتش و ماموران امن و مخابرات عراق به قتل رسیدند. در همین راستا نیز شهرهای هلبچه، طویلا، خورمال، سید صادق، پینجوین، قلعه دیزه، سنگ سر، جوارتا، قلاچولان و ماوهت به تمامی ویران و از سکنه خالی گردیدند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱٨ ارديبهشت ۱٣٨۹ -
٨ می ۲۰۱۰
سالها پیش و در زمان حاکمیت حزب بعث، در شهرک دوکان، یکی از مناطق گردشگری و زیبای کردستان، در زیر تصویری از صدام حسین، به خط عربی نوشته بود، شمال، بهشت روی زمین. کوههای سرسبز و سر به فلک کشیده و رودهای خروشان و پر آب، چشمه های جاری سرد و زلال در عمق هر دره و در پناه هر سنگ، دشتهای وسیع و سبزپوشیده از گلهای نرگس و شقایق و لاله و دیگر گلها،جنگلهای بلوط و باغهای فراوان با میوه های گوناگون و هوای مساعد و مطبوع، از کردستان همان تصویری را تداعی می کرد که در مورد وصف بهشت، در قرآن، آمده است. این توصیف هنگامی با تعاریف بهشتی، بیشتر همخوانی می داشت که شاهد یا مسافر از بخشهای جنوب عراق، از زادگاه دیکتاتور، از بیابانهای گرم و تفدیده مملو از غبار عبور کرده و به این سرزمین آمده باشد. و به درستی کردستان، بهشت روی زمین بود. صدام حسین، تصمیم گرفته بود امت خود را به این سرزمین بیاورد و بدین ترتیب داستان تراژیک و دردآور انفال شکل گرفت.
ریژیم بعث، با استفاده از حمایتهای غرب و کمکهای مالی کشورهای عرب حامی خود، بیش از شش سال بود که با ایران می جنگید و از جبهه کردستان هم همگاه مورد تهدید قرار می گرفت. حکومت عراق از آن بیم داشت که با کوچکترین ضعف نظامی و بوجود آمدن خلاء قدرت، کنترل کردستان را بطور کامل از دست بدهد و این مساله، همانگونه که بعدها دیدیم، موجودیت او را به تمامی به خطر می افکند. سران حزب بعث، با استفاده از سکونی که در جبهه های جنگ در آن سالها و بر اثر ضعف ایران بوجود آمده بود، طرح بغایت جنایتکارانه خود به نام انفال را که می بایست در هشت مرحله به پایان برسد، به مرحله اجرا گذاشتند. طبق این طرح که نام خود را از سوره هشتم قرآن گرفته بود، می بایستی طی هشت مرحله عملیات ویرانگر و نابود کننده ، ساکنان بخش وسیعی از کردستان از سرزمین آبا و اجدادی خود رانده شده و به بیابانهای جنوب عراق منتقل گشته و به تدریج از بین بروند، البته اگر شماری از آنها هم خواستند به کشورهای همسایه بگریزند زیاد مانع آنها نشوند. صدام حسین قصد داشت که سیاست سرزمین سوخته را در برابر مبارزین کردستان بطور کامل اجرا کند. دیکتاتور عراق و همدستانش برای به دست آوردن بهشت کردستان، باید ابتدا آنرا برای ساکنان اصلی آن به جهنم تبدیل می کردند.
تعریب یا عربی کردن سرزمین کردها سیاست تازهای نبود که بوسیله حزب بعث اتخاذ شده باشد ، بلکه این سیاست از همان ابتدای تاسیس کشور پادشاهی عراق بوسیله انگیسی ها، که پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی صورت گرفت، در پیش گرفته شده است. طبق توافقات پیمان نامه سور که از طرف دولتهای پیروز در جنگ اول جهانی دیکته شده است در سرزمینهای از دست رفته امپراتوری عثمانی کشورهای تازهای از جمله عراق، سوریه و ترکیه بوجود می آیند. در مورد کردها هم وعده استقلال در لوای موصل که شامل استانهای دهوک، موصل، کرکوک، سلیمانیه کنونی است، داده شده بود، اما با کشف نفت در کرکوک، استعمار بریتانیا که قیمومیت عراق را بر عهده داشت، با پشت پا زدن به تعهدات خود، در قرارداد لوزان که در سال ۱۹۲٣ منعقد شد، مساله استقلال کردها را کاملا به فراموشی سپرد و این بخش از سرزمین کردستان را به سرزمین های پادشاهی عراق منظم نمود. استعمار بریتانیا برای اعمال حاکمیت رژیم عراق بر کردستان بارها به مردم کردحمله کرده است و اولین بمباران هوایی که بر روی یکی از شهرهای کردستان صورت گرفته باشد از سوی انگلیسی ها انجام شد که در آن هواپیماهای نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا، شهر سلیمانیه را هدف بمب های خود قرار داند. استعمار بریتانیا، با انظمام کردستان به عراق، درد و رنج سراسر قرن بیستم را برای کردها به ارمغان آورد. سران حزب بعث که در سال ۱۹۶٨ میلادی با کودتا قدرت را به چنگ آوردند، خیلی زود و با شدت بیشتری سیاست تعریب حکومت های پیشین عراق را در پیش گرفتند و با هدف پاکسازی کردها از شهر نفت خیز کرکوک، اقدامات خود را با راندن کردها و جانشین کردن عرب ها از این استان آغاز کردند. هیچ کردی که در کرکوک متولد شده بود حق خرید خانه، تعمیر یا واگذاری آن به وابستگان خود را نداشت. در طی سی سال سیاست نژادپرستانه حکومت عراق، بیش از ۵۰۰۰۰۰ نفر از کردهای ساکن استان کرکوک، نینوا، صلاح الدین و دیاله از سرزمین آبا و اجدادیشان رانده شده، به جنوب عراق کوچ داده شده یا به خارج از مرز رانده شدند و خانه و زمین و اموال آنان در اختیار اعراب تازه وارد قرار گرفت. در همین مدت هم کردهای فیلی که عمدتا" در بغداد ساکن و بخشی از بازار تجاری و خدماتی این شهر را می گرداندند، به اتهام ایرانی بودن مورد تهاجم ددمنشانه قرارگرفته و پس به قتل رساندن بیش از ۲۰۰۰۰ از جوانان فیلی و مصادره اموال منقول و غیرمنقول انها، بیش ۹۰% از انان به ایران، یا شهرهای کردستان تبعید گردیدند. در سال ششم جنگ با ایران، رژیم عراق، با استفاده گسترده از سلاح های شیمیایی و بمباران های هوایی و زمینی، مراحل مختلف طرح انفال را آغاز کرد و ابتدا مناطق تحت کنترل نیروهای پیشمرگ جبهه کردستانی را مورد تهاجم سلاح های شیمیایی قرار داد و تلفات سنگینی به ساکنان روستاهای مناطق آزاد، از جمله دره جافایهتی، بالیسان و سویسینان وارد آورد. بیشتر شهدا در حملات از کودکان و زنان بودند. در ادامه پاکسازی مردم کرد از استان کرکوک، ارتش عراق، در یک سلسله عملیات نابود کننده موفق گردید بیش از ۱۲۰۰ روستا را در مناطقی از قرهداغ و مناطق اطراف دیاله و صلاح الدین، به طور کامل از وجود مردم، به اصطلاح پاکسازی و تمامی روستاها و آثار تمدن و انسانی را دراین منطقه منهدم و با خاک یکسان نماید. ارتش عراق که علاوه بر سربازان وظیفه، تعداد فراوانی ازعشایر عرب و شماری از مزدوران محلی را در اختیار داشت ، ابتدا روستا را از زمین و هوا مورد تهاجم قرار می داد و سپس نیروهای پیاده که روستا را در محاصره داشتند یورش خود را به روستا آغاز و کلیه ساکنان روستا را دستگیر و به داخل ماشینهای ارتش منتقل میکردند. آنان سپس تمام اموال و احشام روستاییان را، بنا بر اصول تقسیم غنایم جنگی در سوره انفال، میان خود تقسیم کرده سپس روستارا به آتش می کشیدند. آنان دستور داشتند که اثری از حیات در مناطق پاکسازی شده باقی نگذارند و با استفاده از دینامیت، چشمه های آب را نیز منفجر می کردند تا مبارزین کرد نتوانند از این مناطق استفاده کنند. در طول تاریخ این دومین باری بود که اعراب به سرزمین کردها به این شکل گسترده و با هدف نابودی کامل، حمله می کردند. بار اول ۱۴۰۰ سال پیش و برای گسترش دین اسلام و اکنون برای نابودی ملت کرد به تقلید از آن حمله و تحت فرمان شخص بیماری که به خود لقب سردار قادسیه، یعنی معروفترین سردار جنگ سپاه اعراب با ایران،داده بود. در نوشتهای بر روی پوست حیوان، که در سال ۱۹۱۰ در روستای هزار میرد در استان سلیمانیه عراق بدست آمده است و در آن از حمله اعراب به سرزمین کردستان و بویژه منطقه شهرزور سخن می گوید ، در چند بیت شعر، ستم حمله کنندگان عرب را اینچنین شرح می دهد.
هورمزگان رمان آتران کوژان وی شان شاردهوه گوره گورهکان
زورکار ارب کرنه خاپور گنای پاله تا شارهزور
ژن و کنیکان وه دیل فشینا میرد آزا تلی وه روی هوینا
روشت زردشتره مان وه بیکس بزیکا نیکا هورمز و هیوجکس
نیایشگاها خراب شدند آتشکده ها خاموش بزرگ ها خود را پنهان کردند
ستمکار عرب ویران کردند از پاله تا شهرزور
زن و دختران را به اسیری بردند مردان با شهامت در خون خود غلتیدند
کیش زردشت تنها ماند هورمز به هیچ کس مهر نورزید
ارتش صدام حسین،دستگیرشدهگان را در اختیار سازمانهای امنیتی و افراد حزب بعث که در اینجا بیشتر نقش ماموران اس اس و گشتاپو را بازی می کردند می گذاشت. آنان اسرای جنگی را به مراکزی که قبلا" برای این کار آماده کرده بودند برده و مردان و زنان را جدا کرده و در اطاقهای کوچک و فاقد هر نوع امکانات زیستی جا می دادند، گشتاپوی صدام حسین، دختران و پسران را از ۶ ماهه تا ۱٨ سال، از بقیه جدا کرده و در مکانی دیگری نگهداری می کردند. همزمان با طرح انفال که بطور سیستماتیک، نابودی مردم و پاکسازی مناطق وسیعی از کردستان را در دستور کار خود داشت، رژیم جنایتکار بعث ،برای رسیدن به هدف جنایتبار خود هر جا که می توانست به مردم کرد حمله می کرد و از هیچ جنایتی ابا نداشت. جدای از حملات شیمیایی به حلبچه و مناطق مختلف کردستان که منجر به کشتار بیش از ۱۰۰۰۰ نفر از مردم بی دفاع و غیر مسلح که عمدتا" از کودکان و زنان و افراد مسن بودند، شد. در یک یورش سبعانه به اردوگاه محل زندگی بارزانی ها در نزدیک شهر اربیل که پس از قرار داد جنایتکارانه ۱۹۷۴ الجزایر میان شاه و صدام، به عراق بازگشته بودند، تمامی مردان بالاتر از ۱٣ سال این عشیره را که بیش از٨۰۰۰ نفر بودند، دستگیر و با خود به بیابان های جنوب برده و به سبک نازی ها، به طور فجیعی به قتل رسانده و اجساد انان را در گورهای دسته جمعی با بولدوزر، دفن کردند. بسیاری از زنان ساکن این اردوگاه که درمیان آنان تعداد زیادی نوعروس هم دیده می شد که درهمان شب عروسی، محبوب آنها، دستگیر شده بود، هنوز چشم براه بازگشت شوهر، برادر پسر یا یکی ازبستگان خود هستند. بوسیله معدود نجات یافتگان اردوگاهای مرگ توپز اوا و نوگره سلمان، داستانهای غم انگیز و دردآور فراوانی از رفتار ماموران وحشی و ددمنش صدام و زندگی واپسین قربانیان این رژیم، اینجا و انجا نقل می گردد که شنیدن آن روح هر انسان آزاده و با وجدانی را به درد می آورد و خوب را از چشم آنان برای مدت ها، می رباید. شرح مرگ تدریجی کودکان و زنان گرسنه و بی رمق اسارتگاه نوگره سلمان و یورش سگهای گرسنه ،به قربانیان، در حالی که هنوز در حال سر دادن ناله بوده و جان نسپرده بودند. داستان فروش دختران کرد به کلوپ های شبانه مصری و یا بخشیدن انها به داوطلبان سودانی و یمنی که در ارتش جنایتکار عراق داوطلبانه به حکومت بعث، خدمت می کردند. بنا بر گفته معدود شاهدان عینی، دختران زیادی در اسراتگاه توپز آوا و نوگره سلمان، برای در امان ماندن از دست درازی و بی حرمتی گشتاپوهای صدام حسین، موهای خود را می بریدند و صورتهای خود را زخمی کرده و با مالیدن خاک به صورت خود، زیبایی را از خود می گرفتند تا این محبوب های زیبا مورد توجه سربازان سردار قادسیه قرار نگیرند. بدون تردید، یاکووس کامپانل لیس، شاعر یونانی، اگر از وجود دختران توپزآوا و نوگره سلمان خبر داشت، سراغ محبوب خود را هم از آنان می گرفت، چرا که سرنوست دختران آشویتس و داخاو و دختران توپز آوا و نوگره سلمان مشترک بود.
چه زیباست محبوب من
در جامه ی همه روزی خویش
با شانه ی کوچکی در مویش !
هیچ کس آگاه نبود که او این چنین زیباست .
ای دختران آشویتس
ای دختران داخاو
شما محبوب زیبای مرا ندیده اید ؟
در سفری بس دراز بدو بر خوردیم ،
نه جامه ای بر تن داشت
نا شانه ای در موی
چه زیباست محبوب من
که چشم و چراغ مادرش بود
و برادر سراپا غرق بوسه اش می کرد!
هیچ کس آگاه نبود که او این چنین زیباست .
ای دختران ماوت هازن
ای دختران بلزن
شما محبوب زیبای مرا ندیده اید؟
در میدانگاهی یخزده بدو برخوردیم
شماره یی بر بازوی سپیدش داشت
و ستاره ی زردی در قلبش .
تا سال ۱۹۹۱ که بخشهای وسیعی از کردستان،در قیامی عظیم و پرشکوه، از کنترل ارتش عراق خارج شد، رژیم بعث، همچنان برای رسیدن به اهداف انفال، در تلاش بود و پس از آن تنها در مناطق خارج از کنترل کردها ، به این جنایات ادامه می داد. با جرات می توان گفت که کمتر مامور یا سرباز عراقی پیدا می شود که در کردستان علیه ساکنان آن، دست به جنایت نزده یا مجبور به عمل جنایتکارانه ای نگردیده باشد. پس از قیام باشکوه مردم کردستان در بهار ۱۹۹۱ و پس از خلع سلاح یا تسیلم شدن ارتش صدام در کردستان، بیش از ۶۵۰۰۰ نفر از پرسنل ارتش صدام، خود را تسلیم کردند و بجز یک مورد که آن هم توسط یکی از خبرچینان دولت عراق و به منظور تبرئه خود، انجام گرفت، کوچکترین تعرضی نه به آنها و نه به خانواده آنها صورت نگرفت. تا هنگامی که آنان، به ایران یا به میان خانواده های خود، دور از چشم صدام وبه کمک مردم کرد، باز گشتند، در خیابانهای شهرهای کردستان مشغول گشت و گزار بوده و شبها به مساجد و محلهای که برای آنان در نظر گرفته می شد بر می گشتند و اهالی نزدیک به این مکانها، برای آنان غذا تهیه می کردند.
بنا بر آمار تایید شده، در طی عملیات هفت ماهه انفال از فوریه تا سپتامبر ۱۹٨٨، که تنها در استانهای کرکوک، دیاله نینوا و صلاح الدین، اجرا شد، بیش از ٣۰۰۰ روستا نابود و بیش از ۱٨۲۰۰۰ نفر مردم بی دفاع از سوی ارتش و ماموران امن و مخابرات عراق به قتل رسیدند. در همین راستا نیز شهرهای هلبچه، طویلا، خورمال، سید صادق، پینجوین، قلعه دیزه، سنگ سر، جوارتا، قلاچولان و ماوهت به تمامی ویران و از سکنه خالی گردیدند و، شهرهای دیگری در لیست رژیم قرار داشتند. پس سرنگونی رژیم در سال ۲۰۰٣ ، هزاران گور دسته جمعی از قربانیان جنایت این رژیم در بیابانهای جنوب، کشف گردید که به علت مسائل امنیتی، حکومت کردستان تنها توانسته است که اثار باقی مانده از پیکر ۵۰۰ قربانی انفال بارزانی ها و ۱۰۶ کودک و دو زن را از انبوه قربانیان جنایت رژیم عراق، آن هم به شیوه ای سمبلیک، به کردستان بازگرداند. چرا که هنوز در بغداد و در میان سیاستمداران عراق، کسانی پیدا می شوند که در موضعگیری های مختلف، ثابت کردهاند که رهرو و میراثدار حزب فاشیستی بعث، هستند و از همان دریچهای به قضیه کرد می نگرند که اسلاف آنان در رژیم پیشین، می نگریستند.
انفال، در عراق و علیه مردم کردستان ، کپی هولوکوست، همان طرح نسل کشی و اصلاح نژادی حزب نازی آلمان علیه یهودیان بود که پس از ۶۰ سال از پایان جنگ دوم جهانی، یکبار دیگر و در گوشهای دیگر از این کره خاکی و در برابر چشم مردم جهان و ماهواره های جاسوسی کشورهای غربی، توسط رژیم بعث، علیه مردم کرد به مرحله اجرا در آمد. این جنایت، هنگامی روی داد که بسیاری از پیشروان جامعه جهانی معتقد بودند که، جهان به صورت یک دهکده در آمده و همه کشور ها در برابر رویدادهای مهم جهان مسئول و بشریت باید از همه امکانات کره زمین، به طور یکسان بر خوردار باشند. در چنین وضعیتی، ساکنان شهر و روستاهای کردستان در راه مبارزه برای دمکراسی و حقوق اولیه انسانی خود، به طور دسته جمعی، در حالی به قتل رسیدند که بسیاری از سیاستمداران غربی، برای جلب رضایت صدام حسین برای خرید هواپیماهای آواکس یا رآکتورهای اتمی ساخت کشور خود، مسابقه گذاشته بودند و با مطرح کردن عدم دخالت در امور داخلی کشورها، دست صدام و همکارانش را تا سالها، در اجرای سیاستهای جنایتکارانه علیه مردم کرد و سایر ملیتهای ساکن کشور عراق، باز گذاشته بودند. کشورهای عرب و مسلمان هم،در برابر هولو کوست کردها، همراه با روشنفکرانشان، تا امروز هم سکوت کردهاند.
جنایات رژیم عراق و بویژه طرح سلسله عملیات انفال، ضربه جبران ناپذیری به زیر ساختهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کردستان وارد نمود. اثار سهمگین روانی آن پس از ۲۲ سال، بر زندگی و حیات بازماندگان و همه مردم کردستان، همچنان سنگینی می کند و بدون تردید سالها باقی خواهد ماند. علاوه بر پیگیری پروژه ها و طرح های کنونی حکومت کردستان در راه خدمات همه جانبه به مردم رنج دیده از این طرح جنایتکارانه رژیم پیشین، و توجه عاجل و بیشتر به مناطق آسیب دیده، برای جلوگیری از تکرار چنین جنایتهایی، چه در کردستان و چه در هر نقطه ای از جهان، شناسایی رسمی انفال از سوی مجامع و محافل بین المللی و افکار عمومی جهانیان به عنوان، ژنوساید ملت کرد، امری ضروری به نظر می رسد. نظارت جهانی بر اعمال دولت ها، ضمانتی حیاتی، برای عدم تکرار چنین فجایعی خواهد بود.
|