انفال، هولوکوست کردها
-
فیصل ایراندوست
نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از
سیستم نظردهی سایت میباشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... میدانید
لطفا این مسئله را از طریق ایمیل
abuse@akhbar-rooz.com
و با ذکر شمارهای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده
به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
از : متین حسن پور
عنوان : به امید نابودی ظلم
سلام ،هر انسان با وجدانی از مطلع شدن در مورد این فجایع ناراحت می شود ،با همه ی مادران ، دختران و زنان کرد هم دردم
۶۴۰۶۵ - تاریخ انتشار : ۲۱ مرداد ۱٣۹٣
|
از : نادر خلیلی
عنوان : نهایت تاسف
با درود به شما فیصل عزیز و سپاس به خاطر این نوشتار. مسئله ی « انفال» چیزی نیست که در یکی دو صفحه ی مختصر بتواند گنجانده شود. اما تلاش شما در جهت شرحی دیگر بر این ماجرای جانسوز، قابل تقدیر است.
پس از بمباران شیمیایی هلبجه، من شخصا در آنجا بودم و مدت ۲۰ روز شاهد شهری بودم که از هر سوی جنازه های جان باختگان، افتاده بود. در مسیر هلبجه_ به احمد آباد و روستای بیاره، فاصله به فاصله، روی جان باختگان، خاک ریخته بودند. داخل شهر از بوی لاشه ها، گیج کننده بود. هیچگاه نمی توان شرح آن ماجرا را که بخشی از طرح انفال قرآنی بود، در لباس واژگان قرار داد. فراموش نکنیم که در این راستا رژیم جمهوری اسلامی هم دست و نقش داشت. چه بعد از سپردن هلبجه توسط پیشمرگان به سپاه پاسداران، اینبار نوبت سپاه پاسداران بود تا، نیروهای کرد مبارز را که در آن منطقه بودند، مورد تهاجم قرار بدهد. چه تفاوت؟ که این جان انسانهای شریف و آزاده بود که همواره مورد حمله و آزاد قرار می گرفت. گردان شوان از «کومه له» در همین عملیات از بین رفت. و در مورد خود آوارگان هله بجه یی، من به یاد دارم که هنوز بعضی خانواده ها، به شهر رفته بودند و چون دیواری پای برجا نبود و زنده ای نفس نمی کشید، باز دوباره مسیر مرز ایران را گرفته بودند. زنان و دخترانی تشنه، در آن گرمای تاقت فرسا، و درست یادم هست که در برابر اردوگاه سپاه پاستداران، از نگهبان تقاضای آب می کردند و نگهبان، لوله ی اسلحه اش را به سوی آن زنِ آواره و بی خان و مان گرفته و می گفت: از اینجا دور شوید! شما هرگز نخواهید توانست، اوج این جنایات و دلمردگی ها و ویرانی هایی را که رژیم بعث و همچنین ایران، در مورد کرد ها انجام داده اند به تصویر بکشانید. این چیزی است که حتی تاریخ در برابر آن، شرمنده و خجل گشته، مهر سکوت بر لب دارد. در نهایت تاسف، شخصا و هنوز هم و پس از آنهمه آزار و کشتار کردها در ایران و عراق، و ترکیه، ترس از آن دارم که همین تجارب را باز دوباره تجربه کنیم. پس از آن سالها، هنوز هم کردستان، منتظر دست های دلسوز کسانی است که آنرا باز سازی کنند، و رنگ کدر و سیاه اندوه را از آن زدوده و شادی و فرهنگ را در آن، به نمایش بکذارند. اما می بینیم که امروز هم، به خاطر به دست آوردن « نفت» و « قدرت»؛ این کرد ها هستند که باز دوباره و به شیوه ای دیگر، جریمه می شوند!! فیصل عزیز، چه باید کرد؟ چگونه می توان دستِ ضالمین انفال و بچه های انفالی اندیش قرآنی، چدید را افشا کرد؟ کسانی که انفال اندیشند، اما در برنامه ی حزبی شان، خود را مارکسیست می خوانند! آیا صدام حسین، اینبار به شیوه ای چاق تر، با جمهوری اسلامی در رابطه نیست؟ آیا کردها در هر چهار کشور، مثل گوشتی نیستند که گربه ی تیز دندان و تیز چنگ، برایش کمین کرده است؟ مگر شما نمی دانید که همین روزها در سلیمانیه و دیگر نقاط کردستان، این صاحبان قلم و اندیشه هستند که مورد تهاجم و ترور قرار گرفته اند؟ به نظر شما چه دست هایی در کارند؟
۲۴۹۷۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
|
|
چاپ کن
نظرات (۲)
نظر شما
اصل مطلب
|