عشق پروا می آفریند آواز بانو!
دکتر تورج پارسی
•
کوچکترین یاخته از بن بار عشقم ،
که می خروشد در سکوت ،
آوازهایی را تا روان بی خانمان یک لحظه از هستی را ،
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
٣ خرداد ۱٣٨۹ -
۲۴ می ۲۰۱۰
آوخ که منم و سایه سار تنهایی ،
و خار رسته ای با بوی تلخ غربت همیشه ملموس ،
می دانی ، شایدم ندانی ،
بلکه در آواز رهگذران خاموش شنیده باشی ،
که نه عابدم و نه عبید ،
کوچکترین یاخته از بن بار عشقم ،
که می خروشد در سکوت ،
آوازهایی را تا روان بی خانمان یک لحظه از هستی را ،
در آستانه ی سقوط همنشین خوی خویش سازد ،
باشد که بودن را نه در عرض ،
بلکه در درازای می و نی و حرمت ویرانگی و دیوانگی ،
دوباره و چندین و چند باره تجربه کند .
میدانی آواز بانو ،
عابدان خمار عبادت خویشند ،
بی آنکه از خویش خاطرشان جمع باشد ،
چرا که نه اسبشان بر آخور ایمانیست ،
نه چشمشان بر ابر و بارانی ،
اما "ما " ماییم ،
شماییم که بی اعتنا به خدایان پنداری ،
اهل داد و ستد نی ایم ،
بر همین دال و دلیل ،
می خروشد در ما صدایی ،
تا قالب همه ی قلاب ها را بشکند ،
و دیوارها را برمباند ،
تا بتواند بوسه ی رنگین مه و آب را بر گرگرفته واژگان خود حس کند .
عشق پروا می آفریند آواز بانو ،
بی آنکه از عیب و درد باکیش باشد .
|