یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

من عصای دست خود، سهراب را گم کرده ام ...


پیرایه یغمایی


• من همان «ایران»م، اما خواب را گم کرده ام
آب و خاکم، گرچه خاک و آب را گم کرده ام

رنگ لالاهای من بر بام ها فریاد شد
تاب هر گهواره ی بی تاب را گم کرده ام ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲٨ خرداد ۱٣٨۹ -  ۱٨ ژوئن ۲۰۱۰


 
من همان «ایران»م، اما خواب را گم کرده ام
آب و خاکم، گرچه خاک و آب را گم کرده ام

رنگ لالاهای من بر بام ها فریاد شد
تاب هر گهواره ی بی تاب را گم کرده ام

جنگلم سوزان و می گردم میان شعله ها
سروهای سرکش و شاداب را گم کرده ام

رگ گشودند از سیاوش، آسمان شد تشت خون
بام آبی، جام عالمتاب را گم کرده ام

آسمان های شبم چتری برای عشق نیست
ماه را گم کرده ام، مهتاب را گم کرده ام

عشق ها، ضرب المثل ها، پهلوانی ها چه شد
از چه خالی ماندم و آداب را گم کرده ام ؟

شد گلو ها حفره ی خون ، اتفاقی نیست پس،
گر طنین خنده های ناب را گم کرده ام

با که گویم، باکه گویم با که گویم ای دریغ؟
من عصای دست خود، سهراب را گم کرده ام ...

Pirayeh163@hotmail.com

 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست