یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

اقای مهاجرانی دروغ چرا؟ تا قبر قدرت آ آ آ آ


ملوک تهی پا


• اقای مهاجرانی این بار ما هستیم که شرط تعیین می کنیم نه شما. شما اصلاح طلب ها، با شما هم هستم اقای گنجی و اقای نبوی بله هر دوی شما، برای اثبات برادری یا خواهری خود ابتدا باید حق رفراندوم مردم ایران را به رسمیت بشناسید... و حق تعیین سرنوشت مردمی که هفتاد درصدشان زیر سی سال هستند و به نظام حکومت اسلامی رای نداده اند را به رسمیت بشناسید ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۰ تير ۱٣٨۹ -  ۱ ژوئيه ۲۰۱۰


جنبش سبز اگرچه در بین مردم خیابان، زندان ها و دانشگاه ها برای مبارزه با خشونت، استبداد، و انواع تبعیض بطور خودجوش ایجاد شده است اما خود در بخش کوچکی از درون اش توسط بعضی چهره های اصلاح طلب در حال بازتولید همان گفتمان هایی است که جنبش سبز با انها با نهایت فداکاری و از جان گذشتگی مردم مبارزه می کند.

اقای مهاجرانی در سخنرانی در لندن در تاریخ بیست و شش جولای گفته اند: "بالاخره از آغاز پیروزی انقلاب تا به امروز، افرادی با انقلاب مخالف بودند، با نظام جمهوری اسلامی مخالف بودند، با مرحوم امام خمینی مخالف بودند، با نهاد روحانیت مخالف بودند، عیبی هم ندارد سی سال مخالفت کردند، می توانند در واقع به این مخالفت ادامه بدهند، ولی این مجموعه نمی توانند مدعی جنبش سبز باشند."

اقای مهاجرانی برای چنین ادعایی لازم بود که رای گیری کنند لااقل از نظرات مادران داغدار باخبر بشوند و از نظرات خانواده های زندانیان یک سال اخیر، خانواده های داغدار کشتار بیرحمانه ی دهه ی شصت، کسانی که حق بازگشت به وطن شان را ندارند و حق زندگی در سرزمین مادری شان از ایشان ستانده شده است، خانواده های شهدای جنگی که معلوم نشد چرا شش سال بعد از ازادسازی خرمشهر طول کشید، کارگرانی که ماه هاست حقوق شان را نگرفته اند، کارگرانی که خصوصی سازی های اقای رفسنجانی و خاتمی و احمدی نژاد به خاک سیاه نشانیده ست شان و هزینه ی درمان و مسکن و نان ندارند. اقای مهاجرانی سزاوار بود که در یک همه پرسی باخبر بشوند از نظرات اشخاصی مانند محمود صالحی و خانواده اش، منصور اسالو، پروین اسالو، فاطمه گلگزی، زویا صمدی، مادر سهراب اعرابی (پروین فهیمی)، پدر امیر جوادی فر(علی جوادی فر)، بهمن احدی امویی، مجید توکلی، مادر فرزاد کمانگر، اعضای بازداشت شده ی کانون صنفی معلمان و باقی. متاسفانه گویا ازدید اقای مهاجرانی تنها نظر خودشان و هم پیاله های سیاسی- اقتصادی شان اعتبار دارد.

چرا این افراد با مشخصاتی که گفتید نمی توانند مدعی جنبش سبز باشند، اقای مهاجرانی؟ چون ادعایشان بر جنبش سبز با سود سیاسی- اقتصادی اصلاح طلب ها در تضاد است؟ چون گفتمان شان، انحصار قدرت توسط اصلاح طلب ها را متزلزل می کند؟ چرا باید حرف شما را پذیرفت، اقای مهاجرانی؟ چون که شما می گویید و ما هم به عنوان رعیت، نه شهروندان ایران، باید حرف شما را بپذیریم؟ ایا این خود بازتولید سیستم استبداد موجود در درون نظام فعلی نیست؟ شما به انتخابات و حق تعیین سرنوشت مردم در جنبش سبز اعتقادی ندارید اقای مهاجرانی، پس چرا خود از بی احترامی به رای مردم توسط دولت اقای احمدی نژاد می رنجید؟ چرا از نظر بعضی اصلاح طلب ها در اینده ی جنبش سبز رای و رفراندوم محلی از اعراب ندارد اما در جایی که مردم برای باز کردن روزنه ای برای اندکی، تشدید می کنم، اندکی تنفس به اصلاح طلب ها رای می دهند اصلاح طلب ها می شوند طرفدار سیستم انتخابات و رای گیری؟ ایا این استانداردهای دوگانه داشتن نیست؟ ایا اصلاح طلب ها با چنین رفتارهای شرم اوری و با چنین نمایش قدرتی به مردم، زنگ خطر را برای بار چندم به صدا درنمی اورند که تغییر نکرده اند و در باطن هم همان افرادی هستند که تاکنون اکثریت قریب به اتفاق شان کشتارهای دهه ی شصت را و یا ادامه ی جنگ پس از ازادی خرمشهر را زیر سوال نبرده اند و با انتقاد از دولت احمدی نژاد سعی می کنند خود را دموکرات و حقوق بشر دوست جلوه دهند حال انکه دورانی که طلایی می نامند دورانی نیست جز همان کشتار هزاران هزار انسان بی گناه به اسم زندانی سیاسی، بستن احزاب و روزنامه ها، خفه کردن جامعه ی مدنی ایران، فسادهای اقتصادی، سرکوب کردن زنان و کارگرهایی که انچه می خواستند جز یونیون های مستقل نبود و ادامه ی جنگی خانمانسوز پس از ازادی خرمشهر؟

اقای مهاجرانی که منتقد سیاست های ولایت فقیه کنونی هستند و از دولت احمدی نژاد به درستی انتقاد می کنند خود را مانند خیلی از چهره های اصولگرا یا اصلاح طلب، پدر ملت ایران می دانند و برای جنبش مردمی ما تعیین تکلیف می کنند. اخیرا ایشان که خود منتقد اقای خامنه ای هستند گفته اند که شرط عضویت در جنبش مردم ایران اعتقاد و التزام عملی به اقای خمینی است که تنها بخشی از گفتارشان را پایین نقل می کنم:

"و اما اشتباهی که ما کردیم این بود که به طور انقلابی عمل نکردیم و مهلت دادیم به این قشرهای فاسد، و دولت انقلابی و ارتش انقلابی و پاسداران انقلابی، هیچ یک از اینها عمل انقلابی نکردند و انقلابی نبودند. اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این سد بسیار فاسد را خراب کردیم ، به طور انقلابی عمل کرده بودیم ، قلم تمام مطبوعات راشکسته بودیم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم، و روسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزبهای فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم ، و روسای آنها را به سزای خودشان رسانده بودیم، و چوبه های دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمتها پیش نمی آمد. من از پیشگاه خدای متعال و از پیشگاه ملت عزیز، عذر می خواهم ، خطای خودمان را عذر می خواهم. ما مردم انقلابی نبودیم، دولت ما انقلابی نیست، ارتش ما انقلابی نیست، ژاندارمری ما انقلابی نیست، شهربانی ما انقلابی نیست، پاسداران ما هم انقلابی نیستند؛ من هم انقلابی نیستم. اگر ما انقلابی بودیم، اجازه نمی دادیم اینها اظهار وجود کنند. تمام احزاب راممنوع اعلام می کردیم. تمام جبهه ها را ممنوع اعلام می کردیم. یک حزب، و آن "حزب الله"، حزب مستضعفین .
و من توبه می کنم از این اشتباهی که کردم، و من اعلام می کنم به این قشرهای فاسد در سرتاسر ایران که اگر سر جای خودشان ننشینند، ما به طور انقلابی با آنها عمل می کنیم."

اقای مهاجرانی، ممکن است برای توجیه حرف خود بفرمایند که مردم رای داده اند و جنبش سبز از رای مردم اغاز شده است، بنابراین اشخاصی که مانند ایت الله منتظری از عملکردهای اقای خمینی ناراضی هستند و نظام را همان شاهنشاهی با رنگ و لعاب مذهبی تلقی می کنند و از نظر ایشان نظام جمهوری اسلامی تولید انبوه کشتار، شکنجه، فقر و تبعیض کرده است، حق عضویت در جنبش سبز را ندارند. یاداوری می کنم که مردم به ریاست اصلاح طلب ها و گفتمان هایشان در جنبش سبز رای ندادند بلکه به ریاست جمهوری اقایان موسوی یا کروبی رای دادند که جامعه ی مدنی شان از قهقرا بطور نسبی نجات پیدا کند. در ضمن یاداوری این نکات هم مهم است:

اول انکه سیستم انتخابات در ایران عادلانه نیست که به این شیوه ی غیرمنصفانه یک شورش انقلابی را به انتخابات تقلیل داد. در ایران طبق قانون اساسی زن ها حق شرکت در رقابت انتخابات ریاست جمهوری را ندارند: تبعیض علیه نیمی از مردم جامعه. از میان مردان هم تنها شیعیان حق شرکت در رقابت انتخابات ریاست جمهوری را دارند: شیعه- محوری یا تبعیض علیه مسلمان های غیرشیعه یا شهروندان غیر مسلمان ایران. از میان ان شیعه ها هم تنها کسانی که به ولایت فقیه و قانون اساسی اعتقاد و التزام عملی دارند می توانند در رقابت ریاست جمهوری شرکت کنند: استبداد مطلق خودی ها و اقازاده ها بر مردم. ناگفته نماند که در قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی، نظامی که اقای مهاجرانی التزام و اعتقاد عملی به ان را شرط عضویت در جنبش سبز می دانند، رییس جمهور در ان اختیارات چندانی ندارد.

دوم انکه ایا شما هم غیرمنصفانه و واقعیت گریزانه از شرکت مردم در انتخابات ریاست جمهوری برای مشروعیت نظامی که اخیرا به ان نظام مقدس مسجد تجاوز گفته می شود، سواستفاده می کنید؟ یا بهتر است بگویم از انتخابات ریاست جمهوری که انهم تازه انتخابات نبود و روگشایی از کهریزک بود، برای انحصارطلبی قدرت اصلاح طلب ها در جنبش سبز سواستفاده می کنید؟ پس فرق شما و انها که هم-اکنون در مسند قدرت نشسته اند و خدا را بنده نیستند و یک انتخابات دروغین را منبع مشروعیت انحصارطلبی قدرت شان می دانند چیست؟ غیر از این است که شما هم یک انتخابات دروغین ریاست جمهوری را که در ان همان خودی های نظام (که سالهای سال پست های درجه ی یک یا دو در درون نظام داشته اند) شرکت کرده بودند را برای مشروعیت انحصارطلبی اصلاح طلب ها در جنبش سبز بکار می برید و حضور منتقدین نظام را در جنبش سبز ممنوع اعلام می کنید؟ اقای مهاجرانی و اقای گنجی، شرکت در انتخابات ریاست جمهوری شرکت در انتخابات جنبش سبز نبوده است و تا جایی که ما شهروندان مارنخورده و افعی نشده ی ایران مطلع هستیم رفراندومی در ایران برگزار نشده است که ایران را ارث پدر اقایون اصلاح طلب و اصولگرا و سپاه کرده باشد. شارلاتانیزم محض است که شرکت در انتخابات ریاست جمهوری را به معنی مشروعیت هژمونیک گفتمان اصلاح طلب های ورشکسته در جنبش سبز در نظر گرفت.

سوم انکه حتی اگر ایران یکی از دموکرات ترین کشورهای جهان بود و از انتخاباتش جنبش سبز سر براورده بود باز هم چنین استدلالی قانع کننده نبود که چون جنبش از انتخابات اغاز شده است پس اعتقاد و التزام به بنیان گذار نظام حکومت اسلامی و خود نظام حکومت اسلامی در ان باید شرط ورود به جنبش درنظر گرفته شود. همانطور که اقای مهاجرانی احتمالا می دانید، در خیلی از نقاط جهان مردم به شیطان- کم خطرتر رای می دهند، انتخابات معنایی که شما به ان تحمیل می کنید ندارد. فراموش نکنید که جنبش های اجتماعی برای احقاق حقوق مردم هستند و با انتخابات فرق های اساسی دارند. ایا سهراب اعرابی، اشکان سهرابی، امیر جوادی فر، کیانوش اسا، شبنم سهرابی، محسن روح الامینی و باقی برای این جلوی گلوله ایستادند که شما در لندن بگویید که شرط عضویت در جنبش عدالت خواهی مردم ایران اعتقاد به کسی است که دستور قتل عام دهه ی شصت را داد و در بدو ورودش به ایران مدعی شد که می خواهد مردم ایران را به درجه ی انسانیت برساند و احزاب را نابود کرد و با ادامه ی جنگ ایران - عراق اقتصاد و نیروی انسانی مردم ایران را به فنا داد که در التهاب جنگ مخالفان خود را از راه بردارد؟
اقای مهاجرانی، استانداردهای دوگانه داشتن تا چه حد؟ شما مطمئنم که از خس و خاشاک خواندن مردم ایران توسط احمدی نژاد براشفته اید. بعد چطور مستبدانه شرط ورود به جنبش سبز را اعتقاد به کسی می دانید که مردم ایران را می خواست به مقام انسانیت برساند؟ من و مایی که اصلا در این دنیا نبودیم وقتی مردم به حکومت شاهنشاهی ولی فقیه بی انکه بدانند چیست رای مثبت دادند، چرا باید اعتقاد به بنیانگذار نظام و خود نظام، شرط باشد برای ورودمان به جنبشی که از جان و امنیت مردم که هفتاد درصدشان در ان دوران نبودند مایه بگذاریم؟

از سخنان اقای خمینی در بهشت زهرا: "دلخوش به این مقدار نباشید که فقط مسکن میسازیم، آب و برق را مجانی میکنیم، اتوبوس را مجانی میکنیم.دلخوش به این مقدار نباشید. معنویات شما را، روحیات شما را عظمت میدیم. شما را به مقام انسانیت میرسانیم. اینها شما را منحط کردند. اینقدر دنیا را پیش شما جلوه دادند که خیال کردید همه چیز این است."

اقای مهاجرانی این بار ما هستیم که شرط تعیین می کنیم نه شما. شما اصلاح طلب ها، با شما هم هستم اقای گنجی و اقای نبوی بله هر دوی شما، برای اثبات برادری یا خواهری خود ابتدا باید حق رفراندوم مردم ایران را به رسمیت بشناسید و به عقایدی از اقای خمینی که پایین می نویسم احترام بگذارید. اقای مهاجرانی شرط اینکه شما را در جنبش سبز به رسمیت بشناسیم این است که این سخنان اقای خمینی را احترام بگذارید و حق تعیین سرنوشت مردمی که هفتاد درصدشان زیر سی سال هستند و به نظام حکومت اسلامی رای نداده اند را به رسمیت بشناسید:

اقای خمینی: "لکن اگر چنانچه یک ملتی رای دادند (ولو تمامشان) به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، این به چه حقی ملت پنجاه سال از این، سرنوشت ملت بعد را معین می کند سرنوشت هر ملتی به دست خودش است.
ما در زمان سابق، فرض بفرمائید که زمان اول قاجاریه نبودیم، اگر فرض کنیم که سلطنت قاجاریه به واسطه یک رفراندمی تحقق پیدا کرد و همه ملت هم ما فرض کنیم که رای مثبت دادند، اما رای مثبت دادند بر آقامحمدخان قجر و آن سلاطینی که بعدها می آیند. در زمانی که ما بودیم و زمان سلطنت احمدشاه بود، هیچ یک از ما زمان آقامحمدخان را ادراک نکرده، آن اجداد ما که رای دادند برای سلطنت قاجاریه، به چه حقی رای دادند که زمان ما احمد شاه سلطان باشد سرنوشت هر ملت دست خودش است. ملت در صد سال پیش از این، صدوپنجاه سال پیش از این، یک ملتی بوده، یک سرنوشتی داشته است و اختیاری داشته ولی او اختیار ماها را نداشته است که یک سلطانی را بر ما مسلط کند. ما فرض می کنیم که این سلطنت پهلوی، اول که تاسیس شد به اختیار مردم بود و مجلس موسسان را هم به اختیار مردم تاسیس کردند و این اسباب این می شود که - بر فرض اینکه این امر باطل، صحیح باشد- فقط رضاخان سلطان باشد، آن هم بر آن اشخاصی که در آن زمان بودند و اما محمد رضا سلطان باشد بر این جمعیتی که الان بیشتر شان، بلکه الا بعض قلیلی از آنها ادارک آنوقت را نکرده اند، چه حقی داشتند ملت در آن زمان، سرنوشت ما را در این زمان معین کنند؛ بنابر این سلطنت محمدرضا اولا که چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنیزه تاسیس شده بود مجلس، غیر قانونی است، پس سلطنت محمدرضا هم غیر قانونی است و اگر چنانچه سلطنت رضاشاه فرض بکنیم که قانونی بوده، چه حقی آنها داشتند که برای ما سرنوشت معین کنند هر کسی سرنوشتش با خودش است، مگر پدرهای ما ولی ما هستند؟ مگر آن اشخاصی که درصد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، می توانند سرنوشت یک ملتی را که بعدها وجود پیدا کنند، آنها تعیین بکنند؟ این هم یک دلیل که سلطنت محمدرضا سلطنت قانونی نیست.
علاوه بر این، این سلطنتی که در آنوقت درست کرده بودند و مجلس موسسان هم ما فرض کنیم که صحیح بوده است، این ملتی که سرنوشت خودش با خودش باید باشد، در این زمان می گوید که ما نمی خواهیم این سلطان را. وقتی که اینها رای دادند به اینکه ما سلطنت رضاشاه را، سلطنت محمدرضاشاه را، رژیم سلطنتی را نمی خواهیم، سرنوشت اینها با خودشان است. این هم یک راه است از برای اینکه سلطنت او باطل است."


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۹)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست