وقتی که پیدا می شوی
ویدا فرهودی
•
گم می شود تنهایی ام وقتی که پیدا می شوی
چون رمز و راز یک غزل،تعبیر رویا می شوی
در لابه لای واژه ها،می بالی و بینم رها
از پوچیِ بیگانگی وز "کاش" و"امّا" می شوی
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۹ تير ۱٣٨۹ -
۱۰ ژوئيه ۲۰۱۰
گم می شود تنهایی ام وقتی که پیدا می شوی
چون رمز و راز یک غزل،تعبیر رویا می شوی
در لابه لای واژه ها،می بالی و بینم رها
از پوچیِ بیگانگی وز "کاش" و"امّا" می شوی
در غربت من می خزی،بر روح سردم می وَزی
لرزیدنم را می مَزی،جادوی گرما می شوی
سرکش نگاهم می کنی، شور گناهم می کنی
وقتی که بی پروا تر از مجنون ِلیلا می شوی
شوق از کلامم می چکد تا درد را بیرون کند
شوراب اندوه مرا وقتی پذیرا می شوی
هر قطره اش می کاودت،بر دفترم می خواندت
شعر تورا می پرورم،پایان حاشا می شوی
می جویی ام از ابتدا،می خواهی ام تا انتها
چون روز آغازت عجین با عطر فردا می شوی
"من" را نهی شوریده وش، با عادت خودکامی اش
شفاف،هنگام عطش، ِ"ما"یی گوارا می شوی
زین پس بهل "من" ها بیا، چون روز سبزِ ابتدا
تا فاصله پنهان شود وقتی که پیدا می شوی
ویدا فرهودی- تیرماه۱۳۸٩
|