تا فرو پاشد این شب خسته
ویدا فرهودی
•
در شبِ قیر گونِ پیوسته
خواندمت غمگنانه و خسته
دیدمت در گریز از یاری
که به پایت هماره بنشسته
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲٣ شهريور ۱٣٨۹ -
۱۴ سپتامبر ۲۰۱۰
برای پیرایه
در شبِ قیر گونِ پیوسته
خواندمت غمگنانه و خسته
دیدمت در گریز از یاری
که به پایت هماره بنشسته
نازکانه به جای همراهی
با اشارت و رمز سربسته ،
گفتی اش چند و چون ندارد این
دلم از هر چه عشق بگسسته !
* * *
خسته دیدم تورا در اندوهی
که گلویت چو بغض بشکسته
این نوشتم که سازمت افشا
که مرا نیز زندگی خسته
ای بسا باورم ، به رویایی
رفته در چاه و بعد از آن رَسته
رسته تا واژه را بتوفاند
بگذرد از شبان پیوسته
رسته تا با غزل رهی یابد
در دلی چون دل تو وارسته
شعر شو بی قرار سرخی کن
تا فرو پاشد این شب خسته...
ویدا فرهودی
خزان ۱۳۸٩
|