یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

درآمد کتاب در دست انتشار "قتل شولامیت"
"قتل شولامیت" جستجویی در ورود به شعر "فوگ مرگ" از پل سلان است


سهراب مختاری


• "فوگ مرگ"، اثر پُل سلان، یکی از مشهورترین و رمزآلودترین اشعار قرن بیستم در ادبیات آلمان است. سلان از اینکه "کی و کجا این شعر سروده شده" هرگز سخنی نگفته است. اما در خاطرات دوستانش آمده که آن را سال ۱۹۴۴ در زادگاهش سروده و تحریر نهایی آن سال بعد در بوخارست به انجام رسیده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۶ شهريور ۱٣٨۹ -  ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۰


 
● اشاره:
مطلب زیرین نمونه ای از آثار و پژوهش های سهراب مختاری است که توسط شاعر گرانقدر معاصر اسماعیل خویی همراه با نامه ای برای دبیر تحریریه ی اخبار روز ارسال شده است. متن نامه ی اسماعیل خویی همراه با نمونه هایی دیگر از آثار سهراب مختاری همزمان با درج مطلب زیر در اخبار روز آمده اند.


Lait du matin et de la nuit du siècle dernier١*
Artur Rimbaud

"فوگ مرگ"، اثر پُل سلان، یکی از مشهورترین و رمزآلودترین اشعار قرن بیستم در ادبیات آلمان است. سلان از اینکه "کی و کجا این شعر سروده شده" هرگز سخنی نگفته است. اما در خاطرات دوستانش آمده که آن را سال ۱۹۴۴ در زادگاهش سروده و تحریر نهایی آن سال بعد در بوخارست به انجام رسیده است۲.
این شعر اولین بار به زبان رومانیایی در سال ۱۹۴۷ در بوخارست با عنوان "تانگوی مرگ"۳ به چاپ رسید. اما سلان همان سال نام آن را به "فوگ مرگ" تغییر داد و در سال ١۹۴۸ در دفتر شعر "ماسه از کوزه¬ها" چاپ کرد. البته ناشرش به خواست او، به دلیل اشتباهات زیاد چاپی در کتاب، از پخش آن خودداری کرد. چهار سال بعد "فوگ مرگ" در مجموعه‍ی "خشخاش و حافظه" منتشر شد.
او یک بار اشاره کرده که این شعر با الهام از مقاله¬ای در یک روزنامه‍ی بوخارستی درباره‍ی یهودیانی که در اردوگاه کار اجباری مجبور به نواختن موسیقی بوده¬اند، سروده شده است.۴ اما پیش زمینه‍ی سرایش این شعر چنان که در این بررسی روشن خواهد شد، بسیار فراتر از یک مقاله در روزنامه است.
"فوگ مرگ" یکی از کلیدی ترین و مهمترین اشعار سلان برای دریافتن موقعیت تاریخی شاعر، و همچنین بینش شعری اوست. به همین دلیل مختصری از زندگی و موقعیتی که در آن می¬زیسته نیز در کنار بررسی شعر آورده شده، تا هم پیش زمینه¬ای برای درک بهتر روحیه، بینش و علل گزینش کلیدواژه های شعر فراهم شود، و هم مقدمه¬ای بر دشواریهایی باشد که سلان و معاصرینش در دوران جنگ از آنها برگذشته¬اند.
اشعار سلان بسیار شخصی هستند، و "فوگ مرگ" نیز فضای درون¬گرای ذهن شاعر یا به زبان آدورنویی "روح سوبژکتیو" او را بازمی¬نمایاند. درست آنطور که تاریخیت یا "روح ابژکتیو دوران"، جایگاه خاصی به شعرش در ادبیات پس از جنگ جهانی دوم بخشیده است.
سلان در یادداشتی می¬نویسد: "آنچه در دوران جنگ بر یک یهودی گذشته، روشن¬تر ازآنست که من بخواهم آن را شرح بدهم"۵. اما "فوگ مرگ" مانند اکثر شاهکارهای ادبی جهان نه فقط از خلاقیت سرشار نویسنده در زبان و فرم خبر می¬دهد، بلکه بصیرت ژرفش نسبت به دورانی که عمیقاً دچار یهودی ستیزی بوده را نیز به رخ میکشد.
این بررسی همان اندازه که "شعر" را در آینه‍ی ذهنیت شاعر بازیافته، به همان میزان شاعر را در آینه‍ی دورانش بازشناخته است.
او در گفتگویی با هوگو هوپرت می¬گوید:
Ich stehe auf einer anderen Raum- und zeitebene als mein Leser; er kann mich nur entfernt verstehen, er kann mich nicht in den Griff bekommen. Immer greift er nur die Gitterstäbe zwischen uns.٦*
مخاطب شعر سلان با چنین مشکلی روبروست و برای درک شعرش نیازمند تحقیق درباره‍ی خود اوست. سلان نه هرگز به اجتماعی شدن شعر و شخصیتش علاقه داشته و نه در جستجوی مخاطب بوده است. به عبارتی تلخی بیرون آنقدر او را به درون رانده که آگاهانه یا ناخودآگاه خودش دیوار بلندی جلو مخاطبش کشیده است. دیواری که عبور از آن برای ورود به دنیای پیچیده و عمیق ذهن شاعر تقریباً غیرممکن است. همین امر شعرش را چنین به زندگیش پیوند زده است.
خود سلان در نامه¬ای به رنه شار، شاعر بزرگ فرانسوی، درباره‍ی پیوند ناگسستنی شعر و شاعر مینویسد:   
La poésie, vous la savez bien, n’existe pas sans le poète, sans sa personne – sans la personne… ۷**
این سخن کاملاً درباره‍ی "فوگ مرگ" صادق است. حضور سلان در پس هر بند شعر قابل رویت است. می¬توان سخن معروف بالزاک را که "اثر هر نویسنده با اشک¬های او آبیاری می¬شود" در زبانش بازیافت و قطره قطره رد اشک¬هایش را دنبال کرد.
"فوگ مرگ" به دلیل موقعیت و زمان سرایش، از سویی گستره‍ی فراخی از بینش و روح شاعر را در زندگی شعری¬ پس از جنگش نمایان کرده، و از طرف دیگر دریچه¬ای بر رنج¬ و مصیبت¬ دورانش گشوده است.
اگر به تعبیر نزوال "شاعر با مصیبتهای جهان پیوسته است"، "فوگ مرگ" از دل مصیبت¬های جهانش برآمده و نشانی از درد و رنج وجدان بشری بر پیشانی تاریخ حک کرده است.
امید است که تلاش ناچیز نگارنده اندک گشایشی بر گستره‍ی افق شاعری باشد که تلاش مداومش در سرایش شعر، شناخت بسیط و عمیقش از ادبیات، بینش فلسفیش به زندگی و مرگ، و مقاومت شاعرانه¬اش در برابر سخت¬ترین جنایات¬، از شعرش الماسی گرانبها و نایاب تراشیده است. متأسفانه در عرصه‍ی زبان فارسی جز ترجمه‍ی پراکنده‍ی پاره¬ای از اشعار، تحقیق و ترجمه‍ی درخوری از شعر سلان به مخاطبین فارسی زبان عرضه نشده است. حال آنکه ما به مردمی شعر دوست شهره¬ایم.      
در پایان ذکر این نکته ضروری¬ست که متن شعر که ترجمه‍ی آن در آغاز و متن اصلیش در پیوست دفتر آمده، خود بهترین نقشه‍ی راهنما در لابیرنت تودرتو و پررمز و راز آن است. شعری که به تعبیری چون خون در "مهلتی شیر"۸ و سپس "شیر صبح و شام قرن پیش"۹ شد، تا در قرن حاضر نیز همچنان باز "بنوشیمش و بنوشیمش".

* شیر صبح و شام قرن پیش
** من در سطح دیگری از فضا و زمان نسبت به مخاطبم ایستاده¬ام؛ او مرا فقط از دور میفهمد و نمیتواند درکم کند. و هربار فقط دستش به نرده¬هایی میرسد که ما را از هم جدا میکند.
١. شیر سپیده¬دم و شب قرن پیش (آرتور رمبو)
۲.
JF/PC: S. 55.
آلفرد کیتنر، از دوستان سلان، در اواخر پاییز ١۹۴۴ به چرنویتس برمی¬گردد و در خاطراتش نوشته که مدت کوتاهی پس از بازگشتش در یک بعد از ظهر سلان "فوگ مرگ" را برایش خوانده است.
KITTNER, ALFRED: ERINNERUNGEN AN DEN JUNGEN PAUL CELEAN, ZEITSCHRIFT FÜR KULTURAUSTAUSCH 32/3, 1982, S. 218.
همینطور پِتر سولومُن، مترجم "فوگ مرگ" به زبان رمانیایی که برای اولین بار شعر را در بوخارست چاپ کرده نیز اشاره کرده است که سلان "فوگ مرگ" را از چرنویتس با خود به بوخارست برده بوده و در آنجا لبته باز روی آنها کار کرده است.
JF/PC: S. 375/18
۳.
TANGOUL MORTII, CONTEMPORANUL 32,2, MAI 1947 (PETRE SOLOMON)
۴.
JF/PC: S. 56.
میتوان به این مقاله نیز رجوع کرد که مورد اشاره‍ی سلان بوده:
SIMONOW, KONSTANTIN: THE LUBLIN EXTERMINATION CAMP, MOSKAU 1944.
۵.
JF/PC: S. 48.
DIE WANDLUNG, 4/3 (MÄRZ 1949), S. 284.
٦. من در سطح دیگری از فضا و زمان نسبت به مخاطبم ایستاده¬ام؛ او مرا فقط از دور میفهمد و نمیتواند درکم کند. و هربار فقط دستش به نرده¬هایی میرسد که ما را از هم جدا میکند.
HUGO HUPPERT: SINNEN UND TRACHTEN, ANMERKUNGEN ZUR POETOLOGIE. HALLE, MITTELDEUTSCHER VERLAG 1973
۷. شعر، خودتان خوب میدانید که بدون شاعر وجود ندارد، بدون شخصش و بدون شخص...
CORRESPONDANCE, SEUIL, COLL. « LIBRAIRIE DU XXIE SIECLE », 2001.
برای اطلاعات بیشتر رجوع شود به مقاله‍ی زیر صفحه‍ی ١۳
YVES NAMUR: PAUL CELAN ET NOTRE QUETE DE L’IDENTITE, BRUXELLES, ACADEMIE ROYALE DE LANGUE ET DE LITTERATURE FRANÇAISES DE BELGIQUE, 2007. DISPONIBLE SUR :
HTTP.//WWW.ARLLFB.BE/EBIBLIOTHEQUE/BAMUR100207.PDF
۸. اشاره به بیت آغازین دفتر دوم مثنوی مولوی:
مدتی این مثنوی تأخیر شد
مهلتی بایست تا خون شیر شد
۹.
ARTHUR RIMBAUD :
« LAIT DU MATIN ET DE LA NUIT DE SIECLE DERNIER»

 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست