تحلیل چهار چپ غیرایرانی و نتیجهای برای چپ ایرانی
همن سیدی
•
اکنون از زاویهای دیگر و با یاریگرفتن از معیار مقایسه، به نقد چپ ایرانی میپردازم. با نگاهی ساده بر وضعیت جنبش چپ در کره جنوبی، ترکیه، عراق و کردستان (عراق)، سعی خواهم کرد به صورت نسبی و تقریبی اینده و جایگاه چپ ایرانی را پیدا کنم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲٨ شهريور ۱٣٨۹ -
۱۹ سپتامبر ۲۰۱۰
از "نقد خودمانی چپ ایرانی" استقبال خوبی شد و بحث گرمی را خلق کرد..البته انتقاد تند را هم به حساب استقبال خوب گرفتهام، چرا که ان هم حداقل، لزوم پرداختن به این بحث و نوع و میزان حساسیتها را اشکار کرد. اکنون از زاویهای دیگر و با یاریگرفتن از معیار مقایسه، به نقد چپ ایرانی میپردازم. با نگاهی ساده بر وضعیت جنبش چپ در کره جنوبی، ترکیه، عراق و کردستان (عراق)، سعی خواهم کرد به صورت نسبی و تقریبی اینده و جایگاه چپ ایرانی را پیدا کنم. این کشورها که همه هم از لحاظ سابقه تاریخی و در حال توسعه بودن اقتصادشان، به نمونه ایرانی نزدیک هستند. در این بحث عمدا از مقایسه با چپهای اروپائی دوری جستهام.
۱- در اغاز نیمه دوم قرن بیستم شباهتهای اقتصادی- سیاسی ایران و کره جنوبی بسیار بود. این دو کشور با هم روند صنعتی شدن را اغاز کردند، کارگران انها تقریبا همزمان از دل یک جامعه فئودالی،کشاورزی سربر اوردند، هردو صنعتشان را با مونتاژ عاریتی از امریکا و انگلیس اغاز کردند و از لحاظ سیاسی هم رهبری فکری جریان چپ در هر دو کشور، به عهده جنبش دانشجوئی انها بود. جنبش دانشجوئی کره جنوبی که به اقتضای فضای ارمانگرای دانشجوئی، رادیکال و انقلابی بود، اما این فضا را به جنبش کارگری کره منتقل نکرد و ان را تنها در حوزه جنبش دانشجوئی حفظ کرد. روشنگری و خط دهی دانشجویان کرهای،در حد اگاه کردن کارگران از حق اعتصاب و لزوم تشکل و سازماندهی و همچنین ایجاد کانال پیوند علمی - صنعتی بین دانشگاه و کارخانه بود. اکثر دانشجویان کرهای، همزمان با تحصیل،در کارخانهها هم کار میکردند و کارگران هم اگر شانس تحصیلات دانشگاهی را هم نداشتند، حداقل مرتبا در دورههای اموزشی مرتبط به کار خود شرکت میکردند. به تدریج کره جنوبی کشوری کارگری-دانشجوئی شد. این ازدواج موفق کاملا منافع انها را به هم گره زد. در سراسر نیمه دوم قرن بیستم، در کوران مبارزات سیاسی، جنبش دانشجوئی و جنبش کارگری پشت همدیگر را خالی نکردند. معمولا روال مبارزه چنین بود: برای کسب یک حق تازه یا لغو یک قانون کهنه، نخست بحث ها در دانشگاهها سر میگرفت. بعد برای هفتهها دانشجویان به خیابانها میریختند و در نهایت برای چند روز، کارگران به صورت کاملا یکپارچه به دانشجویان میپیوستند و موتور حکومت را خاموش میکردند. حکومت هم معمولا به قبول همه یا بخشهائی از خواستهها تن میداد. اکنون مدت هاست که فضای سیاسی و اجتماعی کره ارام است. کارگران کرهای از چنان منزلت و جایگاهی برخوردارند که حتی سرمایهداران مفلوک منطقه به حالشان غبطه میخورند. اقتصاد و صنعت کره هم که خود با کپی و مونتاژ شروع شده بود، اکنون مورد کپی و مونتاژ کشورهای همسایه قرار میگیرد، جنبش دانشجوئی هم از معدود جنبشهائی است که تقریبا دیگر خواستهای ندارد!
۲- جنبش چپهای ترکیه نمونهای دیگر از جنبشی ائتلافی بود، اما این بار ائتلاف کارگران با کردها و سکولارها. در واقع مبارزه طبقاتی در ترکیه با مبارزات ملی کردها و دموکراسیخواهی ترکها عجین شده بود. این ائتلاف بسیار وسیع اما شکننده بود و با چرخش سکولارها به سوی ملیگرایی حکومتی، از هم پاشید. به تدریج جای سکولارها به میانهروهای دینی داده شد. ایجاد انسداد سیاسی در پی وقوع چهار کودتا طی چهار دهه، بر دشواریهای مبارزه افزود،مخصوصا پیوستن کامل کودتاچیان به کلوب متحدان غرب در دل شرق،کار مبارزه را دشوارتر کرد. اما تنها با پیگیری ستودنی و تاکید بر اصول و همچنین با تشخیص درست شرایط و از همه مهمتر، نپرداختن به حاشیهها و تغییر بهجای تاکتیکها، در ده سال اخیر،این مبارزات، دستاوردهای چشمگیری برای کارگران، کردها و میانهروهای دینی داشته است، اوج این دستاوردها همین رفراندوم هفته پیش بود. در سه محور مهم: کسب حق اعتصاب، دشوار کردن انحلال احزاب و همچنین کوتاه کردن دست ارتشیها در امور سیاسی، توانستند خواستههای خود را به قانون اساسی کودتاچیان تحمیل کنند. اوج هنر سیاسی کردها و چپهای ترکیه ان بود که هم به نشانه اعتراض به کم بودن تغییرات رفراندوم را تحریم کردند و هم از فردای پیروزی رفراندوم، برای بالابردن سقف تغییرات اتی، خیز برداشتند. در اینده جنبش کارگری و مبارزات کردها در ترکیه دستاوردهای بیشتری هم خواهد داشت.
٣- یکی از نمونههای شکست فاحش جنبش چپ، وضعیت کنونی فضای سیاسی عراق است. سابقه مبارزاتی چپها در عراق بسیار بیشتر از اسلامیها و ملیون عرب است. حزب کمونیست این کشور (حزب شیوعی عراق) از سال ۱۹٣۵ یعنی از ۷۵ سال پیش فعالیت میکند. ۶ سال پیش از تشکیل اولین حزب منسجم چپ در ایران. این حزب فراز و نشیبهای بسیاری را تجربه کرد حتی در مقطعی، وارد حکومت ائتلافی هم شد، پس از ان سالهای مدیدی هم به مبارزه مسلحانه پرداخت. شرح قهرمانی شیوعیها دست کمی از مبارزات کردها و شیعهها ندارد، اما علیرغم همه این هزینهها این حزب هیچگاه نتوانست با عمق جامعه خود ارتباطی عمیق برقرار کند یا در شکلگیری جنبشی کارگری نقش ایفا کند. رهبرانش اکثرا دانشاموختههای شوروی بودند که با بهبود روابط دولت عراق با شوروی دچار خلا فکری شدند و در واقع قبل از سقوط شوروی، انها دچار از هم پاشیدگی شدند، در پی این اشفتگیهای فکری شاخه کردستان ان هم جدا شد اما انها هم در کردستان توفیقی به دست نیاوردند. اولین میتینگ شیوعیها در پی سقوط صدام، تلخ و عبرت اموز بود، پس از ۷۰ سال مبارزه نتوانستند ۷۰ نفر را برای اجتماع خود جمع کنند، اکنون دفتر و دستک و روزنامهای در بغداد دارند و دیگر هیچ، حسرت دوران اوارگی خود را میکشند که حداقل عنوان مبارز را داشتند. انها نه تنها نتوانستند در حاکمیت جدید نقشی داشته باشند که در صفوف اپوزسیون جدید هم جای نگرفتند، در غیاب تلخ انها، ارتجاعی ترین جریانات دینی و شوینیستی عربی، نقش اپوزسیون حکومت جدید را بازی میکنند. میتوان حال و وضع کارگران و جنبش انها را هم حدس زد. طرفه انکه وضع وفادارن به حکومت سابق در میان کارگران از انها بهتر است، بعثی ها توانستهاند با استفاده از بازمانده همان اتحادیههای کارگری نمایشی که در دوران خود برای تبلیغات در کارخانهها و کارگاهها تشکیل داده بودند، در میان شماری از کارگران بیکار شده یارگیری کنند و انها را علیه امپریالیست متجاوز بشورانند!
۴- شرایط جنبش چپ در کردستان عراق به مراتب از خود عراق بهتر است، مخصوصا در چند سال اخیر، شماری از مارکسیستها و مائوئیستهای سابق که البته سابقه درخشانی در مبارزات دهههای قبل داشتهاند، توانستند با به راهانداختن جنبشی نوین، شوری تازه در فضای سیاسی کردستان عراق به پا کنند، اما البته با ایجاد تغییراتی بنیادی در اندیشههای خود. انها از یکسو، ناکارامدی مدل فکری خود در کردستان را تشخیص داده بودند و از دیگر سو خطر ائتلاف احزاب دستراستی درون حاکمیت را نیز حس کرده بودند. عملا با اتحاد استراتژیک دو حزب اصلی که با هم حکومت منطقهای کردستان را اداره میکردند، دیکتاتوری اکثریت در حال شکلگیری بود و زمینه برای تبانی حاکمان و فساد سیاسی و اقتصادی فراهم بود. این مارکسیستهای سابق با بازبینی دیدگاههای خود و طراحی مجدد ان در فرم سوسیال دمکرات و در قالب جنبش اجتماعی "گوران" یا تغییر، توانستند با عمق جامعه خود ارتباط برقرار کنند. سندیکاها را فعال و سازماندهی کنند، شفافیت سیاسی را به حقوق سیاسی شهروندان بیافزایند، مطبوعات ازاد را به حاکمیت تحمیل کنند و انحصار تلویزیون را از دست احزاب حاکم خارج کنند. این جنبش در مدت کوتاهی با فعالیتی پرشور توانست در انتخابات پارلمانی کردستان به اقلیتی قوی تبدیل شود. انها بیش از ۲۵% کرسی های پارلمان را به خود اختصاص دادند و از ان هم مهمتر توانستند جایگاه اپوزسیون را از دست احزاب اسلامی کردستان خارج کنند. در پی این پیروزیها، انها امسال در انتخابات سراسری پارلمان عراق هم شرکت کردند. اکنون بزرگترین امید برای شکلگیری یک چپ مدرن در عراق، شاید همین جنبش گوران کردستان باشد. انها توانستند در پارلمان عراق نیز فراکسیونی چنددرصدی تشکیل دهند و شاید پس از بازگشائی رسمی پارلمان، متحدان دیگری هم پیدا کنند، این میتواند سراغازی برای پایان خلا خفتبار چپ در عرصه سیاسی عراق باشد. همه این دستاوردها در سایه حاکمیتی دستراستی در کردستان عراق ممکن شد!
۵- هر کدام از این چهار نمونه متفاوت ممکن است پیش روی چپ ایرانی باشد. در زمینه کار سیاسی و کارگری چپ ایران تاکنون کارنامه بسیار ضعیف و پراشتباهی دارد. هنوز ارتباطی بین جریانات چپ و بطن جامعه شکل نگرفته، هنوز فعالین کارگری از شناخت طبقه کارگر ایران عاجزند. هنوز بیش از ۶۰% کارگران ایران در کارگاههایی با کمتر از ۱۰ کارگر کار میکنند و حتی توانائی تشکل و هماهنگی با کارگران همصنف خود را ندارند. تنها با تغییر نام نمیتوان عمله و شاگرد را به کارگر و پرولتر تبدیل کرد. هنوز طیف وسیعی از حقوقبگیران و کارمندان ادارات و شرکتهای دولتی از هویت کارگری خود نااگاهند.
از لحاظ سیاسی هم که کارنامه چپ ایرانی خرابتر است. دشوار است که کدام جریان سیاسی را میتوان چپ ایرانی نامید اما طیف وسیعی از همین جریانات در گذشته، در سنگینترین لحظههای تاریخی، سختترین اشتباهات تاریخی را مرتکب شدهاند. انجا که میبایست با دکتر مصدق همراه شوند به تقابل برخاستند، انجا که میبایست با ایتالله خمینی تقابل کنند به همراهی برخاستند. امروز نیز طیفی دیگر که به شدت خود را چپ دانسته و در چپ بودن همه دیگران شک میکنند، باز جهت مسیر مردم را تشخیص ندادهاند و به جای همراهی با جنبش نوین مردم، به تقابل و تخریب ان برخاستهاند. میبینند حرکت جاده به کدام جهت است ولی باز با همان فرمان سابق خود میرانند. بار دیگر باید انها را در ته دره بیابیم . فردای ازادی هم به کمتر از انقلاب سوسیالیستی راضی نمیشوند. اگر هم تقی به توقی خورد فرار میکنند و سر مردم کردستان خراب میشوند تا انجا پرولتاریا را بیابند. باز همان اش و همان کاسه و هزینههائی دوباره و چندباره. من تلاش خواهم کرد تا چنین سناریوئی تکرار نشود، نه در ایران و نه در کردستان.
همن سیدی
لندن
|