یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

تحلیل چهار چپ غیرایرانی و نتیجه‌ای برای چپ ایرانی - همن سیدی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : نامی شاکری

عنوان : نگرانی بجای همن سیدی !
همن سیدی به درستی می نویسد :"هنوز بیش از ۶۰ کارگران ایران در کارگاه‌هایی با کمتر از ۱۰ کارگر کار می‌کنند و حتی توانائی تشکل و هماهنگی با کارگران هم‌صنف خود را ندارند. تنها با تغییر نام نمی‌توان عمله و شاگرد را به کارگر و پرولتر تبدیل کرد." به نظر من مهم ترین رکن سوء تفاهم تمام جریان های چپ از جمله همین آقای محمد قراگوزلو در متن طول و درازش (سرنوشت انقلاب های همه به هم ، در صفحه ی اول سایت) سوء تفاهم در مفهوم کارگر ، طبقه ی کارگر و همسان پنداری فرماسیون های توسعه نیافته ماقبل صنعتی یا نیمه صنعتی ایران با اروپای صنعتی و مشمول ادبیات مارکس است! افزون بر این ضعف مورد اشاره ی همن سیدی ، این نکته را هم بیفزایم که در حیات اقتصادی امروز ایران ، این ۶۰طبقه ی کارگر ایران در مجموع چندان چیزی تولید نمی کند که توقفش یا تهدید به توقفش، به چیزی یا جایی بربخورد!جایی که دلارهای نفتی ، بسیاری خلاء ها را پر می کند و حتی چیزکی در کاسه ی کارگران به عنوان سوبسید می گذارد (که سخت محتاج آنند) ، از "اغراق"در نقش تاریخی این طبقه در شرایط خاص ایران نباید تردید کرد؟ وانگهی ، طبقه ی کارگر ایران ، جریانی در برابر طبقه سرمایه دار ایران نیست . جایی که مجال انباشت سرمایه و بالندگی صنعتی برای سرمایه داری ملی وجود نداشته و تمام آحاد ملت (اعم از کارگر و سرمایه دارش) به نوعی "نانخور" دولتند ، وظیفه ی جنبش چپ (به ویژه کمونیست ها) حمایت و همراهی با جنبش اجتماعی ضد توتالیتر و کشاندن حداکثر گروه های "مردم " به عرصه ی مبارزه با این دولت توتالیتر است . دولتی که نزدیک به ۸۰ تمام ثروت جامعه را در دست دارد و اقتصادکشور را هر جور که بخواهد غارت می کند! مبارزه برای "مهار" این دولت توتالیتر و رهاندن آن ثروت ملی از چنگ غارتگرش ، اقدامی دمکراتیک برای بازگرداندن جامعه ی ما به "وضعیت طبیعی" است . وضعیتی که در آن ، ارکان و نهادهای اقتصادی و اجتماعی به"کارکرد"های طبیعی شان باز می گردند!"کارکرد" هایی که در دولت توتالیتر تماماافلیج مانده اند! و کمونیست ها نمی توانند در صف اول این مبارزه ی دمکراتیک نباشند! همن سیدی به درستی نگران آن است که رفتارهای سیاسی نادرست و کمال گرایانه از موضع چپ و کمونیسم ، ناخودآگاه در خدمت دولت توتالیتر قرارگیرد ! اگر در جاهایی از دنیا، مبارزه برای آزادی گرایش جنسی ، اولویت مبارزه ی چپ هاست ، اگر در جاهایی مبارزه برای نجات محیط زیست از غارت سرمایه برای سود بیشتر اولویت شان است ، اگر در جاهایی هم ائتلاف با آقایان سرمایه برای رهاندن جامعه از فقر و نکتب پیشاسرمایه داری وظیفه اول کمونیست هاست ؛ چرا برای کمونیست های ایران ، همراهی با مردم ایران برای رهایی از نکبت دولت توتالیتر ، در اولویت نباشد!
٣۰٨۷٨ - تاریخ انتشار : ٣۱ شهريور ۱٣٨۹       

    از : To: Mr Hman

عنوان : Too little too late
ایران / سیاسی
سارا شورد: بهبود روابط ایران و آمریکا به نفع همه مردم است

سی ان ان و بقیه رسانه های اصلی این خبر را با سانسور ان قسمت (ایران و امریکا باید رابطه برقرار کنند و این به نفع همه است ) بارها پخش کرده اند . ظاهرا تلاش جنگ طلبان در ج ا و در امریکا و در جنبش سبز موفق شده مذاکره ای را که اوباما ۲ سال پیش راه حل اصلی اعلام کرد از روی میز بردارد . مذاکره ای در میان نخواهد بود ، تحریم ها کاری صورت نخواهند داد ،جنگی در پیش است . جنگی که هیچ کس ان را نمی خواهد اما همه میدانند بلاخره اتفاق خواهد افتاد . با توجه به دو جنگ قبلی افغانستان و عراق در منطقه و در نظر گرفتن خصو صیات ویژه ایران ( حکومت ، بزرگی کشور ، موقعیت استراتژیکی ، اقوام گوناگون ، اپوزیسیون ضد امریکا) یک جنگ داخلی و آدم ربایی ، ترور و بمب گذاری های بی هدف و موزاییکی شدن ایران در دراز مدت کاملا در چشم انداز است . دیگر تقاضاهای مکرر احمدی برای مذاکره پاسخی نخواهد یافت . دو سال پیش اوباما تقاضا میکرد ج ا ناز ، حالا بر عکس . شاید به همین دلیل باشد که خاتمی ترسیده ، فردی به نام همن سیدی چپ در سایت اخبار روز از شکست چپ ها میگوید در اثر عدم واقع گرایی و انعطاف ( نظر چپ ها را به حزب کمونیست عراق جلب میکند ) ، چریک های فدایی از گنجی دعوت میکنند بیاید قدری آب حقیقت بپاشد روی آتش سوزان عاشورای ۶۷ که اپوزیسیون به جای هر کار سیاسی موثر فعلا به عزاداری برای کشتار ان سال که دستور دهنده ا ش ( ایت الله خمینی ) سالهاست فوت کرده مشغولند برای بهره برداری های کودکانه سیاسی .( هر بچه ای میداند که این مسله کار یک کمیته حقیقت یاب و یک دادگاه است بعد از تغییر حکومت فعلی )
موسوی نه تنها به آنچه که میخواست دست نیافت بلکه امروز مورد قبول همین مخالفین رژیم هم نیست . حکومتیان را که نتوانست جدا کند ، متحدینش را هم دارد از دست میدهد . هر گز قادر نبوده در روند مسائل اصلی مبتلابه مملکت تاثیری بگذارد . طوری که احمدی نقش بیشتری در ان مسائل ایفا کرده .
مردم سر خورده خیابانها را ترک کرده اند . دیپلماسی خیابانی شکست کامل خورده . وعده های موسوی و مخالفین در مورد بازگشت آنها بیشتر خود فریبی سیاسی است . داخل حاکمیت دعواهای همیشگی بر سر قدرت که به دلیل بافت الیگارشی گونه قدرت طبیعی است (و از زمان خمینی وجود داشته ) ادامه دارد . حتا در خارج کشور بین گروه های سیاسی اپوزیسیون در گیری ها و اختلاف نظر ها کاهش نیافته . هیچ شانس اتحاد یا اتفاق یا حتا اعتلاف وجود ندارد . این به معنی عدم وجود الترناتیو است . تضاد اپوزیسیون با خودش بیش از تضاد آنها با رژیم است . هر کس خودش را دانای کل و مبتکر راه حل اصلی میداند و به کار تخریب دیگران به نفع رژیم مشغول است .
همه چیز حکایت از یک سکون سیاسی وحشتناک دارد . در این بن بست سیاه که همه فریاد میکنند و کسی صدای دیگری را نمیشنود حقیقت وقتی آشکار خواهد شد که از پشت سر سرمان را با شمشیر بزنند . اما اگر لحظه ای ساکت شوید و بشنوید صدای سم اسب سواران را که می آیند خواهید شنید . این طنز تلخ تاریخ ما ایرانی هاست . با شور و شوق جنبش به وجود می آوریم ، فداکاری میکنیم ، دنیا را به تعجب وا میداریم اما هرگز ان را به مقصد نمیرسانیم . سیاست ما عین فوتبال و رانندگی ماست . در این میان اما کم نیستند کسانی که مثل حرمسرای شاه سلطان حسین یا مقامات امپراتوری ساسانی منتظر هستند تا محمود افغان یا اعراب بادیه بیایند ان ها را نجات دهند . شب به خیر .
٣۰٨۱۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣٨۹       

    از : نیاز

عنوان : چپ ضد سرمایه دار و کار آفرینان نیست
آقای عزیز، شما بدجوری به کلیشه های خود از چپ چسبیده اید و هی میخواهید چپ ایرانی را توی کلیشه های خود بچپانید. مرسی که اصطلاح کمونیزم را دیگ بکار نبرده اید اما کلیشه هایی که دوره آن گذشته و متقلق به ایدولوژی کمونیزم هستند. اولا من در دوران دانشجویی خود با چند دانشجوی چپ کره ای که در امریکا همخانه بودم و باید بگویم که امیدوارم که همه چپ های کره ای اینگونه نباشند که این گروه خوشقلب اما بغایت بیسواد و عقب افتاده بود. صد رحمت به چپهای خودمان. همه این ها هم فرزندان مدیران ارشد کره ای بودند... بگذریم. دوست عزیز من البته احاطه و سواد شما را در مورد وضعیت جامعه و چپهای کشور هایی که نام بردید ندارم. اما دوره ای که چپ ها خود را با شعارهایی مانند سرمایه داران زالو صفتندو کارگران فرشتگان مظلوم تعریف میکردند خوشبختانه گذشته است. در کشورهایی مانند ژاپن و کره جنوبی از زمان دموکراسی شدنشان بجز چند دوره بسیار کوتاه همیشه احزاب محافظه کار در راس کار بوده اند و نه چپ ها. آن درخشانی وضعیت کارگران و کلا پیشرفت جامعه که در کره فرمودید ایا بیشتر مرهون حکومت محافظه کار است که دهه هاست اهرم های قدرت را در دست دارد یا چپ هایی که با اقبال اکثریت مردم روبرو نیستند و همیشه در اقلیت درجا زده اند و همانطور که گفتید در دانشگاه هایشان محصور مانده اند؟ تازه بنظر من تعادل اجتماعی آنجا مرهون فرهنگ انساندوستانه و خانوادگی این کشورها آمیخته با عامل بسیار مهمتر از آن یعنی اقتصاد قوی این کشورها هستند تا قوی بودن چپ ها. مثلا در ژاپن محظ اطلاع شما کارگران اتفاقا از نظر قانونی کمترین حق و حقوق را دارند و سندیکا ها ضعیف هستند اما عملا دارای رفاه نسبی خوبی هستند. چنانکه قبلا اشاره شد دفاع از حقوق انسانی چه کارگر چه کارمند و هر انسان دیگر حق رزرو شده چپ ها نیست که حالا چپ های ما سرشان کلاه رفته باشد و از آن استفاده نکرده باشند. بر خلاف ادعای شما که سر چپ ها کلاه رفته است و خیلی هزینه داده اند فراموش نکنیم که این رژیم خونخوار بیشتریت تئوریهای های خود را از ایده های چپ لینینی استالینی به عاریت گرفته و مملکت را به این روز سیاه انداخته است. پس ما خود بیش از اینکه و یا علاوه بر اینکه قربانی باشیم شریک جرمیم.
ببینید کار تشکل کارگران و سازماندهی کارگران وظیفه یک حزب چپ نیست. تشکیل اتحادیه کارگری امری صنفی است، کار خود کارگران است و برای آن نباید قسم خورده باشند که چپ هستند یا راست. آیا سندیکا همبستگی لهستان از چپ های مورد نظر شما تشکیل شده بود؟ خیر با حزب چپ در قدرت دعوا هم داشت. باور کنید اینکه شمای نوعی در خارج از کشور یا گیریم در داخل کشور با چند روشنفکر چپ دور هم جمع شوید و یک حزب تشکیل دهید که به نمایندگی از کارگران قانون کارگری تعریف کند و این را برنامه حزبی کند و برای آن بجنگد حق چپ ها را اعاده نکرده اید. نهادهای مدنی مانند سندیکا ها باید بدون دستور گیری و وابستگی حزبی تشکیل شوندو مستقل باشند. از طرفی میخواهید که چپ ها سر کردها خراب نشوند اما باز میخواهید سر کارگران بدبخت خرابشان کنید. نه جانم هم تشکیلات صنفی و هم بقیه ان جی او ها با و یا بدون داشتن عقیده سیاسی ممکن است. مگر منصور اصانلو قهرمان ملی ما خودش چپ از نوع مورد نظر شما هست؟ شما میخواهید اصانلو را بزنید کنار چپ ها یتان را به جایش بگذارید که خقشان را بگیرند؟ احزاب چپ سابقا خود را به نام کارگر و مستضعف و توده برای رسیدن به قدرت تکه پاره میکردند امروز باید دست از سرکچل کارگران بردارند و قیمومیت آنان را نخواهند بکنند. آن کارگاههایی که از هفت هشت نفر تشکیل شده است بدانید صاحبکارش هم چندان چیزی دستش را نمیگیرد و نباید با او جنگید. اگر کارگاه ان خرده سرمایه دار ورشکست شود چه کسی دست او را خواهد گرفت؟ چه کسی خانواده او را از گرسنگی و بدبختی نجات خواهد داد؟ این جنگ سیاه و سفید را بگذارید کنار. کسی که باید با او جنگید در جامعه ایران امروز کارسازان جامعه نیستند. آقازاده های مفتخور هستند و سپاه پاسداران است و ملاهای مفتخور هستند که دارند تیشه به ریشه مملکت میزنند. بیشترشان هم کارگر ندارند بلکه از سر دزدی و دلالی دارند مملکت را کیسه میکنند. من خود یک چپ اومانیزم هستم و آرزو میکنم که همان کارگاههای هفت هشت نفره هر روز بیشتر شوند برای اینکه شرایط سخت بهتر از بیکاری است برای اینکه مردم گرسنه نمانند و اینهمه بیکار نداشته باشیم و جوانهای ما امید هرچند کوچکی داشته باشند. امروز با این وضع اقتصاد در حال مرگ روز مبارزه با خرده سرمایه دار بیچاره که هیچ بزرگ سرمایه داران کارساز هم نیست. من چپ اومانیست آرزو میکنم که امثال خیامی ها و لاجوردی ها دوباره گذارشان به این مملکت فلک زده بیفتند و برای مردم کار ایجاد کنند. آرزو میکنم که سرمایه داران سراسر دنیا و از همان کشورهای امپریالیستی بیایند ایران و اقتصاد ما را زنده کنند و کارگران ما را به رفاه برسانند. آرزو میکنم به شرایط سی سال پیش شبیه زمان شاه برگردیم و گل سرسبد اقتصاد و رفاه خاورمیانه باشیم. آری آقای سیدی من آرزوی نابودی و مبارزه با سرمایه داران را بهیچوجه ندارم و از شعارهای بچه گانه و مستضعف پرستی و مرگ بر امریکا که خود یاد این ملاها هم دادیم هم شرمنده هستم. من یکی برخلاف شما هیچ طلب حقی از تاریخ و این جامعه ندارم که برعکس بسیاری مشکلات را نتبجه غلبه فرهنگ عقب افتاده چپ در میان روشنفکران ایرانی میدانم. مبارزه برای حقوق بشر و ایجاد شرایط انسانی مساوی جلو انداختن کارگران و مستضعفان برای مبارزه و نابودی سرمایه داران نیست. صد البته قوانین و شرایط غیر انسانی است باید تغییر کند و باید برای آن مبارزه کرد. بسا کارگرانی که امثال سکینه آشتیانی ها را سنگسار کردند و میکنند، که سیاهی لشکر آخوندها و ارتجاع شدند و بسا سرمایه دارانی مانند خیامی ها که امثال کارگران ایران ناسیونال آرزوی داشتن دوباره آنها را دارند. حالا باز شما میخواهید بروید چپ را دوباره خراب کنید سر کارگران و زحمتکشان...
٣۰٨۰۴ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست