سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

اروتیزم در شعر کرباسی


دکتر بیژن باران


• آیا شعر اروتیک راوی زن زبانی متفاوت از راوی مرد دارد؟ آیا اروتیزم سیر تکاملی دارد؛ نوع قرون وسطایی آن از نوع مدرن آن چگونه تفکیک می شود؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۶ آبان ۱٣٨۹ -  ۷ نوامبر ۲۰۱۰


 
کرباسی شاعر کلاژهاست. کلاژ یا ۴۰ تیکه در نقاشی و هنر بمعنای پهلوی هم قرار دادن لخته های رنگ، اجسام، پارچه های گوناگون می باشد. در کتاب حال دستهایم.. ، بخش کلاژ، ص ۱۰۲- ۱۵۰ شاعر ۲۱ قطعه با عنوان عددی ۱- ۱۹ ، سرآمد، سرآخر سپیدهای زیبای خود را عرضه می کند. کرباسی در این ۲۱ سپید لحظات ناب تنانگی را در کلام بدام انداخته. اینها اوج شاعرانه گی اروتیک زنانه اند. اروتیزم شعر کرباسی را می توان در راوی، زبان، آرایه های ادبی واکاوی کرد.

راوی. اروتیک راوی زن برای خواننده ۲ منظر ارایه می دهد. یکی از دید طرف مذکر مقابل؛ دیگری تجربه ذهنی مونث خود زن. بسیار اشعار کتب کرباسی نمونه های ارزنده اروتیزم فارسی از دیدگاه راوی زن اند. این اشعار را باید نقطه عطف شعر مونث اروتیک در زبان فارسی دانست. آنهارا باید با بررسی دقیق ساختاری، واشکافی قیاسی با شعر مذکر فارسی کرد. تصاویر این اشعار نه تنها بکرند بلکه ادامه شعر اروتیک از دید زنانه در فارسی اند.

آیا شعر اروتیک راوی زن زبانی متفاوت از راوی مرد دارد؟ آیا اروتیزم سیر تکاملی دارد؛ نوع قرون وسطایی آن از نوع مدرن آن چگونه تفکیک می شود؟ چه رابطه ای بین شعر لیریک، اروتیک، پورنوگرافیک در چرخه حیات نوجوانی، میانسالی، پیری یک شاعر یا منزلت طرف مقابل وجود دارد؟

راوی زن از اندام خود نام می برد. در آثار پورنو، راوی مرد گاهی از آلت تناسلی خود نام برده؛ مانند مولوی، سعدی، ایرج میرزا. کرباسی فاصله راوی با صحنه و فاصله ۲ طرف مغازله در صحنه را کم یا صفر می کند. "لا به لا لا به لا لای دندان لای ناخن لای انگشت/ لای ران لای پا لای پستان.." لالای، مال دستهایم از خالی، ص ۶۰.

یک تفاوت ظریف در رابطه راوی و سوژه وجود دارد: ۱- راوی زن امیال شهوی خود را بطور عام توصیف می کند. ۲- راوی زن جذبه پوستی به یک سوژه جنسی مشخص را تصویر می کند. این نوع بخشی از شعر آتوبیوگرافیک/ شرح حال است. شعر تنانگی فروغ در نوع اول قرار دارد؛ کولاژهای کرباسی نوع دومند. چرا این تفاوت وجود دارد؟

فروغ شخصیت رمانتیک یک ایده آلیست را داشت. او در جامعه پیشامدرن پدرسالاری تقیه گر، گناه کار با محرکه ترس در تهران زندگی می کرد. اصولا یکی از مصائب استبداد پرورش برخی افراد ایده آلیست در جامعه است. در جامعه آزاد غربی، فرد از کودکی و نوجوانی به مرتبت واقعی خود در بین همگنان پی می برد؛ شخصیتی واقع بین می یابد. در حالیکه زیبا شخصیت پراگماتیک دارد؛ در جامعه سکولار مدرن با فرهنگ شفاف و پسامدرن با آزادی مطلق فردی در غرب زندگی می کند. لذا تفاوت اروتیزم فروغ با زیبا تفاوت محیط زمان-مکانی آنهاست.

در شعر این تفاوت راوی زن با مرد بصورت استعاره ها و آرایه های ادبی متفاوت تجلی می کند. نمونه کلاسیک فرهنگ هالیوود: در ۱۹٣۶ می وست به یک جوان پلیس اسکورت خود گفت: اون ۷تیره تو جیب شلورات یا از دیدن من خوشت آمده/ برانگیخته شده ای؟! بعدا می وست این جمله را در فیلمی به جورج همیلتون گفت. همو جای دیگر گفت: وقتی که خوبم؛ خیلی خوبم. وقتی که بدم؛ بهترم.

یکی از خصیصه های راوی اول شخص مفرد، نزدیکی دیدگاه راوی به صحنه روایت است؛ زیرا "من" راوی در صحنه حضور دارد. نزدیکی ۲ طرف بهم با راوی اول شخص و دیالوگ ۲ نفره با لحنی آمرانه سکانس شعری را دراماتیک می کند. برای نمونه: "تپانچه خالی اش را مدام سوی من / شلیک می کند.. بکوب تو بکوب تا پارگی ام بکوب تا ته ِ استخوانم شاید/ این نشد یک دور دیگر تو بیا رو! یا از بغل/ این کمی بهتر است/ بیا تو تو بیا." در اینجاست که راوی به زبان مادری و کلمات تک هجایی رجعت می کند. کلاژ ۴، ص ۱۱۰-۱۱۱، حال دست هایم از خالی.

زبان. در لحظه انزال معمولا فرد صدای تو گلو و زبان تک هجایی کودکی بکار میبرد. در این لحظه فرد بالغ به مرحله کودکی، بدویت غرایز جنسی، صیانت نفس، ارضای آمال سقوط می کند. زبان او جملات کوتاه کودکی اند. در این لحظه است که شاعر زبان مادری خود را در خرناسه قرقره می کند. در همان شعر ادامه اینگونه است: "من سَن سیز نِی نَرم اُ لرَم سَن سیز مَن".. کرباسی، شعر ۴، ص۱۱۲-۱۱۰ . همانجا.

فکرهای زبانی دوره کودکی با عواطف مادری در حافظه فرد آمیخته اند. در لحظه باه فرد به گذشته و کودکی خود حلول می کند. به غان و غون می افتاد؛ واجهای وحش از گلو برآمده؛ زبان کودکی ساده در بیان عارض می شود. فروغ در شعر دیوارهای مرز، ص۵۵ تولدی دیگر، لحظه باه را با تصویر صوتی ریتمیک بدوی "تام تام طبل سیاهان/ در هوهوی قبیله ی اندامهای من" ترابری کلامی می کند.

نمونه های بیشتری در اشعار کرباسی می توان یافت که لحظه باه با رجعت به زبان آذری، در میان یک شعر فارسی، همراه می شود. این عبارات معترضه بزبان مادری ناشی از صمیمیت شاعر است. کاربرد فکرهای کلامی آذری در شعر فارسی در لحظات هماغوشی را در کلاژها می توان رصد کرد.

در فرهنگ فارسی اعضا و افعال مربوط به میان تنه ی انسان با ک آغاز می شوند. در فرهنگ مدرن همبستری را می توان با ٣کاف بیان کرد. کرباسی با سخاوت از تمتع واریاسیونهای ٣کاف ابایی نداشته؛ این لحظات لذید را بزیبایی و با حجبی ملیح به زنجیره کلام می کشد. گاهی ... تعلیق بکار می برد تا لغات / عبارات ناباب را از قلم بیاندازد.

گاهی بجای فعلی مرسوم، با ترکیب جدیدی از فعلها، معنی سطر شعر اروتیک می شود. توجه شود باین عبارت، ریختن صدا سوراخها را پر می کند، از ترکیب ۲ جمله فعلی موازی ریختن و پرکردن باهم پدید آمده. برای نمونه: "صدایت که می ریخت سوراخهایم از باران پر می شد." ص ۱٣۶ ، کلاژ ۱۵، حال دستهایم از خالی. بیان اروتیک بعدی بروشنی زنانه است: "استخوانت را قرص کن/ فرو فرو شو تا ته/ تا اعماق/ خیلی تنهایم." ص ۱۴۰، کلاژ ۱۶، همانجا. معنی جدید تلویحی "قرص کن" محکم و مترادف سفت می باشد. زن در لحظه لقاح با شیئی بیرونی درون خود احساس پیشاآّبستنی و پری می کند؛ از تنهایی خروج می کند.

آرایه های ادبی. همانگونه که شعر اروتیک کرباسی اوج شعر اروتیک زنانه فارسی است؛ شعر لیریک او هم از زیبایی و تازگی برخوردار است. او تشخص personification به چشم می دهد تا حرکت نزدیکی ۲ تن را دراماتیزه کند. اگر می نوشت سرم خم می شود؛ این یک عبارت عادی غیر شعری می شد. ولی با تشخص به چشم "چشمانم خم می شود" لیریک است:
چشمانم خم می شود..
آهسته خم می شود
آهسته خم
تا اشکهایت را ببوسد
می بوسد
می نوشد
می بوسیم
می نوشیم
در انتهای این مفصل ایهام ملسی بکار برده شده: "یم" هم برای جمع "چشم و من" بکار رفته؛ هم برای جمع "من و تو." این بسط عرفان مولوی در عصر مدرن است. عرفان مولوی بین زمین و آسمان در تردد است با مقصد وحدت عاشق زمینی و معشوق آسمانی. ولی کرباسی این عرفان را زمینی، اینجایی، ایندمی کرده. از نظر بصری هم شعر با تقطیع پلگانی غلتیدن و فروافتادن را تداعی می کند.

عادت ماهانه زن با نیاز به آرامش و تیمار، اروتیک و انزال/ اورگزم اورا بکل از تجربه مرد متفاوت می کند. در مفصل زیر، توجه شود به لیس گربه، ناف شیر، رگی درشت، سخت، خون می چکم، هق هق. در این جا می توان هق هق را نه صدای مویه بلکه مظروفی برای گسستگی پیدرپی حالت پدید آمده در فرد تاویل کرد. پس هق هق نه تنها لابه و خود خوری بلکه دقه به دقه {دقیقه به دقیقه به لسان محاوره ای تهرانی} معنی می دهد.

"کجاست گربه ای که خم شده بود از نافم شیر بلیسد/ تنهاییت را بمن بده/ بگذار پلکهایت را بلیسم از غبار../ دندان فرو برم در ریشه ای گره خورده.. رگی درشت پاره می شود در هوای تنم سخت می سوزد/ خون می چکم بند نمی آیم/ هق هق../ چشم هایم خیس/ چشمه هایم/ لبهایم خیس/ لبه هایم/ دستهایت دورم پیچیده مثل مار/ در دستان ساقه ای گداخته قد می کشد/ گر گرفته ماهَ شکافته/ فرو می کشد در خودش ساقه ای گداخته. سرم از پشت در دریا می ریزد نمی شود.. کلاژ ۵، ص۱۱۶- ۱۱۴، حال دستهایم از خالی. ریشه گره خورده هم استعاره بکری از کیسه آلوی پشمآلو می باشد. سطر آخر این نگینه هم تصویر دقیقی ارایه می دهد: راوی تاق واز خوابیده، از خود بیخود شده، لذا سرش را در دریای موجین بیکران حس میکند.

ردیف چشم و لب با چشمه و لبه بسیار بکر است. در انگلیسی لوب واژه ای همریشه با لب در زبانهای هندواروپایی برای توصیف بخشهایی از مغز و ظاهر هلوی زنانه بکار می رود. چشم عضوی است که نور در آن وارد، حس و تمیز داده می شود. چشمه برعکس شیی ای است که آب از آن خارج می شود. لب به چیزی نزدیک می شود. لبه را دست یا شیی ای دیگر نزدیک می شود.

ساقه گداخته استعاره ایست بکر و بیانگر التهاب و پرخونی رجلیت در دقایق اوج. ماه شکافته هم استعاره بینظیری برای میان تنه زن است. شاید ترجمه فارسی ناخودآگاهانه شق القمر عربی در یک صحنه اروتیک باشد. افعال "قد می کشد، گر گرفته، فرو می کشد" در بافتار نوینی با امتداد معناهای نوینی بکار رفته اند. این به گسترش زبان می افزاید.

جناس همصدایی آغاز کلمات alliteration ، برعکس قافیه قفایی، ردیف کردن حروف ثابت در حرف اول چند کلمه در یک عبارت است. برای نمونه کلاژ ۱٣: "به سقف سق سیاهم بیا" می آیمت. آمدن ترجمه ای فعل انگلیسی است که انزال را در بر می گیرد. او با مهارت و بسادگی آمرانه، فاعلانه، با ملاحت این فعل را بکار برده. در این ترکیب سیاه بمعنی نبود نور و تاریکی است. همین مضمون/ موتیف در چند سطر بعد اینگونه واگویی می شود: "مرا باید تو را.. که باید ریختن شَک شُک شق ِ حنجره." ص ۱٣۲. او نزدیکی ضربدری دهنی و میانتنی را بین ۲ طرف بسیار موجز و موثر بیان می کند.

در کتاب حال دستهایم.. ، شعر ۱٣ ص ۱٣۲؛ در تصویر "خوابهای کاهویی" همبستری ۲ طرف بسیار موجز و بصری استعاره بندی شده. خواب در فارسی واژه ایست پر از تصریحات و تلویحات جسمی و ذهنی – دربرگیرنده طیف وسیعی از پندار، گفتار، کردار می باشد. شاید بتوان ۱۰۰ معنی گوناگون برای آن یافت. ولی ترکیب "خوابهای کاهویی" با توازی برگهای کیپ هم برای بستریات بکر است.

شاید بتوان گفت این جُنگ سپید تنانگی زیبا نقطه عطفی در شعر اروتیک راوی زن فارسی باشد. واشکافی آنها کمک به تشریح آرایه های ادبی زنانه، ترابری پیشینه فرهنگی فارسی و آذری به جهان غرب می کند. واشکافی بیشتر آرایه های ادبی از جمله نشانه ها، نمادها، استعارات، جانشینها در شعر اروتیک نیاز به فرصتی دیگر دارد.

در سریال ۵-گانه نقد اشعار کرباسی، نخست به بیوگرافی، کتابگزاری، شخصیت، آرای دیگران در باره او پرداخته؛ سپس در محتوای آثار و رفتار هنریش مداقه شد. در این سلسله نقدهای پیدرپی پس از مقدمه ای، شاکله های پساانقلاب، چند زبانی، جنسیت، اروتیزم در اشعارش رصد شدند. در پایان می توان نتیجه گرفت: کرباسی در ادبیات، هنرها، و کنشگری دارای شخصیت برونگرا و اجتماعی است. او دارای حافظه قوی، استعداد هنری و ادبی، افکار مدرن اجتماعی می باشد. شعر او یکی از محبوبترین شعرهای برونمرزی فارسی است. جایگاه او در شعر زنان رفیع بوده؛ با تغییرات آتی در ایران او به آغوش مام وطن برخواهد گشت.
‏۲۰۱۰‏/۱۱‏/۰۷


 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست