•
وصف کشتار کربلا در واقع هر کشتار ی را در نظر آنها عادی نموده است از جمله کشتار و قتل عام کردها و جوانان انقلابی در اسارت گاه های نظام. یعنی که رابطه ای دیرینه است بین نظام استبداد و شهادت. خشم و خشونت و انتقام جویی عاشورا هم در نظام شاهی کار آیی دارد و هم در نظام ولایت. به بیان دیگری شهادت حسین درمان نیست، نه نجات است و نه رهایی بلکه عین درد است و بیماری، اسارت است و بندگی
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۴ آذر ۱٣٨۹ -
۱۵ دسامبر ۲۰۱۰
محرم برای ما ایرانیان همیشه عبارت بوده است از فصل عزا و شیون، زاری و خود زنی، فصل معوق گذاردن زندگی و پیوستن به نیستی، به غم و اندوه و اشک گیری. زیرا که امام حسین نزد ایرانیان و شیعیان جهان جایگاهی بسیار ویژه دارد. چرا که در عاشورا، دهمین روز محرم، امام حسین همراه ۷۲ تن از افراد خانواده و یارانش، به شهادت میرسد. در این روز است که احساسات و عواطف بجوش میآید. در سراسر ایران منبر ی را نجویی که بر فراز آن روضه ی شهادت حسین، به خاک خون افتادن او خوانده نشود و از مناقب و بزرگی و تقدس و معصومیت و مظلومیت او داستانها نگویند. بعضا خود زنی را باو ج خود میرسانند. تیغ بسر و تن خود زنند. دست ها را همچون پتکی سنگین برسینه های عریان خود فرود میآورند و یا بر سر و جان خود زنجیر میزنند. هر سال که محرم میرسد بار دیگر جشنواره ی درد و سوک واری آغاز میشود. بوی خون حسین در فضا می پیچد و خبر از فاجعه ای غم انگیز می دهد. در روز عاشورا کمتر کسی است که در عزا داری امام حسین شرکت نکند، حتی آنان که لحظه را ارج مینهند و از فضای غم و اندوه و خشم و خشونت گریزان میشوند. آنان نیز مشاهده میکنند صحنه های عزاداری و وعظ و روضه خوانی ها را. آوای نوحه خوان را میشنوند بدون آنکه خواسته باشد. یعنی حتی اگر تماشاگر، منفعل باشد، بر دوش امواج غم و اندوه، اوج گیرد و فرو افتد. بویژه که هم اکنون حکومت و دولت خود از سازماندهان اصلی مراسم عاشورا هستند. رادیو و تلویزیون یا سراسر اشک گیری است و یا وعظ و سخنرانی در باره درسها و پند های عاشورا. دولت هزاران تن برنج و مواد خوراکی در میان هیئت ها و سازمانهای دینی و افراد معتبر محله ها توزیع میکند، تا عزاداران حسین را در پایان عاشورا با طعامی مطبوع مورد پذیرایی قرار بدهند.
اما امروز دیگر نتوان تماشاگر این جشنواره درد و غم در روز عاشورا بود. هیچ کس نمیتواند نام دگر اندیش بر خود نهد اگر بی اعتنا از کنار عاشورا بگذرد. امروز قبل از آنکه در اندیشه ی یک حکومت غیر دینی ، یا بر پا داشتن جمهوری و یا حکومت کارگری باشیم ، باید به ارزشیابی ارزشهای دینی به پردازیم. تنها با فهم و نقد عاشورا است که میتوانیم از نیروی نهادین آن بکاهیم. عاشورا را چگونه تعبیر نمایی، مهم نیست، آنچه حائز اهمیت است آن است که امام حسین در ذات ما ایرانیان نهادین گشته است. حتی در نزد انقلابیون چپ از جمله خسرو گلسرخی از عز و احترام و حرمتی به سزا برخوردار بوده است. زیرا که حسین نماد پذیرش شهادت برای آرمان و ایمان بوده است. دکتر علی شریعتی شهادت را پر ارج ترین کنش انسانی میداند. آنرا "انتخاب " و "پیام " میخواند، کنشی از سر ایمان و آگاهی، عشق به آزادی و مهربانی. وی شهادت را تنها اسلحه برنده و پیروز در دفاع از اسلام و شریعت اسلامی میداند. تحلیل کر اندیشه شریعتی در خبر آنلاین میگوید که:
"با سلاح شهادت است که امام حسین به رویارویی با یزید، مظهر باطل می شتابد و با شهادت خویش بر آنها پیروز می شود و با شهادت خود دین الله را یاری کرده است؟ . سیدالشهداء سمبل و الگوی خوب مردن (شهادت) در همه اعصار است(خبر آنلاین).
چنین بنظر میرسد که چندان مهم نیست که انگیزه حسین، الهی و دینی بوده است و یا تحت مهمیز رسم و رسوم و سنت، باید تن به کار زار میداده است و اهل بیت خود از جمله فرزندان شیرخوار خود را به میدان جنگ برد ه است. اینجا حتی ما نمیخواهیم مرتک ارتداد شویم و بگوییم خدایی که شهادت را که نهایتا مرگ و نیستی است با زندگی ابدی پاداش میدهد، بدون شک چیزی کمتر از خدا است. بل میخواهیم بگوییم که خیر و زیبایی"شهادت " را باید موردشک و تردید قرار دهیم، بویژه در مفهومی که دکتر شریعتی آنرا بیان میکند. دکتر شریعتی شاید از نخستین کسانی بود که سعی نمود به عاشورا و شهادت حسین، معانی انقلابی، نفی و مقاومت بدهد. اما بنظر میرسد که او بیشتر شیفته راه شهید بود، شیفته ی شهادت، یعنی فرو نهادن هستی به نفع نیستی، بود، تا هدف و آرمان شهید. بنظر شریعتی شهادت حسین است که بر خلافت خط بطلان کشید و در امامت جان دمید و خود جاودانه گردید. گویی که اسلام از خون حسین است که روییده است. او شهادت را خوب مردن تعریف میکند. انتخاب شهادت، یعنی برگزیدن نیستی و دل بر کندن از زندگی تنی. برای شریعتی شهادت یک امر آرمانی ست و البته ارجح است بر بقا و هستی. به نظر شریعتی اگر مسلمان به منجلاب انحطاط غلتیده است به آن دلیل است که نمیتوانند مانند امام حسین جان را نثار چیزی بالاتر از خود کنند.
گمان میرود که شریعتی شهادت حسین را شبیه شهادت سقراط و یا عیسی مسیح، میپندارد. گویا فراموش کرده است که امام حسین شمشیر کشیده و سر های بسیاری را بزمین افکنده است. که او تا آخرین قطره های خون خود خون دیگران را ریخته است. مسلم است که اگر خلافت تسلیم امامت شده بود و یا بالعکس، خونی ریخته نمی شد و سری بر زمین افکنده نمیگردید. به فرض که حسین و یزید بر سر قدرت به جنگ یکدیگر نرفته و حسین گام به قتلگاه کربلا ننهاده بود. آیا خشم الله را بر می انگیخت و بنیان آئین اسلام را متزلزل میساخت؟ در چنین صورتی نه الله سربلند از این داستان خروج می یابد و نه حسین. چرا که خداوندی که برای تثبیت آئین اسلام، مسلمان را مکلف به شهادت به معنای حقیقی ریختن خون دیگری تا آخرین قطره خون خویش کند، خداوند بیرحمی است و سفاکی، خداوندی ست که انسانها را مثل حیواناتی میبیند، درنده و تشنه ریختن خون یکدیکر. بعبارت دیگر ، شهادت قبل از هر چیز همراه است با خشم و خشونت. زیبا و مقدس و خیر و نیک شمردن شهادت، شکوه و عظمت بخشیدن به خشم است و خشونت و یا آنچه زشت ترین است در وجود و هستی انسانیت. مضاف بر این هیچ شهادتی نیست که به بغض و کینه، کین خواهی و انتقام جویی نکشد. قرنها است که امامت و خلافت خون یکدیگر را بر پای الله میریزند و این داستان از زمانی آغاز گردید که حسین در خون خود و خون دیگران غلتید.
تحلیلگر اندیشه ی علی شریعتی در باره شهادت میگوید که امام حسین:
"پس از این که همه عزیزانش را در خون می بیند و جز دشمن کینه توز و غارتگر در برابرش نمی بیند - فریاد می زند که: «آیا کسی هست که مرا یاری کند و انتقام کشد؟»
این بدان معنا ست که امام حسین در واپسین لحظات زندگی به انتقام می اندیشیده است. تحلیل گر اندیشه شریعتی در ادامه میافزاید که:
این «سوال»، سوال از تاریخ فردای بشری است و این پرسش، از آینده است و از همه ماست و این سوال، انتظار حسین را از عاشقانش بیان میکند و دعوت شهادت او را به همه کسانی که برای شهیدان حرمت و عظمت قائلند، اعلام می نماید.
فتوایی که نویسنده صادر میکند در واقع در بزرگداشت شهادت، یعنی خشم و خشونت و انتقامجویی تا ابدیت است، فرو نهادن هستی و پیوستین به نیستی و مرگ و نابودی پاسخ تحلیل گر به تاریخ است. سقراط و مسیح با دادن خود خود به شهادت میرسند. زندگی خود را میدهند تا بتوانند به دیگران هستی ببخشند. اما شهادت امام حسین را نمیتوان در ردیف این شهادت ها قرار داد. چرا که شهادت حسین نفی زندگی ست، همان زندگی ای که حسین پرستان دو دستی چسبیده اند و در مسند قدرت و امتیاز از آن هم بسیار لذت میبرند. بازتاب شهادت حسین را باید در تاریخ و زندگی مردم مشاهده نمود. قرنها است که ما ایرانیان در روز عاشورا به چنان سوکی می نشینیم که گویی خون حسین را در جلوی چشمانمان در همین جا و هم اکنون ریخته اند. هیچ کودکی نیست که جد خود را بیاد آورد و یا بداند که در چه تاریخی از دنیا گذشته است، اما تاریخ شهادت امام حسین، دهمین روز محرم، عاشورا را بخاطر میآورد. چرا که در این روز مردم بطور جمعی به تنبیه و مجازات خود می پردازند. بعضا عزاداران حسین تن و جسم خود را مورد خشم و خشونت خویش قرار میدهند. تیغ کشیدن بر جسم خود و یا دستهای سنگین را بر سینه کوبیدن و یا زنجیر به تن زدن را باید انتقام کشیدن از تن و جسم دانست. شیفتگان حسین بخود خشم و خشونت را روا میدارند چون قادر به پیمودن راه حسین، فرو نهادن زندگی، ترک تن و دنیای مادی، نیستند. شیفته حسین، خویشتن را مورد تنبیه و مجازات قرار میدهد به آن دلیل که میداند که بیشتر شیفته ی زندگی است تا مردگی. شهادت حسین در حسین پرست، احساس شرم و گناه بر می انگیزد. زیرا که زندگی را دوست دارد و از آن لذت میبرد. این است که تن را مورد مجازات قرار میدهد، آنرا زخمین میسازد و از آن انتقام میکشد چون او را به این جهان زشت و زودگذر وابسته ساخته است.
عزاداران حسینی را اما ناظرانی هست، تماشا گرانی. هر تیغ زن و سینه زن و زنجیر زنی، خشم و خشونتی را که بخود روا میدارد به معرض نمایش میگذارد تا درد و رنجی که خود برای معصومیت و مظلومیت امام حسین تحمل میکند به تماشا کران انتقال دهد و تار و پودش ان را بلرزه در آورد. پیام شهادت امام حسین در بر پا داشتن جشن عاشورا- وعظ و روضه خوانی، نوحه های سوزناک و به نمایش در آوردن خشم و خشونت نسبت به تن و انتقام کشیدن از جسم، بازتاب میابد، در نفی تن و انکار زندگی. که تن را میتوان رها کرد. چون بی ارزش است و آلوده به غرایز و هوای نفس. تن است که او را به جهان مادی پیوند میزند. تن نماد، زندگی است حال آنکه شهادت نماد نیستی ست. شهادت حسین خشم و خشونت را هرگز بسوی برانداختن نظام ظلم و ستم رهنمون نساخته است، بلکه شهادت را به اراده ی الله نسبت میدهد. تحلیلگر اندیشه شریعتی میگوید. شهادت یک باخت نیست یک انتخاب است: ریختن خون دیگری تا آخرین قطره خون خویش، در راه تحصیل رضا و خشنودی الله و شریعت دین اسلام. بعبارت دیگر، پیام شهادت امام حسین پیام تسلیم است و اطاعت، تن دادن به حقارت است و خواری. این هم در گذشته تاریخ ما ایرانیان مصداق داشته است و هم اکنون که تحت نظام ولایت بسر میبریم. بی جهت نیست که سی سال است که بر شدت و غلظت عزاداری ها افزوده شده است. چرا که به عادی سازی خشم و خشونت و انتقام جویی و در نتیجه حفظ بقای رژیم ولایت، امداد میرساند.
نظام ولایت خود بهترین بازتابنده ی شهادت امام حسین است. چون جامعه ایست که بر اساس خشم و خشونت وقصاص بنیان گذارده شده است، یعنی در پاسخ به سوال امام حسین مبنی بر انتقام جویی. بهمین دلیل خشم و خشونت و قصاص و انتقام جویی در نظام ولایت به امری عادی و طبیعی تبدیل شده است. روزی نیست که مردم سری را بر دار قصاص و انتقام جویی نبینند. سنگسار و قطع اعضای بدن به اجرا در میآید. شکنجه و تجاوز در زندانها رواج دارد. اما نه گویان، دگر اندیشان هستند که هدف خشم و خشونت و انتقامجویی نظام اند، چون آنان از جنس یزید بن معاویه هستند، مشرک هستند و منافق و مجاهد و مرتد. خشم و غضب مردم نسبت به یکدیگر چنان افزایش یافته است، که خون یکدیگر را در پیش چشمان مردمی میریزند که نظاره گری خنثی هستند. چرا که خون امام حسین تمام خونها را در چشم مردمان کم رنگ ساخته است. وصف کشتار کربلا در واقع هر کشتار ی را در نظر آنها عادی نموده است از جمله کشتار و قتل عام کردها و جوانان انقلابی در اسارت گاه های نظام. یعنی که رابطه ای دیرینه است بین نظام استبداد و شهادت. خشم و خشونت و انتقام جویی عاشورا هم در نظام شاهی کار آیی دارد و هم در نظام ولایت. به بیان دیگری شهادت حسین درمان نیست، نه نجات است و نه رهایی بلکه عین درد است و بیماری، اسارت است و بندگی.
فیروز نجومی
fmonjem@gmail.com
|