پس از سرنگونی شاهان، سرنگونی گدایان!
فیروز نجومی
•
وظیفه ای که تاریخ بر دوش این نسل و نسل های آینده گذارده است، تعطیل حوزه های علمیه است که آموزگار عبودیت هستند و بندگی و نیز برچیدن بساط تقدس و ریاضت کشی. مسلم است که سهل تر است که شاه را از تخت پادشاهی بزیر فرو آوری تا گدایی که به شاهی رسیده است. آنچه وظیفه نسل آینده را بسیار دشوار ساخته است آنست که باید بر علیه گدایان و ژنده پوشان به پا خیزند و بارگاه زهد و تقوا را واژگون سازند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۹ دی ۱٣٨۹ -
۱۹ ژانويه ۲۰۱۱
قیام مردم تونس، رهبر خودکامه، اما تجدد خواه و اسلام ستیز تنها حزب سیاسی را سر نگون ساخته است. هم اکنون بدرستی روشن نیست که به کدام سو روان است. به دین پناه میبرد و یا بسوی آزادی و انسانی ساختن نهادهای اجتماعی؟ دولت آشتی ملی با مقاومت مردم روبرو گشته است و بنظر نمیرسد که موفق شود که بر ساختار نظام استبدادی، آزادی و دمکراسی را بنا نهد.
اگرچه قیام مردم تونس هنوز در طفولیت خود بسر میبرد، با این وجود آوازه اش ارکان نظام های استبدادی عرب از مراکش تا الجزایر و از مصر تا اردن را بخود لرزانده است. در مصر چندین نفر خود را به آتش کشیده اند. این کشورها نیز از بیماری هایی رنج میبرند که جامعه ی تونس بدان مبتلا بوده است: تمرکز ثروت و قدرت در راس حلقه ی رهبری و هیئت حاکمه، گسترش و افزایش فقر و محنت، بیکاری و گرانی در میان ملت. وجه مشترک این رژیم ها آنست که ذاتا مبتلا به فسادند و عنان گسیختگی، غرور قدرت و خودکامگی. ابزار قهر و قدرت را در انحصار خود در میآورند و خطا ناپذیر میشوند. هر فردی خطای شان را بنمایاند، زبانش را از حلقوم بیرون آورند. استبداد، سرکوب و خفقان در درون و حمایت از آزادی و دمکراسی در بیرون.
در این جا به سزا است که نکته ای را قابل توجه دوستان مارکسیست یاد آوری کنیم که استبداد و مطلق گرایی در این جوامع سبب معطل نگاهداشتن قانونمندی های ماتریالیسم دیالکتیک، شده است. ما در این جوامع همچنانکه در جامعه خود تجربه کرده ایم ناظر خیزش و خروش ملت علیه ساختار قدرت هستیم که جامعه را به فقر و محنت و تباهی کشانده است، نه بورژوازی و نظام سرمایه داری. تونسی ها همچون ما ایرانیان در سی سال پیش بر علیه ساختار قدرت است که شوریده اند. چرا که انگیزه آزادی، انگیزه ای ست انسانی و در نتیجه فرا طبقاتی.
طبیعی ست که وقتی ما ایرانیان به آنچه در تونس میگذرد مینگریم، این سوال در پیش چشمانمان نقش به بندد که آیا نوبت ما نیز فرا خواهد رسید که این رژیم را در گریز و هزیمت بنگریم؟ در حالیکه ما بیش از سی و یکسال پیش از این، بر خاستیم و تخت و تاج نظام پادشاهی را پس از صدها قرن سرنگون ساختیم. اما خواسته و یا ناخواسته، آگاهانه، یا ناآگاهانه، و یا از سر فرصت طلبی و قدرت خواهی، بدامن دین شتافتیم. تونسی ها و مردم کشورهای عربی، تجربه حکومت اسلامی را در ایران پیش روی دارند. اگر مثل ما ایرانیان به دین پناهنده شوند، باید بار دیگر در آینده ای نامعلوم، بر خیزند تا خود را از اسارت و بندگی در دست دین رها سازند، امری بس دشوار و پیچیده تر از سرنگونی یک نظام دیکتاتوری غارتگر. چون حکومت دین هم غارتگر است و هم جادوگر. تمرکز ثروت و قدرت را غیب میکند و با تزریق امامت، در رگها، ما را به رخوت میکشاند. در حالیکه زرق و برق و دنیاگرایی، دیکتاتورها را سرانجام به رسوایی میکشاند، قدرتمندترین فرد در جامعه ی ما، فقیهی ست که خود را علیل و جسما ضعیف میخواند، که برای حیاط خود ارزشی قائل نیست. زیرا که او به قله ی رفیع عبودیت رسیده است، یعنی که مهد زهد است و تقوا و پرهیزکاری. او را نه در شب نشینی ها مجلل مشاهده میکنی، نه مزین به زرق و برقی. تبلور سادگی است و بی ریایی، عبایی و قبایی نه طراح میخواهد و نه جنس نادر و فاخری. در محل هایی که ظاهر میشود، نیز همه آراسته است به نقش و نگار سادگی. همه ی درخشندگی ها در برابر او به خاموشی میگراید: عبا و عمامه به تن مرد علیلی را بنگر که در میان دو ژنرال شق و رق شمشیر بر افراشته از گارد احترام سان می بیند.
یعنی که همیشه باید به یاد داشته باشیم که مردم ما وقتی از آن زیر، به بالا و به فوق مینگرند ناظر بر چه هستند. اگر مردم تونس بن علی و خاندان فاسد ش را می بینند که کشور را بغارت میبرند و مشتهای آهنین بر سرشان فرود میآورد، در جامعه ما فرمانروا، جلوه ی الله است، ولایت فقیه که حرف آخر و حرف نهایی را میزند. کارگزار او که پس از ولایت، قدرتمند ترین قدرتمداران، رئیس جمهور، آقای احمدی نژاد است که ژنده پوشی مدال افتخاری ست که بر پیشانی اش میدرخشد. از رئیس جمهوری که کابشنی چرکین به تن دارد و میتواند کفشهای خود را زیر سر خود بگذارد و روی زمین لخت با یک لا پتو غرق رویا میشود، شکایت بکدام مرجع صالحی میتوانی ببری. او هم صادق است و هم ساده و ساده زیست. از آن زیر وقتی به راس جمهوریت مینگری، گویی که او را می شناسی. مثل پسر همسایه بغلی ست. احمدی نژاد ظاهر آرایی نمیکند او خود را نمادی از امام عج میبیند که مدیریت امت اسلام و جهان را زیر سایه ی رهبری معظم انقلاب عهده دار گردیده است. این است که به تجملات و اشرافیت بی اعتناست. اما از بدار آویختن دگراندیش و مخالفان به جرم جنگ با الله، کوچکترین تردید ی بخود راه نمیدهند. چرا که در نزد علما و فقها در راه الله کشتن و کشتار، وجدان را از گناهان پاک میسازد. بنابراین چندان امری ساده نیست مشاهده مشت آهنین و آستین خون آلوده فردی علیل و ضعیف ویا عالم و زاهد.
بعبارت دیگر، معضلی که هم اکنون در پیش روی ما ایرانیان قرار گرفته است رهایی از یوغ دین است. اگر ما در سی و یک سال پیش از این، تکلیف خود را با نظام شاهی روشن ساختیم، اینبار با رژیم دین برهبری آیت الله ها و حجت اسلام ها که بسیاری از دانشگاهیان و نظامیان و کادر دولتی را نیز در بر میگیرد، رو در رو هستیم. ما قربانی ستم و سرکوب و غارت نظام سرمایه داری و یا تک حزبی نیستیم. ما در چنگال دین قرار گرفته ایم، دینی که خامنه ای ها و احمدی نژادها را تولید میکند. ولایت یک نظام دینی است، ادامه ی رسالت و امامت. نظم و انضباط شریعتی ست بر اساس حجاب و جدایی جنسیت ها. وظیفه ای که تاریخ بر دوش این نسل و نسل های آینده گذارده است، تعطیل حوزه های علمیه است که آموزگار عبودیت هستند و بندگی و نیز برچیدن بساط تقدس و ریاضت کشی. مسلم است که سهل تر است که شاه را از تخت پادشاهی بزیر فرو آوری تا گدایی که به شاهی رسیده است. آنچه وظیفه نسل آینده را بسیار دشوار ساخته است آنست که باید بر علیه گدایان و ژنده پوشان به پا خیزند و بارگاه زهد و تقوا را واژگون سازند.
فیروز نجومی
fmonjem@gmail.com
|