گوش های او هم نمی شنود!
آقای خامنه ای با جنبش مردم ایران سر آشتی ندارد
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱۵ بهمن ۱٣٨۹ -
۴ فوريه ۲۰۱۱
آیت الله خامنه ای رهبر حکومت اسلامی ایران، در نماز جمعه ی آستانه ی انقلاب – که دارای اهمیت سیاسی ویژه ای است و سران حکومت معمولا آن را برای مطرح کردن حرف های خود انتخاب می کنند – بار دیگر مخالفین سیاسی خود را مورد حمله قرار داد و با نفی خواست های اکثریت ملت ایران برای آزادی و دموکراسی و عدالت، مدعی شد که جنبش عظیم مردم ایران توسط نیروهای خارجی ایجاد و هدایت شده است. او همزمان با منطقی معکوس، گفت مبارازت مردم کشورهای دیگر خاورمیانه در جهت پیاده کردن الگوهای انقلاب اسلامی ایران است. او با این سخنان نشان داد از حوادث ماه های اخیر خاورمیانه نیز مثل حوادث ماه های دورتر آن در ایران، هیچ نیاموخته است و از حکومت کردن جز تکیه بر دروغگویی و نیروی سرکوب، روش دیگری را نمی شناسد.
در ایران کمتر کسی تردید دارد که آقای خامنه ای مسئول اصلی سرکوب جنبش سبز است. نیروهای حکومتی از این نقش استقبال می کنند و به آن می بالند و مخالفین به همین جهت خشم خود را متوجه ی او کرده اند.
۲۹ خرداد سال ۱٣٨٨، زمان قطعی و تعیین کننده میان آیت الله و ملت ایران بود. در این روز، او به دنبال تظاهرات میلیونی مردم ایران، در مراسم نماز جمعه حاضر شد و به نیروهای مسلح و امنیتی خود دستور داد تظاهرات مسالمت آمیز مخالفین را سرکوب کنند. به دنبال این فرمان بود که ماموران امنیتی و مسلح حکومت با خشونت بی رحمانه ای به سرکوب خواست های مسالمت آمیز و دموکراتیک مردم ایران اقدام کردند. در طول یک سال و نیم گذشته همه ی خشونت ها، شکنجه ها و جنایت های نیروهای امنیتی مورد حمایت و تایید آقای خامنه ای قرار گرفته است و او با حملات مداوم به مخالفین خود، زمینه های سرکوب هر چه بیشتر آن ها را فراهم آورده است.
در جنبش سبز اکثریت بزرگی با توجه به همه ی تجارب ارزنده ی یک سال و نیمه ی اخیر و نیز پیش از آن، دریافته است که مانع اصلی و مقدم استقرار دموکراسی در ایران شخص آیت اله خامنه ای و نهاد ولایت فقیه است که به عنوان سد نفوذناپذیری در برابر هرگونه اصلاح و تغییر در ایران مخالفت و مقاومت می کند. این جنبش به درستی در چهره ی وی قاتل اصلی ندا و سهراب و همه ی جان باختگان راه آزادی و نیز خواست ها و آرزوهای خود را می بیند.
تلاش هایی که برای بازگرداندن آیت اله خامنه ای به جایگاه «قانونی» خود – چه پیش از جنبش سبز و چه بعد از آن - صورت گرفته با کوچکترین موفقیتی روبرو نبوده و آیـت اله خامنه ای با استفاده از موقعیت استثنایی که قانون به او بخشیده است، بیشتر و بیشتر گوش خود را بر روی خواست های مردم بسته و حکومت جمهوری اسلامی را در خدمت مشتی غارتگر جان و مال مردم و ثروت های ملی قرار داده است. همین «نقش قانونی» ولایت فقیه است که مورد اعتراض بخش های وسیع مردم ایران قرار دارد. قانون اساسی چنان اختیارات گسترده و غیرقابل مهاری به ولی فقیه بخشیده است که نتیجه ی ناگریز آن استقرار یک دیکتاتوری از نوع مذهبی آن خواهد بود. مخالفت جنبش دموکراتیک در ایران، تنها با شخص آیـت الله خامنه ای نیست، بلکه با نهاد ولایت فقیه است که به عنوان سمبل بارز حکومت دینی دارای چنان اختیاراتی است که وجود آن همواره یک حکومت دیکتاتوری و استبدادی در ایران را تضمین می کند!
از همین روست که خواست «اجرای بی تنازل قانون اساسی»، با حفظ نهاد ولایت فقیه، به عنوان مهم ترین منشاء استبداد، نمی تواند مشکل وجود استبداد دینی در ایران را حل کند و ملت ایران را از این بدترین نوع استبداد نجات دهد. برچیدن نهاد ولایت فقیه مهم ترین اصلاحی است که باید در نظام سیاسی کشور ما صورت بگیرد تا راه کشور ما نیز به سوی دموکراسی باز شود. کسانی که می کوشند با حفظ دستگاه ولایـت، راه این اصلاحات را هموار کنند، اصلاحاتی را می خواهند که شاید برای آن ها آب و نانی به همراه داشته باشد، اما خواست های حداقلی مردم ایران را نیز متحقق نخواهد کرد و هرگز به دموکراسی نخواهد رسید.
زمانی به نظر می رسید که پافشاری بر آن که دیکتاتورها باید بروند، خواسته ای زیاده خواهانه و عجیب است، اما تحولاتی که اکنون در برابر چشمان ما در خاورمیانه در حال وقوع است، چشم اندازهای تازه ای را برای آینده ی مردمان این منطقه گشوده است. آقای خامنه ای در هر روز از یک سال و نیم گذشته نشان داده است با جنبش مردم ایران سر آشتی ندارد و حاضر به پذیرش خواست های آن ها نیست. جنبش سبز ایران می تواند و باید حول همین حقیقت متحد شود و خواست رفتن آقای خامنه ای و برچیدن نهاد ولایت فقیه را به خواست اصلی و متحدکننده خود تبدیل کند.
|