۲۲ بهمن ایران، اسلامی- ۲۲ بهمن مصر، دموکراتیک
حسین حردان
•
بر خلاف ایران که انقلاب اسلامی آن در نتیجهء اسلام ستیزی منظم بود، مصر ظهور جریان های فکریِ با نفوذ، که اسلام ستیزی ایدئولوژی رسمیِ آنان بوده باشد، در تاریخ خود مشاهده نکرده است. سرکوب اخوان المسلمین ودیگر احزاب اسلامگرای در جهان عرب، به اسلام ستیزی حکومت های عربی مربوط نمی شود؛ و آنرا باید در چارچوب مبارزات سیاسی برای حفظ قدرت به حساب آورد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۵ بهمن ۱٣٨۹ -
۱۴ فوريه ۲۰۱۱
۲۲ بهمن ایران، اسلامی
اسلام ستیزی که فرهنگ اسلامی را در ایران هدف گرفته بود، و شعوبیه آنرا آغاز کرده بود و در دوران پهلوی ها، با برگذاری جشن های ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی به اوج خود رسید، بستر وقوع انقلاب اسلامی را شکل داد و به تأسیس جمهوری اسلام ایران منجر شد.
برای ورود به این مبحث، باید میان اسلام ستیزی در ایران، قبل از ۲۲ بهمن؛ و ستیز علیه نیروهای سیاسی مسلمان که در کشورهای عربی جاری است، تفاوت قائل شد.
اسلام ستیزی سلسله ی پهلوی در مقولهء جنگ تمدن ها قرار می گیرد و در آنجا قابل تعریف است. در صورتیکه ستیز با نیروهای سیاسی مسلمان توسط دولت های عربی، در چارچوب مبارزات سیاسی برای تحکیم قدرت قابل توضیح است.
در ایران، رضا شاه و یارانش با الهام از آنچه در ترکیه اتفاق افتاده بود؛ بی توجه به زمان حال و هویت واقعاً موجود ایرانیان، بدنبال استخراج «روح ایرانی» از دل تاریکیهای موهوم هزارههای مفقود تاریخ[i]، با تکیه بر باستانگرائی، ایدئولوژی نژادپرستانه خودرا سرهم بندی کردند و با اتکا به آن جنگ تمام عیاری را علیه فرهنگ اسلامی، که جزء جدائی ناپذیر قرهنگ ایرانی است، آغاز نمودند. بسیاری از روشنفکران غیر وابسته و مخالف رژیم رضا شاه، در این جنگ در کنار او، با بی توجهی به احساسات مذهبی توده های مسلمان، فعالانه شرکت جستند. این جنگ شکاف عمیقی در جامعهء ایران ایجاد کرد و تا امروز اثرهای منفی آن، به یکی از عمده ترین موانع در راه توسعهء سیاسی و تحقق همگرائی و مانع فرهنگیِ شکل گیریِ پلورالیسم سیاسی میان نیروها و احزاب سیاسی در ایران تبدیل شده است. این جنگ فرهنگی از زمان های دور و در حالی در ایران آغاز شده بود که جهان هنوز با نظریه ی "جنگ تمدن های" هانتینگتون آشنائی نداشت.
برای آشنائی بیشتر با ابزار آن جنگ، به دو نمونه از سلسله اقداماتی که توسط پهلوی ها در تاریخ معاصر انجام گرفت و بر عمیق و نهادینگی شکاف اجتماعی در ایران تأثیر منفی گذاشت، اشاره می شود.
۱- صدور فرمان رفع حجاب اجباری: رضا شاه با این اقدام غیر دموکراتیک و غیر انسانی، به آزادی پوشش زنان ایران تعرض نمود. بسیاری از آگاهان علوم اجتماعی عقیده دارند بی حجابی اجباری رضا شاه، به فرمان غیر دموکراتیک حجاب اجباری جمهوری اسلامی در ایران رسید. قربانیان اصلی صدور آن دو فرمان متضاد در دو دورهء مختلف، زنان ایرانی و کرامت انسانی آنان بود.
۲- تغییر مبدا تاریخ ایران: محمد رضا شاه فرمان تغییر مبدا تاریخ را پس از صدور فرمان برگزاری جشن های ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی ایران صادر کرد. وی با بی توجهی به احساسات مذهبی اکثریت ملت که آنسوی شکاف فرهنگی جامعه ایران و در تقابل با رژیم شاهنشاهی قرار داشتند، تاریخ رسمی کشور را که تا آن زمان هجری شمسی (هجرت پیغمبر اسلام) بود، به تاریخ شاهنشاهی خود ساخته (آغاز سلطنت کورش پادشاه هخامنشی)، تغییر داد. محمد رضا شاه با این کار تصور می کرد که تیر خلاص را به سوی فرهنگ اسلامی شلیک کرده بود.
سیاست های خود محور و اسلام ستیز رژیم های پهلوی که در چارچوب جنگ تمدن ها و بر اساس حذف دگر اندیش پی ریزی شده بود، مقدمات رشد و سلطهء بیش از پیش فرهنگ خودی و غیر خودی را بر افکار نیروهای مختلف اجتماعی فراهم ساخت. تأثیر سلبی سایهء این فرهنگ بر اکثر نیروهای جامعه همچنان احساس می شود. بعد از پیروزی انقلاب، سیاست گذاری داخلی جمهوری اسلامی، با تکیه بر این فرهنگ شوم پی ریزی شد.
مجموعهء آن عوامل، امکان از میان برداشتن شکاف های جامعه را به شدت کاهش داد و در آستانه انقلاب بهمن و پس از پیروزی آن، به مانع جدی پیشرفت دموکراسی در ایران تبدیل شد. جانب داری اکثریت قریب به اتفاق مردم از آن بخش از هویتشان، که در نبرد نابرابر فرهنگ ها زیر ضربات قدرت حاکم قرار گرفته بود، امکان تحقق آرزوی دیرینه را که تأسیس جمهوری اسلامی است، به آیت الله خمینی داد.
۲۲ بهمن مصر، دموکراتیک
بر خلاف ایران که انقلاب اسلامی آن در نتیجهء اسلام ستیزی منظم بود، مصر ظهور جریان های فکریِ با نفوذ، که اسلام ستیزی ایدئولوژی رسمیِ آنان بوده باشد، در تاریخ خود مشاهده نکرده است. سرکوب اخوان المسلمین ودیگر احزاب اسلامگرای در جهان عرب، به اسلام ستیزی حکومت های عربی مربوط نمی شود؛ و آنرا باید در چارچوب مبارزات سیاسی برای حفظ قدرت به حساب آورد. همه آن حکومت ها به رغم وفاداری به جدائی دین از دولت، اسلام را اساسی ترین عنصر فرهنگ خود به شمار می آورند و به جوهر آن تعرض نمی کنند. لذا ضرورت انقلاب در کشورهای عربی که شرایطِ آنرا اولویت های آن جوامع تعیین می کند، با شرایطی که در ایران به انقلاب اسلامی منجر شد، بسیار تفاوت می کند. آدر کشورهای عربی مردم فرهنگ اسلامی خود را در خطر احساس نمی کنند. حل عادلانهء مشکل فلسطین، بهبود شرایط معیشتی و تحقق آزادی متناسب با شرایط عصر، اولویت های مردم در کشورهای عربی است. پشتیبانی مردم از گروه های اسلامی به موضع گیری آن گروه ها در رابطه با مسأله فلسطین باز می گردد.
انقلاب های تونس و مصر آغاز عصر عربی جدیدی است، که در آن هم زیستیِ آزادی با حقوق - و همزیستی حاکمیت با شهروند، امکان پذیر است؛ و از این پس، همه ی رژیم های حاکم، با احترام به اراده ی ملت ها، یا راه را برای اصلاحات گسترده می گشایند؛ یا تن به سرنگونی رژیم خود می دهند[ii].
انقلاب های تونس و مصر میزان تأثیر گذاری نیروهای سیاسی و اجتماعی بر روند حوادث را به خوبی نشان داد. در سطح روابط این نیروها، بسیاری از معیارهای سنتی، تغییر می یابد. اختلاف های ایدئولوژیک کاملاً دگرگون و مفاهیم گذشته را از دست می دهند. از اثر بخشی بحث های ایدئولوژیکی بر روند حوادث که میان جریان های فکری سنتی متداول است، کاسته می شود. زیرا این جریان های فکری، در دهه های اخیر در برابر چالش ها، از خود ناتوانی نشان داده اند. درک این حقیقت از سوی اخوان المسلمین، این حزب پرنفوذ که منظم ترین حزب سیاسی مصر است، سبب شد که این جریان خودرا جزئی از کلیت انقلاب مصر بشمارد؛ و ضمن به رسمیت شناختن رهبری جمعی آن، همهء نیروی خودرا برای پیروزی آن به کار بگیرد.
اگر بپذیرم، اسلام ستیزی شکاف فرهنگی لایه های اجتماعی را در ایران عمیق تر ساخت و آشتی میان دوسوی آن شکاف را به امرِی غیرممکن تبدیل نمود، و موجب برجستگی خصلت اسلامیِ انقلاب ۲۲ بهمن ایران شد. در مصر، درگیری های سیاسی و سرکوب گروه های مسلمان توسط حکومت ها در آن کشور، با انگیزهء اسلام ستیز همراهی نداشت. لذا خصلت دموکراتیک ۲۲ بهمن انقلاب مصر، توانست خصلت های دیگر آنرا تحت الشعاع قرار دهد.
اکنون در همه کشورهای جهان شاهد شکل گیری نیروهای اجتماعی جدیدی هستیم. درک این نیروها از عدالت اجتماعی و ستم ستیزِی در تناقض با تعهد آنان به ارزش های اخلاقی و انسانی و احترام به حقوق بشر، قرار نمی گیرد. انقلاب مصر با تکیه به نیروی های جدید، پلورالیسم کاملاً متفاوت از آنچه در گذشته معمول بود، شکل داد؛ و توانست روند تحولات را هر چه بیشتر سرعت بحشد. این انقلاب نشان داد که شکل گیری پلورالیسم جدید در کشورهای منطقه، ضرورت اجتناب ناپذیر هرگونه تحول جدید است.
[i]- سید مصطفی تاجزاده: مقاله اقوام ایرانی، هویت و وحدت ملی
[ii]- عزمی بشاره : متفکر عرب فلسطینی و تحلیل گر اجتماعی و سیاسی
|