سه نکته پیرامون این قیام
میلاد س.
•
در این برهه از انقلاب ۵۷، تلاش در تحقق آزادی و استقلال جمهور مردم محوریترین خواستهی قیام در حال شکلگیری ست. کمونیستها میدانند که برای کشوری همچون ایران تحقق پایدار چنین مطالباتی به معنای چنان انقلابی اجتماعیست که رابطهی فقیران و نیروی کار را با فرادستان زیرو رو شود. در این مسیر و در برهه فعلی به دستآری آزادیهای دمکراتیک و واژگونی ربط روحانیت و قدرت دولتی پس از سیصد سال، این دو امر به هم بسته، گامی بزرگ و تاریخی برای جامعه ایران خواهد بود
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
٣۰ بهمن ۱٣٨۹ -
۱۹ فوريه ۲۰۱۱
الف.
پس از شورشهای اعتراضی مردم شهر در پس انتخابات ۱۳۸۸ امروزه قیامی آشکارا رودررو با دستگاه حاکمه در حال شکلگیریست. پیوستگی یا سکته ناگهانی آن اینجا مورد بحث نیست. پیوستگی محدوی تا دست کم تغییر دستگاه حاکمه تنها پیش فرض لازم برای برشماری مختصات موقعیت فعلی در یک ارزیابی مقدماتی ست: ۱. جنبش اعتراضی در پس اعلان نتایج آنچه در ایران انتخابات ریاست جمهوری مینامند، به پایان رسید. از این پس اعلان این پایان، یعنی اعلان علنی پایان یک شکل از جمهوری. این قیام در درجهی نخست اعلان همگانی باور به امر واقع است. ۲. گفتارهای مدیریت شده دههی اخیر، اصلاحات، خشونتپرهیزی، نئولیبرالیسم در وجههای گوناگون آن رو به زوال اند. واقعههای گوناگونی همچون حذف یارانهها، روز آشورا در ۱۳۸۸، فرسایش فضای صرفا رسانهایِ حایل، موسوم به فضای امکان اصلاحات دستگاه حاکمه، آبروباختن سیاسی اندیشه موجود در رستهای از قلمزنان همچون مسعود بهنود در پس روز آشورا، این همه جای خالی باز کردهاند برای تدوین گفتارهای واقعبینانهتری در پس آن اعلان و خودباوری. ۳. شورشهای مردمی در مصر و تونس طلسم کلبیگری بر اندیشه و گفتار این سه دهه را شکسته است. در برابر این واقعیت که مردمان دنیا برای به چنگآری آزادی و اصلاح دستگاهی فاسد از جان خود میگذرند چون چارهای دیگر ندارند، معرکه ضد انسانی میدان کاج مقصد کلبی گری طفیلانه موجود است.
در برابر اما چند پدیده هنوز در سپهر همگانی کمیابند: ۱. شبکههای سازمانیافتهی مقاومت مردمی در کوی و برزن. ۲. سازمانها و سامانههای مطالباتی نیروی کار و فقیران شهرهای ایران. ۳. نطفههای سامانههای موازی با دستگاه دولتی برای ارایه خدمات اجتماعی و پوشش مادی مبارزههای مردمی در محل کار و زندگی. ۴. مفهومهایی همتراز هدفهای انقلاب ۵۷.
گرچه میتوان دست کم بخشهایی از نبود یا کمبود این پدیدهها را نوباوگی قیام سبز دانست، و این گفتاری درست است، نباید از یاد برد که مردمانی که در خیابان ۲۵ بهمن بودند، از نظر سنی و جامعهشناسی هنوز غایبان بامعنایی داشت.
نگاهی به رفتار و گفتارهای موجود از سال گذشته تاکنون، و نیز سیر حوادث در مصر، ما را وامیدارد تا به این نبود همچون امری ساده، یک وجه سلبی یا غایب که به زودی برطرف خواهد شد ننگریم. یکی از سه نکته اصلی این نوشته اینجاست: جامعه ایران در این برهه از انقلاب ۵۷ به پروژهای انقلابی دسترسی ندارد. نبود یا کمبود این چهار پدیده برشمرده در بالا ترجمان این گزاره است— دست کم تا اکنون. این عدم دسترسی، بیشک و به میزانی تعیینکننده به شرایط دوران تاریخی فعلی در سطح جهانی برمیگردد. آنچه اما موقعیت فعلی را پیچیدهتر میسازد این است که این عدم دسترسی را باید در چارچوب انکشاف تاریخ خاص انقلاب ۵۷ بازخواند. به این مهم در جای خود پرداختهایم و باز هم خواهیم پرداخت (۱)، اما در این جا این تکلمه بس که از قیام کنونی انتظاری بزرگتر از توانش داشتن نیست مگر کمالطلبی منفعلانه.
ب.
دومین نکته این که قیام در حال شکلگیری کنونی ادامهی بلافصل شورشهای اعتراضی سال پیش نیست. مهم این نیست که این جنبش به اشخاصی همچون موسوی و کروبی یا به سامانههای بازمانده از پارسال اقتدا میکند. اینهمانی نامها و رنگها به معنای یکی بودن کارکرد و جایگاه در یک سیر تاریخی نیست. هرکدام این نقشآفرینان امروز در جایگاهی یکسر دگرگونه ایستادهاند و اگر هنوز بدانان اقتدا میشود به این دلیل ساده است که هنوز ایستادهاند. بیشک این جایگاه نو، گرچه هنوز نزد بسیاری از ارگانهای سبز تبیین نشده مانده، جمعبندی شورشهای خیابانی پارسال است. راست اینکه دیگر فضایی برای شورشهای پراکنده با مطالبات انتخاباتی بازنمانده و رودرویی دو قطب، دو نیرو امروزه تعینگر همهی فضای جامعه، فضای گفتار؛ شهر و روابط اجتماعی شده است. این دونیرو نافی یکدیگرند، در یک سوی مردم و در برابر دستگاه حاکمه. کمتر کسی ست که این را نتواند ببیند، حتی هاشمی رفسنجانی هم این مهم را درک کرده است، اما آن کمتر کسان اگر بر هدایت این قیام تاثیرگذارند این به معنای نابودی قطب مردمی خواهد بود. کورمال در میدان سیاست ایران خرامیدن خون بر دیوار میپاشاند و بس. در کوران شکل گیری قیام مردمی، آمیختن انعطاف و هوشمندی، قاطعیت در تصمیمگیری ست وگرنه واقعیت بر سر این یا آن نیرو آوار میشود.
بدین نکته باید افزود که این قیام، این بار، توان بیشتری برای بسیج مردمان گوناگون ایران، به ویژه در کردستان، کسب کرده است. این یک امکان مهم برای گسترش جبهه مردمی در برابر قهر دستگاه حاکمه است. اهمیت آن در درجه نخست در سراسری شدن قیام و دربرگیری همهی مردمان ایران است. این یکی از مهمترین کارکردهای اجتماعی و تاریخی این قیام میتواند باشد.
پ.
دستور کار کمونیستهای ایران بر اساس ممکنهای بالقوه موجود در این قیام، یعنی ارزیابی مشخص مختصات تدوین میگردد. آنچه قیام فعلی در یک پروسه سرنگونی میتواند بدان دستیابد و در این راه باید فعالانه همراه بود و نه در رکاب دیگران اینهایند:
۱. گذار از سه دهه اسلامی سازی بازنمای جامعه. اسلامیسازی ای که با کیش مسلمانی قرابتی نداشته بلکه از بحران مسلمانی در مواجهه با دنیای موجود پارازیتوار تغذیه کرده، فساد و پریشانی مردمان کارنامهاش بوده است. در این گذار نخستین گامها را در کم رنگ شدن تدریجی نمادهای مذهبی، کم اثری تهییجی آنان در جریان شورش بازمییابیم. قیام مردم مصر در این مسیر میتواند منبع الهام برای کار تبلیغی و اغنایی باشد. از یاد مبریم که این تجربه زیسته و کنکرت مردمان شورشیست که بدانان میآموزد آن نمادها و گفتارها به کار صحن سیاست نمیآیند. همچون دمکراسی، جدایی آن نمادها از امر سیاسی، اصلی نیست که از ذهن فرد خاصی تراوش کند، چنین باوری ایدالیستی ست، بلکه با مردم شدن در فرآیند شورش و رودرویی ست که چنین دانشی در کنش اجتماعی نضج میگیرد. نقد برخی دیدگاههای ایدالیستی دربارهی سکولاریسم از این زاویه بوده و خواهد بود. در این برهه از انقلاب ۵۷، تلاش در تحقق آزادی و استقلال جمهور مردم محوریترین خواستهی قیام در حال شکلگیری ست. کمونیستها میدانند که برای کشوری همچون ایران تحقق پایدار چنین مطالباتی به معنای چنان انقلابی اجتماعیست که رابطهی فقیران و نیروی کار را با فرادستان زیرو رو شود. در این مسیر و در برهه فعلی به دستآری آزادیهای دمکراتیک و واژگونی ربط روحانیت و قدرت دولتی پس از سیصد سال، این دو امر به هم بسته، گامی بزرگ و تاریخی برای جامعه ایران خواهد بود. دولت ایرانی از صفویه به این سوی همواره بر دوپایهی شاه و روحانیت شیعه برقرار بود. ما امروز و پس از واژگونی دربار در ۵۷ هنوز اسیر جرثومهی دومی مانده بودیم. پس بدین گام سترگ کم بها ندهیم. و حتی اگر در نیمهراه سکته کرد، بدانیم که امروز دست کم هدفهای این برهه بسیار روشنند.
بدین ترتیب دستور کار کمونیستها نه نتها شرکت فردی در قیام بلکه سازمانیابی آنان برای سازماندهی مردمی در دل قیام جاری و بر پایهی مطالبههای اساسی انقلاب ۵۷ یعنی آزادی، استقلال و جمهوری است. این گزاره، نکتهی سوم پیش نهاده در این نوشته، تلاش اولیهای برای تدقیق هدفمندانه مرام اشتراکی در شرایط مشخص فعلی ست. ""بر پایهی آن مطالبههای اساسی" یعنی شکستن سد منع تشکل نیروی کار، یعنی استقلال مردم در اعتصاب و تجمع دستهجمعی، یعنی تحمیل ارادهی خویش به دستگاه دولتِ کارفرما به نام جمهور آزاد مردمان که در سالهای ۵۶ و ۵۷ نخستین بار ابراز وجود کرد.
پانویس
۱. نگ. ک. خیابان شمارهی ۱۸ و همچنین تارنمای www.sinosin.org
|