یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

صادق هدایت و جستجوی هویت گمشده!


دکتر عارف پژمان


• خط ها و نماد ها و نقش های از ایران دیروز و امروز را در تار و پود بوف کور پیش از بازیافت های دکتر آجودانی، دیگران هم دریافته بودند. نادر نادرپور قبلا گفته بودکه «نهر سورن» آمده در بوف کور، در نزدیکی شهرری، در واقع نقطه ایست مرزی یا پلی است که ایران را دو پارچه میکند: ایران قدیم و ایران پس از حمله اعراب ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۷ فروردين ۱٣۹۰ -  ۱۶ آوريل ۲۰۱۱



 صادق هدایت بیست وهشتم بهمن ۱۲۸۱ خورشیدی ،هفدهم فبوری ۱۹۰۳ میلادی، در تهران ، در خانواده ای نسبتا اشرافی دیده به دنیا گشود. پدرش هدایت قلیخان اعتضاد الملک ( فرزند نیرالملک ،وزیر علوم دوره ناصرالدین شاه) بود .اسم مادرش زیورالملک بود. صادق در کودکی کنجکاو بود ، شمایل او درجوانی چندان جلب توجه نمیکرد. رویهمرفته مردی بود   با قامتی متوسط ، اندامی باریک و خلق و خوی مختص به خودش؛ کم حرف بود و گوشه گیر ، معمولا سیگاری لای انگشتان داشت و عینکی بر چشم . این آدم باریک اندام عینکی وسربه زیر، باری، پیشرو متواضع داستان نویسی مدرن ایران گشت. . دکتر پرویز خانلری آثار بازمانده از هدایت را ( ۲۹) کتاب بر شمرده است ؛ سوای نوشته های پراکنده ی او. آثار هدایت در پنج موضوع است : داستان، ترجمه، پژوهش، نمایشنامه و سفرنامه .
اولین کتاب داستا نی اش ظاهرا « زنده به گور » بود که در ۱۳۰۹ منتشر شد ،سپس « سه قطره خون» ، « سایه روشن» « بوف کور» ، « حاجی آقا» « سگ ولگرد» و چند تای دیگر.
« مازیار» « پروین دختر ساسان » و« افسانه آفرینش» از نمایشنامه های اوست.
سفرنامه مهم هدایت ظاهرا « اصفهان نصف جهان » است .
صادق، بر زبان های فارسی میانه ( پهلوی) و نیز زبان فرانسوی مسلط بو د . کتاب های « یادگار جاماسپ» « کارنامه اردشیر بابکان » « گزارش گمان شکن» « شهرستان های ایران» « زند وهومن یسن» بوسیله صادق ، از فارسی میانه ، ترجمه شده اند.
« مسخ » از فرانتس کافکا، « دیوار »از ژان پل سارتر و چند اثرارزنده دیگر، از فرانسوی به فارسی درآمده اند .
« فواید گیاهخواری» « نیرنگستان » « ترانه های خیام» « انسان و حیوان » و « فرهنگ توده » و .. از آثار تحقیقی هدایت شمرده میشوند.

مشاغل هدایت در زندگانی کوتاهش، عضویت در بانک ملی ایران،کارمندی در اداره اقتصاد و سرانجام اشتغال در اداره موسیقی بود که هیچگاه با این کارها، میانه ای خوش نداشت!

صادق نقاشی را دوست داشت ؛ نقش های دلاویز از قلم خویش بر جای نهاد. موسیقی کلاسیک رانیز می پسندید. در سفر هندوستان بود که وی با فرهنگ و فلسفه هندو، بویژه بودیزم ، آشنا شد و گویا در همین سرزمین شگفتی ها، « بوف کور» را که شاید در فرانسه نوشته بود ؛ باراول بصورت « پلی کاپی» اشاعه داد و میان دوستان توزیع کرد.

هدایت در میان سایر روشنفکران :

صادق همانند سایر روشنفکران پیشرو و قلمزنان آزاد اندیش، با قلدری حکومتگران و دیکتاتوری رضا شاه ، مخالف بود. انگار این دیکتاتوری را اهانتی بزرگ بر نوع بشر، می انگاشت.
وی فضای جنگ دوم جهانی و اشغال وطن را دریافت. از اشغالگران بدش می آمد و ازین که فرهنگ مسلط ایران دوره شاهان پهلوی را در برابر فرهنگ غرب، شکننده، زبون و آسیب پذیر می یافت ، ناراحت و شرمزده بود! وقتی رضاشاه از ایران رانده شد و یک تنفس کوتاه مدت رخ داد ؛ هدایت ، گویا جرقه ای از امید در دل او تابید و آثاری ماندگار آفرید .
.
وقتی صادق هدایت به پاریس رفت ؛ گویا آنجا آزادی بیان ، دوستانی یکرنگ، شکوفایی فرهنگ و سیلی از کتاب و امید و اندیشه ، ویرا در آغوش گرفت . در محیط تازه دیگر اختناق مزمن نبود، تفتیش عفاید نبود و خرافه پرستی نبود !

ایران را به یاد می آورد که قلمروی بی در وپیکر بود . سرزمین آبایی او به ویرانه ای می مانست که جغدانی مرده پرست بر شبانه های این غمکده ، نوحه سر میکردند؛ این جغد ها ، مردانی با ریش و تسبیح و عمامه بودند ؛ روضه خوان های عرب مآب ، که زبان عربی مجعولی را به لهجه ایرانی ، برمنبر ومحراب نوشخوار میکردند و با سماجتی دیوانه وار، بهشت را برای دوستان و دوزخ را برای دشمنان خویش ، مثل بنگاه های خرید و فروش املاک و مستغلات ، رد و بدل میکردند. این روضه خوان ها برای شاهنشاه اسلام پناه ، عمری جاودان می خواستند و برای رعایای شاه ، برای « گنه کاران امت» زیارت شام و کربلا را تجویز میکردند؛    تا به وساطت امامان، با ر گناهان خویش را سبک تر کنند!

هدایت از دول غربی هم دل خوشی نداشت .این ها بودند که ناگهان ، وطن اورا اشغال کرده بودند .باری در پاسخ نامه یک دانشمند اروپا یی که صادق را به « کنگره صلح» دعوت کرده بود نگاشت « امپریالیست ها، کشور ما را به یک زندان بزرگ ، مبدل کرده اند، اینجا اندیشیدن جرم است ، نفس کشیدن جرم است و...»

هدایت چه می گوید :

هدایت قصه پرداز روح است ،در بوف کور، روابط علت و معلولی ، اغلب روانی است . هرچند هدایت از سویی از سوررئالیست ها و سمبولیست ها و از دگر سو از بودا و بود لر و فروید ، اثر پذیرفته ؛اما یک نوع رئالیزم خاص را در نوشته های او می نگریم . این رئالیزم خاص در داستان های هدایت حد اقل با این ریزه کاری ها ، سابقه ای در ادبیات ایرانی نداشته است .داستان های هدایت، بخصوص داستان های کوتاهش ، ایرانیان را غرق یک « سور پریز» کرد! همه دیدند که این بار با یک طرح داستانی معهود ، سر وکار ندارند. این بار قصه جن و پری نیست. داستانی با نثری آهنگین برخاسته از شیوه گلستان سعدی نیست. داستان عشق یک جوان آسمان جل به یک دختر متشخص نیست. گریه و خنده ی احساساتی نیست. اخلاقیات و بازی با فولکلور و ترادف امثال سایره نیست. داستان های خرافاتی و جیمز باندی نیست ؛ نوشته های هدایت آیینه ایست که درد و داغ و بوی وگند جامعه ایرانی را در خویش، منعکس کرده است!

این داستان ها ، بویژه بوف کور نقبی است به درون آدمی ، به اعماق روح اجتماعی . این نوشته ها گاه جریان سیال ذهن است؛ دروغ نمی گوید. بی نقاب است و دور از تظاهر و تصنع.

بوف کور از چه سخن می گوید :

بوف کور از شهری سخن میگوید که نیمه ویران است با خانه های که در ودیوارش، خاکستری است. گویا قهرمان قصه هر چندی یکبار به کودکی اش باز میگردد( شاید به آغوش مادرش !)
انگارقهرمان بوف کور پسیکوز است، یعنی روان ناهشیارش نیز زنده است و در کنار اوست !در بوف کور ، زمان و مکانی مشخص و ملموس نیست ؛ گویا در بخشی ازین اثر بدیع ، زمان حال چندان ، حس نمیشود . ماضی مطلق و ماضی نقلی ، بیشتر ساختار بیانی اثر را میسازد!

از آنجا که صادق هدایت ، باری شیفته ی فر و فرهنگ ایران قبل از اسلام بوده است و حمله تازیان بیابانگرد را بر ایران، سرآغاز یک نگون بختی ملی و تاریخی می انگاشته است ؛ رد پای این جهان بینی ناسیونالیستی هم در کتاب های مثل « پروین ، دختر ساسان » و هم، در گوشه و کنار بوف کور ، پراکنده شده است !
تصویر و تکرر اشیای عتیقه در بوف کور ، تصادفی نیست؛ این ها نماد یک نوستالژی است ؛ مرده گان در بوف کور از زند ه گان ،گویاتر اند !

روزگارانی دراز ، جمعی از محققان ، بوف کور را اثری سور رئالیستی یا انعکاس و باز نویسی یک کابوس می انگاشتند ؛ اینان ریش هدایت را به سبیل کافکا میبستند و بدبینی مفرط صادق را حاشیه پردازی میکردند. این که صادق با آثار ادگارالن پو، داستایوسکی ، کامو و کافکا محشور بوده و این نویسندگان ، کودکی و نوجوانی تلخ ، اختلاف با والدین و در فرجام ، بیماریهای واگیر داشته اند ؛ البته درست است و اینکه آدم های ذهن صادق و کافکا به آن حد از حقارت وشرارت رسیده بودند که تبدیل به جانور موذی وحشره شده بودند ؛ از نوع « پیرمرد خنزر پنزری » دربوف کور ، بازهم صائب است؛ اما اینها بسنده نیست برای شناختن و شناساندن این شاهکار ادبی زمانه مان !
نقد روانشناسی و نماد شناسی از بوف کور در عصر ما، مدتها نقدی حاکم و مسلط برای معرفی این اثر ممتاز بوده است ؛ اما ارزنده ترین و جدید ترین بازیافت از بوف کور هدایت را در واپسین سال ها، پژوهشگر ورزیده معاصر، دکتر ماشاءالله آجودانی، مقیم لندن ، بریتانیا، ارائه داده است.

نقد آجودانی از بوف کور در واقع یک « نقد تاریخی » است یا یک « نقد تکوینی » استوار بر بینش تاریخی!

در بررسی آجودانی ، « متن » بوف کور با وسواس و دقت بازخوانی شده و بر بنیاد متن های متشابه و ذهنیت حاکم در زمانه آفریدگار بوف کور، سنجیده و مقایسه شده است !

مطالعه میان متنی یا بررسی متن مدارانه را فرنگیان ، « انتر تیکسشول» گویند وآن گونه ی است از کابد شکافی متن به کمک آثار دیگر نویسنده همان متن( اثر) از دیدگاه علوم انسانی معاصرونیز درنظرداشت «ذهنیت جمعی » مسلط بر جامعه ای که اثر در آن پدید آمده است!

ما بار بار شیفته گی وبیتابی هدایت را در برابر عظمت ایران باستان ونفرت بیکرانه ویرا در برابر نژادسامی و مذهب ، در آثاری چون ، علویه خانم ، طلب آمرزش، اصفهان نصف جهان و پروین دختر ساسانی ( که بعد ها بصورت ساسان است) نگریسته ایم . اینک آجو دانی میگوید «دختر اثیری » در بوف کور استعاره ایست برای ایران شکوهمند دیروز و راوی بوف کور که تصویر چشم اورا میکشد ، در واقع میخواهد خاطره این شکوه تاریخی را همواره با خود حفظ کند!

« لکاته » در بوف کور، همین ایران امروز است. ایران اشغال شده به دست تازیان ، ایران مچاله شده،ایران استحاله شده که ۱۴۰۰ سال عمر کرده است !

راوی ، این لکاته را میکشد ، چون از او متنفر است، چون نماد پلشتی و خیانت است. تامیرود این نماد زشتی را به خاک بسپارد ، به گلدان راغه ( منسوب به ری) برمیخورد که از زیر خاک برون می آید ، و این ماجرا بازهم نشانه ایست از ایران قدیم و رنگ و روشنایی پارینه ، اما گلدان راغه باز در چنگ پیرمرد خنزر پنزر ی می افتد و سرانجام در دستان متجاوز او از نظر راوی، محو میشود! ، و تعبیر آن این است که ایران هنوز در چنگال متجاوزان و فرهنگ بیگانه است ! این که راوی به کدام دلیل در فرجام خود تبدیل به پیرمرد خنزر پنزری میشود ؟ پاسخ میتواند چنین باشد که در ایران امروز ، ایران عرب زده، ایران رجاله زده، ایران آخوند زده ، به حدی همه چیز عوض شده که باور کردنی نیست؛ اما راست است. راوی که اینک خود به پیرمرد خنزر پنزری مبدل شده ، نشانه ایست از استحاله ای شگرف ، یعنی که « آن سبو بشکست وآن ساقی نماند» ، گویا احیای عظمت پارینه ، دشوار است   اینک راوی نیز ، همرنگ جماعت میشود و جزوی از جهان رجاله ها!
به باور دکتر آجودانی ، روایت نخست بوف کور که در آن فعل زمان حال کمتر بکار رفته ، متعلق به دوره پیش از اسلام است و روایت دوم بوف کور مربوط است به دوران اسلامی!
آجودانی میگوید، که « دختر اثیری » روایت اول بوف کور، همان پروین دختر ساسانی   است ( نام این کتاب در چاپ های بعدی پروین دختر ساسان شده است) .« لکاته » ، کنایه ایست برای ایران پس از حمله عرب !

خط ها و نماد ها و نقش های از ایران دیروز و امروز را در تار وپود بوف کورپیش از بازیافت های دکتر آجودانی، دیگران هم دریافته بودند. نادر نادرپور قبلا گفته بودکه « نهر سورن» آمده در بوف کور ،   در نزدیکی شهرری ، در واقع نقطه ایست مرزی یا پلی است که ایران را دوپارچه میکند: ایران قدیم و ایران پس از حمله اعراب!

بهر حال ، هدایت،نویسنده ای که نزدهم فروردین ۱۳۳۰ ( ۹ اپریل ۱۹۵۱) در اپارتمانی، واقع در کوچه شامپیونه پاریس، به زندگیش خاتمه داد، و بر جریان روشنفکری ایران ومنطقه اثر ی ژرف نهاد، از خفته گانی است که هر فروردین، هر فصل و همیشه ، سر از خاک برمیدارد ، با سیمایی بهت آلود و چشمانی که ازان زهرخند و کنایه و طعنه می ریزد!

هدایت رفت همراه بیخبری ، شاید نمی دانست که چندی پس از مرگ او ، دوباره عمامه دارانی عرب خو ، ایران را اشغال میکنند. این دجالان ، بچه های مدرسه را هرچند گاه ، یکباردر صف نگهمیدارند ؛ دانش آموزانی که اسم شان عباس و علی و ر قیه و ام کلثوم و .. باشد ، جایزه میدهند و سایر فرزندان ایران زمین را که اسم شان داریوش و رودابه و تهمینه است ، به شلاق شماتت و اهانت می بندند.

صادق ، با آفرینش داستان های « طلب آمرزش» « حاجی آقا» « داش آکل» و... نشان داد که زوایای روح جامعه ایران را می شناسد ، و نکو میشناسد ....

 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (٨)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست