از : بهمن پارسا
عنوان : با تشکّر ودرد!!!
ممنون از همه ی آنان که مرا به قلم کوفته اند، نقلی نیست.آنکه خربزه خورده ،لرزش را هم پذیرفته. وامّا درد، همسر من اردلان است!چهل سال است که این بانو همسر من است و از اردلان های سقّز! اینکه خانم لیلی تی تیش مامانی ِ اردلان منکر ووجود من شده اند،مرا یاد ریزه کلوخ شبلی انداخت، که در بین آنهم سنگ درشت منصور را به درد آورد. باتشکر مجدد، مکرر کنم خانم ها آقایان هدایت عرب ستیز نبود. مهر شما مسری باد.
٣۷۰۷۵ - تاریخ انتشار : ٣۰ فروردين ۱٣۹۰
|
از : جلال دشتیانی
عنوان : نقل قول بیشتر از یک محقق سرشناس
برای معلومات بیشتر جناب پارسا که هنوز آثار هدایت را به درستی نخوانده اند ، عینا دو پاراگراف از مقاله محققانه یک فرهنگی سرشناس ، نقل قول میشود :
« حال باید از خود پرسید که از نظر هدایت، راه اصلاح نژادی چیست و نژاد برتر ایرانی ـ رومی چگونه میتواند خود را از دست نژاد پست عرب ـ یهودی نجات دهد؟ در اینجا سخن از پالایش خونی است و نه پالودگی فرهنگی یا حتی ملی. علت تباهی ناشی از آمیزش نژادی است. (صفحه ی ۹۵) این نسل نیمه ایرانی ـ نیمه عرب است که در همه جا پاکیزگی ایرانی را از میان برده و باعث سلطه ی عرب و اسلام شده است. (صفحه ی ۱۱) حتی اگر یک فرد از جانب یکی از والدین خود تباری مسلمان داشته باشد رذالت عرب را پیدا کرده است. (صفحه ی ۱۱۶) به جز علی پسر ربن و سیمرو، دو نمونه ی دیگر این نسل دو رگه، یکی کوهیار برادر مازیار است که به برادر خود خیانت می کند و دیگری حسن بن حسین سرگروه قشون عبدالله بن طاهر. مازیار دلیل خیانت پیشگی برادر خود را در آن می داند که مادر او کنیزی عرب بوده است. (صفحه ی ۱۱۲) و همچنین او در اثر آمیزش با عرب ها (صفحه ی ۱۱۱) و همدستی با جهودان (صفحه ی ۱۱۳) فاسد شده است. حسن بن حسین نیز از یک آمیزه ی عرب ـ ایرانی می باشد، اما در برابر آلودگی خونی فقط یک راه حل وجود دارد: تصفیه ی خونی. نویسنده آشکارا می گوید که پالایش خونی تنها از راه ریختن خون میسر است. (صفحه ی ۱۳۰) سرمشق مازیار در این راه پدربزرگ او ونداد هرمز است که در زمان اسپهبدی وی حتی زنان ایرانی که شوهران عرب داشتند به فرمان او آنها را به دست خود تسلیم کردند و به چوبه های دار فرستادند. (صفحه ی ۹۶) آیا این داستان آشنا نیست و ما را به یاد سیاست هیتلر علیه یهودیان اروپا نمی اندازد. به هر حال هدایت این کتاب را وقتی نوشته که در آلمان، سیاست یهودی کشی آغاز شده بوده است.
البته هدایت در کنار آرمان هیتلری “برتری نژادی” خود، نسبت به دوران مازیار از دو دیدگاه برتری فرهنگی و ملی نیز استفاده می کند. به عنوان مثال او دین زردشتی را “دین سفید” و دین سامی را “دین سیاه” می خواند. (صفحه ی ۹۸) و سخن از “سیل مرگبار اسلام” (صفحه ی ۹) و “یاجوج ماجوج تازی” (صفحهی ۱۱) می زند. اعراب و مسلمانان دشمن صنعت و تمدن هستند.(صفحه ی ۱۱۸) مسلمانان حتی ساختمان مساجد خود را از ایرانیان تقلید کرده اند. دین آنها پر از موهومات است. عرب پست و پابرهنه است. (صفحه ی ۱۳۰) پوشاک آنها، چپی اگال، یک توبره ی اختراعی ست برگرفته از توبره ی چارپایان. (صفحه ی ۱۱۰) اگر آنها ایران ساسانی را شکست می دهند نه به خاطر مهارت های جنگی یا دلبستگی مردم به وعده های برابری خواهانه ی آنان است، بلکه ناشی از مکر و توطئه دینی آنها می باشد. (صفحه ی ۱۱ و ۱۰۸) با وجود نیرنگ کاری، آنها کم هوش و احمق هستند. (صفحه ی ۱۲۳) در بیرحمی همتا ندارند و کارشان تنها بریدن دست و پا و شکنجه است. (صفحه ی ۱۰۶ و ۱۳۱) شکمو و شهوتران هستند: ناتیس رومی در ظرف سه روز که در زندان بوده در اثر گرسنگی می میرد، ولی موسی بن هریش که در اثر همخوابگی با زن خلیفه به زندان افتاده است پس از سه ماه گردنش چنان کلفت میشود که نمیتوان با تبر زد. (صفحه ی ۱۲۳) و با وجود این، عرب ها مارخواران اهریمن نژاد (صفحه ی ۱۰)، موشخوار (صفحه ی ۱۰۰)، سوسمارخوار، شترچران (صفحه ی ۹۸) و گداگشنه (صفحه ی ۱۰۵) معرفی می شوند. آنها ریاکار و دین باز هستند. چنانکه حسن بن حسین پنهان از چشم همکارانش با مازیار شراب می نوشد. (صفحه ی ۱۱۵) بدین ترتیب اعراب، یهودیان و مسلمانان از هرگونه خصلت انسانی تهی می شوند و به صورت شیاطینی درمی آیند که کشتن و انهدام قومی آنها برای پیروان برتری نژادی آسان می گردد.
« صادق هدایت و برتری نژادی ــ مجید نفیسی ، شهروند)
٣۷۰۷۱ - تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱٣۹۰
|
از : هوشنگ
عنوان : آقای پارسا، اندکی انصاف خوب است!
آقای پارسا !شما می انگارید با کودکان دبستانی طرفید که با سماجت و جسارتی غریب ، برای صادق هدایت، شناسنامه ای جدید و بیوگرافی جعلی درست می کنید !
هدایت ، میگوید : من از خدایی که بایستی با او به زبان عربی، تکلم شود، متنفرم» ! هدایت حتا در، مازیار بر نژاد سامی تاخته است ، اما شاید به برتری نژاد ایرانی بر نژاد سامی( حد اقل در مرحله پایان عمر) معتقد نبود؛ اما نفرت ناکرانمندش در برابر قبیله عرب و مذهبی که تازیان بر ما تحمیل کردند ، تزلزل ناپذیر باقی ماند! شما ، بدون « مستندات» سخن میگویید و شیفته ی سیل ویرانگری هستید که از خود خواهی و کمبود مطالعه و مقایسه ، آب میخورد!
وقتی احمدی نژاد در سازمان ملل میگوید: ایها الناس، ایران ، تنها کشوری است که حقوق بشر در آن رعایت میشود، خوب، همه شمشیر شانرا غلاف میکنند و عصبانی نمیشوند، زیرا « دروغ بزرگ» ، جواب ندارد!
شما هم ، لطفا ، به دروغ های بزرگ در برابر مستندات تاریخ معاصر ، توسل نجویید ؛ زیرا همه از دست و زبان تان، فراری میشوند و خود تنها میمانید!
٣۷۰۶۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱٣۹۰
|
از : لیلی اردلان
عنوان : از زیر روبنده ، حرف قلمبه گفتن ، آسان است!
به نام بهمن پارسا ، در لیست نویسندگان یا شاعران اخبار روز، شخص مشخصی ( با گوشت و استخوان !) وجود ندارد؛ جواب « باد هوا » را دادن ، ضیاع وقت است ، زیر نقاب ، هر عجوزه ای ، الیزابت تایلر است !
٣۷۰۵٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱٣۹۰
|
از : دانشفر
عنوان : نوشته جناب پارسا ، همسویی با رژیم ولایی است!
راستش اغلب خوانندگان آثار ادبی و غیر ادبی، در صدد آن نیستند که درجه « علمیت» و « تحقیقیت» اثار مندرج در سایت های انتر نتی را دریابند؛ ما مینگریم که آیا نوشته به سود جنبش دموکراسی و خیزش مردمی ایران است یا به منفعت رژیم ولایی!
ما همه چیز را از نظر ژورنالیزم و اثرات فوری و روانی آن بر مبنای روانشاختی اجتماعی، سبک و سنگین میکنیم . با این مقدمه میخواهم بگویم که مطلب دکتر پژمان ، در شرایط کنونی به سود و منفعت جنبش مردمی است و نظر جناب پارسا ، به سود رژیم رجاله گان و دولت احمدی نژاد است!
مقاله پژمان ، تهییج کننده است و با صراحت ، ضدیت با نظام حاکم است اما نوشته پارسا، نان به نرخ روز خوردن و هماغوشی با « منتظران امام مهدی » است که تا ایشان نیاید، هیچ فرجی رخ نمی دهد!
٣۷۰۵۷ - تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱٣۹۰
|
از : رادمنش
عنوان : جناب پارسا از کدام هدایت سخن میگویید؟
جناب پارسا ، شما از کدام هدایت میگویید؟
یعنی میفرمایید ، هدایت از سر تفنن گاه به اعراب عزیز(!)
حمله کرده یا میفرمایید این آثار بازمانده ، مال هدایت نیست، یا در آخر عمر ، رفته شاه عبدالعظیم و آب استغفار بر سر وکله اش ریخته !
شما گاه گاه ، خاک به زبانم ، نسنجیده ، ناگهان تهاجم فرهنگی (!) میفرمایید !
٣۷۰۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱٣۹۰
|
از : جلال دشتیانی
عنوان : حق با دکتر پژمان است
اگر هدایت یک عرب ستیز ( اشغال ستیز) نیست؛ پس این « توپ مرواری و چندین مقال دیگر، چه میگوید؟
پس این درام تاریخی مازیار چیست. همین اکنون مجید نفیسی یا دداشتی تحت اسم « هدایت و برتری نژادی : سامی ستیزی در درامه مازیار نگاشته و در شهروند درج کرده ، در یک گوشه آن میخوانیم :
از آنجا که نمایشنامه براساس مبارزه ی مازیار علیه خلیفه عباسی نوشته شده در نظر اول این طور می نماید که دشمن همان قوم عرب و دین اسلام است، ولی هر چه در خواندن کتاب پیشتر می رویم بیشتر متوجه می شویم که از نظر هدایت “جهودان” همانقدر در تباه کردن نژاد ایرانی شریک هستند که عربها. این درست که در بسیاری جاها صحبت از تصفیه ی “کثافت عرب” (مثلا صفحه ۱۲۲) می کند، ولی در برخی موارد از جمله صفحات ۱۱ و ۱۲۴ آشکارا سخن از “کثافت های سامی” می رود. حتی در یادداشت های آخر کتاب گفته می شود که نویسنده ی “تاریخ طبری” از زبان مازیار همه جا به “مسلمانان” لقب “جهودان” داده است. (صفحه ی ۱۳۸) باور کردن این مسئله در فضای سیاسی امروز که درگیری های بین اسرائیل و فلسطین، اختلاف میان اسلام و یهودیت را برجسته کرده، دشوار می نماید. ولی اگر به شرایط بین سال های دو جنگ جهانی که کتاب “مازیار” در آن نوشته شده برگردیم درک مسئله بسیار ساده می شود. از نظر نژادی، عرب و یهود هر دو از نژاد سامی هستند. (صفحه ی ۱۲۵) بنابر این طبیعی است هدایت که بازگشت به ایران باستان را یک آرمان مقدس می شمرد، میان سیاست قوم کشی هیتلر علیه یهودیان و مبارزه ی ایران پرستان افراطی علیه نفوذ عنصر عرب پیوند ببیند.»
آقای پارسا ! شما نان را به روز روز می خورید یا دکتر پژمان و نفیسی و دیگران ؟
کم لطفی هم حدی دارد .با کمال احترام.
٣۷۰۵۲ - تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱٣۹۰
|
از : بهمن پارسا
عنوان : کج روی !
هدایت و بوف کور مبنای گزارشی ظاهرا تحقیقی و صد البته تکراری و نادلپذیر قرار گرفته تا در هر لحظه به شیوه یی اگر نه بیمار گونه، اما ضد نژادی، به عرب واعراب حمله شود.با کمال تاسف حکومت احمق اسلامی شرایطی فراهم آورده تا بازار کالای عرب ستیزی گرم باشد، و همه روزه ایران دوستان جدیدی بر شمار ایران دوستان قدیم افزوده گردد. دوست داشتن وطن به خودی خود امری است ستوده ، اما وطن دوستی را دستمایه ی توجیه حماقتهای خویش به حساب خباثت های دیگران قرار دادن، سخت ناستوده و ناروا است.
هدایت هرگز به شیوه یی که مدعیان هدایت شناسی باور دارند عرب ستیز نیست، وی منتقد جدی و اصولی فرهنگ مرده پروری و دروغ و دغل است. سگ ولگرد، سه قره خون،داش آکل و ... مبین و موید این مدعا هستند.
آنچه ما از آن به ایران یاد میکنیم در برهه های مختلف در قبال هجوم بیگانگان واکنشی سخیف و شرمسارانه داشته و این واکنش ملی و ملت نبوده بلکه عادت نان به نرخ روزی خوری زعمای قوم بوده و کفاره اش را مردم پس داده اند. مراجعه کنید به چکونگی ورود لشگر مغول به خوارزم"ایران" و استقبال حکام شهر از آنان و بر خورد خودویا امیران وسرداران چنگیز با این قبیل مردم. اینجاست که در میابیم خیانت از کدام ناحیه است و خاین کیست.
مکرر کنم این فقط دکتر پژمان نیست که بر طبل جاهلیت عرب میکوبد، این وضعی است که حکومت اسلامی ایران باعث بروز آن است. وچون زور من ومای ِ ستمدیده! _با پوزش_ به خر نمیرسد ،تلافی را بر پالانش میبریم.
یاد هدایت بخیر باد، که حتما هست، ومن معتقدم وی با هیچ عربی سر ستیز و کینه نداشت،اما اینرا هم اعتقاد دارم از موذیگری های حقیرانه و نان به نرخ روز خوری بسیار بیزار بود. در خاتمه یکبار دیگر یاد آور میشوم، خوب است حماقتهای خویش را به حساب خباثت های دیگران حواله نکینم.
مهر شما مسری باد. با احترام ب.پارسا
٣۷۰۴۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱٣۹۰
|