سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

در محکومیت عرب ستیزی و سرکوب هموطنان عرب زبان


محمد صفوی


• من بعنوان شاهدی که روز ۹ خرداد ۱۳۵۸ "چهار شنبه سیاه" شاهد کشتار بیرحمانه مردم عرب زبان محمره (خرمشهر) بوده ام و هنوز صحنه های کشتار مرگ آن عزیزان را به یاد میاورم و از نزدیک شاهد اجساد جوانان و مردم عرب در بیمارستان مهر خرمشهر و یا بیمارستان آرین آبادان بودم سطور زیر را مینویسم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱ ارديبهشت ۱٣۹۰ -  ۲۱ آوريل ۲۰۱۱


حوادث خونین روزهای اخیر در شهرها و روستاهای مردم عرب زبان احواز (به عربی) که منجر به کشته و مجروح شدن زنان و مردان دلیر و آزادیخواه عرب شده است ادامه ٣۲ سال سرکوب سیتماتیک رژیم جمهوری اسلامی و پیش از آن رژیم پهلوی است. به انگیزه حوادث خونبار اخیر به عنوان یک شاهد نگاهی کوتاه به تاریخ اولین سرکوب مردم عرب ایران درخرداد ۱٣۵٨ میکنم. طی سالهای گذشته هر گاه که مردم عرب زبان خوزستان (یا عربستان، که واژه ای فارسی است) برای احقاق حقوق اولیه خود و یا برای احیا هویت سرکوب شده ملی و برای پاسداری از فرهنگ و ادبیات و زبان و مطالبات صنفی و سیاسی خود بصورت مسالمت آمیز به میدان آمده اند هم توسط رژیمهای حاکم بطور و حشیانه سرکوب شده اند و هم توسط برخی "نظریه پردازان و روشنفکران" ایرانی که آثار و نوشته های نژادپرستانه و عرب ستیزانه ای خلق کرده اند، زمینه تحقیر و سرکوبها و تبعیض های گسترده تری فراهم شده است.
من بعنوان شاهدی که روز ۹ خرداد ۱٣۵٨ "چهار شنبه سیاه" شاهد کشتار بیرحمانه مردم عرب زبان محمره (خرمشهر) بوده ام و هنوز صحنه های کشتار مرگ آن عزیزان را به یاد میاورم و از نزدیک شاهد اجساد جوانان و مردم عرب در بیمارستان مهر خرمشهر و یا بیمارستان آرین آبادان بودم سطور زیر را مینویسم تا نسل جوانتر کشور ما بداند که رژیم جمهوری اسلامی از ابتدا تا به امروز فعالانه در کشتار مردم عرب زبان کشور ما و عرب ستیزی شرکت داشته است و امروز لازم است که همه ما متحدانه علیه این انسان کشی در ایران بپاخیزیم و اجازه ندهیم هیچکس به خاطر ملیت متفاوت و یا رنگ و نژاد و عقیده سیاسی و جنسیت و زبان و فرهنگ متقاوت در کشور ما توسط رژیم قربانی شود.
از سوی دیگر می بایست همه ما فریاد اعتراض خود را علیه کسانی یا "روشنفکرانی" که کارشان تولید ادبیات و گفتمان تنقر برانگیز علیه "دیگری" است و زمینه ساز خشونت و سرکوب میشود، نیز رساتر کنیم.

در سال ۱٣۵۴ که در سایت ساختمان سازی پتروشیمی ایران ژاپن در کنار رودخانه جراحی با کارگران عرب زبان ساکنین روستاهای مخروبه اطراف بندر معشور (ماهشهر) کار می کردم برای نخستین باربود که از نزدیک با تبعیض و ستم ملی و طبقاتی گسترده علیه مردم عرب زبان ایران آشنا شدم. پس از انقلاب ۱٣۵۷ از کارگران عرب زبانی که در سندیکای پروژه ای آبادان شعار "سندیکا عِزنه هیبت نه – سندیکا صوت الحریه" (سندیکا عزت و شرف من است، سندیکا صدای آزادی است) سر می دادند فرصتی بود که بیشتر با رنج تاریخی و رفتارهای تحقیر امیز و تبعیض گونه ای که با آنها شده بود آشنا شوم. براستی حیرت انگیز و شوک آور بود که شما شاهد فقر مطلق و تبعیض گسترده و سرکوب مداوم مردمی باشید که بر روی بیش از ٨۰ درصد از ثروت ایران زندگی می کنند ولی از ابتدایی ترین حقوق و ابتدایی ترین امکانات زندگی بی بهره بوده اند. انقلاب ۱٣۵۷ و سرنگونی رژیم شاه این امید را بوجود آورد که در پرتو انقلاب، مردم ایران و ملیت های مختلفی که در چهارچوب جغرافیای ایران زندگی میکنند بتوانند برای بهبود شرایط زندگی و کار خود پیگیر مطالبات خود باشند و هویت و فرهنگ و ادبیات ملی خود را که سالها از جانب حکومتیان و قدرتمندان مرکزنشین پایمال شده بود را بدست بیاورند. در خرمشهر(محمره) پس از سالها سرکوب روشنفکران عرب اقدام به کانون فرهنگی خلق عرب کردند تا بتوانند در محیطی مسالمت آمیز کارهای فرهنگی و ادبی و سیاسی و ملی مردم خود را دوباره احیا کنند. از سوی دیگر در همان زمان هیاتی تحت نام "هییت نماینده گان خلق عرب مسلمان ایران" از جانب روحانی مورد احترام "شیخ شبیر خاقانی" به تهران اعزام شدند و با شیوه ای متمدنانه خواسته عادلانه مردم عرب زبان را که شامل ۱۲ بند بود به   مسولان حکومتی و شخص خمینی تقدیم کردند. مفاد آن بیانیه به قرار زیر بود.

تاریخ ۲/٣/۱٣۵٨       ۱ جمادی الثانی ۱٣۹۹ قمری
نخست وزیر محترم آقای مهندس مهدی بازرگان
هیئت نمایندگی خلق عرب مسلمان ایران خواسته هائی را که همه طبقات خلق عرب در تظاهرات و راه پیمائی عظیم خود در شهرها و روستاها آنها را تایید نموده به هیئت دولت تقدیم مینماید. این خواسته ها مورد تایید حضرت آیت آلله العظمی شیخ محمد طاهر آل شبیر خااقانی نیز واقع شده و شامل حقوق مشروع خلق عرب ایران و حق داشتن خود مختاری در محدوده جمهوری اسلامی با حفظ تمامیت ارضی ایران میباشد. خلق ما تاِکید مینماید که امور مربوط به ارتش در دفاع از مرزهای کشور، برنامه های اقتصادی درازمدت، سیاست خارجی، پول و عقد قراردادهای بین المللی از وظایف و اختیارات حکومت مرکزی است. خلق ما هرگونه توطئه، تجزیه طلبی و جدائی خواهانه را در سراسر ایران محکوم مینماید. هم چنین امپریالیسم- صهیونیسم، نژاد پرستی و ارتجاع را محکوم کرده، از سیاست عدم تعهد پشتیبانی، پیمانها و قراردادهای استعماری را که به استقلال ملی ایران زیان برساند مردود میشمارد.
خلق ما منطقه ای از خوزستان را که نام تاریخی آن عربستان میباشد و از نظر جغرافیائی در برگیرنده خلق ماست بعنوان منطقه خودمختار میشناسد. اساسی ترین خواسته های خلق عرب ایران بشرح زیر است.
۱- اعتراف به ملیت خلق عرب ایران و درج آن در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.
۲- تشکیل مجلس محلی در منطقه خود مختار که مسئولیت قانونگذاری محلی و نظارت بر اجرای قوانین را دارا باشد، و مشارکت خلق عرب ایران در مجلس موسسان و مجلس شورایملی ونیز مشارکت در هیئت وزیران (دولت مرکزی) بنسبت جمعیت آن.
٣- تشکیل دادگاه های عربی جهت مشکلات خلق عرب ایران مطابق با قوانین جمهوری اسلامی.
۴- زبان عربی زبان رسمی منطقه خودمختار باشد با تاًکید باینکه زبان فارسی زبان رسمی سراسر ایران است.
۵- آموزش زبان عربی در مدارس ابتدائی و نیز آموزش زبان فارسی در منطقه خودمختار محفوظ خواهد بود.
۶- تاًسیس دانشگاه به زبان عربی در منطقه که پاسخگوی نیازهای خلق عرب ایران باشد. ایجاد مدارس و آموزشگاه ها در تمام شهرها و روستاها و نیز توجه لازم برای استفاده از بورسهای خارج از کشور جهت اعزام جوانان خلق عرب ایران.
۷- آزادی بیان، انتشار و چاپ کتاب و روزنامه و ایجاد برنامه های رادیوئی و تلوزیونی بزبان عربی و مستقل از برنامه شبکه سرتاسری. در این زمینه وجود سانسور بهر شکل و صورت مردود است.
٨- اولویت استخدام در بخش دولتی و خصوصی با خلق عرب ایران، در مرحله بعد با دیگر اقلیتهای ملی متولد و ساکن در منطقه خود مختار میباشد.
۹- تخصیص مقدار کافی از درآمد نفت برای آبادانی منطقه و شکوفائی صنعت و کشاورزی آن.
۱۰- نامگذاری شهرها و روستاها، محله ها و خود منطقه بنامهای تاریخی عربی آنها که رژیم فاشیستی پهلوی آنها را تغیر داده است.
۱۱- شرکت فرزندان خلق عرب در ارتش و نیروهای انتظامی محلی در چهارچوب منطقه خود مختار و امکان
ارتقاء آنان بمناصب و مقامهای عالی نظامی که از دستیبابی به آنها محروم بوده اند.
۱۲- تجدید نظر در تقسیم اراضی دهقانان طبق قوانین جمهوری اسلامی، با رعایت اصل زمین ار آن کسی است که آنرا میکارد.
در خاتمه از دولت آقای بازرگان انتظار داریم که در رابطه با حل مسائل خلق عرب ایران از مذاکره و سازش با عناصر مرتجع و فرصت طلب خود داری نماید.
هیئت نمایندگان خلق عرب مسلمان ایران

چند روزی از تقدیم این خواسته ها نگذشته بود که رژیم بجای رسیدگی به مطالبات عادلانه مردم عرب ایران، مرکز فرهنگی خلق عرب را مرکز فساد و تجزیه طلبی اعلام کرد و دستور سرکوب از مرکز صادر شد. و تحت هدایت تیمسار مدنی استاندار وقت خوزستان حمله نظامی و کشتار آغاز شد. پاسداران نقاب پوش که عکس خمینی بر روی آن حک شده بود به کمک تکاوران نیروی دریایی ابتدا ساختان کانون فرهنگی خلق عرب را به گلوله بستند و سپس محافظان ایت اله شیخ شبیر خاقانی و جوانان عرب را در هرجا مورد هدف سلاح های سنگین خود قرار دادند و سرانجام بعد از چند روز درگیری خونین ده ها تن از مردم عرب زبان جان خود را از دست دادند. درگیری های خونین آن روز در خوزستان زنگ خطری بود برای سرکوب همه مردم ایران به همین خاطر نویسنده بزرگ ایران غلامحسین ساعدی و شکراله پاکنزاد از فعالین بزرگ سیاسی کشور ما، که خود اهل خوزستان بود برای ضبط وقایع خرمشهر به خوزستان آمدند. (دکتر غلامحسین ساعدی مجبور به ترک کشور شد و در تبعید دیده از جهان فرو بست و شکراله پاکنژاد توسط رژیم جمهوری اسلامی اعدام شد.)
دکتر غلامحسین ساعدی در ارتباط با درگیری های آن روز مینویسد:
"درگیری و خونریزی در خوزستان همزمان با برپاخاستن مردم کردستان، داستانی بود بسیار جدی. در گیر و سرکوب مردم کردستان، اعراب خوزستانی را به بهانه داشتن کانون فرهنگی متهم به تجزیه طلبی می کنند. قرار بر این شد که هییتی عازم خوزستان شوند و به رای العین ببینند که در خرمشهر چه می گذرد. این همزمان بود با حضور تیمسار مدنی به عنوان استاندار خوزستان. غرض از این سفر بیشتر این بود که آیا می شود جلوی کشت و کشتار یک مشت هموطن فلک زده و فقیر را که همه نوع ستم بر آنها رفته است گرفت یا نه. خرمشهر زنگ خطری بود از سرکوبی بی امان، رژیم تازه پا گرفته جمهوری اسلامی در برابر ملیت های مختلف ایران... به خوزستان رفتیم و روز بعد در خرمشهر بودیم. در دروازه شهر همه را می گشتند حزب الهی ها همه نقاب به صورت درست مثل اشباح فیلم های کارتون زن و مردم ما را می گشتند... شکراله گفت باید برویم محله عرب نشین یعنی ان طرف کارون. رضایت داده شد و عصر راهی آن خرابات آباد یا آبادی خراب شدیم که در و دیوارش همه از باران گلوله ها مشبک شده بود جا به جا رشته های دلمه خون این گوشه و آن گوشه. وارد مسجد شدیم محل تحصن یک مشت ایرانی بود که به زبان محلی خود حرف می زدند. جاشوها، بلم رانها، موزرها رانندگان تاکسی و عمله جات بیکار، کاسب های دوره گرد دست خالی همه دشداشه های ژنده و پاره بر تن ها و همه آغشته به خشم و عصیان... بعد به دیدار زخمی ها رفتیم در یک بیمارستان درب و داغون همه نالان و خونین مالیده، لمیده بر ملافه های خونین سی و چند نفر بودند...(۱)
چند روز بعد از این کشتار، داغداران شامل مادران، پدرها، مادربزرگها و پدر بزرگها و خویشاوندان قربانیان، سیاه پوشان به همراه مردم خشمگین خرمشهر در اعتراص به کشتارها خواهان رسیدگی به این جنایت خونین بودند و مردم از ته دل فریاد میزدنند "یسقط مدنی" (مرگ بر "مدنی")
برای من که آنجا شاهد بودم، تصویری از "جویدر" کارگر کارخانه شیر پاستوریزه حفار شرقی آبادان را به یاد میاورم که معترضانه میخواند:
"وحنه علینه المثال ولل یحبنه الخیر اله اگلاید ذهب وحنه عندالرجال ترگص علی مشانگ من اجل عزت شعب"
"ما نمونه هستیم و آنکس که خوبی ما را می خواهد، همچون گردنبندی طلا دوستش می داریم. ما مردمانی داریم که برای عزت مردم بر چوبه های دار رقصیدند...(۲)

۲۰ اپریل ۲۰۱۱

۱. دکتر غلامحسین ساعدی – کتاب آزادی دفتر دوم بهمن ۱٣۶۴ ص ۵۹۱
۲. به عاریه از داستان"کره در جیب"- صمد طاهری


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۹)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست