سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

یک نام گذاری بی قاعده ی دیگر


اردشیر الوندی


• برای حقوقدانی که اندیشه و اجرای «عدالت»، می بایست مفهومی فراشخصی داشته باشد، شایسته نیست که به هنگام بزرگداشت یکی از خیل آنان که حقشان بر باد رفته، همدردی خود را با کسی نشان دهد که اندیشه اش با اندیشه خود وی همخوان است و بر حق دیگران چشم بپوشد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲٣ خرداد ۱٣۹۰ -  ۱٣ ژوئن ۲۰۱۱


خانم شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل، از ایرانیان خواسته است که از این به بعد «پارک لاله» تهران را «پارک هاله» بنامند. ایشان علت این خواست را بی سرانجامی پرونده مرگ هاله سحابی، در کنار پرونده های دیگری از این دست دانسته است.
مهندس مهدی بازرگان، اولین نخست وزیر جمهوری اسلامی، که علی الاصول باید مورد تأیید خانم عبادی هم باشد، در ماه های اول سال ۱٣۵٨، هنگامی که مسئله تغییر نام «بنیاد پهلوی» به «بنیاد مستضعفان» طرح شد، در یکی از صحبت هایش که از تلویزیون هم پخش می شد، گفت: اگر از طرف بنیاد پهلوی کار درست یا نادرستی در طول حیاتش صورت گرفته، پس خیرش یا بدیش به بانی آن برمی گردد. ما که هیچ نقشی در بنیان گذاری این سازمان نداشته ایم، نمی توانیم اسم آن را عوض کنیم (نقل به معنی از حافظه). اما هیاهوهای نیروهای حزب الله و رهبرشان و همین طور «شور انقلابی» مردم که در نهایت غلیان بود، کار خود را کرد و نام «بنیاد مستضعفان» هم، مثل بسیاری چیزهای دیگر، به ملت حقنه شد.
حالا، گرچه به شکلی دیگر، باز هم همان صحبت درگرفته است، همان آش و همان کاسه.
پیش از هر سخنی باید یادآوری کرد که نام «پارک لاله»، ملاخورشده ی نام «پارک فرح» است. بعد هم، خانم عبادی به عنوان یک حقوقدان، نباید از خاطر برده باشند که پارک فرح یا لاله، تا سال ۱٣۶۰، مرکز هواداران جوان نیروهای چپ، دمکرات، ملّی، مسلمان، چپ- مسلمان، و در یک کلام، اپوزیسیون جمهوری اسلامیِ «نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیادِ» آیت الله خمینی بود. غیر از عرضه ی نشریات و کتاب، هر گوشه و هر نیمکت این پارک، محلی برای بحث و تبادل نظر این نیروها با یکدیگر بود.
پس از خرداد ۱٣۶۰، و در زمان بگیر و ببند و زندان و شکنجه و اعدام های هرروزه، پاک فرح یا لاله هم دیگر نه محل ارائه روزنامه و کتاب، و مرکز بحث و تبادل نظر، که محل بزرگ و عمده ای برای هجوم نیروهای سرکوبگر سپاه و کمیته ها شد. زیرا آن جا هم، مثل همه جای ایران، به خون کشیده شده بود. حالا جای سرهای برافراشته و صداهای پرشور و چشمان پرامید را سرهای فروافتاده و نگاه-های ترس خورده ای گرفته بود که به همه کس مشکوک بودند و زیرچشمی همه را می پاییدند.
هنوز مردم تهران، آن روزها را از یاد نبرده اند و به حق هنوز بسیار زود است از خاطر ببرند که روزها و شب ها، با هجوم گشت ماشین های ثارالله و جندالله و پیکان های سفیدِ شکارچیانی که می رفتند با خوش خدمتی، «سربازان» وزارت جهنمی اطلاعات جمهوری اسلامی در سال های بعد باشند، چه تعدادی از جوانان، از دختر و پسر، که جایی، برای پناه بردن و پنهان شدن نداشتند و به پارک ها، و از جمله به پاک فرخ یا لاله پناه می بردند، دستگیر می شدند، روی سرهایشان گونی کشیده می شد و با لگد به درون تویوتاهای کرم رنگ یا پیکان های سفید هل داده می شدند. دختران و پسرانی که از بسیاری شان، دیگر هیچگاه خبری نشد.
سرکار خانم عبادی به خوبی می دانند که تک تک درخت های پارک فرح یا لاله، شاهدان ساکت دستگیرشدگان و ربوده شدگان سال های شصت به بعد هستند. اما چگونه است که از آن همه دختران و پسران تیرباران شده یا حلق آویزشده ای که نامشان هر روز در روزنامه ها چاپ می شد و بر زبان گویندگان رادیو و تلویزیون می آمد، نباید نام یکی شان بر این پارک گذاشته شود و تنها نام هاله سحابی به ذهن ایشان رسیده، که دست بر قضا، هیچ پیوندی هم با پارک فرح یا لاله ندارد؟
نام شریف عزت الله سحابی، که انسانی آزادیخواه بود، و یک عمر، بهایی سنگین بر سر این آزادیخواهی پرداخت، در خاطره ی جمعی مردم ایران، چون نام دیگرانی مانند او خواهد ماند. یاد به خون تپیدن دختر بیگناه او هاله سحابی را هم، که تنها جرمش دختر سحابی بودن بود، مردم ایران در یادهای اندوهگین خود، در کنار یادهای دیگر نگاه خواهند داشت و در روزگاری که دور نیست، پاس حرمتشان را به بهترین شکلی که خود می دانند، خواهند داشت.
اما، برای حقوقدانی که اندیشه و اجرای «عدالت»، می بایست مفهومی فراشخصی داشته باشد، شایسته نیست که به هنگام بزرگداشت یکی از خیل آنان که حقشان بر باد رفته، همدردی خود را با کسی نشان دهد که اندیشه اش با اندیشه خود وی همخوان است و بر حق دیگران چشم بپوشد.
خانم عبادی، شما که خود می گویید ما نباید این پرونده ها را به فراموشی بسپاریم، چگونه است که نام بی شمارانی را که از همین پارک فرح یا لاله به کشتارگاه رفتند فراموش می کنید، یا چنان با آنان رفتار می کنید که هیچ تفاوتی با فراموشی ندارد؟ نام کشته شدگان آن سال ها، نه یک و دو و ده، که صدها و صدها را، اینک می توانید در انبوه خاطرات زندانیان آن سال ها در خارج از کشور بیابید تا دیگر نتوان به هیچ بهانه ای، با عنوان گمنامان از کنارشان گذشت.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست