وتوی رهبر ایران علیه کشور فلسطین
یوسف عزیزی بنی طرف
•
رهبر ایران با مخالفت با طرح قبول عضویت فلسطین به سازمان ملل (طبق مرزهای ۱۹۶۷) می خواهد این فرصت را نیز از آنان بگیرد. وی در مخالفت خود با این طرح در کنار اسراییل و ایالات متحد آمریکا قرار می گیرد که شمشیر حق وتو را بر سر فلسطینی ها بلند کرده است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱۵ مهر ۱٣۹۰ -
۷ اکتبر ۲۰۱۱
تراژدی ملت فلسطین شصت سال واندی است که وجدان بشری را به درد آورده. تاثیر این تراژدی به دلایل تاریخی، جغرافیایی، دینی و فرهنگی بر مردمان ایران بیشتر بوده است.
اسراییل در سال ۱۹۴٨ در سرزمین تاریخی فلسطین تاسیس شد. دکتر مصدق در دوران نخست وزیری خود این کشور را به رسمیت نشناخت، اما شاه پس از سقوط مصدق، اسراییل را به طور "دوفاکتو" به رسمیت شناخت. با تحکیم دیکتاتوری شاه، روابط ایران واسراییل در همه زمینه ها گسترش یافت. ارتشبد فردوست در خاطرات خود از نقش سازمان موساد اسراییل علیه جنبش های ایرانی مخالف شاه – واز جمله جنبش مردم عرب اهواز – سخن گفته است. این جنبش ها، بر عکس حکومت ها، با سازمان آزادی بخش فلسطین روابط نزدیک داشتند. پس از انقلاب بهمن ۵۷، رژیم اقتدارگرا وانحصار طلب اسلامی کوشید تا در پیوند با مساله فلسطین هم انحصاری عمل کند. لذا در مناسبت های مختلف، مانع حمایت دیگر نیروهای چپ، دموکرات و گروه های اسلامی غیر همفکر خود از حقوق مردم فلسطین شد. در کنفرانس اخیر تهران، کار به جایی رسید که نه محتشمی مبتکر اولیه برگزاری این کنفرانس را دعوت کرده بودند، نه خاتمی ونه حتا رفسنجانی را. این اقدام رژیم، نشانگر انزوای حاکمان تهران است که به خودی خود مساله فلسطین را نیز در میان افکار عمومی مردم ایران به انزوا کشانده است واین همان چیزی است که اسراییل آرزو می کند.
در سال ۱٣۷۰ شمسی همزمان با برگزاری کنفرانس صلح مادرید، نخستین کنفرانس حمایت از انتفاضه مردم فلسطین به ابتکار مجلس شورای اسلامی در تهران برگزار شد. دومین کنفرانس در اردیبهشت ٨۵ برگزار گردید. من در این دو کنفرانس به عنوان روزنامه نگار شرکت داشتم. در کنفرانس اول و دوم نمایندگانی از جنبش فتح، جبهه خلق برای آزادی فلسطین و جبهه دموکراتیک فلسطین حضور داشتند. مثلا در کنفرانس دوم، نایف حواتمه دبیرکل جبهه دموکراتیک و لیلا خالد، چهره معروف فلسطینی شرکت داشتند. اما در کنفرانس پنجم که اخیرا برگزار شد جز حماس و جهاد اسلامی هیچ گروه دیگر فلسطینی حضور نداشت. نه جنبش الفتح بود و نه جبهه خلق و جبهه دموکراتیک. حتا برخی از نیروهای اسلامی کشورهای عربی مثل اخوان المسلمین اردن – که پیشتر در این نوع نشست ها شرکت می کردند – از پذیرش دعوت رژیم ایران به سبب پشتیبانی اش از بشار اسد خود داری کردند.
کنفرانس پنجم همزمان با درخواست محمود عباس رییس حکومت خودگردان فلسطین برای عضویت کامل فلسطین در سازمان ملل برگزار شد که در آن، آیت الله خامنه ای رهبر رژیم ایران مخالفت خودرا با تقسیم فلسطین اعلام کرد و خواهان همه پرسی از مسلمانان، مسیحیان و یهودیان برای تشکیل یک کشور واحد فلسطینی شد.
این ایده پیشتر نیز توسط روح الله خمینی و محمد خاتمی ارایه شده بود، اما در اصل متعلق به نیروهای چپ فلسطینی و دقیقا جبهه خلق برای آزادی فلسطین است و در اواخر دهه شصت میلادی مطرح گردید. سازمان آزادی بخش فلسطین در کنگره خود در سال ۱۹٨٨ در الجزایر، کشور مستقل فلسطین را اعلام کرد که می بایست بر اساس قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت در سرزمین های اشغال شده سال ۱۹۶۷ تاسیس شود. از آن پس همه نیروهای سازمان آزادی بخش فلسطین – و ازجمله جبهه خلق – مساله تاسیس کشور فلسطینی از
" نهر تا بحر" را کنار گذاشتند. واین البته پیامد تجربه طولانی و درونی خود گروه های فلسطینی بود.
علی خامنه ای چند بار در سخنان خود از اصل حق تعیین سرنوشت برای مردم فلسطین (تاریخی) سخن گفت که البته سخن برحقی است اما از زبان مستبدی بر می آید که کوچکترین اعتقادی به این اصل ندارد و گرنه آن را از مردمان ایران دریغ نمی کرد. چگونه است که وی تظاهرات ملیون ها تن از مردم تهران پس از انتخابات تقلب آمیز ریاست جمهوری را به خاک و خون می کشد و پشیزی برای اصرار مردم بر حق تعیین سرنوشت خویش قایل نیست؟ همو، در این روزها با کشتن و دستگیری صد ها تن از مردمان کردستان وآزربایجان، حق تعیین سرنوشت را از آنان گرفته است. ایشان با سرکوب مستمر مردم عرب اهواز بارها این حق را از این مردم دریغ کرده است. واساسا یکی از دلایلی سنگ اندازی حاکمیت جمهوری اسلامی بر سر راه حل مساله فلسطین، هراس از جایگزینی مساله مردم عرب در ایران به جای آن است.
لذا رژیمی که از رژیم استبدادی بشار اسد حمایت و مردمان ایران وآزادی های مشروعشان را سرکوب می کند نمی تواند منادی آزادی دیگر ملت ها باشد. همه کوشش های رژیم بنیادگرای ایران، بر آمدن جنبش های اسلامی رادیکال در منطقه است ونه رهایی و دموکراسی. الگوی مورد نظر خامنه ای، امارت اسلامی غزه است که حکومت توتالیتر حماس زمام امورش را در دست دارد.
او از " ملت های مقاوم مسلمان" سخن می گوید که مشخص نیست در کجای جهان قرار دارند. از اندونزی تا پاکستان و از ترکیه تا مصر با شیوه مطرح شده توسط رهبر ایران در باره فلسطین مخالف اند.
حتا در همین خیمه شب بازی تهران که نام حمایت از انتفاضه مردم فلسطین را یدک می کشید همه رهبران عرب و فلسطینی دعوت شده، به نوعی با دیدگاه علی خامنه ای مخالف بودند. این را در سخنان نبیه بری (رییس شیعی پارلمان لبنان)، جاسم الخرافی (رییس پارلمان کویت)، النجیفی رییس پارلمان عراق و حتا در اظهارات خالد مشعل – رهبر حماس - نیز می بینیم.
نقش ایران در مورد مساله فلسطین طی سه دهه گذشته، بهانه دیگری به غرب و رژیم اسراییل داده است تا در خواسته های خود سختگیری نمایند وایران را در دایره چالش های قرار دهند که برای حل مساله فلسطین باید از سر راه برداشته شوند. اظهارات پیشین احمدی نجاد و سخنان علی خامنه ای همواره بهانه لازم را به رژیم راستگرای اسراییل داده تا خودرا در عرصه جهانی نه به عنوان قاتل فلسطینیان بلکه به عنوان قربانی جا بزند.
طرح جنجال برانگیز واتوپیایی خامنه ای را باید در چارچوب تحولات منطقه، خیزش ملت های عرب و هماوردی با ترکیه بررسی کرد.
بی گمان عناد ویکدندگی رژیم اسراییل، چنین واکنش های عوام فریبانه را باعث می شود، یعنی تفریط اسراییل سبب افراط رژیم ایران شده است، آن هم به حساب ملتی که شصت و دو سال است رنج آوارگی و اشغالگری وخونریزی را تحمل کرده.
این افراط گری و نابخردی را ما در سال ۱۹۴۷ هم شاهد بودیم، وقتی که کشورهای عربی با تقسیم فلسطین تاریخی به دو کشور مخالفت کردند. در آن هنگام طبق قطعنامه ۱٨۱ شورای امنیت، حدود پنجاه درصد فلسطین تاریخی به کشور فلسطین اختصاص می یافت. فرصت از دست رفت و اکنون فلسطینیان بر سر ۲۲ در صد از سرزمین تاریخی فلسطین چانه می زنند و اسراییل با ساختن شهرک های یهودی نشین این بخش را هم پاره پاره کرده است. اکنون رهبر ایران با مخالفت با طرح قبول عضویت فلسطین به سازمان ملل (طبق مرزهای ۱۹۶۷) می خواهد این فرصت را نیز از آنان بگیرد. وی در مخالفت خود با این طرح در کنار اسراییل و ایالات متحد آمریکا قرار می گیرد که شمشیر حق وتو را بر سر فلسطینی ها بلند کرده است.
آن چه می تواند به فلسطینان کمک کند تا به آرزوی خود در تشکیل کشور فلسطین دست یابد، حمایت ملت ها و نظام های دموکراتیکی است که از انقلاب های کنونی جهان عرب سر بر خواهند آورد، نه رژیم های مستبدی چون ایران وسوریه.
|