نقشه ای جدی یا ترور ِ هالیوودیِ!
تهمورث کیانی
•
آیا قرار است "مجاهدین خلق" از لیست بیرون بیآید، یا سرانجام"سرِ مار" قطع شود؟! - نگاهی به "بازنده" و"برنده"های محتمل طرح ترور ِ سفیر عربستان سعودی!
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۵ مهر ۱٣۹۰ -
۱۷ اکتبر ۲۰۱۱
در زمانی که جنبش های دموکراتیک جهان عرب همه اذهان را در اروپا و آمریکای شمالی به خود مشغول داشته است، انتشار خبر "توطئه جمهوری اسلامی ایران" برای قتل سفیر عربستان سعودی همه را شگفت زده کرده است. شگفت تر آنکه در واکنش به این خبر، اغلب کارشناسان سیاسی و روزنامه نگاران غربی- اعم از برخی مشاوران سابق امنیت ملی ایالات متحده،برخی دیپلمات های اروپایی،روزنامه نگاران معتبر،و کارشناسان امنیتی و جاسوسی- که اغلب نظر مثبتی نیز نسبت به جمهوری اسلامی نداشته اند- دراعتبارآن ابراز تردید کرده اند.
بنابر اظهارات دادستان کل ایالات متحده،این کار از سوی "شاخه قدس" سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طراحی شده و قرار بوده است با همکاری برخی از قاچاقچیان مکزیکی به اجرا درآید. دست داشتن شاخه قدس سپاه بیشتر موجب شک و تردید شده است. بی شک سپاه قدس در دو دهه گذشته بازوی اجرایی جمهوری اسلامی برای به اجرا درآوردن بسیاری از سیاست هایش بوده است. شکست طرح تبدیل دولت عراق پس از صدام حسین به پایگاهی بر ضد ایران و آماده کردن زمینه های حمله نظامی بعدی به ایران از سوی ایالات متحده- که شواهدی بر جدی بودن آن در دوران اولیه جنگ عراق و دوره نخست دولت پرزیدنت جرج بوش موجود است- تقویت گروههای سیاسی متحد ایران درمنازعات سیاسی عراق- از جمله کردها-، دخالت در افغانستان با هدف جلوگیری از به قدرت رسیدن مجدد طالبان،و احیانأ تلاش همزمان برای آهسته کردن روند تثبیت اوضاع در آن کشور تا زمان حل و فصل اختلافات ایران و ایالات متحده، پدید آوردن،تقویت،و پشتیبانی حزب الله لبنان ازجمله مهمترین عملیات استراتژیک سپاه قدس بوده اند. در حوزه تاکتیکی،نیز،برخی گزارشات تأیید نشده-اما جدی- عملیات کوچکتری را در سالهای گذشته به سپاه قدس نسبت داده اند. از جمله، انفجار خبز در عربستان،ربودن ماهرانه آمریکائیان یا بریتانیایی ها در عراق یا لبنان،قتل یکی دو مأمور سری و مهم اسرائیلی ها در اروپا، در سالهای اخبر بیشتر مطرح شده اند. نکته مشترک همه این اقدامات استراتژیک و تاکتیکی- چه آنها که تأیید شده اند و چه آنها که هیچگاه رسمأ تأییده نشد ه اند - ،اما، ماهرانه بودن کم نظیر، وجود ارتباط تنگاتنگ و منطقی بین دستآورد آن عملیات و منافع سیاسی ایران به طور اعم و منافع سیاسی یک مقطع جمهوری اسالامی به طور خاص،پیچیدگی وسری بودن فوق العاده،و دقت فراوان در برنامه ریزی و اجرا بوده است. از جمله اقدامات استراتژیک،مثلأ،پیدایش حزب الله است؛سازمانی که به گفته بسیاری از محققین و کارشناسان خاورمیانه مهمترین و موثرترین پدیده دو دهه گذشته در خاورمیانه بوده و از آن به عنوان کارآمدترین و قوی ترین نیروی چریکی جهان مدرن نام می برند. همچنین،در عراق و افغانستان ایران منافع مهم سیاسی و استراتژیک دارد و نقش سپاه قدس در این کشور توجیه سیاسی و عقلایی داشته و بسیار موثر بوده است. در زمینه عملیات تاکتیکی،نیز،در مقاطعی ربودن آمریکائیان برای ایران دارای منافع کوتاه مدت- مثلأ اعمال فشار برآن کشور و استفاده از آن برای آزادی مقامات ایرانی ربوده شده از سوی ایالات متحده - درعراق- بوده و انتساب آنها به سپاه قدس زمینه منطقی داشته است. همچنین،قتل ماموران اسرائیلی اقدامات جاسوسی متقابلی است که در پاسخ اقدامات مشابه از سوی اسرائیلی ها صورت می گیرد. بنابراین،همه این اقدامات از منظر منافع سیاسی یک حکومت- مانند همه حکومت های دیگر- دارای توجیهات سیاسی قابل فهم بوده اند،اگر چه برخی از آنها می تواند مخالف قوانین بین المللی بوده، یا حتی ترور و آدمکشی، به حساب آیند. همچنانکه قتل فلسطینیان برجسته از سوی اسرائیل اگر چه برخلاف قوانین بین المللی است، اما دارای توجیه سیاسی و عقلایی از سوی دولت اسرائیل بوده و منتسب کردن آن به دولت اسرائیل قابل قبول می باشد.
نکته مهم،اما، این است که به گفته گری سیک،مشاور امنیت ملی سابق ایالات متحده، سپاه قدس- اگر هم طراح چنین عملیاتی بوده است- چنان کار را استادانه و سری انجام داده است که تا کنون به رغم همه اتهامات،دولت ایالات متحده یا سایرین نتوانسته اند مدرک قابل قبولی دایر بر دخالت آن سپاه در آن عملیات بدست آرند. به همین سبب، کارشناسان جاسوسی و عملیات وِیژه در ایالات متحده همواره سپاه قدس را در زمره یکی از معدود گروههای بسیار ورزیده سری دولتی در جهان -در رده تیم های ویژه ارتش ایالات متحده و تیم های کوماندویی اسرائیلی- طبقه بندی می کنند. طرح قتل سفیر سعودی،اما، فاقد همه این ویژگی ها است. برای ارزیابی بهتر،نظری کوتاه به واکنش برخی از کارشناسان در این باره مفید است:
رابرت بیر،از کارشناسان سابق امور خاورمیانه "سیا" و همکارمجله تایم،می گوید: "این داستان به شدت به نسخه های هالیوودی شباهت دارد. تمام جزئیات اعلام شده در این طرح در تضاد با مهارت بی نظیر ایران در طراحی و اجرای عملیات است. سپاه قدس از ضربه زدن به ایالات متحده،اسرائیل،و عربستان سعودی خوشحال خواهد شد،اما چرا چنین عملیات شلخته و سستی که با تمام سابقه عملیاتی آنها،که بیانگر حرفه ای گری مرگبار و بی نظیری است، در تضاد است.اگر چنین عملیاتی ارزشی برای ایران داشت - که در آن تردید جدی است- چرا آنها از نیروهای مومن و آزموده خود سود نجستند؟ نیروهای ویژه انگشت شماری با مهارت سپاه قدس در جهان است. آنها می دانند چکار می کنند. کسانی را به کار می گیرند که سالها آنها را آزموده و تعلیم داده اند. چرا آنها باید دست به چنین ریسکی آنهم در چنین زمانی بزنند؟ الجُبیر حتی شاهزاده هم نیست. چرا نخواستند شاهزاده بندر را در لندن بکشند؟ بسیاری پرسش های دیگر است که بدون پاسخ مانده اند". گری سیک،مشاور امنیتی سابق ریگان،کارتر،و بوش و استاد دانشگاه کلمبیا،می گوید: "بسیار سخت است من بتوانم این را باور کنم. این توطئه با تمام سیاست ها و عملیات حکومت ایران متباین است. ایران دلایل بسیاری دارد تا از ایالات متحده و عربستان عصبانی باشد،آنها قتل های اخیر دانشمندان اتمی خود و انتشار ویروس استاکسنت را به ایالات متحده و اسرائیل نسبت می دهند و پادشاه عربستان،نیز،اخیرأ بنا به اسناد "ویکی لیکز" خواستار حمله به ایران شده بود. ایران در سابق متهم به قتل در اروپا شده است. آن قتل ها بر ضد مخالفان سیاسی تهران صورت گرفت و عملیات همیشه بدست نیروهای وفادار و آزموده انجام گرفته اند. ایران هرگز نه عملیاتی در ایالات متحده انجام داده است و نه حتی کوشیده چنین کند. سخت است که چنین حکومتی اکنون بخواهد با تکیه بر یک فرد آماتور و یک باند قاچاقچی دست به انجام مهمترین عملیات برون مرزی تاریخ حیات خود خود بزند. باندی که به راحتی در معرض نفوذ پلیس مکزیک و ایالات متحده قرار دارد. هرچه قدر بتوان درباره ناکامی و ناتوانی های دیگر ایران سخن گفت،آنهاهرگزاز سوی کسی متهم به نادیده گرفتن و ندانستن نکات اولیه مسائل امنیتی وعملیات سری نشده اند تا درباره چنین عملیات فوق العاده مهمی با خط کنترل شده تلفن بین ایران و ایالات متحده گفتگو کنند[تا اف بی آی آن را ضبط کند]" (گری سیک، "تایم آن لاین"، دواردهم اکتبر).
آقای کِنِت کاتزمن،متخصص امور ایران در "موسسه تحقیق کنگره" می گوید: نکاتی در این طرح توطئه است که منطقی نیست. سپاه قدس به عملیات بسیار سنجیده،برنامه ریزی شده،فوق سری،و با استفاده از نیروهای دوره دیده مومن شهرت دارد. ممکن است کسی تماس هایی با برخی از مأموران این سپاه گرفته باشد،اما اگر بگویند این طرحی بوده است که سپاه قدس آن را طراحی کرده و مقامات عالی آن را تصویب کرده اند،اعتباری ندارد"(رادیو ان پی آر،برنامه صبحگاهی، سیزدهم اکتبر). آقای کریم سجاد پور،کارشناس مسائل ایران در موسسه کارنگی، نیز می گوید: ایران همیشه عملیات خود را در جاهایی طراحی کرده است که بتواند به آسانی از آن محل در رَوَد،مانند اروپا و آمریکای جنوبی. آنها هر گز از یک گروه غیر مسلمان استفاده نکرده اند" (رادیو ان پی آر،برنامه صبحگاهی،سیزدهم اکتبر).
جالب تر از همه،اما،واکنش دیوید ایگناشس،ستون نویس امور خاورمیانه واشنگتن پست و نویسنده معروف رمان های جاسوسی، است. آقای ایگناشس،که هیچ دوستی و همدلی با حکومت ایران ندارد،می گوید:" تمام موضوع مانند داستان های خیالی است این حتی مانند رمان جاسوسی نیز نیست. این توطئه بمب گذاری برای سفیر به شدت غیر معمول و شل و ول است. این توطئهی واقعا عجیب و غریب، با هیچکدام از مشخصات عملیاتی که در گذشته به ایران منسوب شده همخوانی ندارد. روشی که مآموران بسیار حرفه ای ایرانی برای کار خود دارند اینگونه نیست"( ان پی آر،سیزدهم اکتبر،برنامه صبحگاهی).
آقای ارباب سیار و باند مکزیکی "زتا" کیستند؟
مورد دیگر که این طرح را مشکوک جلوه می دهد خصوصیات مجریان فرضی آن است. بنا به گزارش آقای خشایار میهم،گزارشگر بی بی سی فارسی،کسانی که آقای ارباب سیار را می شناخته اند،همه با شگفتی و ناباوری با خبر روبرو شده اند. مهم تر از همه،اغلب این افراد بر ناتوانی کامل او برای دست زدن به چنین کار پیچیده ای تأکید کرده اند. از همه شک برانگیزتر،بر اساس گزارشاتی که تا کنون به بیرون درز کرده است،آقای ارباب سیار در مکالمات خود با مأمور فرضی "زتا"،درباره نحوه ارسال پول،نخست از قبول ارسال پول در اندازه های بیشتراز ده هزار دلار،به سبب آنکه بانک ها آن را به مرکز ضد تروریستی خزانه داری گزارش می دهند،خودداری میکند.آقای ارباب سیار،اما،سپس به آسانی می پذیرد تا پول پیش پرداخت را در دو وجه پنجاه هزار دلاری حواله کند. آیا آقای ارباب سیار می دانسته است چکار می کند؟
از دیگر سو، نام بردن از باند تبهکار "زتا" در مکزیک به عنوان مجری این طرح نیز تردیدها را افزایش می دهد. بی شک، تبهکاران "زتا" باکی از قتل و آدمکشی ندارند. آنان،اما،هنگامی دست به قتل سیاسی زده اند که در ارتباط مستقیم با کسب و کار آنها (حمل و نقل و فروش مواد مخدر و قاچاق انسان) و آنهم در مکزیک یا آمریکای جنوبی بوده است. "زتا" هیچگاه دست به کاری نزده است که موجب دخالت مستقیم و تمام عیار پلیس فدرال ایالات متحده بر ضد آنها گردد. بنا به گزارش "اف بی آی" به همین سبب است که چهار ایالت هم مرز مکزیک از آمار پایین ترجنایت و آدمکشی برخوردارند. به علاوه، "زتا" بخش اصلی شبکه تجارت پرسود و آبدار مواد مخدر در مکزیک است؛ کسب و کاری که موجب ۴۰ میلیارد دلار درآمد سالانه است. آنها تردیدی در دست زدن به قتل های بی شمار برای محافظت از این کسب و کار پرنان و آب ندارند. آنها،اما،هیچگاه آدمکش ِ در معرض ِ استخدام،آنهم برای بدست آوردن رقم یک و نیم میلیون دلار نبوده اند.
ممکن است آقای ارباب سیار- براساس کاراکتری که از او ارائه می شود- بتواند به آسانی فریب خورده و وارد بازی چنین خطرناکی گردد،سپاه قدس،اما، چرا باید به این آسانی وارد بازی گردد؟ سپاه قدس،که بر اساس ادعاهای منابع آمریکایی دارای شبکه ای مجهز در آمریکای جنوبی است،چگونه از چند و چون "زتا" بی خبر است؟ آیا کسانی دیگر در صدد بوده اند با برساختن این حادثه آتش جنگ تازه ای را برافروزند؟از یاد نبریم که ترور سفیر اسرائیل در لندن در آغاز دهه هشتاد،و انتساب آن به گروههای فلسطینی، موجب حمله اسرائیل به لبنان و حادثه ساختگی "خلیج تونکین" موجب ورود ایالات متحده به باتلاق جنگ ویتنام گشت. شگفت آنکه دریادار مایک مولن،رئیس ستاد ارتش،اخیرأ به خطر فقدان خط ارتباطی مستقیم بین فرماندهان نظامی ایران و ایالات متحده اشاره کرد که می تواند هر سوء تفاهمی را به جنگی بزرگ تبدیل کند.
"بازنده" و " برنده " های محتمل:
برای ارزیابی درست تر،پیش از هر چیز باید منافع و انگیزه های عامل یا عاملان این طرح - اگر واقعی بوده باشد- ویا سناریست های آن- اگر جعلی و به منظور بهره برداری سیاسی بوده باشد- را بررسی کرد. باید دریافت برنده ها و بازنده های محتمل این طرح چه کسانی بوده اند. حتی در بررسی جنایت های عادی،نیز، پلیس و دادستان پیش از هر چیز درباره انگیزه عامل جنایت تحقیق می کند و از آنجا انگشت اتهام خود را به سوی کسی یا کسانی نشانه می رود. تقریبأ اغلب کارشناسان خاورمیانه و ایران متفق اند که به ندرت می توان منفعتی برای حکومت ایران در تحقق این طرح در نظر گرفت. قتل یک سفیر معمولی- که حتی یکی از چند هزار شاهزاده ریز و درشت درباره پادشاهی سعودی هم نیست و برخلاف سفیران سابق در ساختار حکومت آن کشور نقش برجسته ای ندارد- هیچ منفعتی برای جمهوری اسلامی ندارد. این احتمال که "با این ترور فرضی،عربستان سعودی که در رقابتی منطقهای با ایران قرار دارد، در موقعیتی دشوار قرار گیرد [می گرفت]"،نیز،از هیچ پایه ای برخوردار نیست. عربستان چگونه و چرا در برابر قتل سفیر خود در موقعیت دشواری قرار می گرفت؟ بسیاری از دولت های ضعیف تر از عربستان سعودی گاه کسانی بسیار مهم تر از سفرای خود را در حوادث ترور از دست داده اند و هیچگاه نیز در موقعیت دشوار قرار نگرفته اند. چرا جمهوری اسلامی بخواهد "به خاطر در موقعیت دشوار قرار دادن سعودی ها" چنین کاری را در ایالات متحده انجام دهد تا در صورت هرگونه رویارویی با عربستان، پیشاپیش ایالات متحده را در موقعیت پشتیبانی همه جانبه از سعودی ها قرار دهد؟ اصولأ چرا رهبری جمهوری اسلامی در چنین موقعیت دشواری بخواهد جبهه ای چنین خطرناک در چنین میدان بی سابقه ای بگشاید؟ مگر اینکه رهبری جمهوری اسلامی به تمامی کنترل خود را بر ارکان حکومت و خاصه سپاه قدس از دست داده باشد و هرج و مرج بر ایران حاکم شده باشد. همانگونه که برخی از تحلیلگران گفته اند،چنین فرآیندی واقعیت ندارد و فاقد شواهد کافی است.
نیز،سابقه "خود سری" در برخی از ارگانهای امنیتی یا بیماری مزمن تعدد مراکز تصمیم گیری در ساختار حکومتی ایران درباره سیاست های محلی و غیر عمده نمی تواند موجب اعتبارچنین گمانه زنی گردد. هر کسی در ایران می داند بمب گذاری در نزدیکی کنگره ایالات متحده و قتل سفیران خارجی و محتملأ اعضای کنگره چنان پیامدهایی خواهد داشت که نمی توان آن را با قتل برخی از دگراندیشان در ایران یا چوب در لای چرخ دولت های آقایان هاشمی،خاتمی،واحمدی نژاد گذاشتن، مقایسه کرد. مگر آنکه در ساختار بسیار پیچیده قدرت سیاسی در ایران یک گروه "خود سر" به این نتیجه رسیده باشد که تنها راه بقاء گروه آنها،آغاز یک جنگ تمام عیار بین ایران و ایالات متحده است. در تمام سالهای گذشته جناح یا جناح هایی از حکومت ایران با هر گونه سازش بین دو کشور مخالفت می کرده و برخی نیز با وسایل گوناگون در برابر آن کارشکنی می کرده اند. این گروهها،اما،هیچگاه خواستار یک جنگ تمام عیار نبوده اند. به همین سبب میدان نبرد همیشه فرعی و هیچگاه دارای اهمیتی درجه اول مانند میدان فرضی طرح اخیر نبوده است.
برخی از تحلیلگران غربی،اما،در چند و چون بررسی این طرح و انگیزه های طراحانِ آن به دو نکته اشاره کرده اند: نخستین گمانه زنی این است که ممکن است برخی از گروههای اپوزیسون ایرانی و متحدان خارجی آنها طراح این کار بوده اند.البته، منظور آنها از گروههای اپوزیسون سازمان مجاهدین خلق است. تنها سازمانی که به نظر آنها هم پتانسیل تشکیلاتی و هم پتانسیل سیاسی لازم ورود به چنین عملیات و طرحهایی را دارد. رابرت بیر از کسانی است که چنین احتمالی را ممکن می داند. او می گوید سازمان مجاهدین خلق و برخی از پشتیبانان[آمریکایی-اسرائیلی]این سازمان در ماههای اخیر دست به تلاش تازه ای زده اند تا دولت ایالات متحده را وادارند نام این سازمان را از لیست گروههای تروریست خارج سازد. این گمانه زنی هنگامی بیشتر جلب توجه می کند که برخی از پشتیبانان این سازمان بلافاصله از این فرصت پدید آمده بهره برده و خواستار حذف نام آنها از لیست شدند. از جمله، آقای لوئیس فریح،رئیس پیشین سازمان "اف بی آی"- که به اقرار خویش در گذشته با دریافت پول در اجتماعات سازمان مجاهدین خلق سخنرانی کرده است- با اشاره به کشف طرح قتل سفیر،از پرزیدنت اوباما خواست بالافاصله نام آنها را از لیست خارج کند و از آنها در برابر "نخست وزیر شیعی دولت عراق و رژیم ملاها در ایران" محافظت کند. (لوئیس فریح،ستون "نگاهی دیگر"،نیویورک تایمز،۱۲ اکتبر)
آیا ماجرای ارسال موشک های بازوکا به فرانسه تکرار می شود؟
سالها پیش،در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی،آن هنگام که قرار بود فرانسوا میتران،رئیس جمهور وقت فرانسه، با سفر به ایران نقطه عطفی در روابط بین ایران و غرب ایجاد کند،کشف یک محموله موشک های بازوکا در یکی از کشورهای اروپایی موجب بر باد رفتن آن سفر و دستآوردهای سیاسی محتمل ِ آن شد. بنا بر تحقیقاتی که بعدأ منتشر شد،منبع ارسال آن موشک ها ایران بود. در ایران در دوره برملا شدن باند سعید امامی،این باند را مسئول ارسال آن موشک ها معرفی کردند. اکنون،نیز، برخی بر این باور هستند که گروهی در ایران در صدد بوده اند تا در برنامه دولت آقای احمدی نژاد برای حل و فصل اختلافات بین ایران و ایالات متحده کارشکنی کنند. این عده می گویند این کار به همین سبب به گونه ای نیم بند و غیر ماهرانه طراحی شده است تا با برملا شدن آن در میانه راه هم از عواقبِ جدی ِ محتملِ ِ آن ممانعت گردد و هم موجب بر هم خوردن برنامه دولت آقای احمدی نژاد گردد. تأکید فوری مقاماتِ ایالات متحده بر بی خبری آقای احمدی نژاد از این طرح و برقراری تماس مستقیم بین دو کشور بر اعتبار این گمانه زنی افزوده است. برخی حتی تا آنجا پیش رفته اند که بگویند دولت آقای احمدی نژاد محتملأ تنها جناحی در ایران است که از این فرآیند و کشف آن بهره خواهد برد و ممکن است دولت اوباما از این فرصت برای گشودن فصل تازه ای با ایران بهره برد. به نظر این عده،کشف این طرح موجب انزوا و فشار بیشتر بر سپاه پاسداران و روحانیون افراطی به رهبری مصباح یزدی است،که از نظر این عده در مقابل دولت آقای احمدی نژاد صف آرایی کرده اند. حتی در چنین حالتی نیز نمی توان رهبری ایران را شریک این طرح دانست. نخست، رهبری آنقدر قدرت دارد که بدون دست زدن به چنین کاری مانع برنامه محتمل عادی سازی روابط خارجی گردد. دوم،شیوه و سبکِ رهبری آیت الله خامنه ای - که تا کنون خود را در بحران های عراق،افغانستان،و لبنان نشان داده است- با دست زدن به چنین کارهایی که به لحاظ سیاسی-استراتژیک بسیار خطرناک،خام،و بی فایده و فرجام اند مباینت کامل دارد.
انگیزه ها و نقش دولت ایالات متحده!
دولت ایالات متحده همچنان بر جدی بودن این طرح و دست داشتن حکومت ایران در آن تأکید دارد. پرزیدنت اوباما در برابر اصرار بسیاری از منتقدین تا کنون،اما،تنها ازاطمینان خویش از درستی این خبر سخن گفته است. اگرچه این اصرار موجب شده است تا بر اعتبار این خبر افزوده شود چون نمی توان به سادگی دولت ایالات متحده را به جعل چنین اخباری متهم کرد. اما،از یاد نباید برد که دولت ایالات متحده و شخصیت با اعتباری چون کالین پاول،وزیر خارجه سابق،در گرماگرم تلاش های دولت پرزیدنت بوش برای جلب پشتیبانی برای حمله به عراق،آشکارا در سازمان ملل و در نزد بسیاری از رهبران جهان به دروغ متوسل شد و گفت شواهد متقنی در دست دارد که بر طرح اتمی و انبارهای بزرگ سلاح شیمیایی دولت عراق دلالت می کند. بعدأ معلوم شد آنهمه "شواهد متقن" که کالین پاول، با اصرار رئیس وقت سازمان "سیا"،در نطق خود از آن نام برد،جعلیاتی برای تدارک و توجیه حمله به عراق در نزد افکار عمومی بوده اند. کالین پاول سپس از آن دروغ گویی به عنوان بزرگترین اشتباه سیاسی زندگی اش نام برد. حتی در دولت باراک اوباما،نیز،یک سال پیش "اف بی آی" از کشف توطئه بمب گذاری "برج سیرز" در شیکاگو از سوی گروهی که از آن با نام "گروه هفت میامی" در رسانه ها نام برده شد خبر داد. پس از چندی معلوم شد که این گروه و برنامه هایی که به آن نسبت داده بودند برساخته مأموران نفوذی "اف بی آی" بوده اند. دراینباره،آقای استیوِن والت،کارشناس خاورمیانه ای دانشکده کندیِ دانشگاه هاروارد، می گوید: "دولت باید شواهد بیشتری ارائه دهد. پس از ماجرای جعلی "گروه هفت میامی" و دروغ بزرگ درباره عراق،مردم به سادگی چنین اخباری را باور نمی کنند. به علاوه،ایالات متحده در مسائل گوناگونی با ایران اختلاف دارد و ادعاهای مختلفی دو طرف بر ضد هم دارند. از یک نظر،این طرح می تواند بخشی از تلاش دولت پرزیدنت اوباما باشد تا،از یک سو، با انزوای بیشتر ایران بتواند پشتیبانی بیشتری در سطح بین المللی کسب کند و،از سوی دیگر، با ژست یک دولت سرسخت و سازش ناپذیر در مسائل سیاست خارجی، وارد مبارزات انتخاباتی سال آینده گردد." (رادیو "ان پی آر" برنامه "جهان"،چهاردهم اکتبر)
آیا قرار است "سر مار" را قطع کنند؟
سرانجام، شاید گروهی در صدد است تا زمینه حمله ایالات متحده به ایران را فراهم کند. از جمله اخباری که به وسیله "ویکی لیکز" درباره ایران و مسائل خاورمیانه منتشر شد یکی نیز مربوط به تقاضای پادشاه سعودی از ایالات متحده برای حمله به ایران بود. از قضاء همین آقای عادل الجُبیر در ملاقات با سفیر ایالات متحده در ریاض گفته بود "پادشاه از آقای اوباما خواسته است تا به جای پرداختن به مسائل حاشیه ای [چون حزب الله لبنان]با حمله به ایران سر مار را قطع کند." حتی اگر چنین طرحی برای مقدمه سازی حمله به ایران نباشد،همه شواهد حاکی از آن است که حلقه های فشار بر ایران هر روز تنگ تر می شود. هم اکنون، برخی کشورهای ثروتمند منطقه حتی در صدد اند تا با انحراف جنبش های "بهار عربی" آن را، که درآغاز سمت و سویی دموکراتیک داشت،به مبارزه ای بین سنی و شیعه و فارس و عرب تبدیل سازند تا هم از بهره جویی جمهوری اسلامی از آن بکاهند و هم سمت و سوی ضد ایرانی به آن دهند. در این فرآیند،می کوشند با نجات دولت های بحرین،یمن، و اردن، دامنه جنبش را به سوریه ولیبی محدود سازند. در هر دو کشور،خاصه در سوریه، نیز هدف اصلی تضعیف ایران است. درباره "بهار عربی" و سمت و سوی کنونی آنها در آینده خواهم نوشت.
تهمورث کیانی،سیاتل(ایالات متحده)،شانزدهم اکتبر یکهزار و سیصد نود شمسی
|