یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

من از آیندگان آیم، شمایان را سروش ام من:


اسماعیل خویی


• من از آیندگان آیم، شمایان را سروش ام من:
چو توفان گر خروشان ام، وگر چون شب خموش ام من.

به فردایی که هست آیان ، می یابد رنج ها پایان:
چنین ، از چنگِ ملّایان ، رهایی را سروش ام من. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۴ آذر ۱٣۹۰ -  ۲۵ نوامبر ۲۰۱۱


 
 
من از آیندگان آیم، شمایان را سروش ام من:
چو توفان گر خروشان ام، وگر چون شب خموش ام من.

به فردایی که هست آیان ، می یابد رنج ها پایان:
چنین ، از چنگِ ملّایان ، رهایی را سروش ام من.

به صد خورشید کِ کوکب نویدِ آفتاب آرم:
اگر، چون آسمانِ شب ، خموش و پرده پوش ام من.

نشینم گر شکسته پر، شکست از من مکن باور:
چو پروازی شوم، یک سر توان و تاب و توش ام من.

خموش ام ، خامشی م ، امّا ،خروشی سهمگین زاید:
که دیگِ تشفشان ام : حالیا ، در خویش جوشم من.

جهان بر من بگیرد سخت و باکی نیست ، حافظ جان!
که، هم در کارِ خویش ، از مردمانِ سخت کوش ام من.

من از دریا گساران ام، شما از جرعه مستان اید:
ز بد مستی نباشد گر، چو توفان، در خروش ام من.

ملول ام می کند افسانه ی اندوهناکِ دین:
بیاور می، به کفرانه، که با شادی بنوشم من.

همه هستی همان باشد که دریابم به احساس اش:
جهان رنگ است و آهنگ ، ار سراپا چشم و گوش ام من.

امیدم این بُوَد کان را به راحت وانهم روزی:
نگردم خسته، وردارم همه گیتی به دوش ام من.

به هر دل، بس که آبادی، اروپا آورد شادی :
ولی دلتنگِ ویران ها به یادستانِ شوش ام من.

بمان وشیخ را بنگر که دَرّد زهره چون برق اش:
چوبیند، در دلِ توفان ، چو رعد اندر خروش ام من.

هشتم سپتامبر۲۰۱۱،
بیدرکجای لندن
بیمارستانِ مانت ورنن



اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست