سخنی با اکبر گنجی و همفکران
همایون علم
•
جناب گنجی و همفکران ایشان در این شرایط، با موضع گیری های یک جانبه شان در نفی جنگ، نه تنها کمکی به ایجاد یا تسریع روند جنبش در ایران نکرده اند، بلکه از طرفی به واسطه ی به کار بردن عبارات تنش زا، سبب تشدید تنش در درون اپوزیسیون شده اند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۶ آذر ۱٣۹۰ -
۲۷ نوامبر ۲۰۱۱
در این روزها و به موازات تهدیدهای دولت مردان غربی نسبت به نزدیک بودن خطر جنگ با ایران و تکرار مداوم این جمله که : همه ی گزینه ها روی میز است، جناب گنجی و همفکرانش هم مدام در محکومیت اخلاقی جنگ علیه ایران، آنهم با تیتر های تنش زا و اختلاف برانگیزی چون (بمباران دموکراسی و اپوزیسیون همسو) مقاله و اطلاعیه نوشته و منتشر میکنند.
واقعا مشکل چیست و راه حل کدام است؟
واقعیت این است که جمهوری اسلامی و مشخصا شخص علی خامنه ای به دنبال ساختن بمب اتم و به این ترتیب، تبدیل شدن به یک قدرت اتمی است تا بتواند همانند رهبران کره شمالی با تکیه بر قدرت بازدارندگی چنین سلاح ویرانگری، بیش از پیش نسبت به قواعد و مقررات جامعه جهانی بی تفاوت شده و با خیال راحت بتواند وحشیانه ترین رفتارها را نسبت به ملت ایران روا داشته و بدین وسیله پایه های سلطنتش را مستحکم تر کرده و ایران را به کره شمالی دیگری بدل کند .
از طرف دیگر، اسراییل و هم پیمانانش هم، اتمی شدن دشمنان خود را نپذیرفته و به دنبال حفظ برتری اتمی اسراییل در منطقه بوده و اعمال گذشته شان (حمله به نیروگاه اتمی اوسیراک عراق،حمله به تاسیسات اتمی سوریه،اعمال تحریم های فلج کننده بر عراق و ..) نشان میدهد که در راه جلوگیری از رسیدن جمهوری اسلامی به این هدف، مصمم میباشند.
با کنار هم قرار دادن دو مقدمه ی بالا به وضوح به این نتیجه میرسیم که: اگر ایران و کشورهای غربی به حرکت در همین راستاهای فعلی شان ادامه دهند (که احتمالا هم چنین خواهد بود، چون کمترین نشانی از دو طرف مبنی بر کوتاه آمدن یا تغییر مسیر وجود ندارد) دیر یا زود کار به درگیری نظامی خواهد کشید.
این شرحی ساده بود از آنچه که در حال وقوع است.
در این وضعیت، وظیفه ی روشنفکران ایرانی چیست و آقای گنجی و همفکرانش چه میکنند؟
به عقیده ی بنده مساله ی بنیادی ما، نه جنگ و صلح، بلکه گذار هرچه مسالمت آمیزتر به دموکراسی است و در این راستا، اتمی شدن جمهوری اسلامی همانقدر برای استقرار دموکراسی در ایران و سرنوشت ملت ایران زیانبار است که جنگ.
اما در چنین شرایطی، متاسفانه جناب گنجی و همفکران ایشان چنان عمل میگویند و مینویسند که گویا، صرف جلوگیری از وقوع جنگ، هدف غایی آنها بوده و بر همین اساس، به طور یک جانبه و بدون اینکه به عنوان نمونه همچون آقای بنی صدر، راه های بدیلی در مقابل جنگ (1) جهت وارد آوردن فشار بر جمهوری اسلامی ارائه دهند، به طور مداوم و با حرارت، تنها در مذمت جنگ و ناحق بودن آن نوشته و هزینه های جنگ را برآورد می کنند (2) و در عین حال با لحنی از اپوزیسیون همسو صحبت میکنند که گویا کل اپوزیسیون بطور یکپارچه با هم توافق کرده و برای نیروهای ناتو کارت دعوت فرستاده اند و این تنها ایشان و همفکرانشان هستند که به مخالفت با این طرح خائنانه برخاسته اند.
آیا جناب گنجی دغدغه ی سلامت و آسایش ملت ایران را داشته و خواهان دموکراسی برای آنان هستد؟
آیا ایشان اطلاع دارند که از سال 1990 تا 2003 به واسطه ی تحریم های فلج کننده ای که به دلیل دیوانگی های صدام بر مردم مفلوک عراق تحمیل شد، بین 500هزار تا یک میلیون نفر از مردم عراق تلف شدند؟
آیا جناب گنجی چیزی از فاجعه ی کودکان در تحریم عراق میدانند؟
چه تفاوتی ماهوی وجود دارد میان اینکه ملت ایران با آمدن بمب کشته شوند یا با نیامدن دارو و غذا؟
آیا ایشان این قضیه را درک میکنند که اتمی شدن جمهوری اسلامی، قطعا به ایجاد تحریم های فلج کننده علیه ملت ایران منتهی شده و یک دوره ی طولانی از انزوای بین المللی و تحمل چنین تحریم های ویرانگری، نه تنها هزینه اش برای ملت ایران از یک جنگ تمام عیار بیشتر بوده و میتواند تمامی خواسته ها و حرکات دموکراسی خواهانه ملت ایران را به تباهی بکشاند، بلکه این توان را دارد که ما را به بربریت بکشاند، چنان که مردم کره شمالی را به چنین وضعی کشانده است.
امیدوارم جناب گنجی و همفکران ایشان، فورا چنین نتیجه نگیرند که: پس شما خواهان حمله ی نظامی به ایران هستید.
مساله ی من، جبهه گیری به شدت یک جانبه و به عقیده ی من ناکارآمد، عوام پسند و مخرب جناب گنجی و همفکران ایشان است.
آیا ایشان فکر میکنند که در این شرایط، تنها گرفتن ژست های اخلاقی کافیست؟
در تمامی مقالاتی که منتشر کرده اند جز چنین ژست هایی، چیز دیگری وجود نداشته است.
دریغ از یک راه حل بدیل برای مقابله با عظمت طلبی اتمی جمهوری اسلامی .
جنگ نه؟ پس چه؟
راهکار شما برای فشار آوردن بر جمهوری اسلامی و جلوگیری از اتمی شدن آن چیست؟
متاسفانه شرایط امروز، شرایطی در ذات خویش متناقض است.
سلطان با زور، سرنوشت خود را به سرنوشت ملت ایران گره زده است وبه این ترتیب سبب شده است که:
اگر با صراحت در مخالفت با جنگ و هرگونه تحریمی علیه جمهوری اسلامی صحبت کنیم، ناخواسته در دفاع از علی خامنه ای و ساختن حریمی امن برای سلطنتش و ایجاد مقدمات اتمی شدن جمهوری اسلامی و کره شمالی شدن ایران هم تلاش کرده باشیم.
از طرف دیگر، اگر برای جلوگیری کردن از اتمی شدن جمهوری اسلامی ، در موافقت با جنگ هم موضع گیری کنیم، احساس خیانت و بی توجهی به ملت ایران را خواهیم داشت.
اما سیاست در چنین شرایط بغرنج و متناقضی است که معنی مییابد.
به عقیده ی نگارنده، نه تنها راه رفع خطر قریب الوقوع جنگ، بلکه راه رهایی از تباه کاری و سومدیریت جمهوری اسلامی و دشمنی ذاتی اش با ایران و ایرانی، جنبشی همگانی است.
جنبش همگانی ای که به فروپاشی جمهوری اسلامی از درون بینجامد.
این یگانه را ه حل کارآمدی است که میتواند هم مانع تجاوز نظامی کشورهای خارجی و تحمل خسارتهای مادی و معنوی ناشی از چنین تجاوزی شود، و هم به استقرار یک دموکراسی خودساخته و مستقل در درون کشور بینجامد.
بر این اساس، به عقیده ی اینجانب، روشنفکران ایرانی در شرایط حساس فعلی، باید علاوه بر نقد سیاست های دوگانه ی جهان غرب در برابر قضایای اتمی و محکوم کردن حقوقی و اخلاقی برتری جویی آنها و به این وسیله تلاش برای ایجاد تاخیر در تحرکات نظامی آنها و خرید فرصت برای ملت ایران، همزمان و البته با شدت و حرارتی بیشتر، عظمت طلبی سلطان را نیز به چالش کشیده و نقش جمهوری اسلامی در رساندن کشور به چنین مرحله خطرناکی و پیامدهای فاجعه بار و قطعی ناشی از اتمی شدن جمهوری اسلامی ویا شروع جنگی ویرانگر را برای ملت ایران با صراحت فریاد زده و به این وسیله، روند آگاهی بخشی به ملت ایران و مشروعیت زدایی از جمهوری اسلامی و به تبع ایجاد یا تشدید جنبش همگانی را تسریع کنند.
آنها باید بتوانند این قضیه را برای ملت ایران اظهر و من الشمس کنند که سه راه بیشتر پیش روی آنها وجود ندارد: یا حمله ی نظامی خارجی و تبعات فاجعه بار آنرا تحمل کنند، یا اتمی شدن سلطان و کره شمالی شدن ایران را بپذیرند، یا خود جنبش کرده و حکومتی دموکراتیک در ایران به وجود آورند.
اما متاسفانه جناب گنجی و همفکران ایشان در این شرایط، با موضع گیری های یک جانبه شان در نفی جنگ، نه تنها کمکی به ایجاد یا تسریع روند جنبش در ایران نکرده اند، بلکه از طرفی به واسطه ی به کار بردن عبارات تنش زا، سبب تشدید تنش در درون اپوزیسیون شده اند و از طرف دیگر به واسطه ی یک جانبه بودن نقدشان، هرچند ناخواسته، به نوعی در جهت ایجاد حریمی امن برای علی خامنه ای، جهت پیگیری عظمت طلبی های اتمی اش تلاش کرده اند و این هردو به ضرر جنبش دموکراسی خواهی ایران است.
آیا شایسته نبود جناب گنجی، در کنار برآورد هزینه های جنگ احتمالی،هزینه ی تحریم های فلج کننده ای که به طور قطع، با اتمی شدن جمهوری اسلامی بر ملت ایران تحمیل خواهد شد، یا هزینه ی 32 سال مدیریت ناکارآمد جمهوری اسلامی و سه دهه قرار گرفتن ناخواسته ملت ایران در برابر جامعه جهانی و 30 سال هدر رفتن منابع مادی و انسانی و اخلاقی ملت ایران را نیز برآورد کرده و فریاد زده و تلاش میکردند در این راستا هم موجی ایجاد کنند؟
فکر میکنم، عاقلانه تر آنست که بیش از آنکه تلاش کنیم مانع عمل دولت های خارجی شویم، سعی کنیم ملت ایران را به عمل واداریم...
البته که تضمینی برای پیروزی تلاش های ما وجود ندارد، اما این واقعیت مسولیتی را از ما ساقط نخواهد کرد.
در پایان لازم به ذکر میدانم که در نوشتن این مقاله، از نظرات بسیاری از افرادی که این روزها در این زمینه اظهارنظر کرده و مقاله نوشته اند، از جمله آقایان عباس عبدی، اسمائیل نوری علا، مجتبی واحدی، ابوالحسن بنی صدر و... بهره برده ام.
به امید داشتن ایرانی آزاد و آباد
همایون علم - لرستان
پاورقی ها:
1)) www.rahesabz.net
(2) www.bbc.co.uk
|