یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

دخالت بشردوستانه؟؟


احمد فرهادی


• تاریخ‌نویسان آتی ایران همه‌ی ایرانیان میهن‌دوست و ضدجنگ و مخالف سیاست‌های کشور بربادده "بیت رهبری" را، از همه‌ی نحله‌های فکری و سیاسی و اجتماعی، به خاطر به خدمت نگرفتن همه‌ی امکاناتی که می‌توانستند علیه جنگ و علیه "بیت رهبری" بسج کنند و حکومت‌های طمع‌کار و جنگ‌طلب خارجی و "بیت رهبری" را به عقب‌نشینی وادار کنند و نکردند مورد سرزنش جدی قرار خواهند داد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲٨ دی ۱٣۹۰ -  ۱٨ ژانويه ۲۰۱۲


آقای دکتر کاظم علمداری در پاسخ به «آتش افروزی بشردوستانه» [پانویس ۱]، نوشته‌ی آقای دکتر فریبرز رئیس‌دانا، نکته‌هایی را مطرح کرده که مایلم در مورد آن‌ها نظرم را بیان کنم.

آن‌چه بر خود نمی‌پسندی بر دیگران مپسند
نخستین نکته در «پاسخی کوتاه» آقای علمداری [پانویس ۲] که توجه مرا جلب کرد تفاوت گفتار و کردار آقای علمداری در همان آغاز نوشته است. آقای علمداری به درستی «نوشته ها و گفته های پلمیکی و غیرمستند» را مانع غلبه بر مشکلاتمان می‌نامد و باز هم به درستی وارد آوردن «اتهام» به دیگران را نادرست می‌داند ولی متاسفانه خود، نوشته‌اش را با همین شیوه آغاز می‌کند و پیش می‌برد. آقای علمداری، که تنها پاسخ به آقای رئیس‌دانا را مّدِ نظر ندارد و «دوستان دیگری که اینگونه می اندیشند» و «دوستان چپ» نیز مخاطب، اگر نگوییم مخاطب اصلی، او هستند، «پاسخی کوتاه» را چنین آغاز می‌کند: «قصد بررسی همه جانبه مقاله آقای فریبرز رئیس دانا را ندارم. فقط نکته ای است که می خواهم با ایشان و دوستان دیگری که اینگونه می اندیشند در میان بگذارم. زیرا برخورد های ناسالم، نوشته ها و گفته های پلمیکی و غیرمستند فرصت نمی دهد که بتوانیم برمشکلاتمان فایق شویم. به نظر من مشکل اساسی با دوستان چپ این است که برای درست جلوه دادن نظر خودشان نخست چند اتهام آبدار به دیگران وارد می کنند. مانند نوشته اخیر آقای رئیس دانا، و بعد که آن اتهام فرض مسلم دانسته شد بقیه مطالب خود به خود درست جلوه می کند».

پلمیک غیرمستند
آقای علمداری، در همان آغاز و درست همان‌جایی که با «نوشته ها و گفته های پلمیکی و غیرمستند» مخالفت می‌کند، خود با دیگران وارد پلمیک غیرمستند می‌شود و «دوستان دیگری که اینگونه می اندیشند» را، بدون ارائه‌ی هیچ دلیلی، معادل «دوستان چپ» قرار می‌دهد. او همه‌ی «دوستان دیگری که اینگونه می اندیشند» را «دوستان چپ» معرفی می‌کند و همه‌ی «دوستان چپ» را کسانی که «اینگونه می اندیشند». آقای علمداری با این این‌همانی دو حکم غیرمستند صادر می‌کند، یکی این‌که هیچ کس از «دوستان چپ» نیست که «اینگونه» نیندیشد، و دیگری این‌که هیچ کس نیست که،«اینگونه» بیندیشد و جزو «دوستان چپ» نباشد. آیا واقعا چنین است؟ آیا هیچ کس غیر از «دوستان چپ» نیست که مخالف دخالت دولت‌های بیگانه در ایران باشد؟ و، آیا همه‌ی‌ «دوستان چپ» مانند آقای رئیس‌دانا می‌اندیشند؟ از آقای علمداری می‌پرسم واقعا می‌تواند این احکام را با ارائه‌ی سند و مدرک ثابت کند؟ آن را که آقای علمداری از آقای رئیس‌دانا می‌خواهد از خودش می‌خواهم و می‌پرسم چرا «راحت نمی نویسد» «چه دلایلی» دارد که این این‌همانی را مستدل کند؟ البته ممکن است ایشان معتقد باشد که این برداشت اشتباه است و ایشان به چنین این‌همانی اعتقاد ندارد. اگر این‌گونه است، چرا او برای در میان گذاشتن نکته ای با «دوستان دیگری که اینگونه می اندیشند» شیوه‌ی برخورد «دوستان چپ» را مورد حمله قرار می‌دهد؟ اگر این‌گونه است، آیا درست نبود با این دو موضوع دست کم در دو جای متمایز برخورد می‌کرد و توهم نمی‌آفرید؟

اتهام آبدار، آن هم به یک جمع گسترده
آقای علمداری، باز هم در همان آغاز و باز هم درست همان‌جایی که با اتهام وارد آوردن مخالفت می‌کند، خود به دیگران اتهام وارد می‌آورد، آن هم «اتهام آبدار» به جمعی گسترده. او می‌نویسد: «به نظر من مشکل اساسی با دوستان چپ این است که برای درست جلوه دادن نظر خودشان نخست چند اتهام آبدار به دیگران وارد می کنند». آدمی انگشت به دهان می‌ماند که آقای علمداری که معتقد است نباید به دیگران اتهام زد خود چرا بدون ارائه‌ی دلیل «دوستان چپ»، و نه آقای رئیس‌دانا، را مورد اتهام قرار می‌دهد که «اتهام ... به دیگران وارد می کنند»؟ چرا چنین اتهام فلّه‌ای؟ او نمی‌نویسد برخی از «دوستان چپ»، یا حتا بسیاری از «دوستان چپ»، بل‌که می‌نویسد «دوستان چپ». یعنی همه‌ی «دوستان چپ». حتا در حوزه‌ی علوم دقیقه هم به این راحتی نمی‌توان صفتی را به کل یک مجموعه نسبت داد چه برسد به حوزه‌ی علوم اجتماعی. اگر منظور نقد «آتش افروزی بشردوستانه» است، آقای علمداری می‌تواند، همان‌گونه که آقای رئیس‌دانا را پند می‌دهد، خود نیز «به جای اتهام زدن از جملات مستقیم نوشته»ی آقای رئیس‌دانا «نقل و آنها را نقد» کند. ولی اگر منظور نقد کل چپ است که کار چارچوب دیگری دارد و راه‌کارهای دیگر. آیا این اتهام زدن بسیار فراتر از اتهام زدن به یک نفر، و به همان اندازه بسیار ناپسندتر، نیست؟ آیا واقعا می‌توان با آوردن نمونه‌ای از نوشته‌ی یکی از «دوستان چپ» همه‌ی «دوستان چپ» را به داشتن یک روش متهم کرد؟ گیرم که آقای علمداری چنین فرضی را برای خود پذیرفته، آیا در مقام استدلال تنها نوشتن «مانند نوشته اخیر آقای رئیس دانا» برای اثبات آن پیش‌فرض کافی است؟ پس سخن بسیار درستِ «می توانند به جای اتهام زدن از جملات مستقیم نوشته و گفته من نقل و آنها را نقد کنند» چه می‌شود؟ آیا سخنِ درست تنها پندی است برای دیگران و خودِ گوینده‌ی آن سخنِ درست از رعایت و اجرای آن معاف است؟

حمایت و مداخله
آقای علمداری در این نوشته مشخصا و به روشنی ضد جنگ صحبت می‌کند، «مداخله بشردوستانه» خواندن «حمله جنایتکارانه آمریکا به عراق» را ساده‌فریبانه می‌داند و می‌گوید «برای جلوگیری از سو استفاده قدرت ها، سازمان ملل باید تعریف مشخصی» از «مداخله یاحمایت بشر دوستانه» ارائه دهد. او با این گفته‌ها هم‌میهنان مخالف دخالت بیگانگان و ضدجنگ را امیدوار می‌کند ولی با کنار هم گذاشتن موضوعات و به ترادف کشاندن معنای واژه‌ها به ایجاد سردرگمی یاری می‌رساند و خلاف آن‌چه گفته گام برمی‌دارد.
‌یکی از موارد این‌چنینی دو مقوله‌ی بسیار مهم حمایت و مداخله است که در نوشته‌ی آقای علمداری همواره به صفت «بشردوستانه» متصف‌اند. او در این باره آقای رئیس دانا را مذمت می‌کند که «راحت نمی نویسد که به چه دلایلی حمایت یا مداخله بشردوستانه نادرست است»، ولی خود نیز، ضمن این‌که می‌نویسد «مداخله یاحمایت بشر دوستانه هنوز تعریف مشخصی ندارد» و بدون کوششی برای ارائه‌ی تعریف مشخصی از نظر خود از آن‌ها، پند می‌دهد «به جای لوث کردن اصل ارزش حمایت و مداخله بشر دوستانه باید چارچوب آنرا مشخص کرد» و مخاطبش را بدون این‌که بگوید اکنون که هنوز تعریفی وجود ندارد، کدام عمل را می‌توان «مداخله بشر دوستانه» تلقی و از لوث کردنش پرهیز کرد، پا در هوا رها می‌کند. هنگامی که لیبی مورد شمول این دو مقوله قرار می‌گیرد نیز آقای علمداری به صراحت نمی‌گوید آیا کار ناتو در لیبی را «مداخله بشر دوستانه» می‌داند یا نه! البته و متاسفانه آقای علمداری با نوشتن این‌که «چه کسی می تواند بگوید کشتاری که قذافی به راه می انداخت کمتر از آن می بود که رخ داده است؟» این شائبه را در ذهن ایجاد می‌کند که اگر موافق «کشتاری ... که رخ داده است» نبوده، دست‌کم خود را راضی کرده است که چون قذافی می‌توانست بیشتر از این بکشد پس زیاد در بند تقبیح آن نباید بود.
آقای علمداری، آگاهانه یا ناآگاهانه، یک بار می‌نویسد «حمایت یا مداخله بشردوستانه» بار دیگر جای مداخله و حمایت را تغییر می‌دهد و می‌نویسد «مداخله یا حمایت بشر دوستانه». واژه‌ها که به تواتر در جای یک‌دیگر می‌نشینند هم‌معنا به نظر می‌رسند و این گناه بی‌دقتی خواننده نیست. آقای علمداری در چنین فضایی می‌پرسد «به چه دلایلی حمایت یا مداخله بشردوستانه نادرست است». انگاری هر کسی که با «مداخله بشر دوستانه» مخالفت کرده با «حمایت بشر دوستانه» نیز مخالف بوده است. قطعا خود آقای علمداری هم می‌داند که چنین نیست و می‌داند که مداخله و حمایت دو مقوله‌ی متفاوت هستند با معانی و بار حقوقی و احساسی بسیار متفاوت. حمایت منوط به موافقت حمایت شونده نیست ولی مداخله، چه به صفت خوشایند بشردوستانه متصف بشود چه نشود، قطعا و بی‌بروبرگرد منوط به خواست طرفی است که قرار است در امورش مداخله شود. مداخله بدون خواست طرف مقابل تجاوز شناخته می‌شود. با درک همین تفاوت و معتبر دانستن آن است که وزیر خارجه‌ی ایالات متحده، در مصاحبه با بی‌بی‌سی فارسی، ایرانیان را مورد خطاب مستقیم قرار داد و به روشنی گفت از ما بخواهید که همانند لیبی در ایران دخالت کنیم. مقایسه‌ی ایران با لیبی را من با اهداف آژیتاتوری به ملات بحث نیفزوده‌ام، خود خانم کلینتون، آن هم در یک جمله، این مقایسه را انجام داد. این جا است که گفته‌ی آقای رئیس‌دانا معنا پیدا می‌کند. من همانند آقای علمداری با شیوه‌ی بحث آقای رئیس‌دانا مخالفم، ولی در به چالش کشیدن آن بخش از کنش‌گران سیاسی که، برای رسیدن مردم ایران به بهروزی، چشم به مداخله‌ی به اصطلاح بشردوستانه‌ی خارجی دوخته‌اند، کاملا با او موافقم.

آیا مقایسه‌ی حمایت از فلسطین با مداخله در لیبی منصفانه است؟
آقای علمداری پس از آن که شرح کشافی در مورد «اصرار خشونت بار قذافی برای ادامه دیکتاتوری 43 ساله خود» و این‌که «قذافی جهان را علیه خود متحد کرد» می‌دهد آرام آرام موضوع «دفاع اکثریت مردم جهان از فلسطین» را به میان می‌کشد، در کنار موضوع لیبی قرار می‌دهد و می‌نویسد آن «هم حمایت و مداخله بشر دوستانه است» و به این ترتیب قضیه‌ی حمله‌ی هوایی ۸ ماهه‌ی ناتو به لیبی را با «دفاع اکثریت مردم جهان از فلسطین» هم‌سنگ و هم‌وزن می‌کند. از خود آقای علمداری می‌پرسم: آیا واقعا این دو را می‌توان هم‌سنگ و هم‌وزن دانست؟ حکومت ایالات متحده‌ی آمریکا، مستقل از این که در راس دولت رئیس جمهور دموکرات قرار داشته یا جمهوری‌خواه، از هنگام برپایی دولت اسرائیل تاکنون، همواره و قاطعانه منافع اسرائیل را بر منافع مردم فلسطین ترجیح داده و همواره به نفع اسرائیل عمل کرده و همه‌ی قطعنامه‌هایی را که برعلیه زورگویی این حکومت به مردم فلسطین و کشورهای همسایه پیشنهاد شده وتو کرده است. دولت‌های کشورهای اروپایی نیز، علی‌رغم تفاوت‌هایی، در اکثریت بسیار بالای مواقع به نفع اسرائیل عمل‌کرده‌اند. بخش بزرگی از بدبختی مردم فلسطین ناشی از این جبهه‌ی جهانی مدافع اسرائیل است. آن‌گاه آقای علمداری این دو را در یک ردیف قرار می‌دهد. این واقعا بی‌انصافی است. اگر یک‌صدم آن‌چه را که ناتو در چندماه برعلیه قذافی انجام داد، طی ۵۰ سال برعلیه اسرائیل انجام می‌داد وضع فلسطین امروزه آن نبود که هست. اسرائیل پیش‌کش، آیا رفتار "بشردوستانه"‌ی حکومت‌های اروپایی و ایالات متحده‌ی آمریکا در لیبی حتا با بحرین قابل مقایسه است؟ این چگونه «حقوق بشر جهانشمول است» که حتا از لیبی تا بحرین شمولِ یکسان پیدا نمی‌کند؟ انصاف حکم می‌کند برای اثبات سخن‌مان واقعیت را دگرگون نشان ندهیم.

جنگ و فروپاشی را به چالش بکشیم!
امروز کشور در موقعیتی ویژه قرار گرفته و با جنگ و فروپاشی دست به گریبان است. در چنین وضعیتی موضوع اصلی حفظ کشور است. میهن ما، خانه‌ی مشترک همه‌ی ما ایرانیان، برای عبور از این ورطه‌ی هولناک به کوشش مشترک آقای رئیس‌دانا، آقای میلانی، آقای علمداری و همه‌ی ایرانیان میهن‌دوست نیاز دارد. «نوشته ها و گفته های پلمیکی و غیرمستند»، به ویژه در این شرایط، زیان‌بارند. به گمان نگارنده به چالش کشیدن مداخله‌ی به اصطلاح بشردوستانه‌ی خارجی و مخالفت جانانه و فعال با آن به هیچ‌وجه نیاز به چنین روش‌هایی ندارد.

آقای علمداری می‌نویسد «در مورد لیبی این من نبودم که به ناتو بگویم چه بکند یا نکند. در مورد تحریم اقتصادی ایران هم همینطور. اراده قدرت های بزرگ پشتوانه آنها بوده و هست.». آری واقعیت این است که «اراده قدرت های بزرگ پشتوانه آنها بوده» و درست از همین رو نه کنش‌گران سیاسی رقیب و نه تاریخ‌نویسان آتی ایران ما را به خاطر این‌که که گویا اراده‌ی ما پشتوانه‌ی تحریم اقتصادی ایران و وقوع جنگ احتمالی بوده مورد انتقاد قرار نخواهند داد، بل‌که ما را به خاطر کاری که می‌توانستیم برای مقابله با آن‌ها انجام دهیم و ندادیم، به خاطر این‌که همه‌ی توانمان را برای راه انداختن کمپینی از نیروهای ضدجنگ ایرانی و غیرایرانی که می‌توانستیم بر علیه جنگ راه بیندازیم و نینداختیم سرزنش خواهند کرد. تاریخ‌نویسان آتی ایران همه‌ی ایرانیان میهن‌دوست و ضدجنگ و مخالف سیاست‌های کشور بربادده "بیت رهبری" را، از همه‌ی نحله‌های فکری و سیاسی و اجتماعی، به خاطر به خدمت نگرفتن همه‌ی امکاناتی که می‌توانستند علیه جنگ و علیه "بیت رهبری" بسج کنند و حکومت‌های طمع‌کار و جنگ‌طلب خارجی و "بیت رهبری" را به عقب‌نشینی وادار کنند و نکردند مورد سرزنش جدی قرار خواهند داد.
آستین‌ها را بالا بزنیم و بدون ادعا و با کمال صداقت، برای گذراندن میهن از چنبره‌ی بحران‌ها و ورطه‌ی مهلک جنگ و فروپاشی، هر کاری از دستمان برمی‌آید انجام دهیم.

احمد فرهادی
۲۸ دی ۱۳۹۰
a.farhaadi@googlemail.com

[پانویس ۱] آتش افروزی بشردوستانه www.akhbar-rooz.com
[پانویس ۲] پاسخی کوتاه www.akhbar-rooz.com
همه‌ی مطالب درون [ ] در متن، از «پاسخی کوتاه» نقل شده‌اند. 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست