راجع به آقای رضا پهلوی و نظام حکومتی آینده - آرسن نظریان
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲۷ بهمن ۱٣۹۰ -
۱۶ فوريه ۲۰۱۲
بحث آقای رضا پهلوی و نظام حکومتی آینده ایران اکنون مدتهاست که درسطح اپوزیسیون مطرح است ، اما با توجه به بحرانهای فزاینده داخلی و خارجی که کشورمان اکنون با آن روبروست ، موضوع حدت بیشتری یافته و به صورت مساله داغ روز درآمده است .
برای بسیاری طرح نام آقای رضا پهلوی خود به خود بحث حکومتی آینده ایران را هم به میان می کشد ، زیرا، هرگاه صحبت از آقای رضا پهلوی ، یا به اصرار پاره ای از طرفداران و حامیان او ، شاهزاده رضا پهلوی ، می شود ، ذهن بسیاری از مردم ، خواه سیاسی یا غیرسیاسی ، ناخودآگاه به رژیم سلطنتی مطلقه محمد رضاشاه می رود . به این موضوع درسطور زیر بازخواهم گشت .
نهایتا بحث برروی انتخاب دو نظام و شکل حکومتی جمهوری و پادشاهی دور می زند ، گواینکه غیر از این دو گزینه اصلی گزینه ها یا گزینه های فرعی دیگری هم مطرح می شود ، مثل نظام فدرال ، جمهوری دموکراتیک ، جمهوری پارلمانی ، پادشاهی مشروطه و غیره .
برای شماری از هموطنان انتخاب بسیار آسان است . آنها صرفا به مقایسه اوضاع و احوال سیاسی – اجتماعی عصر پهلوی با دوران حکومت جمهوری اسلامی می پردازند و نتیجه گیری می کنند که ، گرچه آنزمان هم ازلحاظ دموکراسی و حقوق بشر وضعیت ایدآلی نبود ، اما درمقایسه با آنچه که درطی حکومت سی و سه ساله جمهوری اسلامی برسر مردم ایران آمده خیلی بهتر بود و لذا باید به اوضاع و احوال پیش از انقلاب ۱۳۵۷ برگشت . یعنی نظام پادشاهی را احیا کرد . پاره ای از این میان ، رویای احیای نظام شاهنشاهی محمد رضا پهلوی را درسر دارند . عده ای دیگر که لیبرال ترند می گویند مقصود نظام پادشاهی مشروطه است ، نظامی که پادشاه درآن سلطنت کند و نه حکومت برای عده ای دیگر فرقی نمی کند که مشروطه مطلقه باشد یا مشروطه پارلمانی .
مساله ، اما به این سادگی نیست .
قبلا اجازه بدهید ببینیم غیراز مراتب بالا به چه دلایل دیگری، جز خطر حمله نظامی و درک تقریبا همگانی ضرورت کنار گذاشته شدن جمهوری اسلامی به عنوان منشاء و منبع مخاطرات خارجی و داخلی کشور ، این موضوع امروز فوریت بیشتر یافته است؟
- بحث لزوم اتحاد و حداقل هم بستگی نیروهای مخالف.
- طرح همزمان این سوال که اقدامات آقای رضا پهلوی مثل طرح شکایت از آقای خامنه ای، خواست برگذاری رفراندوم و انتخابات آزاد وغیره قابل تایید است و آیا تایید آن باید به معنای قبول و تصدیق نقش ایشان به عنوان سخنگوی اپوزیسیون به حساب آورد یا نه؟
همانطور که گفتیم در وضعیت بسیار بحرانی و مخاطره آمیزی که کشورمان قرار دارد، عقل سلیم حکم می کند که اگر گزینه ای برای خروج از بحران خطرناک فعلی در دسترس باشد، فرصت را نباید ازدست داد. فرصتها هم متاسفانه فراوان نیستند و گاهی آنقدر سریع ازراه می رسند و می روند که انسان را غافلگیر می کنند.
درحال حاضر، به هردلیل بحق یا بناحقی، آقای رضا پهلوی سرشناس ترین عنصر اپوزیسیون می باشند. حامیان ایشان می گویند که اصلح است که نیروهای ضدرژیم برای موثرتر کردن مبارزه شان یک رهبر یا سخنگو داشته باشند و بهترین و مناسبترین شخص برای ایفای چنین نقشی آقای رضا پهلوی می باشد.
سوالی که دراین رابطه مکررا مطرح می شود اینست که ایشان فعلا در مصدر قدرت نیستند و مثل بسیاری از رهبران اپوزیسیون حرفهای بسیار خوبی می زنند. اما، آیا بعد از به قدرت رسیدن هم همین مواضع و دیدگاهها را حفظ خواهند کرد؟ این سوال، البته درمورد همه رهبران سیاسی می تواند مطرح شود و به خودی خود عامل بازدارنده ای درراه تایید یا حمایت نمی تواند باشد .
درمقطع فعلی ، با وجود سوء ظنهای شدیدی که در طیف وسیع اپوزیسیون وجود دارد ، صحبت از داشتن یک رهبر یا سخنگو چندان عملی و واقع بینانه به نظر نمی رسد . درمورد قسمت اول سوال ، یعنی قابل تایید بودن یا نبودن اقدامات ایشان هم تصور نمی کنم مشکلی باشد . حداقل ، برای من نیست . بنابراین ، من صحبتم را فقط به قسمت آخر سوال معطوف می کنم ، یعنی آیا تایید اقدامات ایشان را به معنای قبول و تصدیق نقش ایشان به عنوان سخنگوی اپوزیسیون باید تلقی کرد ؟
اینکه صحبت از آقای رضا پهلوی ناخوداگاه ذهن بسیاری از مردم را ، خواه سیاسی یا غیرسیاسی ، به رژیم سلطنتی مطلقه می کشاند ، باید گفت که ایشان ، دراین امر تقصیری ندارند و اینکه تصادفا فرزند شاه بوده اند هم گناهی نکرده اند . بعلاوه ، تا اینجا هم خودشان هرگز ادعای سلطنت ننموده اند و ادعای رهبری اپوزیسیون را هم ندارند . بنابراین ، ارزیابی اقدامهای ایشان موضوعی است جدا ومتمایز از موضع ودیدگاه راجع به نظام حکومتی .
به نظر من ، ترس از اینکه هر تحولی در اوضاع و احوال فعلی ممکن است نهایتا به احیای نظام پادشاهی منجر گردد ترس بی موردی است ، شخصا امکان چنین امری را اندک می دانم ، زیرا به نظر نمی رسد که جامعه مدنی ایران بعد از اینهمه آزمایشهای سنگین و پرهزینه در نظامهایی مانند جمهوری اسلامی و یا نظام پادشاهی مطلقه ، حاضر شود که از چاه فعلی به چاله قبلی برگردد ، گو اینکه می توان استدلال کرد که عقل سلیم حکم می کند که به هر حال در چاله بودن بهتر از در چاه بودن است . اما این چاله ، چاله سی و اندی سال پیش نخواهد بود و ممکن است ما را به چاهی عمیقتر رهنمون گردد . زیرا ، اولا همانطور که گفته شد جامعه ایران جامعه پیش از انقلاب اسلامی نیست . ازآنزمان تا حال ، نه تنها درایران ، بلکه در دنیا هم خیلی چیزها تغییر پیدا کرده است . مردم ایران ، در دهه اخیر به آنچنان سطحی از بلوغ سیاسی و اجتماعی رسیده اند که درتاریخ ایران کم سابقه بوده است و نظیر آنرا شاید در دوره انقلاب مشروطیت و دوران کوتاه عمر حکومت آقای دکتر مصدق بتوان سراغ گرفت .
بعلاوه ، هنوز در خاطره بسیاری از ایرانیان ساواک فراموش نشده است . باوجود ثروت و تمولی که کشور درآنزمان از آن برخوردار بود جامعه مدنی ایران آنزمان هنوز از بلوغ سیاسیی که امروز به آن رسیده فاصله بسیار داشت . درواقع ، پس زمینه اخلاقی و اجتماعی ظهور جمهوری اسلامی درهمان زمان با حذف یا کنارگذاشتن نیروهای ملی – میانی (مثل جبهه ملی ) از صحنه سیاسی و با ترویج کیش شخصیت پرستی (ازجمله ، انقلاب شاه و ملت) فراهم شد . باید توجه داشت که هنگامی که درجامعه ای مدتی طولانی آزادی سرکوب می شود و احزاب و سازمانهای سیاسی اجازه فعالیت نمی یابند فکر سیاسی جامعه هم به رکود می گراید و حتی درصورت ایجاد فضای آزاد سیاسی ، باز مدتی لازم است که جامعه مدنی شکل بگیرد و خود را سازمان دهد . نمونه و نتیجه این رکودهای طولانی را به طور بارزی در بهارعربی مشاهده می کنیم .
نگهداری چنین فضایی نیازمند عوامل و ضروریات چندی است که مهمترین آن شرایط مناسب برای نهادینه شدن دموکراسی است . ایجاد فضای باز سیاسی و نگهداری و تداوم بخشیدن به آن دو مرحله متمایز ازهم می باشند که دومی بدون اولی امکان پذیر نیست . وجود حدی از صلح و ثبات و امنیت خارجی هم از ضروریات نهادینه شدن دموکراسی است . درحال حاضر ، هیچ کدام ازاینها دردسترس نیست . اما ، ضرورت دیگر ، یعنی وجود و حضور جامعه مدنی بالغ سیاسی که در صورت تحقق فضای باز یا نسبتا باز بتواند رسالت بعدی اش را ایفا نماید در دسترس است و این سرمایه ای است که به هیچ وجه نباید از آن غافل بود . از منظر فضای باز سیاسی دوران حکومت آقای دکتر مصدق را می توان دوران ایدآلی به حساب آورد . اشکال کار ، اما دراین بود که ، سوای عوامل خارجی که همیشه حساب آنرا باید داشت ، کل جامعه مدنی ایران به بلوغ کافی و پایدار نرسیده بود تا از این دست آورد گرانبها پاسداری کند . ظهور جنبش سبز و عملکرد آن در انتخابات ریاست جمهوری گذشته ، بالندگی جامعه مدنی ایران را خوبی به نمایش گذاشت .
درارزیابی اقدامهای آقای رضا پهلوی ، من به اصل و نسب ایشان و یا اینکه پدرشان چه کرده یا نکرده فکر نمی کنم . عملکرد خود ایشان تا اینجا برای من کافی است تا ضمن ابراز مخالفتم با نظام شاهنشاهی در کشورم ، تلاش ایشان را به عنوان تلاشی مثبت از جانب یک فرد آگاه ایرانی و یک هم وطن مسوول تایید کنم و امیدوار باشم که این تلاشها و تلاشهای مشابه سایر جریانهای سیاسی سرآغاز دگرگونی هایی باشد که ما را به فضای باز سیاسی رهنمون گردد . امیدوارم که در فردای ایران آزاد ایشان همچنان به عنوان یک فرد لیبرال – دموکرات ، و نه به عنوان مدعی سلطنت ، در صحنه سیاسی ایران حضور داشته باشند . گواینکه اگر رای نهایی عامه بر نظام پادشاهی باشد برآن هم گردن خواهم گذاشت ، زیرا در حالتی که حاکمیت صندوق رای تضمین شده باشد دیگر شکل نظام حکومتی تعیین کننده نخواهد بود .
اما تا رسیدن به سرمقصود شب دراز است و قلندر بیدار .
آرسن نظریان
۲۶ بهمن ۱۳۹۰ برابر با ۱۵ فوریه ۲۰۱۲
|