یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

راجع به آقای رضا پهلوی و نظام حکومتی آینده - آرسن نظریان

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : احمد صلاحی

عنوان : اساس دمو کراسی ها پارلمان می باشد
مدتها ست از این بحث های تکراری احساس میکنم که خسته و ملولم .
راستش در باره ی بعضی از مسائل و موضوعات به توافق نمی رسیم. آیا فکر کرده ایم که در باره ی مسائل بدیهی اختلاف نظر اساسی داریم. چرا؟
مانند ۲ یا چند خط موازی تا ابدیت خواهیم رفت بدون اینکه به تفاهم و همکاری برسیم . اگر ۲۸ مرداد کودتا نشده بود می توانستیم بعداز چند سال یک کشور چند حزبی و مجلسی از تمام نحله های فکری داشته باشیم.
تصور کن که در دولتی ائتلافی دکتر مصدق با بقائی ، مکی ، خلیل ملکی ، دکتر اقبال ، شریف امامی ،حسیبی، اسدالله علم ، منصور ، مهندس بازرگان ، دکتر سحابی ، دکتر امینی ، دکتر کیانوری ، داریوش فروهر ، دکتر سنجابی و ده ها الیت دیگر از احزاب مختلف امور مملکت را در دست داشتند و محمد رضا شاه هم راحت و پاکیزه مثل کشورهای متمدن تو کاخش صفا میکرد.

* ولی مقدر بود ! در زمان شاه هر کی حرف میزد خفه ا ش میکردند .فرقی نمی کرد رهبر حزب دولتی مردم بود یا مقام عالیرتبه ی کشوری . همکلاسی خودم در پلی تکنیک - ب.ق - پسر یکی سناتور ها را درسال ۱۳۴۶ دستگیر گردید که متاهل بود و آن عمل بسیار هم ظالمانه بود . زیرا یک رئیس دانشگاه بنام دکتر بینا همزمان در پلی تکنیک ، دانشگاه ملی و دانشگاه تربیت معلم ریاست میکرد و هر ۳ دانشگاه بحران داشت. حضرت دکتر بینا مورخ و بد دهن اعصاب استادان و دانشجویان را خرد کرده بود در هر ۳ دانشگاه اعتصاب دائم بود ولی مملکت صاحب نداشت. آخر هم عده ای را گرفتند تا وانمود کنند تقصیر دانشجویان بوده و دکتر بینا را نیز مرخص کردند. آیت الله سعیدی یا مهندس نیک داوودی را زیر شکنجه کشته شدند که قبل از سال ۵۰ اتفاق افتاد . هنوز فدائی و مجاهد نداشتیم . بعداز سال ۵۰ نیز مخالفین را با اسم رمز «خرابکار» سر به نیست میکردند که چریک های قدائی و مجاهد خلق «قهرمان » نشوند. ولی در زندان انواع جریانات سیاسی بود که اصلا اهل تفنگ و فشنگ نبودند و سیستم دروغپرداز و در راس آن رهبر «غیر قانونی » اش شاه می گفت زندانی سیاسی نداریم . فقط عده ای «خرابکار » در بازداشت هستند. موضوع حزب رستاخیز «شاه کار» رهبر «غیر قانونی » پیش کش هواداران آن .
آخرش چی شد شاه صدای انقلاب مردم را شنید و خمینی و شریعتمداران و مشروعه خواهان آمدند و ۳۳ سال دمار از روزگار مردم در آوردند.

* در این ۳۳ سال نیز وضع از سابق هم بد تر شد . تمام زبانها را بردیدند و قلم ها را شکستند. ما هنوز حرف میزنیم و بتفاهم نمیرسیم.
اگر پول داشتم کارگاه های سیاسی work shop درست میکردم و باکمک اساتید مانند کشور سوئد به تعلیم دمکراسی می پرداختم تا علاقمندان فعالیت سیاسی با تئوری و تجربه بتوانند خود را برای فعالیت های اجتماعی آماده کنند. واقعا شرم آور ست که بچه های ما در این کشورهای آزاد از برخورد های ما بایکدیگر تعجب می کنند. در work shop در اولین روزهای درس در باره ی موضوع زیر صحبت خواهیم کرد.
- اساس دمو کراسی ها پارلمان می باشد که به دو شکل در جهان وجود دارد:
۱. جمهوری پارلمانی
۲. پادشاهی پارلمانی

بهمبن دلیل نه در پادشاهی پهلوی ها دموکراسی داشتیم و نه در جمهوری اسلامی .
در کشور های دمکراتیک مردم و متفکران اجتماعی و آزادیخواهان بخصوص در قرن ۲۰ توانسته اند دمکراسی را در کشورهای خود نهادینه نمایند وظایف و اختبارات شاهان و رئیس جمهورها «بخشی » از قانون اساسی ست که دقیقا تعریف شده ست.

اگر ما بر سر نقش رضا پهلوی و جد و آباد او حرف بزنیم به نتیجه نمی رسیم مشکل ما نبود قانون و قانون اساسی ست .مملکت نه با سلطنت رضاپهلوی درست میشه و نه با ریاست جمهور ی دکتر بنی صدر که بسیار محق تر از رضا پهوی می باشد. اول اساس و بنیاد قانون اساسی
را باید ایجاد کرد. دوم فرم حکومتی . که متاسفانه شاهدوستان همه چیز را نثار رضا پهلوی می کنند و منکر نقش کارشناسانه متفکران و مجربین اجتماعی می باشند. واقعا به قضیه جدی برخورد کنید .
۴٣۹۲۲ - تاریخ انتشار : ۴ اسفند ۱٣۹۰       

    از : افسانه زاهد

عنوان : نظر من
بله. موافقم که سران اپوزیسیون همگی حرفهای قشنگی میزنند
ولی قضاوت من روی صحت و سقم حرفهای قشنگشون، رفتار هوادارانشونه
مطمئنا اغلب هواداران این شاهزاده ی تاج باخته و زیبا کلام، از لمپن ترین عناصر سیاسی هستند که تاحالا باهاشون برخورد داشته ام و حتی اگر این شخص شخیص هم در گفتارشان صادق باشند، بخاطر داشتن چنین هوادارانی که من نامشون رو شاه الهی میگذارم، مطمئنم چیزی بهتر از رژیم پدرشون که هوادارانش امثال شعبان جعفری ها بودند نخواهد بود
۴٣٨۰۴ - تاریخ انتشار : ۱ اسفند ۱٣۹۰       

    از : farzaneh

عنوان : pasokh
مطلبی را که خواندم فقط میتوانم به عنوان یک نظریه و یا پیشنهاد بدانم .البته در مسیر رهایی وطن ٬هر ایرانی حق دارد که نظر خود را ابراز کند . وهر دیدگاهی قابل تامل است .

اما ذکر چند نکته را نمیشود فراموش کرد . یکی اینکه سرزمین ایران دیگر پذیرش شاه ٬رهبر ٬و هر نام و یا منسبی که حاکمییت مطلق را یدک بکشد ندارد .

رضا پهلوی به عنوان یک شهروند ایرانی شاید روزی بتواند در انتخابات آزاد آن هم برای ریاست جمهوری کاندید شود .و شانس انتخاب شدن را پیدا کند .اما این تفکر که ایشان به عنوان بازگرداندن سلسله پادشاهی به ایران باز گردد بسیار اشتباه و حتی میشود گفت توهین آمیز به شعور یک ملت است.

و

نکته ی دیگر اینکه ٬قریب ۳۳ سال از انقلاب ایران میگذرد و در طی این سالها ٬که مردم ایران به بدترین شکل ممکن مورد ظلم واقع شدند رضا پهلوی سکوت اختیار کردند . و خود بهتر از هر کسی میدانند که در میان ملت ایران جایگاهی ندارند.

اگر به گمان شما برای جلوگیری از حمله نظامی مردم ایران به ایشان نیاز دارند .یک تفکر اشتباه است . مانند این است که شما به مردم بگویید انتخاب رضا پهلوی بهتر از درگیر شدن ایران با یک جنگ است . و این یعنی انتخاب بین بد و بدتر ٬که بسیار غیر عقلانیست.
تاکنون افراد زیادی از خامنه ای درخواست نموده اند که به یک رفراندوم آزاد فکر کند و این دلیل انتخاب آنها برای رهبری اپوزیسیون نمیشود . متن صحبت های رضا پهلوی بیانگر این نیست که ایشان خود را یک شهروند عادی بداند . نگاهشان در هر مصاحبه به مردم ٬نگاهی از بالا به پایین بوده که مسلما مردم ایران دیگر زیر بار چنین نگاهی خم نخواهند شد.

مسلما ایشان جدای از اصل و نسبشان نیستند .کما اینکه در هیچکدام از سخنانشان نخواسته اند پذیرای اشتباهات فاحش پدر تاجدارشان باشند .

ایشان شایسته ی انتخاب برای رهبری اپوزیسیون را ندارند. و تنها کسانی که حق دارند و میتوانند بر سرنوشت و آینده ی ایران مسلط باشند .خود ملت ایران هستند که در شرایط کنونی و در بدترین اوضاع ممکن با استبداد آخوندی دست به گریبانند .
۴٣۷۹٣ - تاریخ انتشار : ۱ اسفند ۱٣۹۰       

    از : ش. فردا

عنوان : اپورتونیسم به روش ملوکانه
نخست آنکه دوستان ظاهرا" از کاربرد کلمه وقیحانه برآشفته اند که خوب بد نیست بیشتر توضیح دهم.
رضا پهلوی پس از برآمد مردم به دنبال کودتای انتخاباتی رژیم فقاهتی با تلاش بسیار به صحنه آمد و چند بار در مصاحبه های تلویزیونی با صدای امریکا ظاهر شد و در آن مصاحبه ها چند بار دروغ گفت تا بتواند برای خود و خاندان پهلوی کسب آبرو کند.
دروغ اول که شاید با ظرافت تمام بیان شد با لحنی طلبکارانه نسبت به همه ایرانیان گفته شد و مرتبا" هم تکرار می گردد تا بجای بیان حقیقت از گذشته پلی برای آینده بسازد و خود را محق بنمایاند. ایشان فرمودند که علت تاج گذاریشان آن بوده که به مردم بگویند اگر اکثریت ایرانیان در برهه ای از تاریخ به نهاد سلطنت پشت کردند این نهاد هرگز به آنها پشت نکرده است.
جناب پهلوی در بهمن ۵۷ در امریکا مشغول آموزش خلبانی بوده اند (به گفته خودشان). در آن زمان وی ۱۸ سال و سه ماه داشت و وارث قانونی تاج و تخت بود پس چرا شاه وقت بجای کناره گیری از مقام خود و واگذاری سلطنت به ایشان به هنگام خروج از ایران در ۲۶ دیماه ۵۷ اقدام به تشکیل شورای سلطنت نمود؟
آیا این اقدام برای حفظ سلطنت و نظام پادشاهی بود یا عملا" رها کردن آن؟ فراموش نکنید که به دنبال این عمل چه حوادثی رخ داد و آقای رضا پهلوی نیز با مقدم دانستن آموزش خلبانی خود هیچ اقدامی برای حفظ تاج و تخت موروثی خود ننمود. حال کی به کی پشت کرده است؟ توجیهاتی نظیر کم سن و سال بودن وی هم توجیه این عملکرد نیست چرا که وی ولیعهد بود و حتما" می بایست مشاوران درخوری داشته باشد و درغیر این صورت او شایسته مقام ولیعهدی نبوده و طبعا" امروز هم محق نخواهد بود.
روند تغییرات به گونه ای در ایران بود که از آبان تا بهمن شرایط بسیار تغییر نمود و در صورت استعفای شاه در آن ماه و واگذاری سلطنت به شاه جوان مسلما" شرایط کاملا" دگرگون می شد و این خیانتی بزرگ از سوی خاندان پهلوی و ولیعهد آن دوران به ملت بود پس ایشان حقی بر گردن ملت ندارند چون در آن بزنگاه تاریخی به وظیفه خود عمل نکرده اند. دروغهای شاخدار دیگر وی در باره ثروت شاه بود که او بخش اعظم آن را که به نام مادرش است ذکر نکرد و فقط جزئی از ماترک نقدی خود را گفت و نه دارایی های غیر نقدی و سایر ماترکشان را و دست آخر ذکر اینکه او در هنگام سلطنت پدرش یک زندگی کاملا" عادی داشته است!!! زهی بی شرمی!!!
رژیم شاه قابل اصلاح نبود و این حقیقتی است غیر قابل کتمان. امثال ثابتی که امروز با وقاحت آن زمان را حکومت عدل و انصاف تصویر می کنند و بهانه های مختلفی همچون شرایط بین المللی را طرح می کنند فراموش کرده اند که بسیاری آن زمان را بیاد دارند و خوب هم بخاطر می آورند وقتی را که شاه با بی شرمی تمام به هنگام تشکیل حزب رستاخیز ایستاد و فریاد زد که همه مردم یا باید به حزب فرمایشی او بپیوندند و یا از ایران بروند و دست آخر هم همه منتقدانشان را سگانی که عو عو می کنند، خواند. درست همچون خامنه ای و احمدی نژاد که مردم را خس و خاشاک و میکروب نامیدند. چون دیکتاتورها به راستی از یک قماشند!!!
به نظر شما با چنین میزان از استبداد که حتی احزاب هویدا و اعلم هم جای ماندنشان نبود، چه فضای اصلاحی باقی بود و آیا بی شرمی نیست که گفته شود چون رژیم اسلامی از بد هم بدتر است پس حکومت شاه خوب بود؟!!
اپورتونیسم ملوکانه یعنی همین!!!
۴٣۷٨۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣۹۰       

    از : م. مصطفوی

عنوان : پاک مالی
در خارج از کشور یکی از معیارهای سنجش فعالین سیاسی منابع مالی آنهاست. کسی که منابع مالی نادرست داشته باشد نمی تواند عمل درست در باره کشورش انجام دهد. پاکی مالی یکی از شرایط مهم قابلیت داشتن برای مسئولیت پذیرفتن سیاسی است. چندی پیش آقای رضا پهلوی در مصاحبه با پارازیت گفت که پدرش در زمان خروج از کشور مبلغ ۶۲ میلیون دلار در بانک پول داشته است. بر فرض که صحبت ایشان درست باشد و کاری هم به دارئی های غیر منقول ایشان نداشته باشیم و در نظر بگیریم که این مبلغ امروز ارزشش حداقل یک میلیارد دلار است این سئوال مطرح میشود که این پول از کجا آمده است؟ آقای رضا پهلوی سی و سه سال است از این پول استفاده میکنند و هر چه دارد از آن خانواده است. حال چگونه می تواند ادعای برش نسبت به سیاستهای پدرش داشته باشد بدون شفاف سازی در اینباره.
دوم اینکه تنها فرد مهم نیست بلکه همکاران و نزدیکان یک مسئول سیاسی همیشه بیشتر و شفاف تر از مسئول اهداف را به نمایش میگذارند. نگاهی به رفتار و نوشته های طرفداران و نزدیکان آقای رضای پهلوی مانند دو نظر نویس در این پایگاه، نشان میدهد آنها بیشتر خود را برای انتقام گرفتن از مردمی که انقلاب کرده اند آماده میکنند تا استقرار دمکراسی.
۴٣۷٨۰ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣۹۰       

    از : Mihan Sabze Iraani

عنوان : مخالفت با رهبری رضا پهلوی
ما نیاز به رهبر داریم اما رهبری که سیاسی باشد و دارای سواد لازم در زمینه سیاست داشت باشد یا کسی که عاشقه مردم باشد که این ۲ صفت اصلا در فردی مانند رضا پهلوی دیده نمی‌شود ،درضمن ما نباید به علت فشار‌های الان زمان ۳۳ سال پیش را فراموش کنیم ،از نظر من رهبری لازم می‌‌باشد اما نه شخصی‌ مانند او ،کسانی‌ که پیرو خط استقلال و آزادی میهن قدم‌های مفیدی برداشته اند ،راستش من به رهبری مطلق عقیده‌ای ندارم و با شورا‌ها با نمایندگی گروه‌های مختلف با افکار متفاوت موافق هستم
آیا به نظر شما کسانی‌ که با مردان ملی‌ ما مصدق و فاطمی مخالفت کردند،صلاحیت برای رهبری دارند ؟
۴٣۷۷۹ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣۹۰       

    از : محمود دلخواسته

عنوان : سکوت، بهترین کاری می باشد که آقای رضا پهلوی می توانند انجام دهند
چند نکته:
۱. آقای رضا پهلوی می گویند که قصد سلطنت و نه حکومت کردن را دارند. این به این معنی می باشد که ایشان به خود حق داخل شدن در امور سیاسی را نمی دهند( چیزی مثل ملکه انگلستان.) ولی واقع امر اینست که ایشان از صبح تا شب بکار سیاسی مشغول می باشند و این به این معنی می باشد که ایشان بمردم دروغ می گویند. خب تکلیف مردم نیز با فرد دروغگو معلوم است.
۲. ایشان در شروع مصاحبه با خانم مسیح نژاد، ایرانیان را " شهروندان من" خطاب کردند!!! البته چنین عبارتی نشان از شخصیتی مستبد دارد که بخود جرئت می دهد که مردمی را که بیش از سی سال پیش، در انقلابی عظیم، پدر مستبد و خانواده اش را بدور ریختند، هنوز "مال" خود بداند. دیگر اینکه کاربرد این عبارت نشان از ان دارد که ایشان نه دموکراسی را فهمیده اند ( که اگر فهمیده بودند، می دانستند که شهروند متعلق به هیچ کس جز خود نیست، که ایشان ایرانیان را مال خود بدانند.) و نه استبداد را روش بدی برای حکومت می دانند. و گرنه خود را صاحب شهروندان ایرانی نمی دانند.
ایشان حتی دقت نکرده اند که وقتی ملکه انگلیس در پیام سالانه اش به پارلمان انگلیس از مردم انگلیس سخن می گوید از آنها نه بعنوان شهر وندان من، بلکه بعنوان رعیت های من نام می برد. نویسندگان سخنرانی نیک می دانند که هیچ شهروندی متعلق به ملکه نیست و هم می دانند که وقتی او از کلمه رعیت استفاده می کند، هیچ کس آن را به معنای واقعی آن تعبیر نمی کند، بلکه به معنای سنتی و تاریخی آن. مردم می دانند که ملکه هیچ قدرت و اختیاری ندارد.
۳. وقتی به افرادی که اطراف |آقای رضا پهلوی را پر کرده اند دقت می کنیم، متوجه می شویم که اکثریت آنها، همان مستبدان چاپلوس و فاسدی بودند که دور و ور پدر را پر کرده بودند و البته از آنجا که از قدیم گفته اند کبوتر با کبوتر باز با باز کند هم جنس با هم جنس پرواز، این گردهمایی! نشان از باور و شخصیت واقعی آقای رضا پهلوی دارد و گرنه حتی یکبار هم که شده به کسانی که او را رضا شاه دوم می نامند و سخن از اینکه سلطنت، یک حق است و باید آن را گرفت ( یعنی بزن و بکش و دوباره.) می تاختند و از انها برائت می جستند.
۴...۵...۶
خلاصه اینکه آقای رضا پهلوی در عرض سی سال اخیر نه تنها نشان داده اند که دردی جز درد قدرت و تکیه زدن بر تخت طاووس ندارند، بلکه برای رسیدن به آن، به هر کاری تن می دهند و با هر کس و گروهی که فکر کنند او را یاری خواهند کرد، همراهی می کنند.
متاسفانه از آنجا که ایشان نه از تحصیلات بالایی ( ایشان یک لیسانس از راه دور دارند. حتی فرض را بر این بگذاریم که این مدرک مانند مدارک دکترای اعضای رژیم تبهکار کنونی قلابی نباشد، این به این معنی می باشد که حتی محیط دانشگاهی را نیز ندیده اند و زندگی نکرده اند.) و نه هوش بالایی، هنوز متوجه نشده اند که سلطنت در ایران مرد و تمام شد. در فردای ایران آزاد، وقتی که حاکمیت از آن جمهور مردم می شود، مگر مردم سالها باقالی خورده باشند که به ایشان و لشکری که در آرزوی رانت خوارهای جدید شدن دور ایشان را گرفته اند، رغبت کنند. بنا براین پیشنهادم به ایشان این است که آقا جان، حتی اگر ذره ای در شما عشق وطن وجود دارد،سکوت کنید. البته می دانم که نمی کنید، بی اخلاق تر و نیز ضعیف تر از آن هستید که به این پیشنهاد عمل کنید. ولی فردا نگویید که کسی نبود و به شما نگفت.
۴٣۷۷۵ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣۹۰       

    از : بابک نو وا

عنوان : پاسخ به نوشتار آقای نظریان
ترازویِ سنجش دستگاه پیشین، دستگاه محمد رضا شاهی، بودن و یا نبودن آزادی‌های سیاسی و استوار گشته در قانون اساسی مشروطه بوده و هست و نه اینکه چند تا جاده ساخته و چند درخت محمد رضا شاه کاشته است که هرآینه کار پادشاه مشروطه جاده‌سازی و درخت‌کاری نباید باشد! اومی‌بایستی نمادِ پادشاهی مشروطه باشد که نبود! دستگاه سرکوب محمد رضا شاهی با یاری بیگانگان بر کشور ما و مردم ایران چیره شده بود و جز سرکوب آزادی‌ها و کشت و کشتار ایرانیان، هیچ گامی برای گشایش و گسترش زمینه‌های مردم‌سالاری در قانون اساسی کشور، بر نداشته بود تا اینکه مردم به‌پا خاستند و بیش از سه هزار تن کشته دادند و تازه محمد رضا شاه، از خواب گران بیدار گشته و صدایِ انفلاب را شنید که دیگر دیر شده بود و خیزش مردم مانند سیل راه اوفتاده و بیگانگان هم همانگونه که او را آورده بودند، به‌بیرون از کشور پرتاب اش کردند. تلاش برایِ بازسازیِ همان سرکوبگری، دیگر آب در هاون کوبیدن است. مردم ایران جز مردم‌سالاری و آزادی چیز دیگری را نخواهند پذیرفت! گذشته ما چراغ راه آینده‌ی ما باید باشد! مردم ایران که دیگر به‌دنبال خودکامه نمی‌گردند و آنچه ما کمبود داریم، مردم‌سالاری است و نبودن آزادی!
۴٣۷۷۴ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣۹۰       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : حکم جبر تاریخ است که تاج و عمامه ائیکه از سر بیافتد، از سر زبانها هم خواهد افتاد.
آنقدر دنبال نخود سیاه و ربع پهلوی نگردید. تاریخ جهان و خصوصآ رویدادهای معاصر دراروپا (از جنگ جهانی اول ببعد) نمایانگر یک نمادهمگانی است که بعد از سرنگونی هر پادشاهی (سلسله ایی) بهرعلتی که بوقوع پیوسته باشد، برگشت و دسترسی به تاج و تخت از دست رفته غیر ممکن گردیده است. سلسله های پادشاهی خیلی قدیمی مثل هابسبورگ (بین ۱۹۱۷ ـ ۱۲۷۶ میلادی) مثال روشنی است که حتی اتو هابسبورگ پسر با شخصیت و مورد توجه بسیاری از سیاستمداران غربی و پسر ارشد آخرین امپراطور اطریش نتوانست نظام جمهوری را عوض نماید واخیرآ در سن ۹۸ سالگی این آرزو را بگور برد. سلسله های پادشاهی آلمان، ایطالیا، اروپای شرقی، حتی عراق و افغانستان، مصر و….. کم و بیش همین سرنوشت را پیدا کرده اند. امروزه دنبال رضا نیم پهلوی رفتن کسیکه نه پدرش و نه پدر بزرگش «شاهزاده» بودند و طبق داده های معتبرتاریخی ایجاد سلسله چند ده ساله پهلوی هم دستپخت استعمار قدیمی و جدید واز جعبه «پادشاه سازی» انگلیس بود. براثرایجاد استبداد بیحد آریامهر با حزب فاشیستی رستاخیز جامعه ایران بانفجار رسید وبعلت قدغن بودن سازمانها سیاسی، ملی و مردمی، سندیکاها و نهادهای دموکراسی، خلاء ایجادشده را رقیب قدیمی قدرت محمدرضاپهلوی یعنی ملاها و آیت الله های بغایت عقب مانده و نوکر منش پر کرده و حزب الله را جایگزین رستاخیز نمودند و آنچه که امروز بر سرمردم ایران و میهن ما میآید. نتیجه دیکتاتوری حکومت وابسته پهلوی بود. حال نحوه برآمدن و طول کوتاه زمامداری و کارنامه ضدایرانی پهلوی وابسته را با دیگر سلاطینهای دیگری که بمراتب قدیمی تر و در جامعه خود جاء افتاده و بانفوذ سنجش نمائیم. خواهیم فهمید که پس ماندگان «پهلوی» چه مقدار شانس برای «برگشت» دارند. روند استقرار جمهوری واقعی درایران حتی با ضربات خشنونت بار این رژیم ضدملی و جنایتکار ایستا نخواهد کرد و همانگونه که در تمام نقاط دنیا هیچ پادشاه خلع گردیده و «ولیعهدی» در تبعید قادر بدست گرفتن قدرت اجتماعی پادشاهی انقراض گشته نشد. ملیون و آزادیخواهان ایران بایستی نیرو و توان خود را با توجه باامکانات و ویژگیهای بافت اجتماعی برای تحقق بخشیدن همه آن خواستهاییکه انقلاب بهمن ۱۳۵۷ را در مقابل حکومت فردی و ارتجاعی پهلوی آفرید( آزادی، استقلال، عدالت تجتماعی، جمهوری ایران) و توسط حکومت اسلامی بتاراج و بیراهه کشانده شده است، بعنوان آلترناتیو اصیل و مردمی بکار ببرد. ایران ما از داخل توسط مرتجعین سنتی حاکم و مزدوران حمایت شده از استعمار جهانی مورد تهدید جدی قرار دارد. نجات ایران تنها بهمت فرزندان خلف و راستین در یکپارچگی مردم ایران ممکن پذیر است.
۴٣۷۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣۹۰       

    از : حسن درشتی

عنوان : پاسخ به نوشتار آقای نظریان
با درود بشما و همه همیهنان گرامی با هر دیدگاهی:
در ابتدا لازم میدانم که نکاتی چند پیرامون نوشتار شما مطرح نمایم و سپس نقطه نظریات خود را بطور فشرده و خلاصه عنوان خواهم نمود.آنچه را که در مورد عنوان آقای رضا پهلوی مطرح نموده اید که طرفداران و حامیان ایشان از واژه شاهزاده استفاده مینمایند طبیعتا اگر بدمکراسی باور داشته باشیم هر کسی بر اساس نظر و عقیده خود آزاد است از هر عنوانی که بدور از شعونات انسانی و اخلاقی نباشد برای هر شخصی بکار گیرد و با توجه بر واقعیت امر که ایشان فرزند پادشاه در دوره ای از تاریخ ایران که نظام پادشاهی بوده میباشد و طبیعتا عنوان شاهزاده را دارند حال در این راستا آندسته از هم میهنان که همواره از واقعیتها بدورند و واقعیتها همواره برایشان تلخ است مشکل خودشان میباشد و بنظرم ایراد گرفتن پیرامون این نکته بدور از بیان واقعیتهاست( همانگونه که امروزه در کشور آلمان از نوادگان شاهان گذشته خود آنان را پرنس یا پرسسین مینامند حتی اگر مخالف نظام پادشاهی یا امپراطوری بوده و میباشند)ما ایرانیان همیشه تبمان تند است و همواره در هر زمانی احساسات را بر منطق ترجیح داده و عمل مینمائیم .
در مورد نامی تحت عنوان چاله ای که به نظام پادشاهی نسبت دادید لازم است توضیح دهم چاله ای بوده که قابل پر کردن و ترمیم بوده و قابلیت اصلاح لازمه را بنحو مطلوبی داشته ولیکن اصلاح طلبی وجود نداشته زیرا در آنزمان چنان تب انقلاب و تغییر همه اپوزیسیون آن دوران را در بر گرفته بوده(آنهم بدلیل تقلید از قهرمانان و الگوهائی از انقلابیونی همچون سرهنگ جمال عبدالناصر-سرهنگ فیدل کاسترو-سرهنگ قذافی- و یا یاصر عرفات که پس از دورانی چند از حکومتشان کاملا روشن شد که چه دیکتاتورهائی بوده اند و یا رهبر عالیقدر -مائو - پلبد- هوشی مینه و دیگران و پویژه رهبریت عالیقدرشان در کره شمالی و سایر الگوهای پوشالی و تو خالی که چه بر سر ملتشان آورده اند)که از مرز ۴۰ درجه هم تجاوز نموده و در نتیجه منجر بکشته شدن هر گونه اصلاحات شده که متعاقب آن نیز پس از شب زفاف انقلابیون با سر دمداران حکومت جمهوری اسلامی ناب محمدی همانند دستمال کاغذی استفاده شده بدور انداخته شدند. بی انصافی محض است نخواهیم موقعیت زمانی در آن دوران را در پهنه سیاست جهانی که دو ابر قدرت جهت حذف یکدیگر چه ترفندهایی را بکار نگرفتند و در این راستا چه لطماتی بکشورهای طرفدار(وابسته) هر قطب وارد نشد!!!.
لازم است که یادآور شوم تقریبا هیچ کشوری بدور از این وابستگی بیکی از قطبین شرق و غرب وجود نداشته.
از این نکته بگذریم من بشخصه هیچگاه نظام پادشاهی گذشته را با رژیم جمهوری اسلامی مقایسه نخواهم کرد زیرا رژیم گذشته با همه کاستیها و نارسائیها ئی که داشته اگر از کمی انصاف و اخلاق برخوردار باشیم رژیم گذشته تمامی تلاشش جهت پیشرفت و آبادانی و سرفرازی ایران و ایرانی بوده (نظرتان را بدوران قاجار معطوف مینمایم که ایران در چه وضعیت فلاکتباری بسر میبرده)و در این راستا قرار گرفتن ایران در یک جایگاه مطرح در نظم نوین جهانی قابل پذیرش و بمذاق قدرتهای جهانی نبوده و در یک ائتلاف بین دو قدرت جهانی اگرچه مخالف یکدیگر بوده اند ولیکن در برحه هائی از زمان سیاستشان حکم میکرده و هم اکنون نیز حکم میکند با تبانیهای لازمه قدرتهای کوچک جدید و یا در راه قدرتگیری را از صحنه چنین رقابتهائی خارج نمایند.و در این راستا بهترین آلترناتیوهای موجود که مخالفین نظام گذشته بودند از آنان استفاده نموده و بر گرده آنان سوار شدند و با بازی گرفتن آنان در این سیاستگزاریها ( بعبارتی دیگر از نیروی خود بر علیه خود استفاده کردن) آنچه را که نمیبایست بر سر ایران و ایرانی وارد آید وارد آوردند و چنین شد که امروزه ایران و ایرانی در پهنه جهان از ارزش و اعتباری بر خوردار نمیباشد.
آنچه را که بارها و بارها شاهزاده رضا پهلوی در مصاحبه ها و سخنرانیهایشان مطرح نمودند و تاکید کردند همواره تعیین نوع نظام را بعهده ملت ایران گذاشته و آنهم در یک انتخابات آزاد و بدور از موجودیت نظام فقهائی که رای اکثریت مردم ایران ملاک عمل بوده و قابل پذیرش و احترام میباشد و خود هیچگونه ادعائی نسبت به تعیین نوع نظام و یا رهبریتی را ندارند.در رابطه با ایجاد اتحاد جهت رهائی ایران نیز ایشان هیچگونه پیشنهادی پیرامون بدست گرفتن رهبریت و یا سخنگوئی از طرف این اتحاد ملی را ندارند و کماکان بر این نکته اشاره کردند که در صورت انتخاب ایشان توسط این مجموعه جهت پیشبرد اهداف این اتحاد پذیرای این مسئولیت خواهند شد. ایکاش کمی غرض ورزیها .و دیدگاههای ایدئولوژیکی را بکناری میزدیم و همانگونه که خودتان اشاره نمودید صرفا بدلیل نقطه نظریات منطقی و عملگرایانه ایشان پاسخ مثبت به این حرکت میدادیم.
من بعنوان طرفدار نظام پادشاهی پارلمانی هیچ وحشتی از نوع نظام منظورم چه جمهوری دمکراتیک و چه پادشاهی پارلمانی ندارم و آنچه که برایم مهم میباشد محتوای نظام است که برخوردار از ماهیت دمکراتیکی و سکولار بودن و قانون اساسیش برپایه قوانین عرفی حقوق بشر و منشور جهانی بوده باشد. حال اگر کسانی لرزه و رعشه بر اندامشان میافتد که روزی رای مردم و انتخاب آنان نظام پادشاهی پارلمانی باشد امیدوارم همانند من نیز به رای ملت احترام گذاشته و در راستای پیشرفت و آبادانی کشور کوشا باشند البته با حفظ عقاید و نظریات و دیدگاههای خود.
امید آن دارم که همه ما ایرانیان بدان درجه از آگاهی برسیم که بتوانیم نظرات و عقاید همدیگر را تحمل نموده و در جو و فضائی مسالمت آمیز که نشانگر رشد و بلوغ فکریمان میباشد در کنار یکدیگر در ابتدا ایرانمان را نجات داده و سپس جهت رسیدن باهدافمان که مهمترین و پر ارزشترین آن تلاش در راه سازندگی ایران میباشد دوش بدوش یکدیگر حرکت نمائیم.
پاینده ایران
۴٣۷۴٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣۹۰       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست