به مناسبت بزرگداشت روز جهانی زبان مادری
پریسا تربتی
•
آموزش در مدرسه تا سن ۱۲ سالگی فقط و فقط بایستی به زبان مادری باشد و بعد از این سن بایستی زبانهای دیگر در برنامه آموزشی فراگیران قرار گیرد. چرا که طبق نظریه روانشناسان و زبانشناسان دوازده سال اول زندگی هر شخص از لحاظ فراگیری زبان دوران تطبیق محسوب می شود و بعد از آن دوران یادگیری
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲۹ بهمن ۱٣۹۰ -
۱٨ فوريه ۲۰۱۲
آموزش در مدرسه تا سن ۱۲ سالگی فقط و فقط بایستی به زبان مادری باشد و بعد از این سن بایستی زبانهای دیگر در برنامه آموزشی فراگیران قرار گیرد. چرا که طبق نظریه روانشناسان و زبانشناسان دوازده سال اول زندگی هر شخص از لحاظ فراگیری زبان دوران تطبیق محسوب می شود و بعد از آن دوران یادگیری. یعنی در دوازده سال اول زندگی شخص ضمن فراگیری زبان، با زبان فراگرفته شده خود را به محیط اطراف تطبیق می دهد و سیستم فکری اش شکل می گیرد
یوهان آموس کومنیوس که به عنوان پدر آموزش و پرورش نوین در دنیا شناخته شده است، در نیمه دوم قرن ۱۷ اصولی را برای آموزش و پرورش و یادگیری عنوان کرد که آموزش و پرورش امروزی در دنیا از آن تبعیت می کند. وی اعتقاد داشت که کودکان را بایستی با شناخت و بینش اجسام آشنا کرد. یعنی معانی مستقیم اشیا و اجسام را به کودکان آموخت و در این مسیر همواره بر ضرورت استفاده از زبان مادری تاکید می کرد. وی اعتقاد داشت که آموزش تا سن ۱۲ سالگی بایستی فقط و فقط به زبان مادری باشد و از این سن به بعد است که آموزش به زبان های دیگر می تواند در برنامه آموزشی فراگیران قرار گیرد و آموزش زبان های دیگر نه از روی دستور زبان بلکه از طریق خواندن متون انجام گیرد. کومنیوس بر استفاده از عکس و تصویر در آموزش زبان تاکید میکرد. بدین ترتیب که ابتدا کودک با مفهومی که با آن آشنا است ارتباط برقرار می کند و سپس طریقه نوشتاری آن مفهوم را به آن پیوند می دهد و آن مطلب را درک می کند.
از منظر حقوق شهروندی از آنجاییکه زبان مادری اولین ابزار ارتباط هر فرد با جهان بیرونی است و نیز نخستین ابزار بیان احساسات و عواطف و زبان اندیشیدن و رویا ست ، آموزش به زبان مادری حق مسلم هر شهروند محسوب می شود . هایدگر، فیلسوف آلمانی می گوید : " انسان در خانه زبان است که فکر می کند و زبان مادری صرفاً زبان ارتباطی نیست . "
زبانها فقط وسیله ارتباط نیستند، بلکه هویت و جهان بینی گویشوران و نیز وسیله انتقال فرهنگ و تجارب و دانشهای آنان است. بطور کلی زبان در اجتماع ساخته و پرداخته میشود و یکی از پیوندهای محکم اجتماعی است که بین جماعات وحدت ایجاد میکند. اهمیت زبان تا بدان پایه است که افلاطون انسان را حیوانی ناطق تعریف می کند. به وسیله زبان است که تمدن بشری از نسلی به نسل دیگر و از یک ملت به ملت دیگر نشر و گسترش می یابد. سخن افلاطون در مورد اینکه مرز بین انسان و حیوان در ناطق و زباندار بودن انسان است سخنی به گزاف نیست، چه اگر فرق بین انسان و حیوان را در فعالیتهای عالی ذهن چون تفکر بدانیم بدون شک زبان مهمترین عامل در این فعالیتهاست. "تفکر ذهنی شدن اکتسابها و تجارب و دریافتهای حواس است که به صورت نشانه ای و رمزی (زبان) در ذهن نگهداری میشود". روانشناسان ارتباط بین تفکر و زبان را چنان صریح و مستقیم میدانند که برخی تفکر را سخن گفتن بیصدا تعریف کرده اند.
در بند دوم ماده ۲۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر می خوانیم :" هدف آموزش و پرورش باید شکوفایی همه جانبهء شخصیت انسان و تقویت رعایت حقوق بشر و آزادیهای اساسی باشد. آموزش و پرورش باید به گسترش حسن تفاهم، دگرپذیری و دوستی میان تمام ملتها و تمام گروههای نژادی یا دینی و نیز به گسترش فعالیتهای ملل متحد در راه حفظ صلح یاری رساند. " و بند سوم همین ماده می گوید :"پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش و پرورش برای فرزندان خود، بردیگران حق تقدم دارند. "
در این باره برای نجات و حفظ این زبان ها و به منظور " احیای زبان مادری " سازمان ملل در سال ۱۹۹۹ ، روز ۲۱ فوریه برابر با دوم اسفند ماه را "روز جهانی زبان مادری" نامگذاری کرد . هر ساله این سازمان و یونسکو مراسم گوناگونی را برای گرامیداشت این روز در بسیاری از کشورهای جهان برگزار می کنند و از دولت ها میخواهند که حق اقوام و ملتهای ساکن کشور خود را برای آموزش به زبان مادریشان به رسمیت بشناسند و زمینه تدریس زبان آنها را در نظام آموزشی کشورشان فراهم آورند. به علاوه سازمان ملل سال ۲۰۰٨ را "سال زبان" نامگذاری کرد .
باید در نظر داشت که آموزش به زبانی غیراز زبان مادری موجب سر درگمی کودک در برقراری ارتباط با محیط جدیدی که در آن قرار گرفته ، می شود و این موضوع می تواند تبعاتی همچون افت تحصیلی و عدم رشد فرهنگی را به دنبال داشته باشد و اینگونه هویت کودک در معرض تهدید قرار می گیرد. روانشناسان معتقدند که آموزش حداقل در مقطع ابتدایی باید به زبان مادری باشد ، چرا که کودک در پنج سال اول زندگی خود حدود٨۰ درصد از کل اطلاعاتی که می بایست در طول دوره زندگی اش در خانواده بدست آورد را کسب می کند و بعد وارد محیط مدرسه می شود . در واقع مدرسه واسطه میان خانواده و اجتماع به حساب می آید و کودک با حضور در مدرسه برای حضور در اجتماع تمرین می بیند . از آنجاییکه تکلم چیزی نیست غیر از تبدیل افکار و ایده ها و احساسات به آوا ، بیشتر کودکانی که از تحصیل به زبان مادری محروم می شوند ، اعتماد به نفس خود را از دست داده و علاقه خود را نیز به مدرسه از دست می دهند و ما حصل این رخداد علاوه بر افت تحصیلی ، تاثیرسوء روانی- شخصیتی بر روی این گروه از کودکان می باشد . بر این اساس سطح بیسوادی در چنین جوامعی در مقایسه با جوامعی که افراد فرصت تحصیل به زبان مادری را دارند بالاتر است.
کودک با گذشت زمان و شنیدن مکرر، زبان مادریش را آموخته ، آغاز به ادای آن میکند. در طول زمان کوتاهی می آموزد تا به زبان مادریش احساسات و خواسته هایش را به اطرافیان تفهیم کند. با زبان مادریش با دیگران رابطه برقرار میکند با همین زبان بازی میکند ، می خندد مشاجره و گفت وگو میکند . تنها و تنها با زبان مادریش است که قادر میشود دنیای پیرامون خود را بشناسد بیان نماید. با سخن گفتن به زبان مادری از تعلق خود به گروه همزبانش آگاه میشود و با مهر و محبت و اعتماد و امنیتی که این تعلق به وی ارزانی داشته زندگی میکند. هنگامیکه با زبان مادری سخن می گوییم بین ذهن و زبان رابطه مستقیمی برقرار میشود. زیرا این سخنان لحظات زندگی و تجارب گذشته مان را تداعی کرده و در ذهن و روانمان زنده میکند. به همین دلیل هنگامیکه با زبان مادریمان سخن میگوییم مکانیزم سه گانه ای بین دهان و قلب و ذهنمان شکل میگیرد که با طبیعت انسانی سازگاری کامل دارد.
حال نگاهی به آموزش و پرورش امروزه کشور می اندازیم. اصول آموزشی مختلفی ذکر شد اما متاسفانه در مورد کودکان دو زبانه در کشور ما که قریب به ۶۰درصد کودکان کشور را تشکیل می دهند، بسیاری از این اصول آموزشی که در کل دنیا کاملا بدیهی به نظر میرسند مورد توجه قرار نمی گیرند و متاسفانه تنها در مورد کودکان فارسزبان کشور اجرا می شود. ابتدا مختصرا با مفهوم دوزبانه بودن آشنا شویم. در یک نوع طبقه بندی دوزبانه بودن را به دو دسته طبیعی (برابر) و آموزشی (نابرابر) تقسیم بندی میکنند. در دو زبانگی برابر فرد از آغاز تولد در یک خانواده و جامعه دو زبانه زندگی می کند و در هر دو زبان هم شفاها و هم کتبا قادر به برقراری ارتباط است. در دو زبانگی نابرابر آموزشی فرد پس از یادگیری زبان مادری به صورت شفاهی به دلایل آموزشی یا فرهنگی با یک زبان دیگر تماس می یابد و دو زبانه می شود. دو زبانگی موجود در کشور از این نوع دو زبانگی است. همانطور که در مطالب فوق نیز اشاره شد آموزش در مدرسه تا سن ۱۲ سالگی فقط و فقط بایستی به زبان مادری باشد و بعد از این سن بایستی زبانهای دیگر در برنامه آموزشی فراگیران قرار گیرد. چرا که طبق نظریه روانشناسان و زبانشناسان دوازده سال اول زندگی هر شخص از لحاظ فراگیری زبان دوران تطبیق محسوب می شود و بعد از آن دوران یادگیری. یعنی در دوازده سال اول زندگی شخص ضمن فراگیری زبان، با زبان فراگرفته شده خود را ببه محیط اطراف تطبیق می دهد و سیستم فکری اش شکل می گیرد.
زمانی این نظام فکری و تطبقی تکمیل می شود که سوادآموزی شخص به زبان مادری تکمیل گردد، یعنی علاوه بر فراگیری کامل تکلم به زبان مادری ، خواندن و نوشتن به زبان مادری را نیز یاد بگیرد. در کشور کودکان فارس زبان تا سن ۱۲ سالگی فقط و فقط به زبان مادری خود آموزش می بیینند و از این سن به بعد است که آموزش زبان عربی و انگلیسی در برنامه درسیشان گنجانده می شود، اما در مناطق دوزبانه کشور وضع بسیار متفاوت و آشفته است. یک کودک شش ساله غیر فارس از همان اولین روز تحصیل بایستی با زبانی غیر از زبان مادری خود تحت تعلیم قرار بگیرد. بعنوان مثال یک کودک کورد زبان که کوچکترین آشنایی با زبان فارسی ندارد و تنها به زبان مادری خود با طبیعت و اطرافیان ارتباط برقرار می کند، از همان روز اول مدرسه بایستی با زبانی غیر از زبان مادری خود، یعنی زبان فارسی آموزش ببیند. کلیه اصول و قواعد دیگری که در مورد آموزش در سالهای ابتدایی مدرسه بود نظیر استفاده از عکس و تصویر و … برای تداعی مفاهیم انتزاعی، تنها در مورد کودکان فارس زبان کاربرد دارد و مفید واقع می شود. چون این اصول برای آموزش به زبان مادری فرد پیشبینی و طراحی شدهاند. یک کودک فارس زبان با دیدن تصویردرخت مفهوم درخت در ذهنش تداعی می شود و هنگامی که کلمه درخت را نیز در کنار آن می بیند با این مفاهیم ارتباط برقرار کرده و مطلب را درک می کند. اما در مورد کودکان غیر فارس زبان وضع متفاوت و بسیار دشوار است. چرا که به عنوان مثال همان کلمه درخت را که به تصویر مربوط به (دار) نسبت می دهند برای کودک کورد تازگی دارد و با دانسته ها و معلومات قبلی او مغایرت دارد، چه برسد به صورت نوشتاری کلمه که خود سبب بروز مشکلات بعدی می گردد.
به طور کلی اهمیت آموزش به زبان مادری موضوع تحقیقات بسیاری بوده و این امر حداقل از سال ۱۹۲۹ که اولین کنفرانس علمی در این زمینه برگزار شد مطرح بوده است. در این مدت تعداد کتابهای موجود در زمینه آموزش دوزبانه و مسائل آن به بیش از بیست هزار عنوان رسیده است. تحقیقات همگی بیانگر آن هستند که آموزش به زبان غیر مادری به رشد ذهنی و شخصیتی کودک آسیب جدی وارد میکند.
از نظر روانشناختی آموزش به زبان مادری سبب درک بهتر مطلب میشود و پیشرفت شناختی دانش آموزان را تامین میکند. از نظر اجتماعی سبب جذب راحتتر کودک در محیط اجتماعی خود میشود و به عنوان یک عنصر اصلی فرهنگی او را در ارتباط با گذشته فرهنگی خود قرار میدهد. از نظر عاطفی استفاده از زبان مادری در آموزش دانش آموزان سبب تداوم در استفاده از نمادهای زبان شناختی میشود و بدین ترتیب او را از گسستگی عاطفی ناشی از عدم استفاده از زبان مادری باز داشته ، سبب بالا رفتن کمیت و کیفیت ارتباطات درون مدرسه ای و درون کلاسی میشود و دانش آموزان را از ابزار اصلی تفکر یعنی ارتباط برخوردار می کند. دانش آموزان غیر فارسی زبان در بدو ورود به مدرسه زبان مادری خود را که در یک فرایند پیچیده و در ارتباط مستقیم با محیط پیرامون قرار گرفته است در برنامه فارسی پیدا نمی کنند. چون سازماندهی محتوا و انتقال برنامه درسی به دانش آموزان بر پایه زبان فارسی است که با مفاهیمی که بر اساس تجارب قبلی دانش آموز به زبان مادری حاصل گردیده است و برای او بار عاطفی نیز دارد پیوند ندارد. در حالیکه ارتباط غیر رسمی درون مدرسه ای میتواند خارج از کانال ارتباط رسمی به زبان مادری برقرار شود. این چنین گسستگی میان زبان مدرسه و زبان مادری دانش آموزان ، ارتباط بر پایه انگیزه فردی را با دشواری مواجه می کند. تعارض بین مدار ارتباطی محیط اجتماعی – خانوادگی دانش آموز و مدار ارتباط رسمی مدرسه هم کیفی است و هم کمی. زیرا که دانش آموز غیر فارسی زبان در برابر زبانی قرار میگیرد که حاصل مجموعه ویژگیهای فرهنگ زیستی و خاص او نیست. کمی است زیرا از جنبه دستوری ، واژگان و آوا شناسی برای او نا آشناست. به عبارت دیگر بین زبان مدرسه و زبان دانش آموز شکاف پدید می آید.
منابع
اموزش و پرورش و مسائل دوزبانگی، انشارات یونسکو
بررسی مسایل دوزبانگی تحصیلی دانش آموزان در پایه اول مقطع ابتدائی
|