سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

صحنه


شکوفه تقی


• مردی سپیدمو، با یک سر و دو رو، در ردایی سیاه، که نیمی از قایق را پوشانده، از نخل‌های مرداب، بیرون می‌آید. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۷ اسفند ۱٣۹۰ -  ۷ مارس ۲۰۱۲


 
 
صحنه

مهتاب در مرداب می‌تابد. آواز قورباغه، بوی تنهایی، پرواز پشه، هیاهوی شب، می‌خوابد.
مردی سپیدمو، با یک سر و دو رو، در ردایی سیاه، که نیمی از قایق را پوشانده، از نخل‌های مرداب، بیرون می‌آید.
میش، شعری عاشقانه می‌سراید.
گرگ، زوزه‌کشان دهان می‌گشاید.   
«نامت چیست، که وجودت مثل خیال هست و نیست؟»
«بازیگری که نمی‌داند کیست.»

شکوفه‌تقی



اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست