یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

در دفاع از مبارزات استقلال طلبانه دکتر مصدق و نهضت ملی ایران - دکتر منصور بیات زاده
در نقد اظهارات و ادعاهای دکتر پیروز مجتهدزاده در نوشته ی «ادعانامه جدید علیه مصدق/ شاه کودتا کرد یا مصدق؟» - ۲



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱٨ اسفند ۱٣۹۰ -  ٨ مارس ۲۰۱۲


در بخش اول این نوشته به نقد بخشهائی از اظهارات و ادعاهای غلط ، بی ربط و حتی تحریف شده آقای دکتر پیروز مجتهد زاده در مقاله ی «شاه کودتا کرد یا مصدق؟ » (١) پرداختم و با توجه به محتوی آن نوشته، متذکر شدم :
«دکتر پیروز مجتهد زاده سعی کرده است برموضوع اصلی مبارزات دکتر مصدق و نهضت ملی ایران که قطع نفوذ دولت استعمارگر انگلیس در صدر برنامه مبارزاتی اش قرار داشت، سرپوش بگذارد و تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت در ٢٩ اسفند ١٣٢٩، تصویب و اجرای خلع ید و دفاع از دست آورد های آن مبارزات ـ یعنی حفظ « استقلال (حاکمیت ملی)» کسب شده را نا دیده انگارد.». (٢) موضوعی که یکی از محورهای اصلی مبارزات دکتر مصدق پس از ورود مجددش به صحنه مبارزات و فعالیتهای سیاسی ایران بعد از استعفای اجباری رضاشاه از سلطنت بود. قبلا یادآورشدم که آن مبارزات و فعالیتهای سیاسی که با مخالفت با اعتبارنامه سیدضیاء طباطبائی در ١٦ اسفند ١٣٢٢در مجلس شورایملی دوره چهاردهم شروع شد، با طرح تز «سیاست موازنه منفی»، تصویب قانون «تحریم اعطای امتیاز نفت»، مخالفت با حضور «میلیسپو» مستشار آمریکائی در وزارت دارائی...، سمت و سوی مبارزات و فعالیتهای سیاسی که در تحلیل نهائی، هدفش کسب «حاکمیت ملی (اشتات سوورنیتت)» ایران بود، دقیقأ ترسیم نمود.

دکتر مصدق پیشنهاد نخست وزیری را بشرطی پذیرفت که مجلسین (مجلس شورای ملی و مجلس سنا)، قانون «خلع ید » از شرکت نفت را تصویب نمایند.
در روز ١٦ اردیبهشت ١٣٣٠، درست چهار روز بعد از معرفی اعضای کابینه اش به مجلس شورای ملی، طی نامه ای به «موریسون» وزیر امورخارجه وقت انگلیس براصل «حاکمیت ملی (اشتات سوورنیتت)» ایران اشاره می کند و با تأکید بر آن اصل از امر ملی شدن صنعت نفت دفاع می نماید.
بخاطر درک صحیح تر ازموضع و خواست و هدف دکتر مصدق از امر ملی شدن صنعت نفت و اصولا آشنا شدن با برداشتی که ایشان از «حاکمیت ملی» داشت، فسمتی از آن نامه را نقل می کنم:
«... مقصود از ملی کردن صنغت نفت کاملا روشن است.
ملت ایران می خواهد از حق حاکمیت ملی خود استفاده و بهره برداری از منابع نفت را خود بعهده داشته باشد و جز اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت مقصودی ندارد ... ملی کردن صنایع حق حاکمیت هرملتی است و برفرض اینکه قراردادها یا امتیازاتی با اشخاص و شرکتهای خصوصی نسبت به آن صنایع منعقد شده باشد که از جمیع جهات حقوقی هم فرض صحت آن شود چنین قراردادها یا امتیازات مانع از اعمال حق حاکمیت ملی نخواهد بود و هیچ مقام بین المللی هم صلاحیت رسیدگی به چنین امری را ندارد.
دولت ایران می خواهد با استفاده از حق حاکمیت خود، از عواید نفت بنیه اقتصادی کشور خود را تقویت و موجبات آسایش عمومی را فراهم و به فقر و فلاکت و نارضایتی عمومی خاتمه دهد و این امر مایه آبادی و آرامش ایران و موجب جلوگیری از هرگونه اختلال و آشوب خواهد بود...». (تاکید در همه جا از منصور بیات زاده).(٣)
همانطور که در بخش اول این نوشته اشاره رفت، آقای دکتر پیروز مجتهدزاده بدون توجه به خواست ها و اهداف مبارزات و فعالیتهای سیاسی دکتر مصدق و ارزشهائی که اصولا نهضت ملی شدن صنعت نفت برپایه آنها شکل گرفته است، به تبلیغ محتوی مقاله ی انحرافی خود پرداخته و با یک چرخش قلم، عملی که هیچگونه رابطه ای با یک کارعلمی و تحقیقی ندارد و در واقع بیشتر شباهت به یک تبلیغات ارزان سیاسی هست، تمام مطالبی که تا کنون درباره کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ و در دفاع از استقلال و حاکمیت ملی ایران و دکتر مصدق به نگارش درآمده اند، خط بطلان می کشد و می نویسد:
«... این نوشته ها حاصل بیش از چهل سال پرس و جوی شفاهی و بیش از بیست سال پژوهش نویسنده است در اسناد دولتی داخلی و خارجی – اسناد طبقه بندی شده دولتی، نه کتاب های نوشته شده این و آن که به عنوان اسناد تاریخی به خورد مردم داده می شود.».
من در بخش اول این نوشته با نقل بخشهائی از مقاله مورد بحث («شاه کودتا کرد یا مصدق؟ »)، توضیح دادم که وی حتی کوچکترین توجه ای به اظهارات و ادعای تبلیغاتی خود ، ننموده ودر بسیاری از موارد، رویدادهای تاریخی را وارونه جلوه داده و «تحریف» کرده است. در واقع بسیاری از مطالبی که وی « به عنوان اسناد تاریخی به خورد مردم » داده است، مطالبی هستند که از طریق مستند سازی و جعل اسناد و تحریف تنظیم شده اند!
در بخش اول این نوشته با نقل قول از مقاله ی مورد بحث ، توضیح دادم که آن «پژوهشگر» محترم، بخاطر سرنگونی رژیم شاه و پیروزی انقلاب بهمن ماه ١٣۵٧ بسیار ناراحت است و از آن رویداد تاریخی رنج می برد. در رابطه با آن ماجرا باید باشد که وی «کینه» بزرگی از دکتر مصدق و طرفداران «راه مصدق» در دل دارد. بجای قدردانی از مبارزات خستگی ناپذیر دکتر مصدق علیه دولت استعمارگر انگلیس و دفاع از «حاکمیت ملی (اشتتات سوورنیتت)» ایران، با توسل به جعل اسناد و تحریف رویدادهای تاریخی در جهت منفی جلوه دادن شخصیت دکتر مصدق و مبارزات نهضت ملی ایران عمل کرده است. وی در آن رابطه می نویسد:
«غش کردن های مصلحتی که فقط می توانست به منظور فریب دادن ملت ایران باشد که مسلما با چنین نمایش هایی"عوام" فرض می شدند. با بالا گرفتن تب ماجرا های مرداد ١٣٣٢، از مجلس شورای ملی خارج شده و در میدان بهارستان، خطاب به عابران حیرت زده در اشاره به پارلمان کشور می گوید: مجلس آنجا (که نمایندگان منتخب مردم نشسته اند) نیست، مجلس شما (مردم انتخاب نشده) هستید.»
محتوی این جملاتی که نقل شد، بیانگر این واقعیت تلخ است که این «پژوهشگر» محترم، برعکس ادعایش که گویا درباره موضوع بحث « بیش از بیست سال پژوهش » داشته است، کوچکترین اطلاعاتی در باره زندگی دکترمصدق و مبارزات و اهداف و خواستهای نهضت ملی برهبری دکتر مصدق ندارد. حتی وی از چگونگی روابط اجتماعی حاکم برایران در آن مقطع تاریخی مورد بحث نیزبی خبر بوده است. و یا اینکه آشنائی داشته، ولی بخاطر حقنه کردن نظرات غلط و انحرافی خود به خوانندگان مقاله اش، آگاهانه و بعمد نخواسته است در آن مقاله به آن وضعیت توجه نماید!   
آقای دکتر پیروز مجتهد زاده در قسمت اول این جملات صحبت از «غش کردن های مصلحتی [دکتر مصدق ـ اضافه از منصور بیات زاده] که فقط می توانست به منظور فریب دادن ملت ایران باشد که مسلما با چنین نمایش هایی"عوام" فرض می شدند.» نموده است. (تاکید همه جا از منصور بیات زاده)

محتوی نقل قول بالا، بیانگر این واقعیت تلخ است که آقای دکتر پیروز مجتهد زاده، بخاطر منفی جلوه دادن مبارازات ضد استعماری نهضت ملی ایران علیه دولت استعمارگرانگلیس، دکترمصدق را متهم به «فریب دادن ملت ایران»، نموده است.
اما در هنگام فرمولبندی «حکم» نابخردانه ی خود، به این واقعیت توجه نکرده است که در آن مقطع تاریخی مورد بحث (دوران فعالیت دکتر مصدق)، که تلویزیون، ماهواره، وب سایت های اینترنتی، شبکه های اجتماعی و اطلاع رسانی همچون فیس بوک، توییتر، یوتیوب، گوگل و ده ها شبکه و فرستنده دیگر که امروز وجود دارند، وجود نداشت. پس با توجه به وضعیت اجتماعی آنروز ایران، این سئوال در مقابل«استاد دانشگاه تربیت مدرس تهران»، قرار دارد، که اگر اظهارت وی بیانگر واقعیات باشد ـ که نیست ـ ، دکتر مصدق برای نمایش غشن کردن های مصلحتی خود ، آنهم بخاطر «فریب دادن ملت ایران»، از کدام « وسائل ارتباط جمعی» استفاده می کرده است؟
آقای دکتر پیروز مجتهد زاده که ادعا کرده است که «بیش از چهل سال پرس و جوی شفاهی و بیش از بیست سال پژوهش» عمر خود را صرف مطالعه در باره موضوع بحث نموده است، حتمأ باید اطلاع داشته باشد که در دوران مبارزات نهضت ملی و حتی در دوران حکومت ملی دکتر مصدق، در ایران تنها فرستنده رادیوئی وجود داشت که آنهم بخاطر نبودن شبکه برق در سراسر کشور، تنها بخشی از اهالی ایران در آنزمان، آنهم آن بخش از مردم ایران که وضع مالیشان خوب بود و امکان خرید یک دستگاه رادیو را داشتند و حتمأ محل سکونتشان سیم کشی شده بود و به شبکه برق وصل بود، می توانستند از اخبار رادیو تهران و یا فرستنده های فارسی زبان دیگری همچون رادیو دهلی و بی بی سی، استفاده کنند. اما در بسیاری از شهرستانها ـ شهر اراک که ما ساکن بودیم ـ در بعضی ازساعات شب، برق وجود نداشت که می بایستی برای روشنائی از چراغ های نفتی همچون گردسوز، چراغ توری ...استفاده می شد. با توجه باین واقعیت که تقریبأ در اکثر شهرهای کوچک و قریب باتفاق تمام دهات و قصبات ایران، اصولا کارخانه برق وجود نداشت تا ساکنین آن نقاط بتوانند از برنامه های رادیوئی بهرمند گردند. تلویزیون برای اولین بار در مهر ماه سال ۱۳۳۷( پنج سال بعد از کودتای ٢٨ مرداد)، کار خود را در ایران شروع نمود، آنهم حدودأ پنج ساعت در روز.
با توضیحی که در رابطه با «وسائل ارتباط جمعی» در دوران دکتر مصدق اشاره رفت، روشن می گردد که اظهارات آقای دکتر پیروز مجتهد زاده با وضعیت اجتماعی حاکم بر میهنمان ایران در آنزمان بهیچوجه خوانائی ندارد! در واقع اظهارات وی درباره «نمایش» صحنه هائی از «غش کردن های مصلحتی » به منظور فریب دادن ملت ایران، اظهاراتی بی پایه و دروغ است!

من در بخش اول این نوشته اشاره کردم که مردم تهران پس از استعفای رضاشاه از سلطنت، دکتر مصدق را بخاطر مبارزه با استبداد و دفاع از خواست «حاکمیت قانون»، بعنوان نماینده اول تهران برای چهاردهمین دوره مجلس شورایملی انتخاب کردند. آیا نباید از خود سئوال کرد، فردی که بدون هیچگونه مبارزات و فعالیتهای انتخاباتی از سوی مردم تهران بعنوان نماینده اول آن شهر انتخاب می شود، اصولا به چه خاطر و منظوری به «غش کردن های مصلحتی» و «نمایش» صحنه ها ئی از آن ماجرا، احتیاح داشته است؟!
آقای دکتر پیروزمجتهد زاده، «استاد» دانشگاه «تربیت مدرس تهران»، که خود را همچنین «پژوهشگر» و «محقق» نیز فرض می کند، حتمأ باید اطلاع داشته باشد، زمانیکه بنا شود درباره فعالیتهای اجتماعی، سیاسی و یا فرهنگی فردی تحقیقاتی انجام گیرد، در مرحله اول شروع کار تحقیقاتی، در کنار جمع آوری مطالب در آنباره، اگر آن فرد خود نیز مطالبی را تحریر کرده باشد و یا طی سخنرانی هایش مطالبی را بیان نموده باشد، تمام آن مطالب و نوشته ها مورد بررسی و ارزیابی قرار می گیرند. در همان رابطه، حتمأ می بایستی کتاب «خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق» (۴) که محتوی آن ، علاوه بر اشاره به برخی از فعالیتهای سیاسی دکتر مصدق از جمله تاریخ ملی شدن صنعت نفت در ایران است، همچنین شامل شرح مختصری از زندگی و خاطرات و تألمات دکتر مصدق، بقلم خود دکتر محمد مصدق می باشد، مورد استفاده قرار می گرفت.
دکتر مصدق در فصل نهم آن کتاب از «کسالت عصبی و ضعف مزاجی و بیخوابی...» خود و معالجات آن بیماری در نزد پرفسور«کلود» متخصص امراض عصبی و پرفسور «هایم» فیزیولوژیست معروف آنزمان در شهر پاریس اشاره نموده است. کسالتی که در اثر اوج گیری اش، حتی سبب می شود تا ایشان نتواند به تحصیلات خود در پاریس ادامه دهد. وضع سلامتی اش آنقدر وخیم بوده است که مجبور می شود یک پرستار فرانسوی را درسفر به ایران با خود بهمراه داشته باشد. (۵) دکتر مصدق در فصل دهم آن کتاب، بطور مفصل گزارشی از چگونگی مراجعت اجباری اش، از اروپا به ایران تحریر کرده است. وی در آن گزارش متذکر شده است.
«حالم طوری بود که فواصل کوتاه عرض راه را هم نمیتوانستم با پای خود بروم. در سرحد روسیه چرخ خاک کشی آوردند و بدینوسیله مرا از ترن اطریش به ترن روسیه رسانیدند. در پهلوی حمالی از کشتی مرا بدوش گرفت و محلی که میبایست با کالسکه حرکت کنم بزمین گذاشت.» بخاطر ضعف و ناراحتی که داشته است، در آن سفر همچنین دکتر اعلم الدوله او را در طول سفر یاری رسانده است. (۶) آن بیماری در تمام دوران حیاتش ایشان را رنج داد.

دکتر غلامحسین مصدق فرزند دکتر مصدق که «یک نسخه از سواد کتاب» خاطرات پدرش را در اختیار داشته است تا زمانیکه امکان چاپ آن در ایران میسرشد و سانسور اجازه داد، اقدام به چاپ آن بنماید؛ در مقدمه چاپ آن کتاب در اول اسفندماه ١٣٦٤ می نویسد:
«مقصود پدرم آن بود هنگامی که امکان چاپ یادداشتها پیداشود آنها را به چاپ برسانیم و آخرین نوشته هائی را که او در نهایت سوز و عشق ایراندوستی در گوشه انزوا و تنهائی زندان و تبعید برای آگاهی و بیداری هموطنان عزیز خود و نسلهای آینده یادداشت کرده بود به ملت ایران تقدیم نمائیم.
خوانندگان گرامی می دانند در زمان حیات پدرم و پس از وفات او که در ١٤ اسفند ١٣٤۵ روی داد امکان آنکه چنین کتابی در ایران چاپ بشود نبود و کسی مجاز نبود در کتاب و روزنامه نامی از او بیاورد. ناچار این اوراق را این سو و آن سوی نگاهبانی می کردیم که از میان نرود.
پدرم دوچیزرا بیشتر ار هرچیز دوست می داشت: یکی مملکت ایران بود و دیگری مادرش. من که بمناسبت پزشک بودن منظمأ مراقب حال ناساگار و بیماریهای او بودم و مخصوصأ در دوران فعالیتهای سیاسی او در مجلس چهاردهم ببعد و سپس در ایام نخست وزیری همه روز عیادتش را واجب می دانستم، بیش از دیگران با حالات روحی و تألمات درونی او آشنائی داشتم و از لطمات و صدماتی که در زندگانی می یافت مطلع میشدم...» (٧) (تاکید از منصور بیات زاده)
دکتر مصدق در اولین پیام خود به عنوان نخست وزیر در تاریخ نهم اردیبهشت ١٣٣٠ همچنین به «ضعف مزاجی» که به آن مبتلا بوده اشاره نموده و بیان می دارد:
«هیچ تصور نمی شد موقعی پیش آید که به عنوان نخست وزیر به وسیله رادیو با شما صحبت کنم و هیچ وقت تصور نمی کردم با ضعف مزاجی که دارم مسئولیت چنین کار خطیری را قبول نمایم.»
برای من روشن نیست فردی که ادعا دارد مطالبی را که در مقاله ی «شاه کودتا کرد یا مصدق؟ » تحریر کرده است، «...حاصل بیش از چهل سال پرس و جوی شفاهی و بیش از بیست سال پژوهش نویسنده است در اسناد دولتی داخلی و خارجی – اسناد طبقه بندی شده دولتی، نه کتاب های نوشته شده این و آن که به عنوان اسناد تاریخی به خورد مردم داده می شود.» می باشد، چرا و بچه دلیل در اینمورد مشخص که درباره اَش «حکم» صادر کرده است، کوچکترین توجه ی به محتوی کتاب «خاطرات و تألمات دکتر مصدق» ننموده است، تا از آن طریق در باره «وضع مزاجی» دکتر مصدق اطلاعاتی کسب کرده باشد؟!
البته این احتمال نیز می تواند وجود داشته باشد که آقای دکتر پیروز مجتهد زاده نه بخاطر ادامه راه افرادی همچون جمال امامی ، مهدی پیراسته... که با سیاست استقلال طلبانه و آزادیخواهانه دکتر مصدق شدیدأ مخالف بودند و نسبت به ایشان «کینه شتری» داشتند، مطالب آن مقاله را قلم نزده است، بلکه وی در رابطه با «بیش از بیست سال پژوهش ... در اسناد دولتی داخلی و خارجی – اسناد طبقه بندی شده دولتی،» با مدارک و اسنادی روبرو شده که بیانگر نظراتی بوده اند که وی آن نظرات را در مقاله اش منعکس نموده است. اما در هنگام تحریر فراموش کرده که منبع آنها را ذکر نماید؟ برای اینکه ثابت شود که حداقل در اینمورد مشخص وی ریاکاری نکرده و تقلب و تزویر در دستور کارش نبوده است، ضرورت دارد تا آن اسناد و مدارک رادر اختیار افکار عمومی قراردهد!!

و اما در قسمت دوم آن نقل قول از مقاله آقای دکتر پیروز مجتهدزاده می خوانیم:

«با بالا گرفتن تب ماجرا های مرداد ١٣٣٢، [دکتر مصدق ـ اضافه از منصور بیات زاده] از مجلس شورای ملی خارج شده و در میدان بهارستان، خطاب به عابران حیرت زده در اشاره به پارلمان کشور می گوید: مجلس آنجا (که نمایندگان منتخب مردم نشسته اند) نیست، مجلس شما (مردم انتخاب نشده) هستید.».
برای من روشن نیست این استاد محترم، این جملاتی که از مقاله وی نقل شد، از کدام کتاب و یا سند تاریخی، نقل کرده است؟
کسی که تا اندازه ای بامتن سخنرانیها و نوشته های دکتر مصدق ومطالب مربوط به دوران نهضت ملی و حکومت ملی دکتر مصدق آشنائی داشته باشد، با خواندن آن جملات بیاد ضرب المثل معروف فارسی مبنی بر «خسن و خسین هرسه دختران مغاویه اند» می افتد.(٨)   

اسناد و مدارک تاریخی زمان مورد بحث بیانگر این واقعیت تلخ است که آقای دکتر پیروز مجتهد زاده درباره محتوی سخنرانی دکتر مصدق در «میدان بهارستان» و همچنین «تاریخ » برگزاری آن سخنرانی (پنجشنبه ٤ مهر ١٣٣٠)، کوچکترین اطلاعی نداشته و در این رابطه مشخص احتمالا مأخذ اطلاعاتش ، مقاله آقای محمد قوچانی سردبیر مجله شهروند، مندرج در شماره دوازده آن مجله،مورخ بیست وهشتم مرداد ۱۳۸۶ بوده است.
دکتر مهدی مویدزاده ( از اعضای کنونی هیأت اجرائیه‍ی و شورای مرکزی جبهه‍ی ملی ایران )، طی نوشته ای تحت عنوان «به کدامین گناه به مصدق می‌تازند؟» در تاریخ ۹ شهریور ١٣٨٦ با کمک گرفتن از مطالب کتاب « قلم و سیاست» بقلم مرحوم محمد علی سفری، روزنامه نگاری که از نزدیک شاهد چگونگی شکل گرفتن آن سخنرانی دکتر مصدق در میدان بهارستان بوده است، به غلط بودن اظهارات آقای محمد قوچائی اشاره کرده و بدرستی پیوند دادن روز سخنرانی دکتر مصدق در میدان بهارستان در ٤ مهر ١٣٣٠ را به ٢٨ مرداد ١٣٣٢ ، موضوعی بی ربط دانسته است. (٩)

اسناد و مدارک تاریخی دوران نخست وزیری دکترمصدق بیانگر آن است که دکتر مصدق در روز دوشنبه ٢ مهرماه ١٣٣٠ از «هیئت مدیره موقت شرکت نفت ایران» می خواهد تا:
«در اجرای تعهداتی که دولت به تعیین تکلیف قطعی کارشناسان خارجی کرده است، هیئت مدیره لازم است به نامبردگان ابلاغ نماید که چون تاکنون برای خدمت در شرکت ملی نفت ایران حاضر نشده اند و حضورشان منشأ اثر نیست، هیئت مدیره موقت دیگر دلیلی برای اقامت آنان در مناطق نفت خیز ایران نمی بیند. لازم است در ظرف مدت یک هفته وسایل عزیمت خود را فراهم نمایند.» (١٠)

مهندس مهدی بازرگان رئیس هیأت مدیره شرکت ملی نفت ایران در کتاب خاطراتش که در همکاری با سرهنگ غلامرضا نجاتی طی یک گفتگو تهیه و تنظیم شده است، در باره چگونگی روند اجرا کردن خلع ید از شرکت نفت انگلیس در ٢٩ خرداد ١٣٣٠ چنین نوشته است:
«به دستور دکتر مصدق، در اولین اعلامیه ای که منتشر کردیم یادآور شدیم که کلیه کارکنان ایرانی و انگلیسی براساس مقررات و مسئولیت هایی که در زمان تصدی «دریک» داشته اند درجای خود باقی خواهند ماند، ولی باید خودشان را مستخدم و مأمور ایران و شرکت ملی نفت بدانند...» (١١)

اما متخصصان انگلیسی بنابرخواست و دستور شرکت نفت انگلیس حاضر نمی شوند تا بعنوان کارمندان شرکت نفت ملی ایران بکار خود در ایران ادامه دهند.
مهندس بازرگان درباره مهم بودن آن تصمیم دولت دکترمصدق در همان کتاب نوشته است:
«خلع ید ازامپراطوری بریتانیا، که روزگاری آفتاب در مستعمرات آن غروب نمی کرد،کمر انگلستان را شکست و آن کشور را تبدیل به قدرت درجه دوم و سوم کرد. از لحاظ اقتصادی و مالی، ملی شدن نفت درآمد ایران را از ١٦ تا ٢٠ درصد سابق، به رقمی بیش از ۵٠ درصد افزایش داد.
مهم تر از همه، عمل مصدق و پیروزی ملت ایران، افسانه چند صد ساله رایج در کشور را که خارجی ها، عامل همه کارها و حاکم مطلق برما هستند و هرزیانی که به ما وارد می شود، خواست و نقشه آنهاست، بنابر این هر حرکت و اقدامی از سوی ما، بی فایده است، باطل کرد و خلاف آن را ثابت نمود.». (١٢)

همانطور که مهندس بازرگان بدرستی از مبارزات نهضت ملی و تصمیم گیری دکتر مصدق در رابطه با «خلع ید ازامپراطوری بریتانیا » نتیجه گیری کرده بود، اخراج متخصصان انگلیسی از ایران، شکست بزرگ سیاسی بود که برای دولت استعمارگر انگلیس و ایادی اش در ایران که تعدادی از نمایندگان مجلس دوره شانزدهم مجلس شورای ملی از آن زمره بودند، خوش آیند نبود. همانطور که برای آقای دکتر پیروز مجتهد زاده نیز، خوش آیند نیست!
مصدق همانطور که در جلسه مجلس سنا به موضوع اخراج کارشناسان انگلیس که پس از ملی شدن صنعت نفت حاضر نبودند باستخدام شرکت ملی نفت ایران درآیند، اشاره می کند همچنین تصمیم می گیرد که گزارش نفت و شکست مذاکرات نفت و تصمیم به اخراج متخصصین خارجی شرکت نفت را طی سخنرانی را باطلاع نمایندگان مجلس شورای ملی برساند. بدین منظور تقاضا می کند تا جلسه عمومی مجلس شورای ملی در ٤ مهر ١٣٣٠ فراخوانده شود. نخست وزیر باتفاق تعدادی از وزرای کابینه اش برای ارائه گزارش نفت ومسائل مربوط به شکست مذاکرات نفت با شرکت نفت انگلیس و همچنین موضوع اخراج متخصصان خارجی شرکت نفت سابق به مجلس شورای ملی می روند. اما تعدادی از نمایندگان مجلس دوره شانزدهم که از زمره طرفداران دولت انگلیس و مخالف با سیاست مصدق در رابطه با خواست «حاکمیت ملی (اشتات سوورنیتت)» بودند، شرکت در جلسه مجلس شورای ملی را تحریم می کنند. با اُبستروکسیون آنعده از نمایندگان طرفدار شرکت نفت سابق و دولت انگلیس، جلسه مجلس شورای ملی نمی تواند رسمیت پیدا کند.
ماجرای عدم حضور تعدادی ازنمایندگان طرفدارشرکت سابق نفت و دولت انگلیس و دربار در جلسه عمومی مجلس شورای ملی، سبب می شود تا دکتر مصدق آن سخنرانی معروف را درآن روز (٤ مهر ١٣٣٠) در میدان بهارستان بنماید.
دکتر مصدق طی آن سخنرانی به ماجرای تشکیل نشدن جلسه مجلس شورای ملی در اثر تحریم عده ای از نمایندگان مجلس با مردمی که در میدان بهارستان در جلوی کاخ بهارستان (مجلس شورای ملی) تجمع کرده بودند، در میان می گذارد و در آن رابطه می باشد که بیان می دارد:

«ای مردم، شما مردم خیرخواه و وطن پرست که در اینجا جمع شده اید این جا مجلس است و آنجا که (اشاره به کاخ بهارستان) که یک عده مخالف مصالح مملکت هستند مجلس نیست».(١٣)(تاکید از منصور بیات زاده)

اگر ادعای آقای دکتر پیروز مجتهدزاده، مبنی بر اینکه وی «بیش از بیست سال پژوهش ...در اسناد دولتی داخلی و خارجی – اسناد طبقه بندی شده دولتی...» وقت خود را صرف کرده است، واقعیت داشته باشد، حتمأ می بایست می دانست و آگاه می بود که تاریخ سخنرانی دکتر مصدق درمیدان بهارستان در ٤ مهر ١٣٣٠ بوده و آن زمان تا زمان مرداد ماه ١٣٣٢ که کودتای شوم ٢٨ مرداد برهبری سازمانهای جاسوسی انگلیس و ایالات متحده آمریکا به وقوع پیوست، فاصله زمانی زیادی وجود داشت.
اما اسناد و مدارک تاریخی همچنین بیانگر این واقعیت تلخ هستند که پیوند مابین آن دوتاریخ (٤ مهر ١٣٣٠ و ٢٨ مرداد ١٣٣٢)، اگرچه از لحاظ «زمانی» وجود نداشته است، ولی بخاطر« توطئه » عاملین انگلیس و بیگانگان در هردو زمان، «پیوند» وجود داشته است.

محمدرضاشاه و دربارشاه نیز در ماجرای « اولتیماتوم و اخراج متخصصین انگلیسی» از ایران دخالت می کنند و بنحوی خواستار کوتاه آمدن دولت دکتر مصدق در آن ماجرا می گردند.
دکتر مصدق در ٤ مهر ١٣٣٠، یعنی همان روزی که در جلوی مجلس آن سخنرانی مورد بحث را نمود، همچنین نامه ای در جواب پیام وزیردربار ( آقای حسین علاء) می نویسد و در آن نامه متذکر می شود.:

" تاریخ ٤ مهر ١٣٣٠
جناب آقای حسین علاء وزیر محترم دربار شاهنشاهی [!]
پیام جنابعالی به این جانب رسید برای اینکه سوء تفاهمی نشود نظریات خود را به وسیله‍ی این یادداشت عرض می کنم.
تردید نیست که هرفردی از افراد آزادی عمل دارد و هر عملی که از او صادرشود مسئولیت آن به عهده‍ی خود فاعل می باشد.
اعلیجضرت همایون شاهنشاهی که حافظ تمامیت و استقلال مملکتند به دولت امر دارند که حتی المقدور در ارسال اولتیماتوم به دولت انگلیس خودداری شود و اختلافی که بین دولت انگلیس به نمایندگی از طرف شرکت سابق نفت جنوب و دولت ایران هست با یک رویه‍ی مسالمت آمیزی حل شود.
دولت چاره ای جز امتثال امر پادشاه محبوب خود نداشت و روی این زمینه پیشنهاد بسیار منصفانه ای که حداکثر موافقت بود تهیه و توسط جنابعالی تسلیم سفارت کبرای انگلیس کرد، ولی مع التأسف آن سفارت در آخر نامه خود به جنابعالی چنین نوشت:
« بنابراین متأسفانه باید به استحضار خاطر آن جناب برسانم که دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان نه می تواند ورقه مزبور را سند رسمی تلقی کند و نه هم محتویات آن را اساس و زمینه ای قرارداد که بر روی آن بتوان مذاکرات را ار نو آغاز نمود»
در این صورت هرشخص بی غرض تصدیق خواهد کرد که مراجعه دولت ایران به دولت انگلیس با وجود چنین نامه‍ی توهین آمیزی که به وزارت دربار نوشته شده بود منطبق نداشت.
متخصصین فنی انگلیسی کارمندان و کارکنان شرکت سابق نفت انگلیس و ایران بوده اند و پس از ملی شدن صنعت نفت و انحلال شرکت مزبور منطقی ندارند که آنها در سرزمین ایران توقف نموده و به ضرر ایران عملیاتی بکنند.
بنابراین دولت ایران حق داشت که به آنها اخطار کند که خاک ایران را ترک کنند تا اینکه دولت ایران بتواند متخصصین دیگری از هر کجا که سهل المأخذ تمام شود استخدام کند.
البته دولت انگلیس که حامی صلح جهانی و دوست صمیمی ایران است نمی بایست راضی شود که با توقف متخصصین انگلیسی نه متخصصین خارجی دیگری حاضر به کار در ایران شوند و نه اشخاصی که احتیاج به خریداری نفت از ایران دارند از ترس اینکه مبادا روزی کمپانی سابق نفت بیک عنوان در امور ما دخالت نموده و با آنها لجاج کند که حاضر به خرید نفت نشوند و وضعیت دلخراش ایران به همین حالی که هست باقی بماند
صاف و بی پرده عرض می کنم که اگر دولت انگلیس از رویه ای که تا کنون تعقیب کرده منصرف نشود مسئول هر خطری خواهد بود که متوجه ایران بشود.
نخست وزیر ـ دکتر محمد مصدق" (١٤)

برای روش شدن جوانب مورد بحث و آشنائی با مواضع سیاسی و تصمیمات دولت انگلیس که در آن مقطع تاریخی مورد بحث اتخاذ شده بود و در دستور کار آن دولت قرار داشت، به نقل مطالبی از کتاب «گذشته، چراغ راه آینده است»، اشاره می کنم. (١۵)
در آن کتاب می خوانیم:
" در همین ایام شرکت نفت انگلیس و ایران اخطاری در جراید دنیا انتشار داد حاکی از این که اگر کسی از ایران نفت خریداری کند در محاکم مورد تعقیب قرار خواهد گرفت و خزانه داری انگلستان اعلام کرد که «نظر به قطع مذاکرات راجع به حل قضیه نفت مزایای استثنایی را که تا کنون درباره ی ایران رعایت می کرده و عبارت بوده است از تبدیل لیره به دلار از تاریخ ١٨ شهریور ماه به بعد موقوف خواهد داشت و دادوستد های لیره با ایران در آینده موکول به اجازه ی خزانه داری انگلیس خواهد بود ... و خرید بعضی کالاهای کمیاب از انگلستان که بطور عادی مشمول پروانه ی صدور بوده و در مورد ایران بدون پروانه صادر می شده است، در آینده موقوف خواهد شد...» (١۶) روز دوم مهرماه دولت ایران دستور داد که کارشناسان انگلیسی تا یک هفته باید خاک ایران را تخلیه کنند. و روز چهارم مهرماه [ همان روزی که مجلس شورای ملی بخاطرابستروکسیون عده ای از نمایندگان آنگلوفیل مجلس نتوانست رسمیت پیدا کند و دکتر مصدق مجبور به سخنرانی در میدان بهارستان شد ـ اضافی از منصور بیات زاده] دولت انگلستان طی یادداشتی به این اقدام دولت اعتراض کرده مسئولیت عواقب امر را به عهده ی دولت ایران گذاشت.
«همان روز هیئت وزیران انگلستان جلسه ای تشکیل داده و تصمیم گرفتند که نخست وزیر انگلیس تلگرافی به رئیس حمهور آمریکا کرده و از او درخواست مساعدت کند. در این تلگراف نخست وزیر گفته بود که اگر کارشناسان انگلیسی از ایران اخراج شوند لطمه ای به حیثیت و آبروی انگلستان در خاورمیانه وارد خواهد شد و راه دیگر این است که انگلستان متوسل به نیروی نظامی شود تا از اخراج آنها جلوگیری کند. رئیس جمهوری فوری جواب داده و به دولت انگلستان توصیه کرد که از بکاربردن قوای نظامی خودداری کند و علاوه کرد که اگر انگلستان مبادرت به چنین کاری کند دولت آمریکا از آن پشتیبانی نخواهد کرد. همان روز رئیس جمهور آمریکا به دولت ایران توصیه کرد که از تصمیم خود عدول کند زیرا اجرای آن موجب خواهد شد که حل قضیه نفت را مشکل ترسازد.» (١٧) اما دولت ایران از تصمیم خود عدول نکرد، روز چهارم مهرماه سربازان ایرانی پالایشگاه آبادان را اشغال کردند و روز دهم مهرماه کلیه کارشناسان انگلیسی آبادان را ترک کردند و کارخلع ید بطور کامل انجام یافت.
در همین اوان دولت انگلیس بیانیه ای انتشار داده ضمن توضیح این که اخراج کارشناسان انگلیسی از ایران مخالف اصول بین المللی است، اعلام کرد: با این که اقدام دولت ایران اعزام نیروهای نظامی را برای حفظ منافع انگلستان ایجاب می کرد، لکن آن دولت به احترام سازمان ملل متحد به شورای امنیت شکایت می کند."

دکتر مصدق در تاریخ ١۴ مهر ١٣٣٠ برای شرکت در جلسه شورای امنیت سازمان ملل عازم آمریکا شد.(روز یکشنبه ٢١ مهر اولین جلسه‍ی شورای امنیت برای رسیدگی به شکایت بی اساس دولت انگلیس تشکیل شد).
اما، چون هدف آقای دکتر پیروز مجتهدزاده از نگارش آن مقاله ، جوّ سازی علیه نهضت ملی ایران و مغشوش جلوه دادن مبارزات دکتر مصدق بوده است ، ضروری تشخیص نداده است تا در مقاله اش (شاه کودتا کرد یامصدق؟) توضیح دهد که چه مسائلی سبب شدند، تا نخست وزیر مجبور شود بجای سالن مجلس شورای ملی، در «میدان بهارستان» سخنرانی نماید!
وی با تحریر «مجلس آنجا (که نمایندگان منتخب مردم نشسته اند) نیست، مجلس شما (مردم انتخاب نشده) هستید.». کوشش کرده است به خواننده مقاله اش چنین تلقین کند که دکتر مصدق برای مجلس شورای ملی و در آن رابطه سیستم پارلمنتاریستی کوچکترین ارزشی قائل نبوده است!!
در حالیکه اگر ماجرای چگونگی بوقوع پیوستن آن سخنرانی را تحریر کرده بود و اظهارات دکتر مصدق را، آنچنان که دکتر مصدق در میدان بهارستان بیان نموده بود، در مقاله اش نقل می کرد، بهیچوجه نمی توانست از عکس العمل دکتر مصدق در مقابله با آن ماجرا، که در واقع «توطئه» عده ای از نمایندگان آنگلوفیل علیه منافع ملی ایران بود، برای حمله به دکتر مصدق و نهضت ملی سوء استفاده نماید. از سوی دیگر پاسخ قانع کننده برای این موضوع نمی توانست داشته باشد که چرا و بچه دلیل عده ای از نمایندگان از رسمیت پیدا کردن جلسه مجلس جلوگیری کردند و دکتر مصدق در آن سخنرانی آنعده از نمایندگان مجلس دوره شانزدهم را که شرکت در جلسه ٤ مهر ١٣٣٠ را تحریم کرده بودند، «یک عده مخالف مصالح مملکت» خطاب کرده بود. و در همین رابطه بوده است که ، مطالبی را که از گفتار دکتر مصدق در مقاله نقل می کند، مطلبی تحریف شده است!!
دکتر مصدق در میدان بهارستان گفته بود:
«ای مردم، شما مردم خیرخواه و وطن پرست که در اینجا جمع شده اید این مجلس است و آنجا که (اشاره به کاخ بهارستان) که یک عده مخالف مصالح مملکت هستند مجلس نیست».

در حالیکه آقای دکتر پیروز مجتهد زاده استاد دانشگاه تربیت مدرس تهران، اظهارات دکتر مصدق را در مقاله ی «شاه کودتا کرد یامصدق؟» مندرج در سایت «خبرآنلاین» چنین نقل کرده است:
«مجلس آنجا (که نمایندگان منتخب مردم نشسته اند) نیست، مجلس شما (مردم انتخاب نشده) هستید.». (١)
در خاطرات مرحوم دکترمسعود حجازی درباره « ابستروکسیون» عده ای از نمایندگان مجلس شورای ملی ــ که سبب شد تا جلسه علنی مجلس نتواند رسمیت پیدا کند ــ و سخنرانی دکتر مصدق در ٤ مهر ١٣٣٠ در میدان بهارستان می خوانیم:
« ...اقلیت مجلس خواسته بود با این اقدام موقعیت هیئت نمایندگی ایران در سازمان ملل را که دکتر مصدق در رأس آن قرار داشت از قبل متزلزل کند ولی دکترمصدق با یک اقدام به موقع وضع را بکلی دگرگون ساخت و نقشه‍ی خرابکارانه‍ی اقلیت مجلس را به یک هیجان عمومی در داخل کشور و محیط بین المللی مبدل ساخت.
خبر خروج نخست وزیر ایران از مجلس و مراجعه‍ی مستقیم به مردم همه‍ی اخبار جهان را تحت الشعاع خود قرار داد و این اقدام به عنوان یک تحول بزرگ در سیستم دموکراسی جهانی مورد گفتگو قرار گرفت.
عکسی را که از دکتر مصدق در حال قرائت گزارش به مردم و جمعیت اطراف او در میدان بهارستان در جلوی مجلس شورای ملی برداشته شد، می توان جالبترین و شاخص ترین تصویر مستقیم او در مقام نخست وزیری و در رهبری نهضت ملی ایران به شمار آورد.
این عکس همان روز به اطراف عالم فرستاده شد و روزنامه فرنس سوار چاپ پاریس که پرتیراژترین روزنامه خبری روزانه فرانسه محسوب می شد و هم اکنون نیز همان موقعیت را داراست نصف بالای صفحه اول و بزرگ روزنامه را به این عکس اختصاص داد و زیر آن با حروف درشت نوشت: این جا مجلس است. آن جا مجلس نیست!
بهترین شرحی که درباره چگونگی این مراجعه به آرای عمومی در کتابها منتشر شده متنی است که در کتاب قلم و سیاست نوشته محمدعلی سفری در صفحات ۵١۵ الی ۵٢۵ آورده شده که می توان آن را جامع ترین و مستند ترین گزارش در این باره دانست و قسمتی از آن در این جا نقل می شود:

" یک روز تاریخی
دکتر مصدق قصد داشت شخصأ در شورای امنیت حضور یابد و از حقوق ملت ایران دفاع کند. در آستانه‍ی حرکت به آمریکا وی تصمیم گرفت مجلسین را درجریان کار مذاکرات نفت و علل شکست آن قرار دهد و بعد با آگاهی نمایندگان در مجلس راهی آمریکا شود.
روز پنجشنبه چهارم مهر ماه ١٣٣٠ ، دکتر مصدق اعلام کرد که در جلسه‍ی علنی مجلس شورای ملی حضور خواهد یافت. «اقلیت» از این موقعیت سوء استفاده کرد و با «ابستروکسیون» مانع رسمیت یافتن جلسه‍ی شد، درحالی که دکترمصدق و وزرای وی در سرسرای مجلس به انتظار رسمیت یافتن مجلس بودند.
در آن روز، هم در لژ تماشاچیان و هم جلوی مجلس و در میدان بهارستان جمعیت کثیری حاضر بودند. شعارمردم در جهت حمایت از دکتر مصدق و جبهه ملی بود. در این روز تاریخی حوادثی روی داد و دکتر مصدق دست به اقدام تهورآمیزی زد که در تاریخ مبارزات سیاسی ایران به عنوان یک روز با اهمیت و با شکوه ثبت شده است.
در سرسرای مجلس، بین اکثریت و اقلیت مشاجرات لفظی بود، اقلیت با توجه به تعداد وکلای حاضر در مرکز می توانست با «ابستروکسیون» مانع تشکیل جلسه و ایراد نطق توسط دکترمصدق شود.
سردار فاخر حکمت رئیس مجلس ساعت نه و پنجاه دقیقه دستور داد زنگ جلسه‍ی علنی را زدند ولی به محض ورود به تالار از کثرت جمعیت تماشاچی و لژ مطبوعات تعجب کرد. حق هم همین بود چون روزهایی که دکتر مصدق به مجلس می آمد شلوغ بود.
آن روز با توجه به اوضاع و احوال از همیشه شلوغتر شده بود. به طوری که هجوم تماشاچی، در ورودی تماشاچیان را از جا کند و شیشه‍ی آن را شکست. سردار فاخرحکمت بیست دقیقه در جای خود نشست و حدود چهل و چند نفر از وکلا در تالار جلسه‍ی علنی حاضر شدند. تابلو عده حاضر در مرکز را ١٠۴ نفر نشان می داد که برای مذاکره ٧٠ نفر و برای رأی گیری ٧٨ نفر لازم بود. سردار فاخر در میان شلوغی مجلس از سوی تماشاچیان و لژ مطبوعات که یک بار هم موجبی اعتراض و تذکر اوشد تا ساعت ده و نیم نشست ولی اکثریت حاصل نشد. وی گفت مطابق نظامنامه باید یک ربع معطل شد و حالا فرستادم آقایانی که حاضر هستنددر جلسه شرکت کنند. حسین مکی گفت که آقای رئیس امروز مسئولیت بزرگ مملکتی در پیش است ـ اسامی کسانی که نیامدند باید قرائت شود. می بایستی امروز وضع روشن شود زیرا ۶۵ نفر در جلسه حاضرند. سردار فاخر گفت شرحی هم آقای نخست وزیر نوشته اند که اگر جلسه تشکیل نمی شود آقایان وزرا بروند به کارشان برسند. بنابر این ممکن است ده دقیقه تنفس اعلام شود. سردار فاخر کرسی ریاست را ترک کرد و و کلا هم از جا بلند شدند. دکتر بقائی گفت آنهایی که به مجلس نیامدند دلشان نمی خواهد انگلیسیها بروند زیرا بی پدر می شوند. مکی گفت که دیگر انگلستان نمی تواند ملت ایران را به زانو درآورد. کشاورزصدر گفت انگلیسیها رفته اند و با این حرفها نمی شود جلوی رفتن آنها را گرفت. مکی گفت: آقای رئیس اسامی کسانی که نیامدند بخوانید. دکتر بقایی گفت: خواندن ندارد معلوم است چه کسانی هستند...
با رفتن عده ای از وکلا از تالار جلسه‍ی علنی و ماندن عده ای دیگر گفتگو و تظاهرات تماشاچیان شروع شد. دکتر مصدق نیز به حال اعتراض از مجلس بیرون آمد.
درآن زمان اتومبیلهای وکلا و وزرا در میدان بهارستان متوقف می شد. جمعیت هم همواره تا وسط میدان می آمد و پلیس برای انتظامات به کسانی اجازه‍ی ورود می داد که کارت ورودی داشتند و بقیه در میدان و اطراف خیابانها و پیاده روهای میدان اجتماع می کردند. در آن روز وقتی جلسه تعطیل شد و هیاهو درگرفت، نویسنده از لژ مطبوعات پایین آمد تا به حیاط مجلس رفته و از اوضاع داخلی سرسرا خبر بگیرد. آمدن من به طرف در بزرگ مجلس مصادف شد به اینکه اتومبیل دکترمصدق حرکت کرد و آمد داخل پیاده رو جلو در مجلس تا ایشان سوار شود. در اتومبیل هم باز شد و دکتر مصدق قصد سوار شدن داشت که من به ایشان رسیدم و گفتم آقا با من فرمایشی ندارند؟ دکترمصدق با دیدن نیویسنده لحظه ای مکث کرد و بعد خطاب به من گفت: «این جا چهارپایه ای صندلی، چیزی که بشود از آن استفاده کرد پیدا می شود؟».
دربان مجلس که از مریدان دکتر مصدق بود و درجریان مذاکره حاضربود بلافاصله به طرف اطاق نگهبانان رفت و من هم بدنبال او رفتیم و چهارپایه بلندی را به پیاده رو جلوی در مجلس آوردیم.
دکترمصدق خطاب به افسر پلیس انتظامات گفت: بگذارید مردم جلو بیایند. می خواهم با ایشان صحبت کنم. هنوز دکترمصدق روی چهارپایه قرار نگرفته بود که سیل جمعیت از اطراف ایشان را احاطه کرد. دکتر مصدق تند نویس خواست ولی نیامد. در آن لحظات تنها خبرنگاری که ایستاده بود نویسنده بود و بقیه هم در لژ مطبوعات در مجلس بودند.

حمایت مردم
دکتر مصدق در میان سکوت آن همه جمعیت سخنان خود را چنین آغاز کرد:
«... ای مردم، شما مردم خیرخواه و وطن پرست که در این جا جمع شده اید این مجلس است و آنجا (اشاره به کاخ بهارستان) که یک عده ای مخالف مصالح مملکت هستند مجلس نیست...» ( ١٨)

برای اینکه جوانب مسئله مورد اختلاف با آقای دکتر پیروز مجتهد زاده «استاد دانشگاه تربیت مدرس تهران» در اینمورد مشخص روشن گردد، من به نقل قسمتهائی ازمتن سخنرانی دکتر مصدق در میدان بهارستان می پردازم.

«ای مردم!
شما مردم خیرخواه و وطن پرست که این جا جمع شده اید، این مجلس است و آن جا که یک عده مخالف مصالح مملکت هستند مجلس نیست. هموطنان عزیزم شما بخوبی می دانید که ما تمام مساعی و کوشش خود را برای حل قضیه نفت از طریق مذاکرات به کار بردیم. (تصدیق عموم مردم)
هم وطنان عزیز!
من به شما می گویم که ملت ایران با زور دست از حق مشروع خود نخواهد کشید (احساسات شدید مردم). ملت ایران خوب فهمیده است که پنجاه سال او را دوشیده اند، و اینک از حق مشروع خود صرفنظرنخواهد کرد(صحیح است، صحیح است، زنده باد دکتر مصدق). عده معدودی از نمایندگان چنین تصور کرده اند که اگر تابع امیال سیاست خارجی بشوند ملت با اعمال زور دست از حق مشروع خود خواهد کشید. ملت ایران خوب فهمیده است که با تشکیل یک هیأت حاکمه ای که مربوط به ملت نیست از حق مشروع خود صرفنظر نخواهد کرد (ابراز احساسات شدید مردم در این موقع نخست وزیر صورتی را به دست گرفته به مردم نشان داده و گفت) هم وطنان عزیزمن، چهل سال است که شرکت غاصب سابق نفت انگلیس به ما از روی صورت رسمی فقط صدوده ملیون لیره داده است، یعنی از سال ١٩١٢ که شرکت سابق نفت انگلیس شروع به بهره برداری کرده است از عایدات شرکت نفت من حیث المجموع، یعنی بابت حق الامتیاز و مالیات و سود سهام ٢٠ درصد دولت ایران فقط ٧٩٨, ٩۴٣, ١١٠ لیره انگلیسی به ما پرداخته است.

هم وطنان!
ما حاضر شدیم برای این که به صلح بین المللی خللی نرسد متخصصین انگلیسی را در معادن نفت جنوب به کار گماریم. ماحاضر شدیم که کلیه دعاوی شرکت سابق نفت جنوب را از بابت ملی شدن تأسیسات آن بپردازیم...

ما حاضر شدیم که روابط خودرا با نهایت صمیمیت با دولت انگلیس برقرار کنیم. ما خواستیم که عایدات نفت ما، یعنی عایداتی که حق مشروع ملت مااست از یک غاصب بی رحم بگیریم و به مصرف بدبختی و فقر و مرض و بهداشت و فرهنگ پانزده میلیون مردم لخت و گرسنه وعور برسانیم.
(در این موقع احساسات شدیدی از طرف مردم ابراز شد و کف زدن و فریاد مردم تا چند دقیقه ادامه داشت).
دولت انگلیس حاضر نشد که این پیشنهاد عادلانه و منصفانه ملت ایران را قبول کند. (در این موقع مردم فریاد زدند : مرده باد انگلیس، مرده باد انگلیس) مرده مرده باد نگویید.من حاضر نیستم شما بگویید مرده باد انگلیس.من می خواهم شما بگویید و دعا بکنید که خدای متعال دولت انگلیس را برای شناختن حق مسلم ما هدایت بکند و خدای متعال بدبختی های ما را در جلوی چشم آن ها مجسم کند.
(در این هنگام هزاران نفر از اهالی پایتخت که برای شنیدن نطق نخست وزیر در جلو مجلس اجتماع کرده بودند به شدت می گریستند.)

هموطنان عزیزم!
دولت انگلیس یک وقتی در این مملکت سیاست خوبی را تعقیب می کرد آن وقت اول مشروطیت بود. دولت انگلیس وقتی دید که عناصر خائن و پست این مملکت به دولت تزاری می گروند از آزادی مملکت حمایت کرد و مشروطیت ما با خون شهدای آزادی این کشور گرفته شد. این یک سیاستی بود که دولت انگلیس بسیار خوب بازی کرد. پس از آن دولت انگلیس از این رویه عاقلانه خود صرفنظر نمود و حاضر شد که با دولت تزاری روسیه قرارداد منطقه نفوذمنعقد سازد. جنگ بین المللی درگرفت و رژیم کمونیزم در دنیا ظاهرشد. دولت انگلیس به جای آن که با آزادی خواهان این مملکت، به وطن پرستان این مملکت و به اشخاصی که علاقه به استقلال این مملکت داشته اند همراهی کند آمد یک دولت دیکتاتوری برقرار کرد که نفس تمام مردم را در سینه حبس کرد و دولت انگلیس بالاتر از این کار را کرد. دولت انگلیس قبل از این که کودتا کند خواست با دولت شوروی که در مملکت خود سرگرم امور داخلی بود، به ایران قرارداد تحت الحمایگی تحمیل کند. این قرارداد به واسطه احساسات وطن پرستانه شما برادران عزیزمن، هم چنین به واسطه ورود دولت شوروی در صحنه سیاست این مملکت و به واسطه‍ی این که دولت آمریکا اعلامیه ای منتشر کردو گفت که با تشکیل جامعه ملل آیا مقتضی است که دول آزادی خواه دنیا مملکتی را استعمار کند، از بین رفت....
شنیدم سه روز قبل سفیر کبیرز انگلیس به دیدن جناب آقای تقی زاده، رئیس مجلس سنا، رفته اند و گفته اند چه شده است که در مجلس شورای ملی اقلیت تشکیل شده که با دولت مخالفت می کند، ولی در سنا چنین اقلیتی تشکیل نشده است. ما به شما می گوییم که تا دولت دکتر مصدق بر روی کار است با ایران داخل مذاکره نمی شویم...»

دکتر مصدق در خاتمه بیاناتش اعلام می نماید:

«...اکنون من به شما عرض می کنم این دولت محال است که کاری بر خلاف مصالح شما بکند. تا رأی عدم اعتماد از مجلس نگیرد با کمال سختی با کمال شدت برای احقاق حق شما مبارزه خواهد کرد...» (١٩)

با وجود تهدیدات انگلیس و عملکرد عمال آن در مجلس شورای ملی برای تضعیف دولت و شکایت دولت انگلیس به «شورای امنیت» سازمان ملل، عملیات اخراج اتباع انگلیسی بدون هیچگونه وفقه ای، با قوت و قدرت تمام به اجرا درآمد.
روز یازدهم مهرماه آخرین گروه که شامل مسئولان ارشد شرکت سابق نفت بود، ایران را ترک کرد.و دکتر مصدق همانطور که اشاره رفت در روز ١۴ مهر برای دفاع از حقوق ایران در شورای امنیت سازمان ملل به آمریکا پرواز نمود.

توجه خوانندگان محترم را به لینک متن کامل سخنرانی دکتر مصدق در میدان بهارستان و همچنین گزارش دکتر محمد مصدق که قرار بود در روز چهارم مهر به عرض مجلس شورای ملی برسد و به علت تشکیل نشدن جلسه علنی مجلس آن مطالب در جراید و رادیو ، منتشرشد، جلب می کنم. (٢٠)


ادامه دارد

دکتر منصور بیات زاده

یکشنبه ١۴ اسفند ۱۳۹۰ - ۴ مارس ۲۰۱۲
مصادف با چهل و پنجمین سالگرد درگذشت بزرگ مرد تاریخ معاصر ایران، زنده یاد دکتر محمد مصدق

Dr.bayatzadeh@ois-iran.com

پانویس:
* ـ متأسفانه، بخاطر بیماری فاصله زمانی انتشار بخش دوم با بخش اول این نوشته بسیار طولانی شد. بدینوسیله از خوانندگان محترم معذرت می خواهم.
١ ــ ادعانامه جدیدعلیه مصدق/شاه کودتا کرد یامصدق؟ ــ پیروز مجتهد زاده
به نقل از سایت سازمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیستهای طرفدار راه مصدق
www.ois-iran.com/2012/dey-1390/ois-iran-5824-dr_mojtahedzadeh_kodetaye_28_mordad-bakhshe-1.htm
ـــ به نقل از سایت «خبرآنلاین»،
www.khabaronline.ir
٢ ـ درنقد اظهارات و ادعاهای دکترپیروز مجتهدزاده ، در نوشته ی « ادعانامه جدیدعلیه مصدق/ شاه کودتا کرد یا مصدق؟» ـ بخش اول ـ دکتر منصور بیات زاده
به نقل از سایت سازمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیستهای طرفدار راه مصدق
www.ois-iran.com
٣ ـ نامه دکتر مصدق به «موریسون»، وزیر امورخارجه دولت انگلیس، به نقل از نامه های دکترمصدق، گردآورنده: محمد ترکمان، جلد اول، چاپ دوم: ١٣۵٧، نشر هزاران، صفحات ١٦٥ و ١٦٦
www.ois-iran.com/ois-iran-sanade-shomarahe-pandj(5)-namahe-dr.mossadegh-be-wazire-omore-kharejahe-engelestan-16-ordibehesht-1330.htm
و
ــ کتاب دکتر محمد مصدق و راه مصدق ـ بقلم دکتر منصور بیات زاده ، صفحه ١١١
۴ ـ خاطرات و تألمات دکتر محمدمصدق بقلم: دکتر محمدمصدق ــ مشتمل بر دوکتاب:«شرح مختصری از زندگیو خاطراتم» و «مختصرس از تاریخ ملی شدن صنعت نفت در ایران»، با مقدمه دکتر غلامحسین مصدق، به کوشش اژرج افشار
۵ ـ فصل نهم کتاب « خاطرات و تألمات دکتر محمدمصدق بقلم: دکتر محمدمصدق» ، صفحات ۶٨ تا ٧١
به نقل از سایت سازمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیستهای طرفدار راه مصدق
www.ois-iran.com/2012/esfand-1390/ois-iran-5871-fasle_nohom_khaterat_wa_taamolat_DR_MOSSADEGH.pdf
۶ ـ فصل دهم کتاب « خاطرات و تألمات دکتر محمدمصدق بقلم: دکتر محمدمصدق»، صفحات ٧٢ تا ٧۴
به نقل از سایت سازمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیستهای طرفدار راه مصدق
www.ois-iran.com/2012/esfand-1390/ois-iran-5870-fasle_dahom_khaterat_wa_taalomat_DR_MOSSADEGH.pdf

٧ ـ مقدمه دکتر غلامحسین مصدق به کتاب« خاطرات و تألمات دکتر محمدمصدق بقلم: دکتر محمدمصدق»، صفحه ٩

٨ ـ خسن و خسین هرسه دختران مغاویه اند
« هروقت یک نفر مطلبی میگوید که هیچ جزء آن با هیچ جزئش نخواند این مثل را بر زبان آرند.
«یکی گفت: خسن و خسین هرسه دختران مغاویه بودند که در مدینه آنان را گرگ درید. گفتند: خسن و خسین نبود، حسن و حسین بود. هرسه نبود، هر دو بود. دختر نبود، پسر بود. مغاویه نبود، معاویه بود. معاویه هم نبود، علی (ع) بود. در مدنیه گرگ آنها پاره نکرد بلکه امام حسن را زنش زهر داد، امام حسین را هم شمر ملعون توصحرای کربلا شهید کرد. آن را هم که گرگ خورد، حضرت یوسف بود، آن هم در مدنیه نبود، در راه کنعان به مصر بود، آن هم نخورد، بلکه برادرهایش گفتند خورد که از اصل دروغ بود.»
سید ابوالقاسم انجوی شیرازی، تمثیل و مثال، صفحه ی ١٦٣

٩ ــ   به کدامین گناه به مصدق می‌تازند؟ ـ مهدی مویدزاده
به نقل از سایت سازمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیستهای طرفدار راه مصدق
www.ois-iran.com
١٠ ـ حسین مکی ـ کتاب خلع ید ، صفحات ٩٠٧ تا ٩١٣

١١ ـ مهندس مهدی بازرگان ـ شصت سال خدمت و مقاومت، خاطرات مهندس مهدی بازرگان در گفتگو با سرهنگ علامرضا نجاتی ـ جلد نخست ، موسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ اول، ١٣۵٧ ، صفحه ٢٨۵

١٢ ـ همان، صفحه ٢٩٣

١٣ ـ معرفی و شناخت دکتر محمد مصدق، محمدجعفری قنواتی، نشر قطره، چاپ اول: ١٣٨٠ ، صفحه ٢١۴
به نقل از سایت سازمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیستهای طرفدار راه مصدق
www.ois-iran.com/2012/esfand-1390/ois-iran-5872_DR:MOSSADEGH_dar_4_mehr_1330_dar_Medane_Baharestan.pdf

١۴ ـ نامه دکترمصدق در جواب پیام وزیر دربار ـ آقای حسین علاء، به نقل از کتاب «نامه های دکترمصدق»، گردآودنده محمدترکمان. جلد اول،نشرهزاران، چاپ دوم: ١٣٧۵، صفحات ١٩٠ و ١٩١

١۵ ـ « گذشته چراغ راه آینده است»، پژوهش گروهی: جامی، چاپ گلشن، چاپ دوم: پاییز ١٣٧١، صفحه ۵٩۴ و ۵٩۵

١۶ ـ کتاب «پنجاه سال نفت ایران» مصطفی فاتح، صفحه ۵۶٧

١٧ ـ همان

١٨ ـ رویدادها و داوری، ١٣٣٩ ـ ١٣٢٩ ـ خاطرات مسعود حجازی ـ چاپ گلشن ـ چاپ اول : تابستان ١٣٧۵ ، صفحات ٢٩۵ تا ٢٩٨

١٩ ــ معرفی و شناخت دکتر محمدمصدق ـ محمد جعفر قنواتی، نشر قطره چاپ اول: ١٣٨٠ ، صفحات ٢۶٠ تا ٢۶۴

٢٠ ـ متن کامل سخنرانی دکتر مصدق در ۴ مهر ١٣٣٠ در میدان بهارستان و
    ـ متن گزارش دکتر محمدمصدق که قرار بود در روز چهارم مهر به عرض مجلس شورای ملی برسد و به علت تشکیل نشدن مجلس در جراید و رادیو، از جمله باختر امروز منتشر شد.
به نقل از سایت سازمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیستهای طرفدار راه مصدق
www.ois-iran.com
ـــ و باخترامروز، شماره ی ۶٣١، ۴/٧/٣٠، نطق دکتر مصدق در میدان بهارستان 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست