یادی از شاعر آزاده ایران
معجز شبستری
حمید دادیزده
•
شاعری که سال ۱۲۵۲ در قریه شبستر در شمال شرقی تبریز دیده به جهان گشود و وقتی که فرمان مشروطیت در سال ۱۲۸۵ امضا شد فقط ۳۳ سال داشت. طنز پردازی که بیباکانه دولت بیمقدار قاجار و اربابان و ملاکان را مورد استهزا قرار داد؛ شاعری که در یک قرن و اندی اخیر هرگز یاد و نامش در رسانه ها ذکر نشد و تنها دیوان چاپی پنهانی او در کتابفروشیهای کنار خیابانهای شهر تبریز هر از گاهی به دست علاقمندان میرسید
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲ فروردين ۱٣۹۱ -
۲۱ مارس ۲۰۱۲
یادی از شاعر آزاده ایران
معجز شبستری
( که همواره نام و آثارش در بوته ممیزی استبداد همایونی و ارتجاع دینی اسیر بود)
چون قایتدیم وطنه آچما دهانین دئدیلر( چون به وطن برگشتم گفتند که نباید زبانت را باز کنی)
حمید دادیزاده
من به این جهت مورد لعن و تکفیر آخوندها قرار گرفته ام و مرا بیدین و ایمان خوانده اند که : به قیر سیاه، به گندم زرد و به شیر سفید گفته ام".(بوغدایا ساری دئدیم قیرا قارا شیره سفید-او جهتدن من بئله بیدین و ایمان اولموشام.)
شاعری که سال ۱۲۵۲ در قریه شبستر در شمال شرقی تبریز دیده به جهان گشود و وقتی که فرمان مشروطیت در سال ۱۲٨۵ امضا شد فقط ٣٣ سال داشت. طنز پردازی که بیباکانه دولت بیمقدار قاجار و اربابان و ملاکان را مورد استهزا قرار داد؛ شاعری که در یک قرن و اندی اخیر هرگز یاد و نامش در رسانه ها ذکر نشد و تنها دیوان چاپی پنهانی او در کتابفروشیهای کنار خیابانهای شهر تبریز هر از گاهی به دست علاقمندان میرسید. این شاعر راهرو راه روشنگران مشروطه شد و به موج آزادگویان و آزادگی سرایان پیوست و مسیر زندگی و حیات خود را خود اگاهانه برگزید-ساده زیست و ساده رفت .او اندیشه های خاص خود را داشت و با نگاه ویژه خود دین و ایمان و اسلام زمانه را بررسی و تفسیر میکرد. از محتوای اشعارش روشن است که او انسانسی عارف و حق طلب بود و ارادت خاصی به شیخ محمود شبستری داشت و اوقات ذیقیمت خود را به نوشته همدوره ایهایش در خوار تربت این عارف پرداخته و شعر می گفته است. او سالها به دعوت برادرانش به استانبول رفته و ضمن کار در یک کتابفروشی سالها به مطالعه کتب علمی و هنری و ادبی و تاریخی مشغول بوده است.
از قصبه کوچک شبستر برخاست و با سلاح اندیشه و قلم ، ایل و تبار نالایق قاجار را مورد نقد شدید قرار داد.و به کلام خودش با سه بیماری اجتماعی یعنی بیسوادی و خرافات،بیعدالتی و احتکار، و استبداد دینی ( سوادسیزلیق-احتکار و زور دیماخ) مبارزه جانانه کرد مورد لعن و طعن ملایان و آخوندها و محتکرین قرار گرفت.او ب نیش قلم خویش و اشعار نغز ترکی و فارسی به ظلم ستم اربابان و خانهای بیرحم تاخت و با این حال فریاد کننده رسای حقوق زنان گشت و از هر مورد دیگر در زمینه آزادی زنان از قید جهالت و خرافات و سواد ستیزی رایج که روحانیان بر پا کرده بودند تلاش کرد. آثارش و برخی از اشعارش ورد زبان مردم آذریایجان شد . با تمام مخالفتها ی ملایان مرتجع در راه احداث اولین مدرسه مختلط دخترانه و پسرانه در ایران پیشگام شد و بالاخره در قریه شبستر به این مهم همت گماشت و به یاری عمادالسلطنه و همت والای خویش در عرصه مبارزه با بیسوادی و خرافه اندیشی به این مهم نائل گردید. اسمش معجز بود و با کلام ساده معجزه میکرد. مفاهیم بزرگ را با الفاظ پرمعنی بیان میکرد و مردم را به سوی دانش و آگاهی دعوت میکرد.
بی مروت گورمشم بسکه مسلمان فرقه سین ( بس که فرقه مسلمین را بی مروت دیده ام)
ایتمیشم نفرت مسلمانلیقدان انسان اولموشام (از مسلمانی روی تافته اینک انسان شده ام)
در نشریه موسوم به گونش- نشریه دانشجویان ترک زبان دانشگاه علم و صنعت تهران چنین ذکر میشود: " معجز با اراده و ایمانی محکم در مقابل دشمن غدار انسانها یعنی لشکر جهل ایستاد و طول سالها به طور جدی تلاش کرد تا پرده های موهومات و خرافات و کهنگی را یک به یک بدرد و پلیدی و زشتی های پشت سر آن را یه ملت نشان دهد. دیوان شاعر که به صورت غیر حرفه ای چاپ شده مملو از اشعار روایی و روشنی است که خواننده با مطالعه آن سیمای جامعه و نقش حاکمان دین فروش جبار قاجار و چهره خشن روحانیان زمانه را بر ملا میکند."
معجز در ایران برای مردم ناشناخته مانده هر چند که محققینی چون پارسا بناب، سلطان القرایی ونقابی دیگران در مورد معجز و نقش آگاهگرانه او در عرصه مبارزه با خرافات مطالب با ارزشی نوشته اند. در سال ۱٣۵٣ علیرضا نابدل که اشعاری به زبان ترکی نیز دارد در مورد معجز و نقش او در آگاه کردن مردم از عفریت خرافات چنین میگوید: او چهره ای است بسیار صمیمی و با ارزش. شعر او نفوذ عمیقی در توده های شهری و روستایی داشت. نه تنها خلق از او آموخت، ما نیز میتوانیم ازو بیاموزیم. بیهوده نیست که بسیاری از مردم دانا شعر او را از حفظ میخوانند و دیوانش در سالهای اخیر مخفیانه چاپ شده است" نابدل باور دارد که همچو شعرایی موثرترین نقش را در تبلیغ سیاسی و آگاهگرایی دارند. در دوران فرقه دموکرات آثار او به چاپ رسید و خانه اش تبدیل به موزه شد اما روند استبداد و سانسور اندیشه مانع شد که نام و اثارش در سطح کشور روی آفتاب ببیند
دویدی استبدادن تورک و فرنک و روم و روس مروم ترکیه و فرانسه و روم و روس از استبداد سیر شدند
ئویمیور بیلمم نیه ایرانلی استبدادن نمیدانم چرا مردم ایران از استبداد سیر نمی شمند.
ظلم الین کوتاه ایدین ایش گوسترین ایشسیزلره دست ظلم را کوتاه کنید و به بیکاران کار نشان بدهید
تا به کی گلسین سسی ایراتلینین بغدادیدن تا کی شدای ایرانی باید از بغداد بیاید
علمدن بی بهره ملت نیله سین ای دوستان ای دوستان، ملت بی بهره از علم چه خاکی باید به سر کند
.جای بسا تاسف است که مردم ایران از لذت مطالعه و درک اشعار این شوریده بی بهره مانده اند و استبداد بساط خرافه و سفره موهومات و بیعدالتیها را گسترانده است.در شرایطی که خبری از اندیشه جمهوری خواهی ننبود معجز صلای جمهوریت میدهد و جامعه را تکان میدهد. در شعری تحت عنوان " خلقی بیدار ایلیرم" خلق را بیدار میکنم از جمهوریت میگوید.معجز شاعری است وطن پرست که فراتر از زمان خویش را می بیند. او در حق سیستم اجتماعی مبتنی بر جمهوریت شعرها و سخن ها دارد و در یک شعر معروفش که زبانزد بیشتر مردم آدربایجانست چنین میگوید:
دلبرا بیر باده ور ابنا جمهوریته ای دلبر به فرزندان جمهوریت باده بنوشان
تشنه دیر اهل وطن صهبای جمهوریته اهل وطن تشته باده جمهوریته
قبله عالملره یوز ایل "بلی قوربان دئدیک صد سال به قبله های عالم بلی قربان گفتیم(نوکری شاهان)
بیر زاماندا "هن" دئیک آقای جمهوریته یک بار هم بر آقای جمهوریت بلی بگوییم.
محتکرلر آستانین بوس ائدن جهالدیر کسانی که بر آستان محتکرین بوسه میزنند نادانند
یوز سوره عاقل گرک طغرای جمهوریته مردم عاقل باید دل به سودای جمهوریت بدهند
قدر زر " معجز" شناسد، قئر گوهر گوهری قدر زر " معجز" شناسد، قئر گوهر گوهری
اولماز هر کس مشتری کالای جمهوریته هر کس و بیکسی نمیتواند مشتری کالای جمهوریت باشد
زندگی و آثار معجز شبستری چراغ راهنمایی است که چهره تاریخ صد و اندی سال اخیر را به خوبی عریان میسازد. استبداد با نقاب دین، دین فروشان در شمایل اصحاب سیاست، و اصحاب سیاست با حربه زور و قدرت و ثروت - سوار بر ارابه جهل و ظلم و خرافه به قتل و غارت مردم و ویرانی وطن پرداختند،چرا که به سخن گلسرخی "هم سلاح در دست دارند و هم سنگر در اختیار آنهاست". نتیجه همچو آرایشی همان میشود که امروز شاهد آنیم آزادگان در بند و یا در جلای وطن و مردم آماج خرافه ، جهل نکبت و جامعه رودر رو با دیو تزویر وریا و قساوت و ناعدالتی و فقر.
معجز شبستری که همدوره روشنگران دوران مشروطه از جمله آخوند زاده و صابر و دیگران بود به نوشته آقای علی عجمی" به لزوم مدرن شدن کشور، سواد آموزی مردم و پیشرفت معتقد بود. او شاعری است که منتقد صریح الهجه واپس گرایی و روشنفکر آدربایجانی ایرانی است. او در اشعار خود تساوی حقوق اجتماعی و قانونی زنان را خواستار است و در اشعارش بنا به موانعی که از طرف متشرعین در جامعه آنروز برای ذکر نام زنان وجود داشته همسر خود "تکذبان" را تمثیلی از زن ایرانی به حساب آورده و اشعار خویش را خطاب به وی سروده است."
(تکذین جهلی اولماسا زائل اوغلی اولماز تمدنه مایل) ...گر نادانی تکذبان از بین نرود، فرزندش تمایلی به پیشرفت نخواهد داشت. به نوشته علی عجمی "معجز باورمند بودکه مادران دانا و فهمیده و باسواد قادر به تربیت صحیح فرزندان خود هستند.اشعار این شاعر غالبامربوط به نکوهش و هجو و انتقاد ازاوضاع اجتماعی دوران حیاتش است. دورانی که ره آورد حاکمیت سلسله قاجار بر ایران بود.او در اشعار خود به خرافات و نادانی و تحریفات و بدعتهای ناشایست دینی تاخته و انسانها را به سوی روشنایی و نور دانش و تمدن برای ترقی دادن کشور فرا میخواند.و از بیان واقعیات باکی بدل راه نمیدهد به همین جهت نیز مغضوب متحجرین و واپس گرایان و اشاعه دهندگان خرافات در شبستر واقع میشود. و چندین بار مجبور می شود دیار و کاشانه اش شبستر -گونیی را ترک کند.
یکبار سعی داشته شعر ترکی اش را به شاه قاجاری عرضه کند.اما در این کار مورد عتاب قرار می گیرد.معجز پیرامون این مساله چنین می سراید.
دیلیم تورکو//سوزوم ساده// اوزوم صهبایه دلداده // منیم تک شاعیرین البت ،اولار آشفته بازاری // دونن شعریله بیر نامه// آپاردیم شاه ایرانه // دئدی ترکی نمی دانم // مرا تو بچه پنداری !؟ // اوزو ترک اغلو تورک // امما دئییر بیر کان جهالتدیر ! // خدایا موضمحل قیل تختدن بو ایل قاجاری!"
معجز هنوز در جامعه ما زنده است. فریاد او علیه خرافات و موهومات متشرعین و ملاکان هنوز به گوش میرسد. سخن شاعر فرا مرزی و فراملی است. معجز زبانحال مردم محروم و زحمتکشانی است که تحت انقیاد و بردگی حاکمان مزور قرار دارند. اشعار ظنزآلود او در قدح شاه بدریخت قاجار بسیار خواندنی است. کسانی که جز ننگ ویرانی و ستم و کشتار چیزی به بار نیاوردند.وصیت نامه شاعر به همسرش تکذبان" یک شاهکار است.او وصیت میکند:
بعد از مرگم "من نه خیرات ونه احسان میخواهم-
نه حلوا و نه سنگ قبر،
فقط چهار ریال به گورکن و غسال پول بده
-نقاب از چهره برکن و چون مردان در بازار شو
و اگر آخوندی مانع از این کارت شود
بر سرش بزن وگناهش روز قیامت بر گردن من
شاخص اصلی هنر معجز رک گویی، ساده گی و صداقت و شفافیت در بیان امراض اجتماعی است. هنوز معجز خوانی در برخی از محافل مردمی دایر است و مردم آذریایجان همواره یاد و نام این بزرگمرد آزاده و شاعر سرشناس خود را به نیکویی یاد خواهند کرد.
اکنون چند نمونه از اشعار ترکی و فارسی شاعر در اینجا نقل میشود
معجز نظیره زیاد سروده و در اینجا نظیره ای به شعر فارسی: نه بر اشتری سوارم-نه چو خر به زیر بارم- نه خداوند رعیت نه غلام شهریارم به این شرح سروده است:
نه ملاکم؛ نه تجارم؛ نه خان مردم آزارم
متاعیم شعر دور آنجاق اونون دا یوخ خریداری
دیلیم تورکی؛ سوزیم ساده؛ اوزوم صحبایه دالداده
منیم تک شاعیرین البت اولار کاسید بازاری
دونن شعریله بیر نامه آپاردیم شاه ایرانه
دئدی < ترکی نمیدانم؛ مرا تو بچه پنداری>
اوزی تورک اوغلی او اما دئییر تورکی جهالتدور
خدایا مضمحل قیل تختدن بو آل قاجاری
اومیدین کسمه معجز؛ یاز آنان تعلیم ائدن دیلده
گزر بیر ارمغان تک دفترین بیل چین و تاتاری
ترجمه ی فارسی:
نه ملاکم و نه تاجرم و نه خان مردم آزار هستم
خلاصه کالایم شعر است که آنهم خریدار ندارد
زبانم ترکی است و زبانم ساده و خودمدر پشت
البته که شاعری چون من بازارش کساد است
دیروز شعری را با نامه به پیش شاه ایران بردم
گفت ترکی نمیدانم؛ تو مرا بچه میپنداری
خودش ترک و فرزند ترک ؛ اما میگوید ترکی جهالت است
خدایا این آل قاجار را از تخت ساقط کن
معجز امیدت را نباز؛ به زبانی که مادرت تعلیم داده بنویس
بدان که دفترت همچون یک ارمغان چین و تاتار را میگردد
شعری از معجز در مورد عید نوروز، که ترجمه آن به هر زبانی از زیبایی شعر میکاهد.
سنی تاری بایرام خانیم راضی اولما من اوتانیم ترا خدا خانم عید
بایرام دا یوخدور تومانیم گئت تبریزه ، گلمه بیزه راضی مباش من شرمنده شم
========== در این ایام عید من پیژامه ندارم برو تبریز نیا اینجا
من ده یوخ حوصله بایرام ! الیم بوشدور هله بایرام !
شیل اولاسان بئله بایرام گئت تبریزه ، گلمه بیزه
==========
بایرام اگر گلسن بیزه بیر شال گتیر قارا قیزه
گتیرمه سن ، گت تبریزه گلمه بیزه ، گلمه بیزه
==========
گلسن بیزه آغام جانی باشین یاررام ، آخار قانی
اوغلانین یوخدور تومانی گئت تبریزه ، گلمه بیزه
==========
گورسن آخیر چرشنبه نی سویله اینجتمه سین منی
پلووون یوخ یاغی – دنی گئت تبریزه ، گلمه بیزه
==========
ساققیزی سالمیشام انگه اوغلان گتدی منی تنگه
پول یوخدور وئرم فیشنگه گئت تبریزه ، گلمه بیزه
==========
بایرام ! واللاه یوخدور ناریم یاری گورمه یه آپاریم
نار وئرمه سم ، کوسر یاریم گئت تبریزه ، گلمه بیزه
==========
وارلی یئییر یاغلی چیلوو یوخسول چکر ، غصه – خینوو
بیزده یوخدور ، خوروز پیلوو گئت تبریزه ، گلمه بیزه
==========
یوخسول مین درده توش اولار منی ایچمه دن سرخوش اولار
تبریز حالواسی خوش اولار گئت تبریزه ، گلمه بیزه
آین هم تصویری از نمای دیوان اشعار معجز:
|