•
نامه هایی که اداره پست عودت داده بود هنوز روی میزش قرار داشت. آنها را برای خودش خواند و دوباره کنار آینه مرتب روی هم گذاشت. کنار پنجره آمد.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
٨ مرداد ۱٣٨۵ -
٣۰ ژوئيه ۲۰۰۶
ساعت زنگ زد . به آرامی چشمانش را باز کرد ، دوش آب گرمی گرفت و داندان هایش را مسواک کشید . صورتش را تراشید و سپس کمی ادکلن زد . کت و شلواری را که شب پیش خریده بود پوشید – سورمه ای بود با راه راهی سفید . جلوی آینه ایستاد و موهایش را شانه زد . نامه هایی که اداره پست عودت داده بود هنوز روی میز ش قرار داشت . آنها را برای خودش خواند و دوباره کنار آینه مرتب روی هم گذاشت . کنار پنجره آمد . ماشینی بوق کشید . به آرامی روی تخت خوابش نشست . کفش های مشکی خود را از زیر تخت بیرون آورد و به پا کرد . از زیر بالش ، اسلحه ی کمریش را بیرون آورد . آن را با دستمال پارچه ای گل داری به خوبی تمیز کرد . دور تا دور اتاقش را نگاه کرد ، همه چیز مرتب بود . به ساعت مچی اش نگاه کرد ، منتظر بود ! دوباره به طرف پنجره رفت و خیابان را نگاه کرد . پرنده ای آواز خواند . بر گشت و به قاب عکس همسرش نگاه کرد . کلتش را آهسته روی قلبش گذاشت و شلیک کرد !
پلیس ، به دنبال قاتل یک زن می گردد .
مرداد ٨۵
ga_moazzen@yahoo.com
|