راههای نوین پژوهش قرآن
ترجمه: ب. بینیاز (داریوش)
•
«راههای نوین پژوهش قرآن» در اصل سه مقاله است: «قرآن به مثابهی یک محصول دستهجمعی؟» از پروفسور دکتر کارل- هاینتس اولیگ، «دربارهی کهنترین برگههای قرآن کشف شده در صنعا (یمن) و اهمیت آن برای تاریخ رسمالخط قرآن» از دکتر گرد پوئین و «آغاز نگارش قرآن: آزمایشات [فیزیکی- شیمیایی] روی دستخطها و عناصر هنری برگههای قرآن صنعا» از دکتر هانس-کاسپر گراف فون بوتمر
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲۱ مهر ۱٣۹۱ -
۱۲ اکتبر ۲۰۱۲
توضیح
«راههای نوین پژوهش قرآن» در اصل سه مقاله است: «قرآن به مثابهی یک محصول دستهجمعی؟» از پروفسور دکتر کارل- هاینتس اولیگ، «دربارهی کهنترین برگههای قرآن کشف شده در صنعا (یمن) و اهمیت آن برای تاریخ رسمالخط قرآن» از دکتر گرد پوئین و «آغاز نگارش قرآن: آزمایشات [فیزیکی- شیمیایی] روی دستخطها و عناصر هنری برگههای قرآن صنعا» از دکتر هانس-کاسپر گراف فون بوتمر. مقاله نخست به طور کامل ترجمه شده است ولی دو مقالهی دیگر به دلیل جنبههای تخصصیشان، ترجمه نشدهاند و فقط چکیدهای از اطلاعاتِ مندرج در آن دو مقاله آورده شده است.
اطلاعاتی دربارهی برگههای قرآنی صنعا
در صنعا، پایتخت یمن، یکی از کهنترین مساجد جهان قرار دارد. این ساختمان در زمان پیامبر اسلام، یک کاخِ چهار طبقه بوده است و بعدها به مسجد تغییر داده شد؛ از زمان تغییرش به مسجد، 1100 سال میگذرد. در آغاز دههی هفتاد سدهی پیش (1972)، دیوار غربی مسجد را به دلیل فرسودگی ویران کردند تا آن را بازسازی کنند. در همین هنگام، به اتاقِ زیر شیروانی راه مییابند که در آن جا بیش از 12000 برگههای پوستی (پرگامنت) و کاغذی پیدا میکنند. پس از بالا و پایینهای بسیاری، پژوهشگران آلمانی مسئولیت پاکسازی، نگهداری، کپیبرداری و ارزیابی آنها را به عهده بگیرند (از سال 1979). مسئولیت این پروژه به پروفسور دکتر آ. نوت از دانشگاه هامبورگ واگذار میشود و بخش فرهنگی وزارت خارجه آلمان نیز هزینههای چند میلیونی پروژه را به عهده میگیرد. بازسازی این برگهها که شدیداً آسیب دیده بودند به عهدهی گرد آر. پوئین و سپس به دکتر بوتمر سپرده شد. بالاخره پژوهشگران و کادر فنی آلمانی توانستند به بهترین نحو این یافتههای بسیار ارزشمند را بازسازی کنند، از آنها میکروفیلم بردارند و کپی فیلمها را در اختیار مراجع علمی و دینی [مثلاً دانشگاه و مسجد الازهر قاهره] قرار بدهند.
روی هم رفته، حدود 12 هزار برگه پوستی (پرگامنت) و کاغذی پیدا شده؛ بسیاری از این برگهها متون قرآنی هستند و بعضی از آنها متون عمومی یا مذهبی میباشند. اندازهها عمدتاً 51 x 47 سانتیمتر و هر صفحه 20 سطر است. قرآنهای پوستی کامل نیستند و بعضی از آنها فقط چند برگ دارند. در ضمن، بعضی از آنها به خط حجازی و بعضی به خط کوفی نوشته شدهاند. یکی از نسخههای قرآن دولایه نوشته است [مهمترین بخش این یافتهها]. متن رویی با قرآن امروزی تقریباً یکی است ولی متن زیرین آن بسیار متفاوت است. آزمایشهای رادیو کربن نشان میدهند که بخش زیرین این دستنوشته احتمالاً حدود پانزده سال پس از درگذشت پیامبر اسلام نوشته است. متن زیرین که با قرآن امروزی تفاوت بزرگی دارد، شاید به این دلیل پاک شده که برای یک دست کردن متون قرآنی در عهد عثمان میبایستی متون پیشین از بین میرفتند.
تفاوتهای بزرگ بین قرآنِ پانزده سال پس از مرگ پیامبر اسلام و قرآنِ کنونی، پرسشهای بسیاری را در برابر پژوهشگران قرار داده است:
1- معیار و میزان جمعآوری متون قرآن در عمل چگونه پیش رفته است؟
2- فرآیند تقسیمبندی سورهها و نامگذاری آنها چگونه بوده است؟
3- با توجه به این که در عربینویسی آن زمان نه تنها اِعراب [فتحه، کسره، ضمه؛ به اصطلاح، تجهیز حروف بیصدا به حروف باصدا] گذاشته نمیشد بلکه حتا نقطههای حروف هم گذاشته نمیشد [یعنی ب، پ، ت، ث، ح، خ و غیره بدون نقطه بودند]، آیا اِعرابگذاری که در دههها یا سدههای بعدی صورت گرفته، همان معانیای را انتقال میدهند که چهل یا شصت سال پیش از آن میدادند؟
و پرسشهایی از این دست! برگههای قرآنی صنعا راه را برای پاسخ گویی به این پرسشها باز کرده است. تاکنون توافق عمومی، در کشورهای اسلامی و غرب، بر این بوده که قرآن عثمان بازتاب حقیقی سخنان (آیات) پیامبر اسلام است، و این قرآن به اصطلاح از اصالت خدشهناپذیر برخوردار است. ولی با توجه به این یافتهها، پژوهشگران عمرِ شکلگیری قرآن کنونی را بیش از آن میپندارند که تا کنون پنداشته شده است و بر این نظرند که نویسندگان و ویراستاران بیشماری روی آن کار کردهاند. به سخن دیگر، حتا «قرآن عثمان» نمیتواند آخرین نسخه باشد و احتمالاً در زمان امویان (بنی امیه) نیز تغییراتی در آن داده شده است. و این نظریه بر اساس شواهدی است که برگههای قرآن صنعا در اختیار ما میگذارد.
قرآن به مثابهی یک محصول دستهجمعی؟
پروفسور دکتر کارل- هاینتس اولیگ
الهیات اسلامی بر این باور است که قرآن و 114 سورهاش محصول الهاماتِ ابدیایست که خدا از طریق پیامبرش محمد به مردم بشارت داده است. همچنین پژوهشگران غربی – به جز چند استثناء- اصالت قرآن محمد را میپذیرند؛ گفته میشود که شنوندگان، موعظههای محمد را بر سنگ، شاخهی خرما، پوست [پرگامنت] یا برگههای حصیری [پاپیروس] مینوشتند و یا از بر میکردند و سرانجام در دورهی خلافت عثمان (مرگ در سال 656 میلادی) بین سالهای 650 تا 656 میلادی، یعنی 34-28 سال پس از مرگ محمد، یک هیئت تحریریه همهی این نوشتهها و به یادسپردهها را در یک مجموعهی کامل گردآوری کرد. «قرآنی که هم اکنون در دست ماست و در سال 1925 یک نسخهی بسیار مرغوب آن در قاهره به چاپ رسید و چاپهای بعدی آن از روی آن صورت گرفته، همان قرآن عثمان است[1].» همواره مبنا بر این قرار داده شد که همین قرآن حقیقتاً در کلیتِ خود بشارت محمد را بازگو میکند، همانگونه که رودی پاره در مقدمهی ترجمهی قرآنش مینویسد: «چیزی که ثابت کند حتا یک آیهی قرآن از خود محمد نیست، وجود ندارد.[2]»
ولی از 25 سال به این طرف نوشتههایی وجود دارند که اصالتِ قرآن محمد یا قرآن عثمان را زیر علامت سوآل میبرند: گ. لولینگ [G. Lüling] معتقد است که یک بخش از قرآن ریشه در مزامیر مسیحی دارد که خیلی پیش از محمد در محیطهای آریانی[3] شایع بودند و بعدها در قرآن با رنگ و بوی عربی کهن آمیخته شدند[4]. جان برتون تاریخ جمعآوری قرآن را پیش از دورهی عثمان میداند؛ در این جا کارهای جان وانسبرو از اهمیت اساسی برخوردار هستند. او جمعآوری قرآن را در دورهی عثمان رد میکند و تاریخ جمعآوری نهایی آن را در پایان سدهی هشتم و آغاز سدهی نهم در بینالنهرین [میاندورود] میداند. بنا به ارزیابی وانسبرو، در این دوره سنتهای جا افتاده در جماعتهای ساکنِ بینالنهرین وارد قرآن شده و به همین دلیل باید بین هستهی اصلی سخنان محمد و اضافات بعدی وسیعی که به قرآن شده تفاوت قایل شد.
در این جا دو نوع پرسش مرتبط به هم طرح میشوند:
الف: چه موقع و کجا ویراستاری [جمعآوری] نهایی قرآن صورت گرفته است؟ آیا تمام قرآن یا فقط بخشهایی از آن به محمد مربوط میشوند یا به سخن دیگر چه بخشهایی از قرآن به سنتهای پیش از محمد و چه بخشهایی از آن به سنتهای پس از محمد مربوط میشوند؟ این پرسشها فقط میتوانند از طریق پژوهشهای تاریخی- انتقادی روی خود متن قرآن صورت بگیرد؛ روش معمول تا کنون این بوده که برای پاسخ به این پرسشها، به احادیث اسلامی رجوع میشد، ولی آنها نمیتوانند به ما کمکی بکنند. زیرا احادیث کلاً «اطلاعات» دربارهی زندگی خصوصی محمد است و اطلاعات جزئی و کلی آنها دربارهی زندگی محمد عمدتاً بر مواد افسانهای – دینی سدهی 9 و 10 [سدههای 3 و 4 هجری] قرار گرفتهاند؛ و خود قرآن هم اشارات بسیار کمی دارد.
این کار تاریخی – انتقادی روی قرآن هنوز صورت نگرفته است. البته آزمایشات علمی [فیزیکی - شیمیایی] اندکی روی این یافتههای دستخطی صورت گرفته – ولی هنوز منتشر نشده- (روی موارد تحریریه مورد استفاده و خود دستخطها) که با در نظر گرفتن ضریبخطای زمانی، میتوان گفت که تا حدود پایان سدهی 7 میلادی [اول هجری] میرسد. به هر رو، شواهد بسیاری نشان میدهند که قرآن کنونی در دو دههی آخر سدهی هفتم میلادی جمعآوری شده است؛ البته با توجه به این که بعدها نیز نسخههای دیگری از قرآن وجود داشتهاند، مثلاً در سدهی 9 میلادی [سده سوم هجری] که آیههای شیطانی را نیز شامل میشد یا نسخههایی که سورههای 113 و 114 را نداشتند.
افزون بر این، کهنترین دستنوشتههای قرآن فقط به «دستخط ناقص» [scripto defectiva] وجود دارند؛ در این دستنوشتهها فقط حروف بیصدا نوشته شدهاند یعنی بدون اعراب؛ صدادار کردن یا اِعرابگذاری بعدی قرآن در بسیاری موارد بیشتر تعبیر و تفسیر متن است. در ضمن، بعضی از حروف بیصدا در کهنترین نسخهها، آن چنان مبهم هستند که اشتباه خواندن بعدی آنها را نمیتوان از قلم انداخت. از سدهی 19 میلادی بعضی از اسلامشناسان مشاهده کردند (مثلاً ألفونی منغنا) که قرآن از بُنمایههای «آرامی» برخوردار است، یعنی به زبان سوریه شرقی آن روزگاران شباهتهای بسیار قوی دارد[5]. شاید با این تلاش بتوان پیش از هر چیز آیههای «تاریک»، یعنی آیههای نامفهوم قرآن را – یک بخش عمده از متن موجود در ترجمه رودی پاره از طریق تفاسیر فراوان در پرانتزهای اضافی آمده - با اتکاء به زمینههای زبان آرامی سوری بازخوانی کرد و از این طریق یک قرائت (خوانش) کاملاً نوین و منسجمی از قرآن بدست داد. اگر پس از مرگ پیامبر اسلام چهل تا شصت سال لازم بود تا قرآن شکل نهایی – ولی هنوز با «دستخط ناقص»- خود را بدست بیاورد، باید این احتمال را داد که طی همین زمان مقادیر متنابهی از سنتهای جاری مردم نیز واردِ آن شده باشد. همین را میتوان دربارهی مسیح نشان داد؛ در طی چهل سال پس از مرگ مسیح تا پیدایش کتاب مرقس [مارکوس]، موعظهها و زندگی مسیح آنچنان تغییر داده شدند و همهی آنها آنچنان تحت تأثیر سنتهای جماعتهای مسیحی قرار گرفتند که دیگر عیسیِ تاریخی را نمیتوان باز شناخت. یک چنین روندی میتواند برای محمد یعنی سخنان و زندگیاش صادق باشد. میتوان گفت که هم سنتهای کهن عربِ پیش از اسلام و هم شکلگیری بعدی جماعتهای مسلمان و همچنین بُنمایهها و دستمایههای انجیلی میتوانند بعدها به گفتههای محمد اضافه شده باشند.
اگر از این منظر به قرآن بنگریم، شاید بتوانیم بسیاری از ناروشنیها و تفاوتها را در متون قرآنی روشن سازیم؛ حتا میتوانیم اظهارات متناقض را- که نمیتوانند از دهان یک نویسنده [محمد] بیرون آمده باشند- توضیح بدهیم. بسیاری از اظهارات محمد، به ویژه سُننِ حقوقی که همهی حوزههای زندگی را در بر میگیرند، از دلِ زندگی جماعتهای استقرار یافته و نیازمندی آنها به قانونمندیشان بیرون آمده است – مانند حق ارث، رفتار با بردگان، حقوق زناشویی و جنسی و غیره.
همچنین میتوان دستمایههای فراوانی را در قرآن مشاهده کرد که از کار ویراستاران بعدی خبر میدهند. یکی دو نمونه: بنا بر ارزیابی وانسبرو، کل ساختار قرآن- مطابق با این اصل شکل گرفته که وحی با وساطت یک پیامبر عرب صورت یافته است - توسط یک هیئت تحریریه بعدی صورت گرفته است. یا: «جایگاه زندگی» محمد چه بود که باعث شد نه تنها علیه یهودیان که در یثرب (مدینه) با آنها درگیر شده بود بلکه علیه مسیحیان و «علما و راهبهای آنها» (سوره 9، آیه 30) سرسختانه به جدل بپردازد؟ آیا نباید در این جا وضعیت کشمکش و بحرانی را تصور کرد که نه در زمان خود محمد بلکه خیلی بعد از آن بوجود آمد؟ یا: گفته میشود که جماعتهای یهودی و مسیحی به محمد میگفتند که اسلام یک دین جدید است، ولی محمد تلاش میکرد که اسلام را به عنوان دین قدیمیتر – یا بهتر گفته شود، قدیمیترین دین معرفی کند. این، از منظر دینشناسی یک استدلال متناقض و بحثانگیز است و برای محیط عربی [زمان پیامبر اسلام] ضرورتی نداشت و میبایستی دههها پس از مرگ محمد اتفاق افتاده باشد. از آن جا که یهودیان و مسیحیان، موسی و مسیح را از آن خود میدانستند و به اصطلاح آنها «اِشغال» شده بودند، قرآن به ابراهیم[6] – نخستین «مسلمان جهان» - که از یک سو قدیمیتر و از سوی دیگر برای هر دو دینِ رقیب، چهرهای مثبت بود، متوسل شد؛ اسلام «دینِ ابراهیم» است (سوره 2، آیههای 130 و 135)، و کعبه در مکه توسط او درست شده است (سوره 2، آیه 125). همچنین گردآوری منظم مجازاتهای الاهیِ [مانند توفان نوح/م] پیش از اسلام و دستمایههای انجیلی، و «ردیف کردن» شخصیتهای توراتی یا دستهبندی زنان پیامبر (سوره 33، آیات 50 تا 52)، به خوبی گرایش منظم و سیستماتیک ویراستاران را نشان میدهد که با عطف به اوضاع زمانِ خود آنها را تنظیم کرده و البته در کنار آن میخواستند رفتار محمد را نیز توجیه کنند.
زمان و مکان پیدایش نسخهی کامل یا نهایی قرآن را میتوان از طریق مقادیر فراوان موضوعات انجیلی که در قرآن آمده بدست آورد. از تورات و انجیل فقط روایتها، البته به شکل ادبی کاملاً متفاوتی وارد قرآن شدهاند. متون پیامبران و پولس در قرآن وجود ندارند. شاید علتاش این باشد که به هنگام گرفتن این مواد داستانی، از منابع نوشتاری استفاده نشده و بیشتر از روایتهای شفاهی که برای بازگویی معمولتر و سهلتر بود، بهره برده شد. همچنین اشاره میشود که موضوعات به عاریه گرفته شده از شریعت یهود و مسیحی با تعبیر و برداشتی آزاد صورت گرفته و در کنار آن عناصر انجیلی غیرشرعی (آپوکریفا) نیز در قرآن گنجانده شدند.
درک معمول کنونی این است که میگوید محمد تمام این اطلاعات را در محیط زندگیاش یا به هنگام سفرهای تجاریاش بدست آورده است؛ درکی که اساساً بر احادیث سدهی نهم (سوم هجری) استوار است و دادهها و اطلاعات دیگر تاریخی آن را مورد تأیید قرار نمیدهند. ولی دلایل بسیاری وجود دارند که گواهی میدهند بسیاری از عناصر روایی و شفاهی که منشاءشان تورات و انجیلاند طی یک فرآیند زندگی همجواری جماعتهای یهودی، مسیحی و مسلمان به دست آمده و وارد قرآن شدهاند.
مثلاً در میاندو رود [بینالنهرین] درست پس از مرگ محمد جماعتهای عرب مسلمان- قشر صاحبِ قدرت سیاسی- با یهودیان و مسیحیان در کنار هم زندگی میکردند؛ مسلمانان با داستانهای آنها آشنا شدند، و درست همین روایتها در میان مردم شیوع یافت و در این جا هم برای مردم مسلمان مهم نبود که این روایتها به کتابهای شرعی یا غیرشرعی (آپوکریفا) تعلق دارند. جماعتهای نخستین مسلمان تا آن جا که نیاز داشتند از این روایتها استفاده کردند و آنها را متناسب با موعظههای محمد یا دقیقتر گفته شود متناسب با احادیثی که در این باره از محمد در دست داشتند، تعبیر کرده و وارد قرآن کردند. همین میتواند توضیح بدهد که چرا یک سلسله ارجاعات توراتی و انجیلی در رابطه با «مجازاتهای خدایی» به گونهای وارد قرآن شده که گویا شنوندگان نسبت به آنها از پیش آگاهی دارند: «و آن زمانها وقتی سرورت گفت ...» این جملات، جملات پیرو ندارند و از لحاظ دستور زبانی ناقص هستند.
وقتی به «مضامینی» که از سنت انجیلی وارد قرآن شدهاند مینگریم متوجه میشویم که آنها عناصر انجیلیای هستند که مسیحیان نستوری در سوریه شرقی بدان باور داشتند. زیرا طبق این آیین، مسیح نه فرزند خدا که یک انسان برگزیدهی خدا و بندهی او بوده است [مثلاً سوره 3، آیات 48-42، سوره 3، آیه 51، سوره3، آیه 59، سوره 4، آیه 171، سوره 116 و 117، سوره 19، آیات 30، 34 و 35 و غیره] همچنین شباهتهایی بین درک «وحدانیت» مسیحیان نستوری سوری و قرآن مشاهده میکنیم: خدا فرزندی ندارد [سوره 4، آیه 171، سوره 19، آیه 34]. در کنار آن ولی بندهای وجود دارد که مرگ صلیبوار مسیح و مرگش را اساساً زیر علامت پرسش میبرد (سوره 4، آیات 156- 158). همچنین در قرآن اظهاراتی آمده، مانند سوره 5، آیه 116 که گویا مسیحیان، مریم را در تثلیث [خدای پدر، خدای پسر و خدای روحالقدس/م] به حساب میآورند؛ یک چنین برداشتی فقط در محیطهای مسیحیای قابل فهم است که در آن ستایش مریم اجرا میگردد؛ از بیرون این گونه دیده میشد که گویا مریم مانند خدا ستایش میشود. دربارهی مریم – در کنار چیزهای دیگر مانند زایش باکره- گفته میشود که او (مریم) خواهر موسی و آرون [هارون نیز گفته میشود/م] است [سوره 3، آیه 35؛ سوره 19، آیات 27 و 28]. ظاهراً در اینجا، تأثیر کتابهای «اعداد» [باب 29، بند 59] و تواریخ اول [باب 5، بند 29] بیتأثیر نبوده است. زیرا طبق این اطلاعات توراتی، عَمران سه فرزند به نامهای آرون [هارون]، موسی و مریم داشت. اچ. بوسه [H. Busse] این در هم ریزی عجیب و غریب شخصیتها را که بین آنها بیش از هزار سال فاصله وجود دارد، به درستی به سنتِ برداشتهای الگوبرداری از تورات ارجاع میدهد که گسترش آنها فقط در مناطقی قابل فهم است که جماعت های وسیع و متنوعی از مسیحیان وجود داشتند.
عناصر انجیلی که قرآن تکرار کرده است، نشان میدهند که آنها از محیط سوریه شرقی گرفته شدهاند. در آن جا در کنار جریان غالب مسیحیان نستوری (مسیح به عنوان انسان برگزیده و بندهی خدا) و خداشناسی (ذات واحدنیت خدا)، فرقههای دیگر مسیحی وجود داشتند که به پرستش مریم و عیسی میپرداختند و همچنین در آنجا الگوسازیهای مذهبی از شخصیتهای توراتی [انجیل عهد عتیق] شایع بوده است. این طیف متنوع از فرقههای مسیحی در دوران محمد در محیط عربستان وجود نداشت. افزون بر این، این فرقههای مسیحی باید در محیط عربستان آنچنان جا افتاده میبودند تا محمد میتوانست این تفاوتهای ظریف را تشخیص دهد.
بدین ترتیب میتوان گفت که هیئت تحریریه عثمان که حدود 30 سال پس از مرگ محمد برای جمعآوری قرآن فرا خوانده شد، گرایش به این داشت تا تاریخ الهیات اسلامی را به عقب بکشاند تا بدین وسیله به کتاب مقدس اقتدار و استحکام ارزانی کند؛ یا میتوان نتیجه گرفت که قرآن عثمان همهی قرآن کنونی را شامل نمیشود. دوم: مکانی که از آن جا سنتهای بسیاری وارد قرآن شدهاند سوریه شرقی بوده؛ سوم: آن چه از محمد به ما رسیده «فقط» یک هستهی اصلی از قرآن امروزی را تشکیل میدهد و بعدها از جنبههای گوناگونی توسط الهیات بعدی مورد پرداخت قرار گرفته است. به سخن دیگر: این «دگم» که قرآن حاضر یعنی قرآن عثمان، بازتاب دهندهی سخنان محمد است، زیر علامت پرسش برده شده است.
تازه با اتکاء به این فرضیه میتوان در آینده با بررسی تاریخی – انتقادی از متون قرآنی، به گونهای علمی آغاز و شکلگیری قرآن و اسلام را توضیح داد.
پژوهش اسلام که بیش از 100 سال بر پیشفرضهای مسلم گام برداشته است میبایستی با آن یقینهای خود وداع کند. برای دینشناسان مسلمان یک چنین مسیر پژوهشی منجر به مشکلات بزرگی خواهد شد، زیرا از این طریق درکِ بنیادین سنتی که برای قرآن کیفیت وحی (خدایی) قایل است، زیر علامت سوآل میرود. با این وجود، امیدواریم که بتوان از طریق یک نقد تاریخی برای درک عمیقترِ متون پایهای این دین بزرگ جهانی نقبی زد.
منبع: سایت دانشگاه زارلند
www.uni-saarland.de
نویسندگان مقالات:
Prof. Dr. Karl-Heinz Ohlig
Dr. Gerd-R. Puin
Dr. Hans-Caspar Graf von Bothmer
[1] - رودی پاره، «قرآن به مثابهی منبع تاریخی» در: اسلام، شماره 37، 1961، ص 27
[2] - رودی پاره، ترجمه قرآن، برلین، کلن، ماینتس، 1979، ص 5
[3] - پایهگذار جریان مسیحی آریانیسم (Arianismus)، آریوس (Arius; 260-336) بود. این یکی از جریانات فراگیر مذهبی مسیحی بود که بعدها به یکی از موانع بزرگ بر سر کلیسای کاتولیک تبدیل شد. کلیسای کاتولیک از سدهی پنجم تا دهم میلادی تحت پروژهی جا انداختن «دین حق» هزاران نفر از آنها را قتل عام کرد. جریان آریانیسم در سوریهی پیش از اسلام بسیار قدرتمند بود و بر محیط مسیحی آن روزگاران تأثیرات فراوانی گذاشت. مترجم
[4] - دربارهی قرآن اولیه. ملاحظاتی برای بازسازی سرودهای قافیهدارِ مسیحی و پیش از اسلام در قرآن، در ارلانگن 11974، 1993
[5] - عربهای ساکن سوریه شرقی بعضی از واژههای آرامی را با خط عربی مینوشتند و همین در طول زمان منجر به این شد که یک زبان مخلوط آرامی- عربی نیز پدیدار گردد. مترجم
[6] - طبق تورات، ابراهیم بین سالهای 1812 تا 1637 پیش از میلاد میزیسته. به جز تورات ما هیچ منبع یا یافتهی باستانشناختی نمیشناسیم که بتواند وجود ابراهیم را تأیید کند. در تورات این داستان نقل شده که: حضرت ابراهیم ابن تارح در شهر اور، یکی از شهرهای جنوبی کلده و نزدیک شهر بصره متولد شد. ولی بعدها آنجا را ترک کرد و به «حران» در شمال سوریه کنونی رفت و در سن 75 سالگی به کنعان یا فلسطین مهاجرت کرد. جدا از این که وجود تاریخی ابراهیم خود شدیداً مورد شک است، این موضوع که ابراهیم به مکه یا عربستان پا گذاشته باشد و کعبه را ساخته باشد، در هیچ منبع دینی (یهودی یا مسیحی) ذکر نشده است. مترجم
|