هزاره ی سوگ
برای عزیزانم اعضای کانون نویسندگان ایران
جهان آزاد
•
وقتی که چشمهای تورا بستند،
ماهی درآب پلک نزد دیگر
و لب فرونبست زنفرین.
در کوه و دشت لاله نرویید،
جز با ردای پاره ی خونین!
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱۷ آذر ۱٣۹۱ -
۷ دسامبر ۲۰۱۲
وقتی که چشمهای تورا بستند،
ماهی درآب پلک نزد دیگر
و لب فرونبست زنفرین.
در کوه و دشت لاله نرویید،
جز با ردای پاره ی خونین!
*
دریا دگر نیاسود،
آری دگر نیاسود دریا،
دریای سوگوار
کف کرد- موج موج و خروشید،
بیقرار.
*
چیچست، لوت شد*
لبخندِ سبزِ زردشت،
پژمرد
قانون شکست و زمزمه ی نی،
سکوت شد.
بوی شکوفه را
تا صحن خانه،
باد
نیاورد
و سروِ کاشمر را
دیگر کسی بیاد نیاورد.
*
خون،
سرخ کرد چهره ی ماه و ستاره را
بر صدرِ سوگنامه ی خود،
تاریخ
با خون نوشت خاطره ی این هزاره را
*
شب،
ماه را چو دشنه ی سیمینی
در چشم خود نشاند،
پائیز این قناریِ خونین با ل
روی درختهای خیابان، ترانه خواند!
*
ابری بر آمد از دل دریایِ نیلگون،
با پوششی شگرف، زشنگرفِ سرخِ خون،
مخدوش کرد منظره ی آفتاب را
پاشید در مشام افق زهر خواب را
*
خورشید، در محاصره، سرد و کبود شد
سیمرغ در سکوت، سرائید- دردناک،
شمشادِ پایِ باغچه، ناگاه
دود شد!
*
باران
نـِشسَت در شب جنگل،
بوسید برگِ سوخته ی سرخدار را
بر شاخسارِ سَـرو، تذروی جوان سرود.
آهنگ آفتابی صبح بهار را.
آورده اند که زردشت فیلسوف ایرانی در کرانه های
دریاچه ی چی چَست (ارومیه) زاده شد.
سیزدهم نوامبر دوهزار و دوازده
|