یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

آموزه های ۲۱ آذر


محمدحسین یحیایی


• تشکیل فرقه دمکرات آذربایجان نه دسیسه خارجی و نه ماجراجویی گروهی و یا فردی بود، بلکه خواست مردم و گریز از مرکزگرایی بود که همواره مانع رشد دمکراسی و توسعه اقتصادی و اجتماعی در گستره ایران شده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۱ آذر ۱٣۹۱ -  ۱۱ دسامبر ۲۰۱۲


آذر بار دیگر یاد و خاطره جاودانه و ماندگار تاریخ جنبش توده های مردم آذربایجان در ۲۱ آذرماه ۱٣۲۴ گرمی بخش دلهایمان در این روز های سرد و تاریک میهنمان می شود. جنبش مردم آذربایجان براستی راه گشای دمکراسی در منطقه بود که با توسل به حیله، فریب و نیرنگ تهران به شکل وحشیانه و ظالمانه سرکوب شد و تاریخ نویسان کاسه لیس و گاهی ساده اندیش آنان، آن را بگونه ای نگارش و یا تحلیل کردند که خوشآیند زورمداران، جنایتکاران و مستبدان آن دوره و این دوره باشد. در این میان برخی از تازه به دوران رسیده های دانشگاه باکو مانند جمیل حسنلی و دیگران فریاد بر آوردند که با فروپاشی شوروی آرشیو های محرمانه را باز کردیم و اسناد جدیدی درآوردیم که ماهیت این جنبش مردمی آذربایجان را بر ملا می کند. شاید شوروی ها خود این بخش سوخته از آرشیو را در آنجا باقی گذاشته بودند که افکار عمومی و ساده اندیشانی مانند ایشان را منحرف سازند !. گفتار ناشیانه و غرض ورزانه ایشان و شرکاء که تکرار همان گفتار کهنه و فرسوده شاه و شیخ است و با خودخواهی و تکبر ایشان به نام کشف مجدد تاریخ جنبش آذربایجان ارائه می شود در اسرع وقت به فارسی ترجمه و با یاری و مساعدت دولتی به شکل گسترده ای منتشر و توزیع شد. زیرا نگارش و تحلیل و تبیین آن بگونه ای بود که تاریخ نگاران رسمی و دولتی را در داخل ایران بویژه تهران و برخی دیگر از خارج نشینان را در آمستردام، لندن، کانادا و ایالات متحده راضی و خوشنود می کرد.
دیدگاه های رسمی، دولتی و هدفمند را در رابطه با جنبش بزرگ مردم آذربایجان، از رژیم گذشته تا کنون می توان در چند جمله خلاصه کرد.« بعد از پیروزی ارتش متفقین بر نیرو های هیتلر، تخلیه نیرو های متفق از ایران آغاز شد، انگلیس و آمریکا نیرو های خود را خارج کردند ولی استالین از آن سر باز زد، زیرا خواهان امتیاز از ایران ( نفت شمال ) بود. در این راستا تعدادی از مهاجرین را با سرپرستی پیشه وری تعلیم داد تا غائله آذربایجان را بر پا سازند. شاه جوان بخت ( محمد رضا پهلوی ) به پیر سیاست ( قوام ) روی آورد تا با کار برد حیله و نیرنگ به این غائله پایان دهد و در این راستا ایشان را به نخست وزیری بر گزید، قوام هم بلادرنگ به مسکو رفت با گفتگو، جدال و گاهی با قهر و آشتی با استالین و مولوتف آنان را فریب داد، همزمان حسین علاء موضوع تخلیه نیرو های شوروی را به سازمان ملل منتقل کرد و مقامات ایالات متحده آمریکا هم شوروی را تهدید به کاربرد بمب اتمی کردند! در این میان انتخابات مجلس ۱۴ برگزار شد آقایان خویی و پیشه وری از سوی مردم تبریز برگزیده شدند که با همکاری دربار، خوانین و طرفداران ملی گرای غرب رد صلاحیت شدند، در پی آن، آنان سرخورده و مایوس به آذربایجان برگشتند. پیشه وری از این حادثه و رد صلاحیت آزرده شده به آن سوی مرز ها به دفعات مسافرت کرد و موافقت باقروف رئیس جمهور آذربایجان شوروی را در رابطه با تشکیل فرقه دمکرات آذربایجان بدست آورد. در این راستا حکومت ملی آذربایجان تشکیل شد و با تخلیه نیرو های شوروی آن حکومت از هم پاشید و نیرو های ارتش شاهنشاهی با حمله خود به آذربایجان مانع از تجزیه کشور شدند و... » در تمام این گفتار و نوشتار یک سویه سخنی از اوضاع اقتصادی مردم و خواست قلبی آنان که همان آزادی، دمکراسی و حق تعیین سرنوشت بر اساس منشور سازمان ملل بود به گوش نمی رسد و به چشم نمی خورد. واقعیت جنبش بزرگ و فراگیر مردم به ستوه آمده در آذربایجان باید به گونه دیگری بررسی شود. شناخت جنبش مردم آذربایجان در ۲۱ آذر نیاز به پژوهش همه جانبه در موقعیت اقتصادی و اجتماعی آن دوران بویژه سیاست گذاری های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی رضا شاه دارد. زیرا روز های سخت و دشواری مردم آذربایجان در آن دوره از سر گذراندند. رضا شاه برای نابودی پایگاه و خواستگاه جنبش های ملی و آزادی خواهی در آذربایجان به هر اقدامی دست زد. در راستای مرکز گرایی به تخلیه اقتصادی، سیاسی ، فرهنگی و تحقیر مردم پرداخت. زمینه ساز ۲۱ آذر ریشه در تاریخ داشت و هنوز هم ادامه دارد. جنبشی که همه مردم از روشنفکران آزادی طلب، ملی گرایان هویت خواه و دهقانان بی بضاعت و بی زمین در آن شرکت داشتند جنبش انقلابی نام دارد که شوربختانه نتوانست به اهداف خود برسد و انقلاب خود را تثبیت نماید.
۲۰ سال دوران خفقان رضا شاه مانند دیگر دیکتاتور های تاریخ به سرعت به پایان راه رسید و ناگهان سقوط کرد. شاید آذربایجان از جمله مناطقی بود که با شور و شوق فراوان از آن استقبال کرد. در فاصله کوتاهی آذربایجان بار دیگر به یکی از پایگاه های مهم سیاسی کشور و منطقه تبدیل شد، سازمان ها و احزاب سیاسی که ریشه در تهران داشتند و از آنجا رهبری می شدند مورد استقبال مردم در آذربایجان بویژه در تبریز نبودند. حزب توده ایران که کمیته های ایالتی خود را به سرعت تشکیل می داد، توجه ویژه ای به آذربایجان و سنت دیرینه سیاسی آن داشت، از آن رو سعی می کرد کمیته ایالتی آن را با مردم آذربایجان همسو سازد، در این راستا سرتیب زاده، آقازاده، علی بیرنگ و دیگران را در مدت کوتاهی به ریاست کمیته ایالتی حزب بر گزید ولی از سوی مردم تبریز مورد استقبال قرار نگرفت زیرا آنها خواهان اداره خود توسط سازمانی بودند که از سوی آذربایجانی ها و در منطقه تشکیل شود.
آذربایجان با توجه به سنت دیرینه خود در سازمان دهی سیاسی و اجتماعی در اولین فرصت بعد از سقوط دیکتاتور، « سازمان زحمتکشان آذربایجان » را با شرکت توده های مردم با همکاری نزدیک مهاجرین که سال ها پیش برای کار و امرار معاش به آن سوی مرز ها رفته بودند تشکیل داد. شعار محوری آنان مبارزه با استبداد، ظلم و ستم ارباب و عمال حکومت مرکزی در آذربایجان بود. طرفداران سازمان زحمتکشان که بیشتر شعار های رادیکال را مطرح می کردند بر این باور بودند که باید ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در کشور تغییر یابد. افراد دیگری که بیشتر پایگاه اجتماعی آنان طبقه متوسط بود و روشنفکران اجتماعی آذربایجان را تشکیل می دادند در « جمعیت آذربایجان » متشکل شدند. این جمعیت با انتشار روزنامه « آذربایجان » به دو زبان ترکی و فارسی پایگاه وسیعتری در بین توده های مردم بدست آورد. زیرا برخی از روشنفکران، شاعران و اندیشه ورزان آذربایجان با آن همکاری کردند و اشعار، آثار و افکار خود را انتشار دادند و با توده های مردم رابطه نزدیکی برقرار کردند. اشعار اجتماعی همراه با طنز بی ریا، رحیم ولایی و دیگران به سرعت جایگاه خود را در بین مردم باز کرد و به شدت مورد استقبال قرار گرفت.
جمعیت آذربایجان از همان روز های نخست مایه نگرانی تهران، وابستگان و دلدادگان آنان در آذربایجان شد. جمعیت و خواسته های آن مورد خشم تهران قرار گرفت. تهران برای کارشکنی و ممانعت از فعالیت جمعیت آذربایجان به هر اقدامی دست زد، گروهی از طرفداران هیتلر و فاشیسم را که با پیش روی نیرو های آلمان به ذوق و شوق آمده بودند و خیال می کردند که در مدت کوتاهی بر جهان مسلط خواهند شد، تشویق به سازمان دهی کردند و پیرامون « روزنامه ایران » بیدار گرد هم آمدند. آنان به شدت و خشونت با سازمان ها و تشکل های مردمی آذربایجان برخورد می کردند و از سوی تهران و طرفداران آلمان ها حمایت می شدند. از سوی دیگر حزب توده ایران با برخی دیگر از روشنفکران آذربایجان فعالیت گسترده ای را با سندیکا های کارگری آغاز کردند و برای مقابله با طرفداران فاشیسم « جمعیت ضد قاشیست » را تشکیل دادند. این جمعیت روزنامه « یومروق » ( مشت ) را به زبان ترکی منتشر کرد. تعدادی از نویسنده های نشریه « آذربایجان » به این روزنامه گرایش پیدا کرده ، همکاری خود را با آن آغاز کردند. گستردگی فعالیت های سیاسی و آزادی نسبی در جامعه آذربایجان تاثیر خود را در اقتصاد گذاشت و بعد از سال ها رکود اقتصادی و فرار سرمایه از آذربایجان بار دیگر رونق اقتصادی مشاهده شد. وجود نیرو های شوروی و تقاضای روز افزون آنان به کالا های مصرفی از یک سو و افزایش تقاضای عمومی مردم از سوی دیگر، فشار تورمی را افزایش داد و قیمت ها رو به فزونی گذاشت. فعالیت سیاسی و صنفی اتحادیه های کارگری موثر واقع شد و دستمزد کارگران گاهی تا دو برابر افزایش پیدا کرد. کارفرمایان برای جبران تقاضای روز افزون با افزایش حقوق کارگران موافقت می کردند.
تهران برای کنترل آذربایجان به هر اقدامی دست می زد، فهیمی استاندار آذربایجان برای نفوذ در صفوف کارگران به افرادی متمایل می شد که نفوذی در بین کارگران و سازمان های سیاسی آذربایجان داشتند. خلیل انقلاب از جمله کسانی بود که توانایی سخنوری داشت و در میان کارگران محبوبیتی بدست آورده بود ولی با تبعید وی به تهران یوسف افتخاری که تجربه بیشتری در فعالیت های کارگری داشت به تبریز آمد. گستردگی فعالیت های روشنفکری، کارگری و دهقانی تهران را به وحشت انداخته بود و برای پایان دادن به آن سرلشگر مقدم را به جانشینی فهیمی منصوب و به آذربایجان فرستاد. هدف تهران مانع تراشی در فعالیت های سیاسی و اجتماعی آذربایجان بود زیرا هر روز پایگاه حکومت تهران در منطقه ضعیف تر و سست تر می شد. سرلشگر مقدم به بهانه برگزاری انتخابات دوره ۱۴ مجلس شورای ملی به هر اقدامی دست می زد که مانع آزادی گزینش نمایندگان واقعی مردم باشد. هدف تهران گلچین کردن طرفداران خود و پیروزی آنان در انتخابات مجلس در تبریز بود ولی موفق به آن نشد، در نتیجه آقایان خویی و پیشه وری با اکثریت آرا از سوی مردم آذربایجان انتخاب شدند تا خواسته های مردم را در تهران بر زبان آورند و برای تحقق آن مبارزه کنند. رژیم تهران و عمال داخلی و خارجی آن از این گزینش مردم آذربایجان برآشفته شده به فکر چاره جویی و فرار از نفوذ مردم آذربایجان در مجلس شورای ملی افتادند. همزمان سعی کردند با نفوذ در اتحادیه های کارگری آن را از درون متلاشی کنند. این تلاش ها به کشته شدن چند کارگر انجامید. در این میان حزب توده ایران هم برای تقویت کمیته ایالتی خود افراد سرشناسی مانند آرداشس آوانسیان را به تبریز فرستاد.
مجلس ۱۴ با اختلاف یک رای اعتبار نامه آقایان خویی و پیشه وری را رد کرد و آنان به تبریز بازگشتند. این اقدام مجلس نشان داد که تهران تحمل نمایندگان واقعی مردم آذربایجان را هم در مجلس ندارد و آذربایجان در نهایت باید به فکر و اندیشه خود باشد و سرنوشت سیاسی و اقتصادی خود را در دست گیرد. بازگشت نمایندگان تبریز شرایط دیگری در آذربایجان بوجود آورد. روشنفکران تبریز همراه با مناطق پیرامونی آن « کانون دمکراسی » را تشکیل دادند، افراد سرشناسی مانند جعفر اخگری، خلیل آذربادگان و دیگران در آن شرکت کردند. این کانون در مدت کوتاهی پایگاه وسیع و گسترده ای در بین مردم بویژه مهاجرین و دهقانان پیدا کرد. این کانون برای نخستین بار سخن از اصلاحات ارضی و گذر از مرکزگرایی به میان آورد و به شدت مورد استقبال توده های دهقانی و روشنفکری قرار گرفت. کانون به گونه ای از سیاست های حزب توده ایران که تمایل مرکزگرایی داشت، دوری می کرد. حزب در این راستا افرادی مانند خلیل ملکی، جودت و احمد اسپهانی را به آذربایجان می فرستاد. خلیل ملکی پیش از آغاز سخن این شعار همیشگی خود را که « آذربایجان جزئی از ایران » است را تکرار می کرد. از دیگر سازمان های سیاسی این دوره « جبهه آزادی » بود که فعالیتش را در آذربایجان شروع کرده بود، ولی خلع سازمانی که بتواند قدم های اساسی را در راستای حکومت ملی بردارد احساس می شد. زیرا همه این تشکل های سیاسی و صنفی که در این مدت کوتاه شکل گرفته و قدم هایی رو به پیش برداشته بودند، زمینه تشکیل یک سازمان فراگیر سیاسی را فراهم کرده بودند، بنابرین « فرقه دمکرات آذربایجان » خواست مردم و ضرورت تاریخی آذربایجان بود. از آن رو آذربایجان به این نتیجه رسید که باید در هر دوره ای از تاریخ سازمان های سیاسی خود را تشکیل دهد.
فرقه دمکرات آذربایجان در شرایطی فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد که تهران توجه و اعتنایی به خواسته های مردم آذربایجان نمی کرد. روزنامه ها یکی بعد از دیگری به بهانه های واهی تعطیل می شدند. سانسور و خفقان که برای مدتی کم رنگ و گاهی از بین رفته بود باردیگر خود نمایی می کرد. مردم آذربایجان نگران از این روند و گسترش مجدد دیکتاتوری و خفقان به فکر چاره جویی افتاده بودند و خواسته های خود را در « مراجعت نامه ۱۲ شهریور » منعکس می کردند. مردم آذربایجان محور پایدار این گفتمان تا تشکیل حکومت ملی خود بودند. با انتشار بیانیه ۱۲ شهریور به زبان های ترکی و فارسی که با رایزنی های فراوان به امضاء ۴۶ تن از افراد سرشناس آذربایجان رسیده بود، سازمان دهی سیاسی تا تشکیل حکومت ملی در آذربایجان به سرعت پیش برد و مورد استقبال مردم قرار گرفت ، بنابرین تشکیل فرقه دمکرات آذربایجان نه دسیسه خارجی و نه ماجراجویی گروهی و یا فردی بود، بلکه خواست مردم و گریز از مرکزگرایی بود که همواره مانع رشد دمکراسی و توسعه اقتصادی و اجتماعی در گستره ایران شده است...

دکتر محمد حسین یحیایی
mhyahyai@ yahoo.se


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست