سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

عاشقانه


پییر دو ماربوف


• چه شود به خلوت خود اگر، به شبی سیه بکشانمت
نه گلاب وگل، که به مقدمت، دو سه جام می بفشانمت

در خانه ببندم و پرده ها، بکشم به پشت دریچه ها
که کسی نبیند و جامه ها، بدرانیم! بدرانمت ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۲ آذر ۱٣۹۱ -  ۱۲ دسامبر ۲۰۱۲


 
 چه شود به خلوت خود اگر، به شبی سیه بکشانمت
نه گلاب وگل، که به مقدمت، دو سه جام می بفشانمت
در خانه ببندم و پرده ها، بکشم به پشت دریچه ها
که کسی نبیند و جامه ها، بدرانیم! بدرانمت
فکنم، فکنی همه در شرر، که چو کفر و دین همه سر به سر
بشوند شعله و شعله ور، پس از آن بسی بستانمت
زتنت به بوسه‌ی بی امان ،زتو جان و جان بدهم به تو
که چنانکه از تو چشیده ام، زتن و زجان بچشانمت
چو بجز من و تو و جز هوس، به سرا، نه شیخ و نه هیچکس
زپی تو همچو گذشته ها، بدوم من و، بدوانمت
تو چو آهوان گریز پا، چو پلنگ تشنه من از قفا
برسم که کشًم ترا و ولی، نکًشم، به بر بٍکشانمت
چو درخت میوه‌ی باغ عدن، بکشم به برتن نازکت
ونهان ز دیده‌ی باغبان، بخمانمت بتکانمت
چو زمیوه های تو خسته شد، لب و دست و دیده ی تشنه ام
بنشینمت به مقابل وبه هزار واژه بناممت
گل من دلم ،دل من گلم ، عسل و گلاب و می و هلم
مه و موج و کشتی و ساحلم، چه بگویمت چه بخوانمت
تو بگو چگونه بنوشم از، نه لبت، دو چشم سیاه تو
که تو بیکرانه به حسنی و من ناتوان نتوانمت
تو بگو که چگونه میتوان، به نهایت تو رهی گشود
مگر آنکه ز راه «وفا» شبی، بشناسمت، و بدانمت


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲٣)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست