•
هست:
زیرا
نابودنی ست این که نباشد.
خواب وخیال نیز که باشد، هست.
حتّا محال نیز که باشد، هست.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲۲ دی ۱٣۹۱ -
۱۱ ژانويه ۲۰۱٣
هست:
زیرا
نابودنی ست این که نباشد.
خواب وخیال نیز که باشد، هست.
حتّا محال نیز که باشد، هست.
خواب و خیال
این که نباشد.
تنها محال
این که نباشد.
این توده ی تپانِ شگفت آورِ بزرگ
که هر دم تپنده تر
و زخود بزرگ تر می گردد
و همچنان برون می آید از خویش،
و همچنان دوباره به خود بر می گردد،
هست:
زیرا
نابودنی ست این که نباشد.
آه،
عمری خدای خود را
آن سو تر از جهان می جستم:
این آشکاره ی همیشه ی همه جایی را
آن سوی چند پرده فراتر
از چندمین کجای نهان می جستم؛
هه!
و هیچ را نمی شود اندیشید،
می دانستی؟!
واین که هیچ را نمی شود اندیشید
یعنی که هیچ هم چیزی ست،
نیست؟!
اندیشه ی شگفت انگیزی ست،
نیست؟!
نه!
نابودنی ست آنی که نباشد.
آه!
این جانِ دور گرد
باور نمی توانست کرد
که برترین سپنتا
پُر می کند ز خویش
به یک سان
دشواره های گمشده ی دوردستان و
همواره های ساده ی نزدیکدست را.
و آن سویِ هست
پیدا نمی توان کرد
نه هستی و نه هسته ونه هست را.
و هیچ را نمی شود اندیشید.
نع!
نابودنی ست این که نباشد.
بیستم شهریور ۱٣٨٨،
بیدرکجای لندن
|